در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرزومند | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:42:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مضحکه دزدها"
روایت داستان سه دزد که برای فرار از دست مأموران با لباس مبدل وارد منزل مفخم می شوند و ...
یک نمایش کاملاً ایرانی سنتی که با دقت زیاد و موشکافانه بر روی تمامی طنزها کار شده است.
شما با نمایشی مواجه می شوید که بدون هیچ کششی آغاز می شود و شاید شما برای 10 دقیقه اول مأیوس شوید ولیکن کاملا حساب شده پس از دقایقی نمایش برگ برنده خود را نشان داده و چنان تا آخر نمایش آن را حفظ می کند که ناگهان از خود می پرسید چرا تمام شد؟!

شخصیت مورد علاقه ی من "روح سرگردان جارچی شهربانی" ... دیدن ادامه ›› :)


یک خسته نباشید گرم و صمیمانه به تمامی گروه و کارگردان با اخلاق این نمایش.




آیا افسرده هستید؟
آیا به تازگی با همسرتان دچار مشکل شده اید؟
آیا فشار زندگی بر شما غلبه کرده است؟
آیا دیگر انرژی قدیم را ندارید؟
آیا احساس پیری می کنید؟
آیا به دنبال راه فرار از مشکلات هستید؟
ما مشکل شما را حل کرده ایم.
"مضحکه دزدها"
شما با خرید یک بلیط آن هم فقط به مبلغ 7000 هزار تومان براحتی می توانید انرژی خود را بازگردانید. ;)))
تئاتر و سینما!
نمایشنامه ی "سنگ‌ها در جیب‌هایش" به روایت داستانی در ارتباط با پشت صحنه یک فیلم در ایرلند می پردازد که چارلی و جیک سیاهی لشگرهای آن فیلم هستند. چارلی فیلمنامه ای نوشته و در تلاش است تا از آن فیلمی بسازد و جیک که با توجهی که از ستاره سینما به خود میبیند در شعف است و داستان با شیرینی هایش پیش می رود تا جایی که خودکشی "شان" مردی که با سنگ هایی در جیب هایش به ته آب فرو می رود به داستان رنگ دیگری می دهد...
به نظر من نکته ای که باعث جذابیت و هیجان انگیز شدن این نمایش شده بود استفاده از دو بازیگر برای به نمایش کشیدن چند شخصیت است. صحنه ای با دکوری بسیار ساده و تعویض چند دست لباس اما بسیار مفید که مخاطب را تا آخر نمایش با خود می کشاند.
دیدن این نمایش برای من بسیار لذت بخش بود و این حال خوب را مدیون کارگردانی و بازی های دوست داشتنی این اثر هستم.


خدا عشقی است که ندیده باید همه چیر را به پایش ریخت ....
جایی در میان خوک ها!
خوک ها!!!!!
نمایش جایی در میان خوک ها به داستان سرباز فراری می پردازد که به علت فرار از جنگ یا بهتر است بگویم ترس از جنگ خود را در خوکدانی منزلش حبس کرده وتنها همسر مهربان و فداکارش او را سالیان دراز همراهی می کند و حبس طولانی در خوکدانی، پاول (سرباز فراری) را به بیماری روانی بدل ساخته و ...
این نمایش با بازی بازیگران فوق العاده اش و هنرمندی کارگردانش شکل تازه ای از تمامی نمایش هایی بود که تا به حال دیده بودم. "نمایشی متفاوت"
قبل از آغاز نمایش فکر کردم، حالا که خوک تنها حیوانیست که از آن متنفرم پس حتماً در حسم نسبت به این نمایش تأثیر گذار خواهد بود ولی عجیب که چقدر این خوک ها را دوست داشتم و ارتباط خوبی توانستم برقرار کنم. در جایی خواندم خوک ها از جنگ و جدل گریزان ولی بسیار پرتحرک و خلاق اند، شاید انتخاب خوک در این نمایش همین خصلت خوک ها باشد.
من بازی آقای مهنانی را خیلی دوست داشتم به نظرم بازی ایشان ترکیبی از سه نفر بود که من را به شدت به یادشان می انداخت: علی سرابی، احمد ساعتچیان و خود آقای مهنانی.
"خلاقیت" تنها کلمه ایست که می تواند بیانگر کامل این نمایش باشد.
فقط کاش می توانستم بایستم و از ته قلبم تشویقشان کنم اما افسوس...
رسول حسینی، سعید زادمهر، بهنام دارابی و حامد امیدی این را خواندند
بیتا نجاتی و بهرنگ این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط 8 روز اجرا !!!!
تمدید نمیشه؟؟
آذر کیخایی این را خواند
نه متأسفانه امکان تمدیدش نیست. چون گالری از اول هفته ی بعد برنامه های دیگه ای داره
۰۴ مهر ۱۳۹۲
خوبه از چه نظر؟
اگه خوبه منظور از بیان افسوس هست باید بگم این نمایش تو برنامم بود ببینم دو روز مانده به اتمام اجرا رفتم سایت متوجه شدم بلیت ها تمام شده.
اگر خوبه منظور نمایش هست باید بگم نمیدونم چون ندیدم.
اگر خوبه؟ منظور دیگریست لطفاً راهنمایی کنید.
۰۶ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام حق

یک اصطلاحی هست که میگن اگه فلان کار یا فلان جا رو ندیدی نصف عمرت بر فناست.
دلم می خواد "داد" بزنم بگم اگر این نمایش رو ندیدید "تمام" عمرتون بر فناست.

دیشب بلاخره این انتظار شیرین به پایان رسید و من به اجرای ساعت 20:00 روز 12/06 رسیدم گرچه کار نیم ساعت با تأخیر شروع شد و سالن گرم بود اما انقدر مزیت ها زیاد بود که هیچکدوم آزاردهنده نبود انقدر بازی ها قوی بودند، انقدر صدای آقای زند وکیلی دلنشین بود انقدر انگشتان هنرمند آقای احتشامی زیبا بر روی پیانو می نواخت که گرما که هیچ این دنیا هم فراموش می شد.

یک متن فوق العاده که با بازی های بسیار قوی بدون هیچ دکوری با ترانه های قدیمی خاطره انگیز که جذب روح و روانت میشه از عهده هیچکس بر نمیاد ... دیدن ادامه ›› جز استاد رحمانیان.

دلم می خواد برای آقای رحمانیان بنویسم و بگم کاش هزاران بار می تونستم به خاطر برگشتنتون چشم تو چشم از ته قلبم ازتون تشکر کنم. یک دنیا سپاس به خاطر خاطرات شیرین و لحظات لذت بخش و فراموش نشدنی که با دستان توانمندتون برای ما میسازید.

تیوال عزیز
از تو هم ممنونم، جایی که برام انتخاب کردید بسیار بسیار عالی بود.
دوستان تیوالی عزیز
شما هم نگران جا نباشید چیدمان صندلی در سالن بسیار خوب است همه جا دیدتون عالیست بی استرس به تماشای لذت بخش ترانه های قدیمی بروید.


هرگز نرود یاد تو از خاطر من
مگر آن روز که خاک شود منزل من
اشتیاق دیدن این نمایش رو دو صد چندان کردین، ممنون خانم آرزومند
۱۳ شهریور ۱۳۹۲
خانم حدادی عزیز
من یک عذرخواهی بدهکارم
ببخشید به اشتباه آقای حدادی تایپ کردم
معذرت عزیزم
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
با عذرخواهی از تاخیر جواب شما رو در همون صفحه دادم از همراهیتون هم ممنون
۲۵ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باورم نمیشه!!!!!!!!
محمد رحمانیان!!!!!!!!!!!
انقدر شوک و خوشحالم که نمیدونم باید چی بگم!
حس کودکی رو دارم که پدرش بعد از یک مأموریت طولانی به خونه برمیگرده و از خوشحالی نمیدونه باید چه عکس العملی نشون بده.
واقعا جای آقای رحمانیان و گروهش خالی بود.
باورم نمیشه بازم می تونم به تماشای بازی فوق العاده خانم نصیرپور ،آقای رضایی و ... بنشینم.
برای من این شیرین ترین انتظار برای شروع نمایشه. :)
"آواز قو" ، "فنز" ، "عشقه" ، "مانیفست چو" اینها برای من فقط تعدادی اسم تاتر نیستن! محمد رحمانیان یک کارگردان تکرار نشدنی و یگانه توی تاتر معاصر ما هستن. می بایست قدرش را دانست. از موقعی که خبر برگشتنش و اجرای مجددی ازش رو شنیدم توی پوست خودم نمی گنجم! من یکسری از بهترین لحظات زندگیم رو با آثار او داشتم. 3مرتبه عشقه رو دیدم، 2بار فنز رو...
محمد رحمانیان عزیز برای حضورت سپاسگزارم.
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
خوش به حالتون علی آقا
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد
گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش
آرزو بـاز می کـشد فـریـاد:
در کـنار تـو می گـذشت٬ ای کـاش!


آقای عبدالرحیم: "من یکسری از بهترین لحظات زندگیم رو با آثار او داشتم"
جمله ی کاملاً بجایی بود. برای من هم کاملاً همین طور بوده. سپاس
۰۲ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فرق من با اون دختر دانشگاهی فقط توی یه لحظه ست
فقط یه لحظه
توی یه لحظه اون تو یه مکان دیگه بوده و من تو یه مکان دیگه
کی می دونه نمیشه گفت شاید اونم اگه جای من بود همین کار رو می کرد
اختیار چیزیست که ما را با خودمان درگیر می کند!
۱۷ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من میرم بخوابم.
راستی توی بهشت می شه خوابید؟
گفته باشما اگه توی بهشت نشه خوابید من تو بهشتم نمیرم!
بلاخره دیشب (جمعه 14تیر) موفق شدم اجرا رو ببینم با اینکه ازدحام جمعیت به خاطر خیریه نفسم رو بریده بود و چندبار خواستم برگردم و یک شب دیگه برم و اجرا رو ببینم ولی یه کشش درونی پام رو به برگشتن قفل کرد. بلاخره بعد از کلی تأخیر در سالن باز شد و با جمعیت وارد سالن شدم و... شروع تجربه ی یه حس آشنا ولی غریب...
باید بگم متن رو دوست داشتم و به نظرم خیلی می تونست تأثیر گذار باشه اما برای من دو چیز مانع انتقال حس صحیح نمایش بود یکی بعضی از بازیهای نه چندان حرفه ای و دیگری پرش داستانها بین هم که نمی گذاشت ارتباطم رو حفظ کنم.
خیلی از دیالوگ ها واقعاً عالی بود خیلی از بازی ها آنقدر دوست داشتنی بود که کوتاهی بازی بقیه رو هم جبران می کرد. نمیخوام خیلی پرحرفی کنم به نظرم دوستان همه ی حرف ها رو زده اند.
فقط یه خسته نباشید به آقای امین میری که نگرانی یک لحظه هم از صورتشون جدا نشد و آقای سجاد افشاریان که خستگی جزیی از چهرشون شده بود و بازیگرها به خاطر تلاش زیباشون و ...
فضای دیشب هدف روشنی داشت که سختی رنگ آبی بخودش گرفته بود. جای همتون خالی.
Salam man ye soal daram aya mablaghi ke baraye on pesare javan bayad jam misiod jam siod?man belite yekshanb ro tonestam begiram aya mablaghesh baraye on pesar morede estefade gharar gerereftd?lotfan har ki midone j bede plz
۱۵ تیر ۱۳۹۲
آقای عزیزی ممنون از لطفتون.
و خسته نباشید برای بازی بسیار دیدنی و لذت بخشتون.
موفق باشید
۱۶ تیر ۱۳۹۲
لطف دارید. ممنون. موفق باشید.
۱۷ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یرما...
مادر شدن به قیمت...
یرما نمایش خوبی بود نه عالی.
نقاط مثبتش از منفیش بیشتر بود. نقد دوستان رو خوندم به نظرم همه گفتنی ها گفته شد.
فقط یک سوال همچنان در ذهن من باقیست. خوان حقش بود کشته بشه یا نه؟
خوان نقشش رو خیلی مظلوم ایفا کرد و یرما دقیقاً نقطه مقابلش بود به نظرم باید جاشون رو با هم عوض می کردن. اینجوری حداقل برای من خوان شد قهرمان داستان، در صورتی که می دونم داستان به نفع یرما بود.
نقش خواهرشوهرها ایده بسیار بسیار بسیار جالبی بود. خیلی دوستش داشتم. :)
بیتا نجاتی (tina2677)
دوست عزیز، این سوالی که در ذهن شما پس از دیدن نمایش پیش آمده سوالی است که احتمالاً خیلی ها از جمله خود من با ان مواجه شدند:خوان حقش بود کشته بشه یا نه؟
اما درواقع هدف نویسنده از به تصویر کشیدن شخصیت "خوان" ،اشاره به نظام عقیم حاکم بر اسپانیا در آن زمان بوده به بیان دیگر "خوان" یک نماد است.
درمورد شخصیت خوان ،توجهتون رو به نوشته دوست عزیزم،آقای حامد امیدی،که کمی پایینتر در این صفحه نگاشته اند،جلب می کنم:
"خوان در نمایشنامه لورکا به نوعی نماد رفتار حکومت آن دوران است که به طور خلاصه بخواهیم بگوییم اول دهه 30 قرن 19 پس از جنگ های داخلی حکومت شاهنشاهی سقوط میکنه و حکومت جمهوری جدید ایجاد میشه که سردمداران این جمهوری فاشیستهای تندرو بودن که دست به اصلاحات شدید اقتصادی و اجتماعی ... دیدن ادامه ›› در جامعه اسپانیا می زنند که این رویه تا 1936 ادامه می یابد ( لورکا در 1936 فوت کرد و یرما را 1934 نوشت )
جالب اینه که بعد 1936 جمهوری به دست کمونیستها و انارشیستها میوفته ( دیگه واویلا) همون سال هم جنرال فرانکو کودتا میکنه و جنگهای داخلی اسپانیا شروع میشه "
۰۹ تیر ۱۳۹۲
بیتای عزیز ممنونم.
۱۰ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این تئاتر لعنتی رو همه باید ببینند.
واقعاً هیچ کلمه ای بجز کلمه "عالی" نمی تونم واسه این نمایش بکار ببرم. این نمایش لعنتی عالی بود عالی.
به نظر من انتخاب بازیگرها بسیار خوب بود. من از احمد مهرانفر تئاتر زیاد دیدم و به تواناییهاش شک نداشتم اما وقتی نقد دوستان رو خوندم که می گفتند خوب نبوده با ذهنیت بدی وارد سالن نمایش شدم اما بازیش خیلی خوب بود مثل همیشه. به نظر من واسه کسی که برای مدت طولانی از صحنه تئاتر دور بوده بازی خیلی خوبی داشت. آقای سرابی و آقای دهکردی هم که اصلاً برای بازیهاشون حرفی نمیمونه جز یک کلمه "فوق العاده اند". و آقای نوید محمدزاده به نظرم یک بازیگر تواناست اصلاً تصور اینکه بتونه تأثیرگذار باشه رو نداشتم اما حقیقت اینه که اون تونست تأثیرگذار باشه و تسلطش به دیالوگ هاش تحسین برانگیز بود.
نمایشنامه خیلی قوی بود. متنی بسیار قوی و دوست داشتنی داشت. موضوعی که آدم فکر می کنه نظرشو جلب نمی کنه اما در کمال ناباوری می بینه که نه تنها می تونه دوست داشتنی باشه بلکه می تونه تو رو تا آخر نمایش جذب خودش کنه.
موسیقی، طراحی صحنه، طراحی لباس، تصویرسازی و ... همه چیز کنار هم عالی بود.
حسی که بعد از دیدن این نمایش داشتم رو حاضر نیستم با هیچ حسی تو دنیا عوض کنم.
پیشنهاد می کنم شما هم این حس رو حتماً تجربه کنید.
و یک خسته نباشید گرم و تشکر صمیمانه تقدیم می کنم به آقای محمد یعقوبی و خانم آیدا کیخایی.
بسیار عالی
۳۰ خرداد ۱۳۹۲
شاید بازیگرها به این سایت نیان و نظرها رو نخونند که مطمئنم هر تئاتری tiwall رو می شناسه اما مطمئنم بعد از چند اجرا بازخوردها رو می گیرند. من گفتم هر جا که بیان بشه یعنی می تونه نقد و نظر از جانب تماشاگر ، کارگردان، دوست، فامیل، خانواده و یا حتی tiwall بهشون منعکس بشه. به هر حال مهم پذیرفتن و بهتر شدن دوست عزیز :)
۰۱ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی به بازیگرها بگه بازی کردن روی صحنه تئاتر کار هر کسی نیست.
نیکی کریمی بازی همه رو خراب کرد. صحنه هایی که کریمی نبود بازی ها خیلی خوب بود ولی با بازی ضعیفش بازی بقیه رو هم خراب کرد. اگه تو زندگیش حداقل 10 تا تئاتر می دید 100% الان بهتر از این بازی می کرد.
نمایش هم دیالوگ های قوی و تأثیر گذار کم داشت بیشتر حرفهای عامیانه بود که جذابیت کار رو کم می کرد.
کلاً کار متوسط بود. فکر می کنم همه انتظار بیشتر از این را داشتند هم از بازیگرها و هم از کارگردان.
به امید روزی که روی صحنه مقدس تئاتر فقط افرادی رو ببینیم که ارزش صحنه نمایش و ذهن و روح تماشاچی رو می فهمند.
پس بخاطر همین بازی بی نقص و گیراشون دیشب در مجله تئاتر اونطور باغرور صحبت می کردند! :)
۲۳ خرداد ۱۳۹۲
:)
۲۴ خرداد ۱۳۹۲
دوستان از نظرهاتون ممنونم
۲۷ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید