در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علیرضای خالی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:20:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بسیار از دیدن این کار لذت بردم. خیلی منظم و ریتمیک عین ساعت همه داشتند کارشون رو انجام می‌دادند. به نظرم دوستانی که از کار لذت نبردند به دلیل ژانر ابزوردی بود که عوامل کار انتخاب کرده بودند. هرچند من هم دلیل این همه علاقه عوامل نمایش ها به این ژانر را نمی‌دانم ولی در مقایسه با کارهای مشابه خیلی خلاقانه و خوش ریتم بود. به زحمت میشه یکی از بازیگران را برتر از دیگری دانست و این یعنی یک گروه نمایشی. امیدوارم هر روز درخشان تر از قبل باشید.
سوژه نمایش از نظر پرداختن به مسائل اجتماعی و درگیر کردن ذهن مخاطب در حین اجرا و بعد از آن قابل تحسین است. اما شخصیت پردازی اعضا خانواده اصلا انجام نشده و ظاهرا کارگردان محترم در تعریف رابطه خواهر و برادری اعضای خانواده، به جز لمس های غیر متعارف بازیگران زن و مرد اثر روش بهتری به ذهنش نرسیده.
اصرار به وجود عارضه پوستی در همای خانواده مشخص نیست‌. بازیگر مربوطه تمام تلاشش رو کرد اما حتی تا آرنج بالا زدن آستین و شکستن تمام خطوط فرضی هم کمکی به شکستن خط فرضی نکرد. همانطور که کتک خوردن هما با اون شدت و فشار دل بیننده را به درد می آورد، ضربه به هنجارها هم دردآور است.
در بخش دیگری به نظر میرسه سعی شده است با زبان طنز حرفی هم از خدا و پیغمبر زده بشه. (لااقل گمان خوشبینانه من اینطور اقتضا می‌کند وگرنه همان خدا و پیغمبر به فریادتان برسند که به جای خط فرضی، سطح و حجم را یکجا شکستید!) اما نه طنزی در کار بود و نه شوخی ها از کار دراومدن. (مثل اکثر پیام های نمایش)
تغییر وضعیت نمایش از طنز به درام ایده خیلی خوبی بود اما در اجرا پدید نیامد و هیچ ارتباطی برقرار نشد‌.
بازیها سینمایی و زیر پوستی بود و مخاطب نمایش را ناامید می کرد. پیام های نمایش که کم هم نبودند در فضای دعواها یا بیان تند و غیرتئاتری بازیگران و میزانسن های بد و تعطیلی آوان سن گم شدند.
اجرای دکور با رعایت اون هم جزئیات و به اون تمیزی در مدت کمتر از نیم ساعت بین دو اجرای سالن شگفت انگیز بود.
از دیدن نمایش لذت بردم. خلاقیت های متن و تغییر وضعیت ها علیرغم برخی موارد جزئی که کش دار است خیلی خوب است. بازی ها دقیق و باورپذیر، کارگردانی خوب است.با اینکه تعداد بازیگران کم هستند تابلوها خیلی جذاب طراحی شده فقط میتونست زمان رفتن نور کوتاه‌تر باشه و با سرعت بیشتری اجرا بشه. با طراحی صحنه نتونستم ارتباطی بگیرم و متوجه چرایی انتخاب لوکیشن نشدم. خدا قوت.
سلام ممنونم از نظرتون از اینکه برای تماشا مارو انتخاب کردید🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه به نام گیشه، کلیشه چند بازیگر معروف به اضافه شوخی های ۱۸ به بالا و متلک به نظام، گریبان این اثر را هم گرفت.
به نظرم بهتر بود تیمی که انقدر حرفه ای هست و سوژه ای که این همه قابلیت داره روی خلاقیت ها و نقدهای منصفانه متمرکز میشد.
حسین چیانی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شخصا انتظارم از بازیگران حرفه ای و نمایشی که در تالار چهارسو برگزار می شود بیش از این بود.
به جز چند صحنه خلاقانه تقریبا هیچ ارتباطی نتونستم بگیرم.
