به اصغر نوری درباره مجوزی که به کافه پولشری نداد !با سلام
صرفا بنام یک مخاطب ، بدون هیچگونه تعلق و وابستگی به هیچ یک از طرفین این نزاع ، می نویسم :
آقای نوری عزیز، آنچه از یادداشت جنابعالی دستگیرم شد این بود که با اجرای اثر مشکلی نداشته اید اما به تقدم آن نسبت به اجرای خانم پاوه نژاد معترض بوده اید !!!! نوری جان بگذار حال تئاتر آنقدر خوب باشد که مخاطبانش امکان تجربه دو خوانش از یک متن را آزادانه انتخاب کنند ، قربان سر نازنینت بروم ، این استدلال های من در آوردی از کجا سر در میاورند که " مخالفتی با اجرا ندارم اما بعد از اجرای فلان شخص " ؟!! نازنین ، در کدام قاعده حرفه ای ، این معیارها وجود دارد که ما از آن بی اطلاعیم ؟ نوری جان چگونه دل نازکت می آید تلاش گروهی را که از میدان مین تمهیدات یک اجرا به سلامت جان به در برده و حالا خسته و نفس زنان صورتش در مقابل پاهای تو به خاک افتاده ، لگد مال و ویران کنی ؟ شما که خودت نوشته ای کارگردان می خواسته از شما دعوت کند ، از شما تشکر کرده ، و با کرنش در برابر شما تعظیم کرده ، مشکل کجاست نوری جان ؟ چه توقعی دیگری از یک کارگردان خسته و بی نان و آب تئاتر داری که باید برآورده شود ؟
نوری جان ، کدام تعهد اخلاقی شما را بصورت حرفه ای ملزم کرده اگر به گروهی اجازه اجرای متنی را دادید معنایش این است که دیگر گروه ها حق انتخاب آن متن را ندارند ، آنهم متنی که از طریق نشر در اختیار همه قرار گرفته است ؟ آیا به این معنی نیست که تنها یک نفر حق دارد ازین متن خوشش بیاید و اراده بر اجرای آن داشته باشد ؟ آیا دیگران باید نمایشنامه شما را فقط برای پر کردن قفسه های خالی کتابخانه
... دیدن ادامه ››
شان بخرند؟!
نوری جان ،
به بازارهای ایرانی که پا می گذاری ، در هر راسته ، تعداد متعددی از اهالی صنوف را مشاهده می کنیم که همگی با احترام به انتخاب مشتری ، جنس های مشترکشان را در انواع متفاوت ارائه می کنند ، هیچ کس هم برای دیگری شرط نمی گذارد که تا من کار می کنم تو حق ارتزاق نداری ، چرا که آنها با همه کاسب بودنشان ، انتخاب را به مخاطب وا می گذارند ، برای جلب مخاطب تلاش می کنند اما اجبار هرگز ! چه شده است که ما در تئاتر برای مخاطبانمان شرط می گذاریم که اول اجرای فلانی را باید ببینید و بعد اجرای فلانی را ؟!
نوری جان ، بگذار حالا که مردم این سرزمین در بسیاری از موارد مجبور به انتخاب می شوند ، در انتخاب کالای فرهنگی آزادی را تجربه کنند . بگذار واژه های یاس آفرین رانت و ، نور چشمی و خودی و غیر خودی در همان عالم اقتصاد و سیاست بمانند و از شریان تنگ نظری ما و از روزنه ناقص حرفه ای گری راهی به عالم منزه هنر پیدا نکنند .
نوری جان ، ثابت کن برای یک اندیشمند ، برای یک وجدان هنرمندانه ، ملاک تصمیم گیری ، انگیزه و لیاقت و تلاش است . چه درباره یک گروه جوان و چه درباره یک گروه باصطلاح حرفه ای .
نوری جان بگذار ننگ هیاهو سالارانی که در شب اجرا، کنسرت هارا تعطیل می کنند به دوش همان ها بماند ، حیف شانه های سر افراز شماست که زیر بار چنین ننگی خسته شود . نگذار خودمان هم در انزوای تئاتر سهیم باشیم .جهان باندازه دو اجرا از پولشری جا دارد ، تو این را بهتر از من می دانی ، چون با عملت این را ثابت کرده ای ، چون بیشتر از من پشت میز کارت دوام آورده ای و نوشته ای و نوشته ای و نوشته ای
نوری جان به دوست عزیزی که قول متنتان را به ایشان داده اید از قول تئاتر بگویید : در تئاتر کیفیت ، با اولین یا دومین اجرا بودن از یک متن سنجیده نمی شود ، تئاتر معیار های فنی بسیار محکم تری دارد ، به ایشان بگویید ، هنرمندانه زیستن ارزشی فراتراز حرفه ای زیستن دارد . بگویید تلاششان را بکنند و به تلاش دیگران هم احترام بگذارند .
نوری جان ، قربان چشمان خسته از ترجمه ات بروم ، حیف این چشمان زلال است که از شکافی چنین نحیف جهان را نظاره کند ، بگذار هر کس می خواهد از نهالی که به رنج دوران برای ادبیات نمایشی به ارمغان آورده ای ، حاصل بردارد . تو اگر رهرو این تنگ نظری ها بودی ، که بجای قلم ، دسته اسکناس به دست داشتی یا اسلحه بر دوش می کشیدی ، چه رسد به این که عمر گرانمایه را صرف شکار اثری نفیس در ته یک مجله فرانسوی کنی ، می دانم که به عشق تئاتر قلم زده ای ، نوری جان همان باش که بوده ای ، به سخاوت قلم ، بی انتها ، با گذشت نوری جان ، نوری جان ، نوری جان .....
محمد رضا بزرگ زاد