«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
خب من انقدر دیروز جلوی خودم رو گرفتم تا این بغض لعنتی سر باز نکنه و سیل نشه روی صورتم که تمام غده های گلوم امروز درد می کنه. صادقانه بگم، انقدر خودمو لعنت کردم که چرا روز آخر اومدم و دیگه نمی تونم این نمایش فوق العاده رو دوباره و سه باره ببینم که دق کردم. واقعا خدا باید شوخیش گرفته باشه با بعضی مخلوقاتش... بازیگران هم احتمالا با ما شوخی می کردن! اصلا مگه می شه بازیگر باشن؟ به نظرم انقدر خودشون بودن و انقدر واقعی بودن که نمی تونستی باور کنی این یه تئاتره و اینا هر شب همین جوری حس می گیرن و اشک می ریزن. من ردیف اول بودم و اگه دستمو دراز می کردم شاید حتی می تونستم لمسشون کنم. مردم برای تک تکشون... کاش می شد آخر نمایش بغلشون کنم. کاش تمدید می شد....
یک نمایش تمیز و خوب و دلنشین... یک بار باید ببینی. یک بار دیگر هم با بینش و آگاهی باید به تماشای این نمایش نشست.
نه!
بیشتر شبیه سریال های ترکیه ای بود.
انتخاب بازیگرا به جز مهران احمدی؛ خیلی خیلی بد بود.
خب معلومه که وقتی هفته ی قبلش فیلم 13 رو می بینی دیگه با این فیلما ارضا نمی شی!! :)
هم هوایی باعث شد تا یک بار دیگه همه ی ویدیو ها و مستندهای شهلا جاهد را نگاه کنم، لیلا اسفندیاری را دوباره تو گوگل سرچ کنم و شاید برای اولین بار داستان شهید عباس دوران را پیگیر شوم. من به تئاتر به عنوان یک نمایش نگاه می کنم و نه به عنوان واقعیت. در واقع مهم نیست که چقدر نمایشنامه مطابق واقعیت باشد چون نامش نمایشنامه است و نه زندگینامه یا مستند!.. بر همین اصل هم به نظرم نمایش خوبی بود با ایرادات شاید جزیی.اگر فرض بر نمایشنامه نویسی باشد شاید بهتر می بود که همه ی حرف های شهلا جاهد بدون هیچ کم و کاستی بازگو نمی شد. یعنی من انتظار نداشتم تک تک جمله هایی که در دادگاه گفته شد ، در یک نمایش که نویسنده ای دارد و اجازه ی دخل و تصرف، عینا گفته شود. شاید به نظرم بیشتر می شد به عشق و روند عاشقی پرداخت. البته خانم اسکندری فوق العاده احساس عاشق بودن رو القا کردن و من هر لحظه که باهاشون چشم تو چشم می شدم چیزی ته دلم می لرزید...
همسر شهید دوران... زیبا بود. لطیف و روان و زنانه.. دوست داشتم بغلشون کنم. نمی دونم چرا :(
لیلا اسفندیاری... نمی دانم! من هیچ تصوری از این بانو نمی توانم داشته باشم. در واقع احساس می کردم باران کوثری دارد با زبان خودش ماجرای او را تعریف می کند. خود لیلا اسفندیاری نبود. باران کوثری بود و داستانی را نقل می کرد.
دیشب همه ی فکرم این بود که این سه زن چطور اینهمه دیالوگ رو حفظ کردن. دوستشون داشتم. با اینکه اکت خاصی وجود نداشت. با اینکه می شد هر سه داستان را با کمی تغییر در دکور صحنه و بردن مخاطب در آن حال و هوا بهتر توصیف کرد. با اینکه می شد با موسیقی ها بیشتر کلنجار رفت. با نور صحنه... با طراحی لباس..
به هر حال خوب بود و لذت بردیم :)
خسته کننده ولی خب پایان جالبی داشت! بالاخره واقعیت آدمیزاد رو که همون سیاهی و تاریکی وجودشون هست به نحو احسن نشون دادن. آخه معمولا فیلمای ایرانی با عذاب وجدان و پلیس همیشه در صحنه و اعترافات ناگهانی تموم می شن. تا تیتراژ پایانی من بازم انتظار داشتم پیمان معادی یهو بگه برگردیم یا چه می دونم بریم پیش پلیس یا حداقل تاکسی یهو ترمز کنه!!! ولی خب خوشحالم که این اتفاق نیوفتاد و رفتن که رفتن :)
یک سوال !
به نظر شما درسته قبل از دیدن یک نمایش تمام نقدهای مربوط به آن را خوانده باشی و با آگاهی به دیدن نمایش بری؟.. یا بدون هیچ پیش زمینه ای ماجرا جذاب تر می شه؟
کاش با منطق بیشتری به پایان داستان توجه می شد!
مسئله اینه که آیا خانم میلانی یا بهرام رادان (میترا حجار که کلا حساب نمی شه تو هنرپیشه ها!) قبل از اکران فیلم یک بار ، فقط یک بار فیلم رو دیدن؟.. آیا واقعا دیدن؟
خدایا به خاطر مرضیه برومند نازنینم، به خاطر نوستالژی هایی که داریم، به خاطر کودکان آینده مون هم که نام مرضیه برومند رو به خاطر می سپارن ممنون.
فقط می شه گفت که فیلم در سطح بسیار بالایی ساخته شده و به تک تک جزئیات بی نهایت با دقت و دوست داشتنی پرداخته شده. باز هم ممنون :)
یه فیلم ساده و تمیز :) واقعیت تلخی که متاسفانه وجود داره. هرچند که یکم شور شده بود! ولی بین فیلم های به معنای واقعی افتضاحی که فعلا روی پرده هست، این یکی ارزش دیدن داره.
اصلا فیلم خوبی نبود.. اصلا واقعا!.. بازیگر زن که ادا و اطوارهای نگار جواهریان رو خیلی خوب درمیاره. پرویز پرستویی که پنج خط دیالوگ هم نمی گه! داستان خطی بدون هیچ فراز و فرود و شر و خیری!!.. قضاوت هایی که انقدر شور شدن که آدم هاج و واج می مونه مگه این خانوم دکتر و اون آقای نگهبان و اون یکی پرستار بار اولشونه که همچین چیزی رو تو بیمارستانشون می بینن؟.. یا مثلا این زن اولین زنی هست که همچین وضعیتی داره؟.. یا اصلا انقدر به خودشون اجازه ی برخورد بی منطق با همراه بیمار رو می دن؟.. سوژه قضاوت بود و چه بد ساخته شده بود. صرفا چون اسم میر کریمی و پرویز پرستویی بود مخاطب به این نتیجه می رسه که ای وای چه فیلمی می تونه باشه!!
ای آقااااا... قرار نیست که سینما همیشه برای قشر فرهیخته و متفکر و اندیشمند باشه که!! خب بعضی وقتا آدم از سر کار که داره می ره خونه، یهو هوس می کنه چیپس و پفک بگیره بره یه فیلم نه چندان جدی ببینه که فقط حال و هواش عوض بشه. به نظر من در حد یک فیلم سرگرم کننده خوب بود. :)
ممنون ازتون به خاطر نمایش طبیعی و جالبی که نشانمان دادید. فقط حیف که سالن قشقایی چیزی فراتر از بد و نامناسب هست. با توجه به روشن بودن چراغ نفتی اون وسط در اوایل ماه خرداد، می شه گفت نفس کشیدن تقریبا غیر ممکن بود. باز هم ممنون. لذت بردیم.
آقایون خانومایی که این تئاتر رو رفتید: آیا ردیف 8 خیلی از صحنه ی نمایش عقبه؟ سالن قشقایی رو تا حالا نرفتم نمی دونم چه جوریه! صدا و تصویر از ردیف 8 مناسب هست یا نه؟
ببخشید تا کی این نمایش روی پرده هست؟ خرید رو که می زنم فقط برای امروز امکان خرید وجود داره. یعنی امروز آخرین روزشه؟
برای دیدنش لحظه شماری می کنم.تقریبا هر روز ده بار اینجا رو رفرش می کنم و نظرات رو می خونم. وقتی اینهمه مخاطب داره که خوششون اومده از نمایش و هیچ نقدی به اون صورت وجود نداره پس قطعا باید نمایش جالب و قابل توجهی باشه :)
برای دیدنش لحظه شماری می کنم.تقریبا هر روز ده بار اینجا رو رفرش می کنم و نظرات رو می خونم. وقتی اینهمه مخاطب داره که خوششون اومده از نمایش و هیچ نقدی به اون صورت وجود نداره پس قطعا باید نمایش جالب و قابل توجهی باشه :)
یه سوال از کسانی که نمایش رو دیدن: ردیف های کناری دید خوبی به صحنه نمایش دارن یا نه؟ یه جوریه که انگار زیاد سالن بزرگ نیست ولی چون من هشت نفر دیگه رو هم با خودم همراه کردم می ترسم یه موقع ردیف های کنار جاشون خوب نباشه!
متاسفانه بسیار بد بود همه چیز... هیچ ربطی هم به هنر دوستی و دانش تئاتر داشتن و ... نداره. حالا اینکه بخوای ادای روشنفکرها رو در بیاری و به به و چه چه کنی بحثش جداست. حتی انقدر ذوق و سلیقه به خرج نداده بودن تا صحنه رو متفاوت تر طراحی کنن. یا گریم کلیشه ای و بی هدف!! چرا واقعا؟.. فریادهای پی در پی و باز هم بی هدف. روند کند و یکنواخت. بالا و پایین پریدن های کاملا الکی !!! از این طرف سالن به اون طرف سالن... نگاه های طولانی مدت به افق که قاتل یک نمایش می تونه باشه. تازگی ها هم که ظاهرا مد شده برای جلب توجه مخاطب تیکه های مثلا سیاسی جا بدن تو متن نمایش که باز هم کار چیپ و بی ارزشیه!!!.. به نظرم که با یک تئاتر سنگین و پر محتوا فاصله ی بسیار زیادی داشت. چه بسا که ویتسک ثروتی رو هزار برابر بیشتر ترجیح می دم به همه ی تئاترهایی که از پارسال تا به حال دیدم. :)