ممنون از شما
نظر شما برامون خیلی ارزشمنده
۱۲ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این نمایش را بسیار دوست دارم چون دغدغه مند است، از هجو و ابتذال به دور است، آگاهی بخش و تامل برانگیز است و گروهی پر انرژی که می داند چکار ... دیدن ادامه ›› می‌کند آن را اجرا می کند.
شعر و موسیقی به خوبی همراه هم هستند و باعث تعجب است که چطور ناگهان دچار سلبریتی زدگی می شود؟! همانطور که فضای وطنی موسیقی و صحنه به بهانه خوب خواندن اشعار انگلیسی نابود می‌شود. از تفکیک نمایش به قسمتی که تصویربرداری مجاز است هم سر در نیاوردم!
وقتی مینا زیر باران عاشق می شود می توان به حس و سلیقه کارگردان برای ترسیم سه ضلعی عشق و شعر و موسیقی آفرین گفت اما افسوس که حتی خالق چنین درامی خودش هم باور ندارد در زندگی ایرانی می شود عاشق ماند و عاشق تر شد و طولی نکشید که درام عاشقانه جایش را به روزمرگی و کل کل مرسوم زوجین امروزی داد تا جایی که قتلی که باید درام می بود جنایی شد!
برخلاف طعنه و تکه های عامه پسند، نمایش همت خود را به افزایش سطح اطلاعات عمومی و آگاهی مخاطب معطوف می کند که جای تقدیر دارد هرچند طول کانال مانش خیلی بیشتر از ۳۲ کیلومتر باشد یا به اشتباه منتقل شده باشد.
تنظیم پرش های زمانی نمایش به نحوی که مخاطب گیج نشود و بتواند داستان را بفهمد و دنبال کند تقریبا شبیه معجزه بود که نشان از نبوغ و تلاش طراح و کارگردان اثر است. اما وقتی عملا چیزی از طراحی صحنه و نور به جز چند وسیله ناچیز مشاهده نمی شود و صحنه هایی که باید یا می تواند بازی شود، به ضرب مونولوگ و زور سین جیم کردن جناب قاضی، صرفا روایت می‌شود باید به مخاطب حق داد که گاهی هم به ساعت خود نگاه کند.
هرچند گاهی اغراق آمیز ولی در کل از بازی ها به ویژه اجرای خانم هاشمی لذت بردم و خوشحالم که به هردلیل، نقش احمد به مهدی پاکدل داده نشد!
به امید اجراهای بیشتر و بهتر
خدا قوت به همه عوامل و مخصوصا آقای شرفی. کاش تیوال گزینه ای داشت که با فعال کردنش نمایشهایی که بهنام شرفی اجرا داره برای مخاطب پیامک میشد!
ابتکار تلفیق موضوع داعش و هالیوود، تداعی کننده باطن و ظاهر پدیده ای است که سالها خاورمیانه و انسانهایش را به بردگی کشانده. تضادهای واقعیت و روایت های هالیوودی در توصیف بازار بردگان به خوبی مشهود است. اینکه فندک با اصرار هم سیگار را روشن نکند تا جورج مجبور شود برای مدیریت استرس خود سازدهنی بنوازد اتفاق خوبی است که لااقل یکی از کلیشه های مزخرف نمایشی را حذف می کند. کابوس های داعشی وقتی در حمله کاترینا به جورج بازی می شود خیلی ملموس تر از قصه گویی های کسل کنندس. آن هم با آنهمه جزئیات بی مورد و سیر تصاعدی! همینکه از ۶ نفر و ۱۰ نفر به ۲۰ تا و ۱۰۰ ختم نشد جای شکرش باقی است!!
نور لامپهای میز گریم بدجوری تو‌ چشم تماشاچیان ردیفهای پایین بخش A هست. ارتفاع میز وسط هم طوری بلند است که دید صندلی های پایین رو کور می کند و کلا هم زیادی است.
دکور جذاب و حس احترام گذاشتن به مخاطب را منتقل می کند ولی متحرک نبودن و ۲طبقه نبودنش هم هیچ لطمه ای به کار نمی زند.
چقدر همتون با نمک و دوست داشتنی هستید. چطوری موقع اجرا خودتون خندتون نمیگیره؟ بعضی وقتا از بی مزگی با مزه اید. خلاقیت کار رو دوست داشتم. یکمی بیان و بدن باید بهتر بشه شوخی ها بهتر میشینه. دمتون گرم.
چقدر هماهنگ و عالی. هرچی نمایش بد دیده بودم شست و برد.
دیدن نمایشی که نویسنده آن شخصی مانند آقای بیضایی و کارگردانش خانم آدینه باشد افتخاری است که دیشب نصیبم شد.
از نقاط مثبت میشه به پایبندی نسبتا خوب کارگردان به متن و هوشمندی قابل تحسین کارگردان در انتخاب دیالوگهای محوری تر اشاره کرد به گونه ای که هم توانست روایت کلی داستان را دربیاورد و هم نمایش از حوصله تماشاچی عام خارج نشود. فضای وهم آلود و بدگمانی های ساکنین حرمسرا، تعامل هووها، بدجنسی و شرارت های خواجگان و کنیزکان و رنجی که زنان در پشت چهره های آرایش یافته برای مقابله با ستم های مردسالارانه تحمل می کنند همگی از نقاط مثبتی بود که در همان بار اول میشد از نمایش گرفت. شاید در وهله اول نمایش ۱۶۰ دقیقه ای طولانی به نظر برسد اما گنجاندن آن حجم از نکات و گفته ها در این مدت زمان واقعا کار دشواری بود که کارگردان به خوبی از عهده اش بر آمد. بازی ها در حد قابل قبول بود و برخلاف نظر برخی دوستان تسلط و راحتی بازی نوسال بسیار درخشان تر از حد انتظار بود. بازی گلتن هم اگرچه در بعضی دقایق پایین میومد اما در مجموع قابل قبول بود و دقایقی میشد تصور کرد خود گلاب به جای گلتن بازی می کند. خوش رنگ و لعابی صحنه هم تا حدی از تلخی زندانی که به آن حرمسرا می گویند کاسته است.
اما نقاط منفی هم به چشم آمد. اولین مورد عملکرد غیرحرفه ای کارگردان حرفه ای کار در شروع نمایش بود.‌ پذیرش اینکه یک هنرمند حرفه ای بدون توجه به شرایط و تعهداتی که منجر به صدور مجوز نمایش شده است، ظاهر شود و سطح حرفه ای خود را در حد خواندن بیانیه سیاسی تقلیل دهد آسان نیست. هرچند که خوشایند برخی باشد. شاید شرایط به وجود آمده و انتظارات آزاردهنده بعضی افراد کارگردان حرفه ای و با اخلاق کار را وادار می کند تا علاوه بر اثر هنریش که زبان قاطع اوست، زبان دیگری به کار برد و شاید هم لزوم پرهیز از بداهه در متن اصلی، کارگردان را به چنین بداهه ناموزونی سوق داده ... دیدن ادامه ›› باشد‌.
مورد بعدی، شلوغی و هیاهوی صحنه هاست. یک اپیزود شلوغ تمام می شود و اپیزود شلوغتری شروع میشود‌. شاید این حجم از انرژی در صحنه ها به تنهایی قابل تحسین باشد اما به طور قطع مانع از تمرکز مخاطب بر دیالوگهای محوری کار می شود و گاهی کارکرد متضادی در همراه داشتن مخاطب با اثر می گذارد. صدای ساز گلتن در حاشیه گم میشود، دیالوگهای نابش که معرف برتری و سیاست او نسبت به سایرین است کمرنگ میشود و او را نه در حد معلم زنان، بلکه مبصر کلاسی که وظیفه ساکت کردن زنان حرمسرا را دارد تنزل می دهد. فهم قصه سایر شخصیتهای کلیدی نمایش نامه مثل صدگیس و شادی هم تحت تاثیر همین شلوغی دشوار است‌‌.
در مجموع نمایش پردخانه هرچند می توانسته ورود عمیق تری به شخصیتها و کنش گری آنان در داستان داشته باشد اما تا حد خوبی توانسته است فضای حاکم بر نمایش نامه را ترسیم کند و حاوی نکات مثبت فراوانی است که می توان بارها آن را تماشا کرد و هربار بیشتر فهمید.
ضمنا اگر زمان آنتراکت در زمان کل نمایش و یا به طور جداگانه اطلاع رسانی شود بهتر است.
من خیلی نتونستم با داستانهای نمایش ارتباط برقرار کنم.‌ گروه نمایشی تمام تلاش خودش را کرده بود. سادگی و گویایی دکور، بازیهای قابل قبول، میزانسن ساده و خوب. نور و موسیقی هم که متناسب. چندین بار هفت پیکر را خوانده ام. نمیدونم نظامی چی تو ذهنش بوده؟ مطمئن هستم عوامل بی نوای کار هم ندانند! اساسا چیزی برای فهمیدن وجود نداره. یکسری داستان بدون گره و جذابیت که فقط یک عدد سحرآمیز ۷ را یدک می کشد. شبیه بسته های کادوی سرکاری که وقتی یکی را باز میکنی، بسته کوچکتر دیگری داخلش است و ماجرا همینطور ادامه دارد.
وقتی داستانهای تکراری و بی سر و ته در حد یک بازی بچگانه لوس را فقط به خاطر آنکه منتسب به شاعر پرآوازه پارسی گوی است مجبوریم روایت کنیم و در عین حال نظر مخاطب هم برایمان مهم است، معلوم است که شوخی ها گاهی به لودگی هم متمایل میشود و هرچه هم از شعر و آواز و بازی سنگ تمام بزاری آخرش هم جذابیتی نخواهد بود. به نظرم تا گلستان سعدی و مثنوی مولوی و شاهنامه فردوسی و این همه کار معاصر هست حیف وقت که صرف آثار نظامی بشه.
پ.ن: با پوزش از همه نظامی دوستان!
نه چندین بار (!؟!) بلکه فقط یکبار فرصت کردم هفت‌پیکر رو بخوانم و راستش مهمترین دلیلی که نخواستم کار رو ببینم اینه که نتونستم ریسک کنم و تصورم از اون داستان جذاب با اون تعابیر ظریف و عجیب، فلسفه عمیق و فضاسازی رازآلود و خاص رو با تصویرسازی کسی جز خود نظامی خراب کنم.
۰۶ دی ۱۴۰۱
وقتی چند بار هفت پیکر رو خوندین و دوست نداشتین با چه منطقی رفتین نمایش رو ببینین! انتظار معجزه داشتین😉
نظامی بی‌دلیل بزرگ نشده. فهم کامل اثار فاخر فارسی مستلزم سواد ادبی کافیه تا به عمق اشارات پی ببریم.
۱۵ دی ۱۴۰۱
nahid jamshidi
وقتی چند بار هفت پیکر رو خوندین و دوست نداشتین با چه منطقی رفتین نمایش رو ببینین! انتظار معجزه داشتین😉 نظامی بی‌دلیل بزرگ نشده. فهم کامل اثار فاخر فارسی مستلزم سواد ادبی کافیه تا به عمق اشارات ...
دقیقا مشتاق شدم ببینم چون فکر میکردم دیگران دلیل این بزرگی را فهمیده باشند و بتوانند به من انتقال دهند. اما بازهم بی نصیب ماندم.
۱۶ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خدا قوت به همه عوامل. کاربری پله های هتل و منبر جالب بود. فلسفه وجودی لوله های ونت مانند اطراف مبلمان لابی هتل را هم درک نکردم.‌ صدای بلندگوها وقتی از میکروفون استفاده نمیشه نویز داره و آزاردهنده است. کاش میشد کلا این میکروفون و بلندگو جمع میشد و فقط برای موسیقی و افکت استفاده میشد. میزانسن اپیزود سقیفه خیلی نادرست است و مطلب رو نمیرسونه. به امید کارهای خلاقانه تر از این گروه خوب
کار خوبی بود . همه شخصیتها و تیپ ها دوست داشتنی و کار خودشون رو خیلی خوب و هماهنگ انجام دادند. داستان برام چندان جذاب نبود و اواسط کار داشت کسل کننده میشد که آتقی میونداری کرد و ورق برگشت. کاش در یک صحنه بزرگتر امکان اجرای این کار فراهم بشه.
سلام ممنونیم از اینکه پای ما کار نشستین و ممنون از پیامهایی پر محبت و‌پرمهر شما عزیزان که به ما انرژی میده 🌹🙏
۲۳ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرا را دیدم. کارگردانی و طراحی کار برای نمایش توانمندی های یک بازیگر نیمه حرفه ای بسیار هوشمندانه و خوب بود. خانم بازیگر هم با تلاش قابل تحسینی دیالوگها را اجرا کرد. طراحی لباس را دوست نداشتم و نور و موسیقی هم در نهایت رفع حاجت. در کل خسته نباشید میگم به این گروه کوچک ولی دوست داشتنی.
فکر شده و درست. بدون اطوار اضافی. خلاقیت کار رو دوست داشتم. شاید در نگاه اول، اسم هملت و داستانش توقع یک دکور مجلل و پرهزینه را ایجاد کند اما خیلی این سادگی رو‌ پسندیدم مخصوصا که این سادگی بیشتر با فضای مردگان تطابق داشت و بیش از آنکه اسیر رنگ پلیس بازی نمایشنامه اصلی بشه، به نوعی اشرافیت و قدرت طلبی را نقد میکند. فقط متاسفانه در شبی که اجرا رو دیدم، نور با مشکل فنی مواجه شد که خب کاریش نمیشد کرد. اون وان هم انقدر آب نمیداشت قبول میکردیم غرق رخ داده! خروج از صحنه هم راحت تر بود. هرچند بی انصافیه که نمایش پردازی کار رو نادیده بگیریم ولی حس میکنم حالا که قرار نیست خیلی هم هملت باشه میتونست درام قوی تری باشه.
در کل خدا قوت به این گروه خوب و منسجم. حتما اگر تونستم کارهای بعدیشون رو میبینم.
ممنون از لطف شما جناب
خوشحالم که به نسبه از کار راضی بودید.
در مورد آب وان نکته جالبی رو فرمودید که از نظر دراماتیک و اصول کارگردانی هم نظرتون کاملاً درسته ولی احساس کردم که جذابیت بیشتری داشته باشه که گویا نداشته 😂
و در پایان، سپاس فراوان از جمله انرژی‌بخش آخرتون که بی شک بهترین هدیه به من و گروهه🌹
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ضمنا در اجرای جمعه شب، برخلاف اطلاعات نمایش، فقط نام آقای زارعی به عنوان کارگردان معرفی شد. اگر راهنمایی بفرمایید ممنون میشم.
با سلام خدمت شما دوست عزیز و ممنون از دقت نظرتون،
بنده چون هرشب خودم خوش آمد گویی رو انجام میدم؛ جناب زارعی رو دعوت می کنم تشریف بیارن و به عنوان نویسنده و کارگردان معرفی می کنم؛ اما همانطور که در اطلاعات نمایش نوشته شده، بنده و همکار و دوست عزیزم فرشاد زارعی مشترکا کارگردانی اثر رو بر عهده داشتیم. 🌹🙏🎭
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
ارسلان شهبازبیگی
با سلام خدمت شما دوست عزیز و ممنون از دقت نظرتون، بنده چون هرشب خودم خوش آمد گویی رو انجام میدم؛ جناب زارعی رو دعوت می کنم تشریف بیارن و به عنوان نویسنده و کارگردان معرفی می کنم؛ اما همانطور ...
درود بر این همه تواضع و ادب. به ویژه که متوجه شدم تهیه کنندگی و طراحی صحنه این اثر را هم بر عهده داشتید. امیدوارم همیشه بدرخشید.
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
علیرضای تیوال
درود بر این همه تواضع و ادب. به ویژه که متوجه شدم تهیه کنندگی و طراحی صحنه این اثر را هم بر عهده داشتید. امیدوارم همیشه بدرخشید.
ممنونم از لطف و محبتتون 🙏🌹
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این متن را پس از یک دوش آب سرد، نوشیدن مقداری آب و سپری شدن زمان نسبتا طولانی از تماشای اجرای نمایش می نویسم و مطالعه آن به بیماران قلبی، افراد حساس به افشا و بستگان درجه یک گروه اجرا توصیه نمی گردد!
خلاصه داستان، نظرات مثبت برخی مخاطبان و دکور متفاوتی که در بدو ورود قابل مشاهده بود، نوید یه کار خوب و قابل تماشا را می داد. اما صد افسوس که هنوز نور سالن نرفته همه چیز خراب شد! یک نفر که کاش فقط در مورد خاموش کردن موبایل تذکر میداد، خودش شد آرتیست و همون ابتدای کار در دفاع از مخلوقات، چنان طلبکارانه و خطاب به تماشاچیان اشرف مخلوقات را شست و پهن کرد که شک کردم نکند من هم در کودکی درختی را قطع کرده ام و خاطرم نیست! در ادامه معلوم شد خشونت اولیه کار اتفاقی نبود! در اپیزود بعدی، بازیگران چنان عصبانی بودند که یا ساعتی قبل، نمایش بی صاحاب رو تماشا کرده بودند یا یکی از اون بدتر را! عزیزان به اعصاب و روان ما رحم نمیکنید لااقل به اجزای خود بیاندیشید.
بگذریم، اصل داستان و شخصیتها می توانستند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. صحنه، سکانس معروف فیلم مادر مرحوم حاتمی را تداعی میکرد. اما هرقدر لطافت و ادب در این سکانس بود همان قدر زمختی و بی ادبی در آن اپیزود. مکان پشت بام ایده جالبی بود ولی به جز یکی دو مورد به آن پرداخته نشد. احتمالا در نسخ بعدی رینگ بوکس انتخاب بشه باور پذیرتره . البته رینگ با دیواری بلند تا وقتی اشیای پرتابی به دیوار برخورد میکنند و برمیگردند، سوال ایجاد نکند! شخصیتها به جز یکی دو مورد( آن هم اندکی تا قسمتی)، سرگردان و تعریف نشده. شوخی ها واتساپی و زیرصفر. متن هم که به جای پرداختن به موضوع اصلی و دادن اطلاعات درست به مخاطب و ساختن درام، آن قدر خودش را درگیر خرده داستانهای بی مورد و کلیشه ای و کسل کننده کرده بود که مخاطب نمی دانست برای جوان به کما رفته غصه بخورد یا ... ولش کن الان زبونم لال افشا میشه!
پایان نمایش اما در حرکتی منسجم و هیچکاک پسند، به بدی اول نمایش بود. نصیحتهای اولی با وصیتهای آخری تکمیل ... دیدن ادامه ›› شد و نفهمیدیم پس رسالت متن و اجرا چه بوده است؟ همینها را بروشور کنید مطالعه می کنیم!
یک تقاضا هم این که با توجه به سالنهای فوق ایمن و استانداردی که داریم، اگر خدای نکرده به روح اثر لطمه ای نمیخوره، حتی المقدور از آوردن گاز پیکنیکی و روشن کردن آتش و نظایر آن اکیدا خودداری فرمایید.
ممنون از حضورتون 🙏🌱
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
حسین میلانی
دوست انرژیست، دشمن انگیزه... سایه ی هر دو مستدام...
امیدوارم انگیزه ای شود همچون این دو خط که مرقوم فرمودید، در ادبیات متن نمایشتون هم تجدید نظر کنید.
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
نازنین زهرا بزازی
تو این نظر چققققدر کم لطفی شده به این نمایش! واقعا عالی بود و از دیدنش بسیار لذت بردیم🌱 فکر کنم دوست عزیزمون کلا از دیدن نکات مثبت و جذابیت نمایش عاجز بودن!
سعی کردم اینطور نباشد و به برخی جنبه های مثبت هم تلویحا اشاره کرده ام. اینکه عالی بود با اینکه لذت بردید قابل تفکیک است.
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش را به خاطر وجود نقاط مثبت فراوانش که در نظرات هم آمده است دوست داشتم. متن به جذابی سوژه نبود اما پر از دیالوگهای فکر شده و ناب. تکنیکهایی مثل سایه و فلاشر جدید نیستند اما خیلی خوب و به جا استفاده شدند. گره های ارتباطی داستان بدون نقص نیستند اما در این دوران قحط الگره! غنیمت است. بازی دخترک دیوانه و مرد دارای همسر سرطانی جذاب تر و بقیه هم نزدیک به هم و قابل قبول‌. از ایده تابوت برای مدیریت آکسیسوار هم خیلی لذت بردم.
اما یک مشکل مهلک در کار هست که تقریبا تمام نقاط مثبت را کمرنگ کرده است. ریتم کار خیلی تند است. بازیگران دیالوگها را با سرعت بیان میکنند. نمیشد فرصت کمی تا صبح نمانده باشد تا انقدر عجله مانع فهم درست متن و موقعیت نشه؟!
در تعریف ماجرای شخصیتهایی که هیچگاه به درستی معرفی نشدند هم همین مشکل به نوعی دیگر وجود دارد. به جز روایت مردی که همسر سرطانی دارد، تقریبا بقیه روایتها طولانی و غیرقابل دنبال کردن و با ریتم سریع فقط شنیده میشوند. تعریف موزیکال ماجرا ایده بسیار خوبی بود اما درست اجرا نشد. شاید مثل ایده استفاده از سایه بهتر بود در قسمت های محدودتر و غیرتکراری استفاده شود و دیگر اینکه همان ریتم کلاسیک رو دنبال میکرد و وارد پاپ نمیشد.
به نظرم تعداد شخصیتها یکی دو نفر کمتر بشه هم شخصیتها بهتر درک میشوند و هم ریتم سریع کار متعادل میشه.
در کل این میزان پختگی برای یک گروه نسبتا جوان قابل تحسین است. به امید موفقیتهای روزافزون
ممنون از نقدتون و همچنین محبت و لطفتون به گروه ما
نظرات شما چراغ راه ما در آینده خواهد بود. 🎭🌹🙏
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شکی نیست که زحمت کشیده بودند و وجود دغدغه در اثر به خودی خود ارزشمند است. اما اصلا کار خوب نیست. چیزی برای گفتن ندارم. اگر منتظر تماشای بازی دکتر تیمارستان نبودم حتما سالن را ترک میکردم!
تیک افشا نمیزنم چون دیگر وقتی برای افشا نمانده! اما در هرحال اختیار با خودتان است. نمایش خوبی بود. واقعا لذت بردم. از اپیزودهای خرکی خوشم نمیاد ولی اپیزود دوم رو بیشتر دوست داشتم. کمدی و درام همه چیز تمام. در کل ترجیح میدادم اپیزودها مثل اپیزود دوم، صرفا از دیدگاه حیوانات جنگ را روایت کنند تا ماهیت کلیله و دمنه ای از خود نشان بدهند. اپیزود اول هم اگر بعدا روح پر فتوح کبوتر خرابش نمی کرد، همانطور بود که می بایست.
شوخی ها به دو دسته زیبا و دوست داشتنی و سه نقطه و قابل تحمل تقسیم میشد. کاش دسته اول جای دسه دوم را هم بگیرد. هنوز از یادآوری صحنه قطع کردن تلفن وزغ و داستان سرایی حلزون مشعوفم!
بازی ها شیرین و دوست داشتنی و کارگردانی بسیار خوب.
وضعیت سالن بسیار بد است. تراکم بالا و راهروهای تنگ. امیدوارم حادثه پشیمان کننده ای رخ ندهد.
سپهر، امیرمسعود فدائی و شاهین ه این را خواندند
مینا این را دوست دارد
اپیزودهای خرکی🤦🏻‍♀️😁
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید