در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گلشیفته کتال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:50:08
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ارتباط می گیرم
با در خانه ی تو
که آمدن و شدن می داند

مجموعه شعر سی خواهر ، نشر بوتیمار ، گلشیفته کتال
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
((1))
اول خزیده می آید تو
از لولای در با نم دیوار
سرایت می کند به حفره های توی چشم
در هجای اضافی
جای اضافی

آن پایین اما
نقطه ا ی سیاه شده است
دهانی که باز می شود به
آ آ آ آ آ آ آ
طول خیابان را آ آ آ آ
((-این کلاه شماست آقا ؟
و این دسته ... دیدن ادامه ›› کلید
آیا قفلی را باز خواهد کرد؟ ))
اگر تمام درها را باز کنی
بازهم باید از لولا بیایی تو

جایی که انگشت می زنی
پررنگ می شوم
و نقش زن را تعهد میکنم
تعهد در فرهنگ ما یعنی
((عهده دار شدن
کاری را به عهده گرفتن
عهدو پیمان بستن ))
و تو را
و در را
پشت همه ی درها سرت را
پشت سرت را
که برای لحظه ای کوتاه مکث می کنی
به جا نمی آورم
بیا تو
بی آؤا ، بی سرکش ، بی نقطه ی سیاه

کلا هت راکه بردارم
آ آ آ آ آ
جیغ می کشد
یکی میان درو لولا
که مدام باز می شود
ومدام بسته
با شلواری تنگ و لباسی قرمز
مدام باز می شود
ومدام بسته

این کلاه شماست آقا ؟
واین دسته کلید
ما لولا نداریم
وکسی
که روی صورتش چنگ بیاندازد
با تمام ساق ها و ساقه هایش بیاید تو
بعد با یک انگشت
و لکه ای سیاه
سیاه و کشیده
طول خیا بان را برگردد به چپ
برگردد به زنی که بلعیده ام

هرشب خانه مرا می بلعد
خوشبختی مرا بلعیده است
در سکوتی عظیم
روبه دیوار پنجره را باز کردیم
با وحشت زیاد
صدای زیاد
لولای زیاد
که توی من جیر جیر می کردنند

گلشیفته کتال _ همینک در مجموعه ای زیر چاپ
بسیار بسیار خوب
از آن شعرهایی که می شود دوباره خواند و دوباره لذت برد
آآآآ های دلنشینش منو به یاد نمایشنامه ی فوق العاده ی «داستان خرس های پاندا...» انداخت
زبان قوی این قالب ِ شعر شما، ستودنی ست
بی گمان مجموعه شعر خوبی خواهد شد

۰۲ تیر ۱۳۹۴
ممنون آقای افق
۰۳ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و آرام ، آرامتر از برگ زردی که می میرد ، میمیرم
از هیچ درختی نیافتادم
از هیچ سایه ای
صدای رعد گیرا بود
هر گاه که بر تنهایی من روییدی
سکوت می کنم ، اینجا کلام رقص وحشی دارد
با جیغ زدن ها ی خشک
بیابانم
باید کسی را که سایه ندارد ، تن ندارد و دوپا بدون لگن ، باید نگه دارم اینجا
هررری بریزم پایین تا بدانی اشک نیستم
ختم نیستم ... دیدن ادامه ›› به این رفتار عجیب
با تو شاخه های تازه ای روییدند
تا هوای پاییز را هرس کنم
تکرار کنم کسی تنها نیست
تا کسی که تنها نیست را دار بزنم
به دار بگویم هر صبح با من برخیزد از خواب از گوشه ی چشمی که جهان را می نگرد .
خاموش باش می گفت خاموشی ات را این طور بهتر است می فهمی؟
اینجا مثل تمام جهان
مثل من که تو را خفه می کند
مثل من که تو را مردم
در روزهای دیروزتر
در امروز که نمی میری در من
سر قرار
ناگهانی
ناگهان می شوم به دیدنت
و چیدنت شاخه گلی زرد که بوی تعلیقش کوچه را پر خواهد کرد
با قلبی سرد سنگین پاورچین
ادامه بده لعنت به تو ادامه بده
جهان از گوشه ی چشمم
گلشیفته کتال

شهرهای زیادی را می خوابد روی سنگ .
سرباز نازی با کلاه چریک
و نقش یک خال در سمت چپ بالای دستش

سرخ آبِ تند نقاشی با ضربه های ضمخت ،نه ساده و عجول
به کجا بیاویزمش ؟
آجر های این دیوار خانه ندارند
سر دارند پشت میزکار با حواس پرت
و او در گیر کفش وبند با جغرافیای دیگر بر لکه ی پیراهنش
دستش را ... دیدن ادامه ›› که میارد بالا بگوید گل صفت از دهنش می افتد
شبیه یک قناری کوچک ، تا کرد گردنش را پیچاند گذاشت توی جیب
گفتم : درِ قفس را باز نکنی می پرما
گفت چیزی نگفت کز کرده بود توی دنیای بیرون
در بزرگ راهی یک طرفه
رفتم باران را آوردم
و کولاک را
- هی من ایجام
- حوصله ندارم قناری را خفه کن
در یک حمله ناگهانی غافلگیرانه و بعد صحنه را ترک

چمدان دهانش را گرفت وُ زیر چشمی می خند ید
با یک قفل اضافه
من از آنجایی شروع شد که ایمان نداشت به تمام شدنش
در سرزمین های مرطوب
که خواب خانه ای چهل و پنج متری را نمی بیند.
خواب پرنده ای با صدای خفه که آب و نانش دادیم .

شانه هایم را ریختم روی تخت و سقف خیره شد به تنم
سرک کشد باتمام شاخه های زیادش
درخت، پنجره را می آزُرد
خیابان را می آزُرد
و خاطره را
داستانی وحشی که جریان گرفته بود برود نا کجا با چای و سیگار و بوسه ای ناگهانی
و انحنا
ضعیف و خونی پرنده ای را متولد کرد

- سیب ، طعمش چگونه بود ؟
- سایه ای پشت سرم پارس می کند .
- وسیب ؟
- با قطار بعدی ام .
- چگونه خواهد بود؟
- تلگراف خواهم زد.
خواهم زد به هر چه سگ دارد
من دارد تو دارد ادامه دارد
پشت گوشی مکش صدایت بی رمق نشد که چه ؟
کجای دنیا کجای زمان چه اتفاقی خواهد افتاد که چه ؟

برمی گردم روی دست سمت پنجره هوا تاریک است تاریک
گ ل ش ی ف ت ه ک ت ا ل
هر روز که می ګذرد نوبت تکه ای دیګر است
جدا می شود و میان یک فاصله خاکستر خودش را دفن می کند
با دستی که بیرون است
شاید به دنبال چرخه ای باشم
تا کجای زمان دور بزنم و
کودکی که نیستی دیګر
دور بزنم و
معشوقه ای به دندان هایت
دور بزنم و
در رنج های معشوقه ات
دور بزنم و
از اشکی که نمی ریزد
هی دور بزنم و
سال های طولانی را بپرسم کجا می بری معشوقه؟
پایان رابطه ها پر از سوال های بی جوابه. من شعرتون رو از نظر مفهومی خیلی پسندیدم. اما جسارت میکنم و میگم شعرتون جای کار بیشتری داره تا از این متن گونگی در بیاد. :)
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
حست خیلی عالی بود، ولی تو متن من وزنی براش پیدا نکردم
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
ممنون از اینکه خوانش کردید و نظر دادید
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کتابخونه پرده
پرده
خونه
کتاب
عکس
کتابخونه
پرده گوشه
گوشه پرده گوشه گوشه دروغ
بغض
کتابخونه
سوختن
جهنم کتابخونه
مرگ کتابخونه عکس نه گریه
جنون احمق
احمق نیمه
نصفه
متن
آغوش
خنده ... دیدن ادامه ›› سیگار نصفه
تنها نصفه
تن را به جهنم

لعنتی برو به جهنم
به درک
به وصال
به کنار
به کتابخونه
به خاموشی
و عکس
و هیچ
و هیچ و هیچ
گ ل ش ی ف ت ه ک
خیال دارد درخت های زیادی باشد
شبیه بوته هایی که سبز نشدند
شبیه یک شب عاشق شد را
از لای موهایش برود بالا
نه قصد بدی دارد نه سیگار را روی پیشانی خاموش

قتل می کند
می افتد روی سیب
که زدی اش را می دهد به سیلی
تا خرابی های توی چشم را
از توی آینه بردارم

این مرده های قبلی کمی گریه دارند
وقتی زمین ... دیدن ادامه ›› گردی اش را پس می زند
با سوراخ های بزرگ
که پشت گوشی بر نمی دارد حرف های تازه بترساند

- هان ! کسی به پایم گیر کرده ؟
- نه . ادامه بده این جور که می روی لکه ها خودشان محو می شوند
من از گودال های زیادی در آمده
با قدم هایی که نمی رسند
و هر بوسه خوی تازه ای می گیرد
بعد از پای چپم ریشه می زند بالا
حالا بیا
بوته ای نارس روی شانه ام مرده .

گلشیفته کتال
پشت نقاب پلک زدن
و گریه های توی یقه ات
به داغی این چای قسم
لب هات طعم غریبی دارد