در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال رضا مرشد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:12:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمی‌توانم بگویم اجرای صادق و امیر
یا اجرای صادق و امیر و زهرا و سپهر و غزاله و ساناز و بی‌تا...
می‌توانم بگویم یک سفید منسجم به شدت سرحالم کرد.

اول از هر چیز دست مریزاد برای امیر، زیرا چیزی که بسیار در مورد نوشته‌های امیر قابل بررسی است ( که سه تایش را روی صحنه دیدم) خستش در عیان کردن داستان و مهارتش در فضا ساختن است. لبخندها و حسرت‌های جذابی را روی صحنه می‌سازد ولی عجیب بود که در این متن مصرانه می‌خواست از طریق زوایای پنهان گفتن، قصه‌ی هر کارکتر را کامل کند. که شاید این‌همه هم تلاش نمی‌خواست، مخصوصا که در نقاطی دیگر مرز خیال و دروغ و خاطرات شخصی محو می‌شد...

دوم بازی‌ها که هر کدام حدیث مفصلی دارد برای تعریف کردن... ولی بگذارید خیلی دلی، صادق و غزاله را کمی هاشور بزنم و مهمترشان کنم. من با پیش ... دیدن ادامه ›› فرض کاش کارگردان در اثرش بازی نمی‌کرد کار را دیدم و بنظرم بهترین بازی صادق بود و غزاله که خیلی خیلی دقیق جایش را به عنوان فرزند کوچک در یک خانواده زندگی کرده‌ام و کارش به طرز دلنشینی در نقشش خوب بود.

و اما درباره‌ی ساختمان فضا همه چیز پر از ایده و کافی بود. بدون کمترین اضافه‌ای برای بی‌خودی صحنه پر کردن یا بزک دست بازیگر دادن. الحق صادق بسیار با فراموشی عمومی موجود در جامعه ایران آشناست و این فقدان حافظه‌ی شفاف جمعی را به درستی در تن و زبان بازیگرهایش هدایت کرده است.
اما جذابیت سفید به همین خلاصه نمی‌شد. صادقانه بگویم هنوز ایده از اثر پیشتر بود و بیشتر... کاش در بستر یک فیلم سینمایی هم امتحانش کنند، چون این واحد بودن فضا به روشنی دستشان را بسته بود و گاهی برای یک گفت و گوی دو نفره ساده یا مقدمه چینی کردن برای یک کنش مهم نویسنده و کارگردان شدید به زحمت افتاده بودند.
دور نروم، هرمونوتیکی و مفصل اینجا نمی‌شود نوشت اما هر چه از جذابیت نقطه‌ی اتصال میل به تصاحب کردن امر واقع شده و تعبیر شخصی از یک رویداد واحد در این اجرا بگویم بازهم جا دارد.

خلاصه که سفید را خواهشا ببینید، نه چون تک و توک صندلی‌های خالی مانده سالن حالم را کمی گرفت، چون سفید رفقا لیاقتش توجه است و دیده شدن و مورد بحث قرارگرفتن.
«دیدن پیش از کلام آغاز میشود.
این دیدن است که موقعیت ما را در جهان تثبیت می کند و پس از ان است که ما جهان را با استفاده از کلمات توضیح میدهیم. ... دیدن ادامه ››
ولی کلمات هرگز نمیتوانند به اندازه ی دیدن با واقعیت جهان پیرامون ما روبه رو شوند.
انچه میبینیم با انچه میدانیم هرگز برابر نیست.»
...
امیدوارم این چند جمله کوتاه را بشناسید، اینها سخن اغازین کتاب "شیوه های نگریستن" اثر "جان برجر" است. جناب اقای زمانی و هر کسی که میخواند (از گروه اجرایی)
از خودم نگفتم و ننوشتم چون شاید شما را به سواد یک غریبه اعتنایی نباشد، اما اگر به نویسنده ی بزرگترین کتاب نظریه ی هنر و هم ردیف نویسندگان مانا در تاریخ همچون هلن گاردنر کمی اعتماد و اعتنا هست، لحظه ای تامل کنید!
تئاتر برای دیدن است.
نه برای قرار گرفتن زیر رگبار کلمات و جملات و صداها و فریاد های گوش خراش!
تئاتر برای دیدن است اصلا فعلش دیدن است. من از شما تئاتر دیده ام . شیفته اش شده ام. هیجان زده اش شده ام... کاش چیزکی حتی خرد از هوش انروزهای شما برای ساخت ترکیب بندی رو صحنه باقی مانده بود!
باور بفرمایید، تئاتر با انداختن الکی چند تخته پاره و چند ژست نصفه و نیمه شکل نمی گیرد! تئاتر عوض کردن چندین باره ی مکان یک صندلی نیست!
تئاتر کپی کردن بسیار بد از یک فیلم قدیمی نیست که به ان هم هزار ایراد وارد است...
تماشاگر را اینهمه نادان و ناخوانده و نادیده و در یک کلام احمق فرض نکنید.
کاش بازهم «تئاتر »بسازید. تئاتر واقعی...
و امیدوارم این پیام را بخوانید. و امیدوارم فرمان به پاک کردنش ندهید. زیرا که در این صورت حتی از شازده ی ساخته ی خودتان هم در مقام اخلاق ضعیف تر خواهید بود.
همین
رضا جان حقیقتش من این نمایش رو دوست نداشتم!! راستش رو بخوای کارگردان اولین و یکی از بهترین نمایش‌هایی که دیدم هم افشین زمانی بود!! و اون اجرا به قدری شگفت‌آور و بی‌نظیر و عالی بود که دیگه بعد از اون کار، از افشین زمانی کاری در اون سطح ندیدم!! همین‌طور است ماجرای نمایش هویت پروانه‌های مرده و احمد سلگی!! ولی اسم این دو نفر برای من یعنی برو نمایش رو ببین، هرچند دوست نداشته باشی!! این‌ها رو گفتم که بدونی چقدر هم‌دردم با تو... اما و صد اما لحن این متن یک مقدار تندتر از چیزی است که بشه توی تیوال نوشت... امیدوارم از اون گزینهٔ ویرایش استفاده کنی و یه کوچولو متنت رو ملایم‌تر کنی⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩
۲۶ آذر ۱۳۹۸
جناب مرشد چه صد حیف که نمایش مارو دوست نداشتید و ممنون از نظری که برای ما گذاشتید...
گرچه از دید من کلام شما کمی از نقد فراتر رفته ولی به هر حال به نظرتون احترام میگذارم و بعدها از کار ها و نقدهاتون استفاده ی لازم رو خواهم کرد
۲۶ آذر ۱۳۹۸
این که این اثر در مقابل کار دیگه زمانی ننه دلاور دارای مشکلات است شکی نیست .
اما به نظرم باید کمی تامل کنیم و به مساله متن بپردازیم .ننه دلاور برشت-زمانی .شازده احتجاب گولشیری-زمانی . این دو با هم متفاوت اند در کلام و حتی قصه . آن متن آن کار را می پذیرفت و این متن این مدل از کار را که سر جایش است .
من هم جاهایی را دوست نداشتم . تا جایی که زمانی را میشناسم نقد پذیر است . نقد اش کنید و با مثال نقدش کنید . در چیزی که دوست اش داشتید در کار های قبل و دوست اش نداشتید در این کار
و جدا از آن با در نظر گرفتن شرایط آن موقع و این موقع
شرایطی که او تمرین کرده در این چند ماه ...
وقتی خون همنوعانش روی کف خیابان ها جاری بوده .
همین
۲۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک درام آبکی .
زیاده نوشتن و زیاده گفتن درباره ی اثری که دوستش نداشتی نه تنها سخت است بلکه لازم هم نیست.
اما یک چیز هست که همیشه در مورد نوشتن ... دیدن ادامه ›› از یک کار لازم است.
انهم دقیق بودن و تخصصی نگاه کردن.
