در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | جلال محبی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:05:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش کلفت ها i
سلام و خدا قوت به عوامل نمایش کلفت ها
متن که کلفت هاس و شاهکار
صحنه ادعایی ندارد اما کافیست.
بازی ها هم راستش فراتر از توقعم بود اما بنظرم در انرژی(نه در لحن) کمی یکنواخت بودند، بعید است یک نویسنده تمام نمایش را بر اساس یک انرژی بنویسد. و اینکه شاید برای مدیوم خانه هنرمندان میشد کمی مینیمال تر باشند.
🙏💫
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش رومئو و ژانت i
متن استخوان دار و محکم ولی کمی دور از دغدغه های امروز ما
کارگردانی سرپا و دارای ایده های خوب اما کمی دور از وسواس و دقت در جزئیات
بازی ها خوب و بدون تپق اما برخی از بازیگران یکنواخت و مونوتُن
صحنه خلاقانه اما دور از ظرافت.
لباس ها یک دست جز یکی...
در کل این اجرا به لطف متن و کارگردانی و بازی بعضی از بازیگرها و کمی پرداخت بیشتر در جزئیات، شایسته ی بیشتر از اینهاست.
خدا قوت به مهدی و ریرا، رفقای جان
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش ریگ چاه i
بعد از نمایش روی نیمکت های لابی سالن مولوی نشسته بودم، گوشی ام را از حالت پرواز خارج کردم تا تماس ها و پیام ها را بررسی کنم. شانه هایم یخ کرده بود. فشاری پشت چشمانم حس می کردم، ناگهان صفحه گوشی تار شد و خواندن نوشته ها ناممکن. بله این اشک بود که سعی داشت به زور راه خودش را از پشت چشمانم باز کند. کمکش کردم و گوشی را کنار گذاشتم و اشک سر خورد و پایین آمد. این کاریست که ریگ چاه میکند، دست کم با من کرد. کتمان نمیکنم که شاید زیست مشترکِ من با آنچه در نمایش زیست میشود این ویرانی را در من کاشت اما آنچه که مبرهن است این است که ریگ چاه شجاع است. شجاع اما مظلوم، نخبه ای است که به جبر، در کنج عزلت تئاتر(سالن کوچک مولوی) سنگرش و مرزش را حفظ کرده. مرزش با هیجانات بیهوده ی تئاتری را. اما آن پنج شش جوان چقدر میتوانند مقاومت کنند؟ امیدوارم اضاف بخورید و محکوم شوید به ماندن و ادامه دادن.


جلال محبی، خداروشکر دیدن این نمایش باعث دوستی مان شد.
دیگر کمی باید بگویم.
از روز اول نوشتن متن اثر تک و تنهایی را تجربه کردم و با آن همدم و همراه شدم، چه دوستانی که با کوله باری از قول و وعده و وعید آمدن اما بازتنهایمان گذاشتند.
سنگرم همان قلمم ماند و بازیگرانم و خدای خدام و عوامل پشت صحنه ای که منت گذاشتن و به این لشکر نصفه و نیم یاری ... دیدن ادامه ›› رساندند
همچنان هم می آیند و وعده حمایت میدهند
تمام سعیم را در عین سادگی کردم.
پیچیدگی نور و موسیقی و صحنه ای هم وجود ندارد چون حقیقتا توشه مالی ای وجود ندارد.
ما برادر محکومیم و ادامه داده و میدهیم.
پیامت قلبم را تکان داد برادر❤
۲۸ شهریور
خریدار
جلال محبی (jalalmohebi)
علی پیمان
جلال محبی، خداروشکر دیدن این نمایش باعث دوستی مان شد. دیگر کمی باید بگویم. از روز اول نوشتن متن اثر تک و تنهایی را تجربه کردم و با آن همدم و همراه شدم، چه دوستانی که با کوله باری از قول و وعده ...
عشق برادر... عشق
۲۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش ادبیات i


مهام میقانی یک متخصص است و متخصص بودن در جامعه ای که متخصص محور نیست سوای مشکلاتش بسیار پر هزینه است. اما میقانی پای این هزینه ایستاده و سالهاست با نوشتن و خواندن و گفتن و آموختن سعی در انتقال این تخصص دارد.
و اما تاریخ! تاریخی که قرار است حافظه ی جمعی ما باشد،  اما در روزگاری که انگار مرضی فراگیر مثل طاعون، اما اینبار نه به ریه ها، بلکه به مغزمان زده است. مرضی مثل آلزایمر استوار ساقی. و ادبیات که می آید تا کمی به یادمان بیاورد  خانه در کدام کوچه است.
پیوند زدن تاریخ به درام تنها از یک متخصص بر می آید. متخصصی که سوای تاریخدان بودن و نویسنده بودن و دغدغه مند بودن باید صادق هم باشد.ادبیات محصول اینهاست.
ارجاعم به دیالوگ یکی از تماشاگران هنگام خروج از سالن است: " این کار، کار مهمی است". بله، ادبیات مهم است. چون خارج از شامورتی های رایج بازار، همان چیزی است که باید باشد. متنی استوار، بازی هایی که حاصل پختگیست، و کارگردانی که انگار به درستی سعی در نشان دادن خود ندارد. دست مریزاد، خدا قوت.

خریدار
محمد حسن درباغی فرد (darbaghi)
جناب محبی عزیز
خوشحالیم که میزبان شما بودیم
رضایت شما برای ما بسیار ارزشمند است
ممنون که برایمان نوشتید
۲۳ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی شریف که حاصل تلاشی خلاقانه اس.
ایده ی متن رو خیلی دوست داشتم، بازی ها خوب و به اندازه بود. اما به نظرم جا داشت در این اتمسفر خلق شده که با صدای خوب بازیگرا و موسیقی زنده تاثیرگذاریش چند برابر شده بود، با توجه به فرم کار، تصاویر شاهکارتری به روایت کمک میکردند. متوجهم که همسو شدن با فرم اجراییِ متن دشواری هایی رو به گروه تحمیل میکرد اما شاید خیلی جالب میشد با گوشمون یه متن سنتی و با چشممون تصاویری مدرن و فرمالیستی تر میدیم.
به هر حال این نمایش تمیز، شریف و قابل احترام است. خدا قوت به همه.
خریدار
صدف محسنی (sadafmohseni)
ممنون از شما🙏🏻
۰۶ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش دشمن خدا i
شما میتونید توی این کار از خودگذشتگی رو به وضوح ببینید. گذشتنی از خود که حاصلش یک نمایاندن فوق العاده اس، نمایاندنی که ما بهش میگیم نماااایش. بدون هیچ تلاشی برای جلب توجه، جلب توجه میکنن. دمتون گرم، خیلی خوب بودید، خدا قوت به مجید عراقی(سهم یک بازار😁) و گروه خوبش.
این کار رو از دست ندید!!!!
ممنون که تشریف اوردین🙏🍎
۲۶ آبان ۱۴۰۲
مجید عراقی (majidaraghi74)
جلال جانم صاحب بازار 😁🍎 دم شما گرم
۲۶ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از نقطه ای که متن ایستاده شگفت زده ام. دستمریزاد میگم به آقایان مرادی و افشاریان بابت انتخاب و اجرای این متن در این زمان و این مکان! درست، اندازه و بجا. مگه یه هنرمند چی باید باشه بیشتر از این؟ بهتر از این؟!
ممنونم که هستید، پاینده باشید.
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش لارْو i
درباره ی لاروهای امروز...
برای من خود اعضای گروه لاروهایی بودن که در حال دگردیسی بودن. این لاروهای بی ادعا قراره یه روزی جونورای سرسختِ هنر این کشور بشن. شاید ظاهر الانشون شباهت زیادی به اونچه که میخوان بشن نداشته باشه اما اون ها هیولاهای بالقوه ای هستن که دیر یا زود بالفعل خواهند شد، به شرطی که به تقلا و دست و پا زدنشون ادامه بدن، ادامه بدن، ادامه بدن و ادامه بدن...
کمتر پیش میاد به دیدن نمایشی برم و حداقل یکی دوبار به ساعتم نگاه نکنم، ولی ریتم خوب این نمایش باعث شد تا آخر به بازی های خوب بازیگرا خیره بمونم. همونطور که با عوامل نمایش هم مطرح کردم بنظرم طراحی صدا و افکت ها جای کار داشت و میشد روی پایان نمایش تصمیم بهتری گرفت ولی در مجموع نمایش با ایده ی اجرایی مناسب و متن دغدغه مند و بازی های یک دست و خوب، نمایش جون داری از آب درومده.

اما برای من مهمتر هر چیزی، جسارت و پشتکار عجیب این گروهه که تقریبا در بدترین زمان ممکن دست از رویاشون نکشیدن و برای رسیدن بهش جنگیدن.
نه کرمها برای پروانه شدن منتظر یه هوای ایده آل میمونند و نه بچه لاک پشتها برای از تخم درومدن منتظر دریای آروم!

دم همتون گرم.

سپاس از نگاهتون🙏🏻
۰۳ دی ۱۴۰۱
ممنون از نگاهتون استاد 🧡🧡🧡
۰۳ دی ۱۴۰۱
سپاس از نگاه دقیق شما
ممنونم از قلم زیباتون و دقت بی نهایتی که به اثر داشتید ؛ امیدوارم بتونیم شب های بعدی بهتر باشیم .
دم خودتون گرم با انرژی خوبتون ✨🍃🙏🏻
۰۳ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جلال محبی (jalalmohebi)
درباره نمایش عدم i
چنتا از بازی ها خوب بود، خانم باردار، فوتبالیست و بدهکار مهریه رو دوست داشتم. متن رو هم دوست داشتم، اما بنظرم فضاسازی کارگردان در جهت قصه نبود.
در کل خسته نباشید و دمتون گرم که کار میکنید.
ایمان نجفی (i.man9)
ممنون بابت ثبت نظر و تماشای کار.
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنهایی...
تنهایی...
تنهایی...
این رنج افسار گسیخته، این دردِ همیشگی، این مرگ تدریجی!
ما تنهاییم، ما تنها میمونیم، ما تنها میریم حتی اگه دوقلو به دنیا بیاییم.
گرچه این سبک متن و اجرا باب میل من نیست ولی این نمایش در کمال صداقت، رسالت خودش رو انجام میده. شاید در طول اجرا کمی در افکار خودم غرق شدم تا خود روند اجرا، ولی با اون پایان بندیِ زیبا واقعا در خودم فرو رفتم، به اون جایی که هممون ازش میاییم و در نهایت به همون جا هم میریم، تنهایی!
"تو به خدا اعتقاد ... دیدن ادامه ›› داری؟!"
وای که چقدر وحشتناکتر میتونه بشه این تنهایی اگه...
یا رفیق من لا رفیق له

بازی ها به اندازه و دقیق بود، کارگردانی هم کاملا در جهت متن و محتوا. دست مریزاد، خدا قوت
خب آقای شادی ما به ایستگاه آخر رسید، از همه ی کسانی که در این سفر همراه ما بودند تشکر میکنیم.
امیدوارم دوباره فرصتی پیش بیاد تا باز هم بتونیم تام رو جای آقای شادی بنشونیم و از نگاه قشنگتون لذت ببریم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به به... چقدر کامنت! چقدر لطف! چقدر انرژی! منو این همه خوشبختی محاله?? دمتون گررم... دم همتون گرم??
دوستان خوشبختانه اجرای ما تمدید شد، بی صبرانه منتظر حضور گرمتون هستیم.
آقا بیاید و برای خردادم‌تمدیدش کنین :)
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
بهار مومنی
چقد این آقای محبی بهت لطف داره سعید ? من بودم ردیف آخرم بود میرفتم با این حجم از مهربونی من که ردیف دو بودم بغل اسپلیت خنککککک??
آقای محبی انقدر که بهم لطف داره آدم میگه همش برم شادی ببینم
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
جلال محبی (jalalmohebi)
سعید قدرتی
آقای محبی انقدر که بهم لطف داره آدم میگه همش برم شادی ببینم
سلامت باشید?
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09193366258