از مهدی زندیه باز هم متنی اجرایی دیده بودم ، چیزی چاپ شده یا نوشته شده از او نخواندم اما دیدن همان یکی دو کار پیشین به علاوه ی این اثر دستگیرم می کرد که عملا و ابدا در نوشتن پیشرفت نکرده!
محسن نجار حسینی را هم می شناسم، خداروشکر از ان دسته های ادم های اشتباهی تئاتر نیست ولی خب ادم های درس خوانده و لیسانس گرفته از دانشگاه ازاد هم می توانند غلط باشند دیگر...
فرم اجرایی و انتخاب مکان موثر اجرا و طراحی صحنه در یک راستا بود و خوب هم بود. اما این تمام خوبی این کار بود . تمام تمامش ...
انتخاب شیوه بازی را که تماما تقصیر کارگردان می دانم . اجرا یک محمد نادری بد دارد و یک نسا حسینی بد و یک جفت بازیگر که نمی دانم اصلا برای چه روی صحنه راهشان دادند... اسمشان راهم نمی گویم.
اما در این میان باز هم دم مرتضی گرم (با اینکه ان لحظه ی بازی احساسیش بسیار بد بود) یا شاید بشود گفت خانم مهدی نیا(که من نمیشناسمشان) و هادی شیخ ... البته که هادی هم در این نقشِ ادم ناراحته ی ماجرا انصافا دیگر چیزی برای رو کردن نداشت...
بهر حال بیش از همه بازهم برمی گردم به ابتدای حرفم، طرح مسئله ی نمایشنامه بد است. پرداخت بر اساس فرمول است و لاجرم منطقی و پایان به شدت و به شدت باسمه، انقدر که فقط می خواهی از سالن در بروی...
راستی در اخر یک سوال هم دارم. از هر کسی که خواست جوابم را بدهد... ان قسمتی که در مورد کوبیدن و ساختن خانه ی قدیمی شان بود (با ان دیالوگ نویسی شاهکار!!!!) واقعا از روی تبلیغات تلویزیونی برداشته نشده بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !
.
تمام
فیلم فارسی:)
سه ریال های ماه رمضون :)
۱۷ مهر ۱۳۹۸
آقای مرشد دقیقا حرف دل من رو زدید.وقتی نقد و امتیاز این کار رو دیدم خیلی مشتاق شدم که اجرا رو ببینم و کاملا خودم رو آماده کرده بودم برای تماشای یه اجرای بی نظیر اما حقیقت اینه که اگر از نظر اخلاقی کار اشتباهی نبود حتما وسط اجرا از سالن خارج می شدم؛ و همچنان بعد از چهار ساعت هنوز عصبی ام!
عصبی از متن ضعیف، کارگردانی بد، بازی های بدتر، میزانسن های افتضاح موسیقی بی ربط و صد البته داستان تکراری
هرچند که موارد بیشتری هم باید ذکر می کردم اما فکر کنم خودتون بهتر می دونید که این کار چقدر ضعف داشت.
۱۸ مهر ۱۳۹۸
ممنونم ازتون که نمایش مارو به تماشا نشستید و ممنون بابت نظری که در رابطه با نمایش ما نوشتید
۱۸ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر بخواهم تملق نکنم نمیتوانم بگویم بهترین ممکن بود و همه چیز عالی بود و بینظیر
اما کار به شدت دنبال کردنی بود .
متن از قلم فردی اگاه به جهان قدم گذاشته اش سر زده بود و کارگردانی نویسنده ان را کامل تر هم کرده بود .
بازی ها اما به اندازه کافی خوب و روان بودن و ابدا تلاشی اضافه در ان دیده نمیشد .
در یک کلام گروه کارش را بلد بود و نمابش بسیار با ارزش ... باقی سلیقه است و کمی سخت گیری برای دغدغه ی بهترین بودن
به امید اجراهای بی نظیر تا اخرین شب
چند جمله درباره ی پر ...
محتمل هست که تا بحال وقتی از خواب بیدار شده اید به خود گفته باشید که خب ، الان باید چیکار کنم .
و در جا به نظرتان برسد اهان الان باید یه تئاتر کار کنم ...
شاید این حرف را به سادگی نپذیرید اما ممکن است به همان سادگی که سرتان را به بالشت چسبانده اید و ایده دادید حدود 8-9 ماه بعد ان ایده روی صحنه پلتفرم عمارت روبرو اجرا بشود ...اگر این قصه را بپذیرید شما ابتدا اغاز راه پر فراز و نشیب محمد نورالدینی یا نویسنده و کارگردان این کار هستید .
<< پر >> یک ویژگی دارد بی نهایت مفتضحانه است . شوخی است .
بیشتر به شما این حس را انتقال می دهد که تئاتر هم عجب مضحکه ای شده ... ولی جالب تر اینجاست که به نظر من اهمیت دیدن این اجرا هم در همین است .
می خواندم در کتاب نشانه های شر که ژرژ باتای می گفت : ادمی هر چقدر به مدفوع خود چشم بدوزد به همان اندازه از حقیقت در ... دیدن ادامه ›› فرار نیست !
"پر" نمونه ی امروز است از امر واقعی تئاتر ... یا ، (( انچه به هر قیمتی من خواستار اتفاق افتادنش هستم )) .
محمد خودش را و زندگیش را از متن قبلی تا این متن به روی صحنه اورده ! درام محمد بی نهایت شخصی است . و تنها خودش و اطرافیانش به درک درستی از این
می رسند که او دارد چه می کند یا چه می خواهد ... این البته ایراد است ...
اما همزمان من خودم به شخصه دوست داشتم جای یکی از ان غریبه ها در سالن باشم ... و به این ابتذال چشم بدوزم .
تئاتر محمد نمونه ی خوبی است از جامعه ما به صورت کلی چون ما اینیم و همین قدر شوخی هستیم .
از نظر من مهم است همچنین تجربه ای در هم چنین مکانی اتفاق بیوفتد تا ببینیم : درام رخت خوابی چیست؟
ایده ی دودی چیست ؟
کستینگ مبتنی بر داف چیست !!
اخر همش هم که نمی شود ادعا کرد که می شود ویتگنشتاین را با تئاتر امیخت بعد به تنها چیزی که فکر کنیم ، امیختن با فلان دختر باشد !
پر باید دیده شود همان قدر که "شر" که "فساد" که "تباهی" که "تباهی نسل " و ...
باید و باید جان دادن و جان کندن را دید چون مهم است و تاثیر گذار .
<< پر >> یکی از بهترین ضد تئاتر هایی بود که تا بحال دیدم !
"اهان الان باید یه تئاتر کار کنم":))))))))))

نمایش رو که ندیدم اما چقددددددددددر کامنتتون رو دوست داشتم.. چه قلم جذابی دارید..یعنی یه جوری که با خودم گفتم کاش یه نمایش روی صحنه ببرم و این کاربر بیاد زیرش نمایشم و خودم رو له کنه :)))
افرییین..
۰۵ مرداد ۱۳۹۸
شما لطف دارین به بنده :)
۰۷ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در تبلیغ هایش امده که عزازیل یعنی اولین شیطان.
اما من می‌گویم این خود فرشته مرگ بود. آخرین شیطان
فرشته‌ای مه بعد از دیدنش دیگر جانی برای گفتن نداری!
کار عاری از خطا نبود
نباید هم باشد ... مگر سپهر کار چندمش است!؟
من این گروه را تقریبا می‌شناسم و می‌دانم که تماما حرفه‌ای هستند.
اما برای نوشتن از این کار همین بس که در نیمه اول از فرط هول و بند امدن نفس جرات خوردن آب هم نداشتم، با این که بطری در دستم بود...
اما در نیمه دوم به من اجازه داد تا لحظه‌ای نگاهش نکنم... اما بقول خود نویسنده و کارگردان ان نیمه دوم همان قدر لازم بود که نیمه اول !
عزازیل را ببینید چون او جرات خطر کردن داشته است.
پس شما هم اگر اهل بازی و خطر باشید قبولش می‌کنید! منتهی اگر باشید...
چه کامنت جذابی نگاشته‌اید. شاید این هفته تماشا کردم.
۱۳ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید