- علاقهمند به فیلم،سریال ، تاتر،کتاب ، فوتبال ، نقاشی
Instagram: r.shojaee
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اینکه شما برای نمایشنامه ای که تنها دو شخصیت داره از چندین بازیگر استفاده کنی و بطور متناوب اونها رو در جایگاه کاراکترها قرار بدی خود به خود "روال عادی" رو رعایت نکردی!!
اگر مثل بنده به متون ، آثار و وقایع دوران قاجار علاقه دارید پیشنهاد میکنم به تماشای این اثر بنشینید.
البته ایراداتی به نمایش وارده از جمله اینکه توالی وقایع می تونست روال منطقی تری داشته باشه ، بطوریکه در اواخر نمایش تازه اسماعیل بزاز باشی از نحوه ورودش به دنیای نمایش و آکتوری سخن میگه! در صورتیکه این اتفاق باید در ابتدای داستان شکل می گرفت.
همچنین با حذف برخی شخصیتها نه تنها ضربه ای به کل اثر وارد نمی شد بلکه ضرباهنگ نمایش سریعتر و زمان اثر هم کوتاهتر می شد.
اما درخصوص بازی جناب پناهنده ، به نظرم هرچی متن جلوتر می رفت بازی ایشون هم بهتر و جا افتاده تر و شخصیت اثر برای بیننده مانوس تر میشد.
اثری با تمرکز بالا بر بازیگری در به تصویر کشیدن ذهن بیمارِ شخصیت اصلی به کمک عوامل و عناصر صحنه بدون توجه به نمایشنامه در توصیف دنیای پریشان او!!
کارگردان سعی میکنه با فلش بک زدن ، به عومل ایجاد تروما در شخصیت اصلی بپردازه ولی خوب در این امر آنچنان که باید موفق نیست و سایر شخصیت ها (دکتر ، پدر ، مادر ، معشوقه و ...) نیز درست شکل نمیگیرند.
با توجه به عدم پرداخت درست علاقه "نشان" به موسیقی در طول نمایش هم نهایتا القای این امر که شاید موسیقی و هنر تنها راه نجات او از دنیای خود بیگانه اش باشه آنچنان که باید برای بیننده اثر متقاعد کننده نیست.
راستش دیدن تلاش بی حد و حصر هنرپیشه ها و بازی خوبشون به همراه گروه موسیقی کاربلد ، انتقاد و نقد رو سخت میکنه ، ولی خوب ای کاش این تلاش و انرژیِ بالای گروه صرف نمایشنامه بهتری می شد.
من به شخصه دلیل و مزیت ایده و انتخاب "جن" برای روایت داستان رو متوجه نشدم؟ چون "جن" بودن کمکی به نوع روایت داستان نکرده و فقط بخش ابتدایی نمایش رو که به معرفی "جن" ها می پردازه بی جهت طولانی کرده.
شاید اگه نویسنده از مجسمه های داخل حمام فین ( که مابه ازای تاریخی هم دارند ) بجای "جن" برای روایت داستان "امیر کبیر" استفاده می کرد با نمایش به مراتب بهتر و منسجم تری مواجه می شدیم.
تغییر مدام بازیگرها در قالب شخصیتهای مختلف (یکبار در حالت جن ، یکبار در نقش زن پوش ، یکبار در حالت آخوند ، یکبار در نقش میرغضب ، یکبار در نقش امیرکبیر و ...) باعث میشه اون کاراکترها درست شکل نگیرن و در سطح باقی بمونن و بیننده با یه نمایش نامنسجم روبرو بشه.
عرض ادب و احترام
ممنون که نمایش مارو انتخاب کردین
نظر شخصی شما کاملا قابل احترام هست و ارزشمند
اما نظر شخصی با نظر نویسنده و دیگران کاملا متفاوت هست
انشالا در میزبانی مجدد شما با فکر راحت تر و دید بهتر نمایش و ببینید و بتونید بهتر متوجه کل داستان بشین
ممنون از شما 🙏🏻
عرض ادب و احترام
ممنون که نمایش مارو انتخاب کردین
نظر شخصی شما کاملا قابل احترام هست و ارزشمند
اما نظر شخصی با نظر نویسنده و دیگران کاملا متفاوت هست
انشالا در میزبانی مجدد شما با فکر ...
جناب مداحی ممنون که مطلب بنده رو مطالعه کردید و پاسخ دادید ، متاسفانه نمایش مفهوم آنچنانی که نیاز به تفکر و تعمق داشته باشه و نیاز باشه شما برای درکش چندین بار اثر رو ببینید نداشت !! تنها چیزی که برای من سوال بود ، علت انتخاب «جن» برای روایت داستان از سوی نویسنده بود.
در تعاریف آمده:
«جن» در اصل به معنی چیزی است که از حس انسان پوشیده باشد، به همین جهت «مجنون» به کسی که عقلش پوشیده و «جنین» به طفلی که در رحم مادر پوشانده شده و «جنت» به باغی که زمینش را درختان پوشاندهاند، و «جنان» به قلب که در درون سینه پوشانده شده و «جنه» به معنی سپر که انسان را از ... دیدن ادامه ›› ضربات دشمن میپوشاند آمده است.»
درضمن «جن» به باور باورمندان جسمی از آتش و بخار و دود است.
حال اینکه چقدر دوستان از این خصوصیات و تعابیر در روایت قتل امیراکبیر بهره بردند حداقل برای من حقیر «پوشیده» ماند.
جناب مداحی ممنون که مطلب بنده رو مطالعه کردید و پاسخ دادید ، متاسفانه نمایش مفهوم آنچنانی که نیاز به تفکر و تعمق داشته باشه و نیاز باشه شما برای درکش چندین بار اثر رو ببینید نداشت !! تنها چیزی ...
جناب شجاعی درود
نوشته تون درباره مشتقات جن برام جالب بود. ممنون..
درباره ی علت استفاده از جن، برداشت من این بود ک نویسنده از داستان های قدیمی ک میگفتن حمام ها جن دارن استفاده کرده؛ در واقع یه جن ک عاشق اجرای نمایشِ و در حمامی قدیمی زندگی میکنه و ب امیر کبیر ارادتی ویژه داره.
در واقع با متنی رئال طرف نیستیم.
البت با شما موافقم ک محتوای متن میتونست قوی تر و نیش دار تر باشه و ب قول شما ازین تعابیر بهره ی بهتری ببره.
جناب مداحی ممنون که مطلب بنده رو مطالعه کردید و پاسخ دادید ، متاسفانه نمایش مفهوم آنچنانی که نیاز به تفکر و تعمق داشته باشه و نیاز باشه شما برای درکش چندین بار اثر رو ببینید نداشت !! تنها چیزی ...
شما بزرگوار هستین و قابل احترام
انشالا دیداری باشه باهم بیشتر گپ بزنیم
چنین آثاری بدون نگارش مجدد و خلاقیت در گنجاندن مسائل روز اجتماعی در متن اثر ، هیچگونه جذابیتی برای مخاطب امروزی نخواهد داشت. نشان به آن نشان که در شبی که من به تماشا نشستم ، هنرپیشه "سیاه" نمایش در اواخر کار رو به تماشاچی ها به التماس گفت "چیکار باید بکنم که شما بخندید و همراهی کنید؟!"
ممنون از نظرتون ولی این متن ۴۰ سال پیش توسط آقای فتحعلی بیگی نوشته شده و وقتی ما بعد سالها مجدد تونستیم مجوز اجرا بگیریم، اما این متن بعد از گذشت سالها هنوز رنگ بوی زمان حال رو میدهد با کمال احترام به نظر شما نظر اکثر مخاطبین برعکس نظر شما بوده و وظیفه سیاه ارتباط با مخاطب میباشد تا مخاطب بتواند خجالت درون خود را بشکند و با نمایش ارتباط بگیردالبته این موضوع بسیار کم پیش آمده اما خیلی از شب هابود که خود تماشاچی هم سو با نمایش بودند و ارتباط خیلی خوبی گرفتند درکل خوشحال بودیم که در خدمت شما عزیز بودیم
ممنون جناب سعیدی از اینکه مطلب بنده رو مطالعه کردید و پاسخ دادید. نظر شما متین هست ولی متاسفانه نمایش بدلایلی که عرض کردم به هیچ عنوان من رو راضی نکرد و حتی چندین بار تا آستانه ترک سالن رفتم.
ممنون جناب سعیدی از اینکه مطلب بنده رو مطالعه کردید و پاسخ دادید. نظر شما متین هست ولی متاسفانه نمایش بدلایلی که عرض کردم به هیچ عنوان من رو راضی نکرد و حتی چندین بار تا آستانه ترک سالن رفتم.
همچنین ممنون از شما بابت احترام به نمایش و نظرشما هم برای ما قابل احترام هست و همانطور که عرض کردم طبق نظرات خیلی زیاد از تماشاچیان متن هنوز حال هوای امروز را دارد و شاید یکسری جا محدودیت ها دست ما رو برای خیلی چیزها بسته باشد باز هم سپاس فراوان از شما
در این نمایش با یک داستان مواجه نیستیم و تنها شاهد یکسری موقعیت ایجاد شده ( عمدتا کمیک) حول یک سوژه (منع شدن از نشستن روی صندلی) هستیم.این اثر می تونست خیلی بهتر و موجزتر باشه اگه از این سوژه و ایده اولیه درست استفاده میشد و کاراکترهای اضافی (پیرمرد ، مسئول کتابخانه ، توریست ، همسران دو شخصیت اصلی ) حذف می شدند.
نقطه قوت نمایش : بازی های تقریبا یکدست ، تیپ و شخصیتهایی که نسبتا خوب از کار دراومدن و شوخی هایی هم که عمدتا بکر و تازه هستند.
با وجود بازی یکدست هنرپیشه ها ، متاسفانه عدم خط روایی منسجم ، نبود نقاط عطف ، اوج ، گره گشایی و اشتباه در الگوی نمایشی که برای روایت این داستان انتخاب شده ، همچنین عدم تمرکز بر یک موضوع و از هر دری سخن گفتن ( مسکن مهر ، اعتیاد ، بیکاری ، تاتر ، جانبازی ، گرایش های سوسیالیستی و..... ) باعث شده بیننده با اثری نامنسجم و شلخته مواجه بشه.
درضمن طراحی صحنه و لباس به نحوی بود که تماشاچی حس می کرد قرارِ با اثری باستانی یا حماسی مواجه بشه در صورتیکه فحوی نمایش چیزی غیر از این بود!
شاید مابه ازای بیرونی شخصیت های نمایش در جامعه کم نبوده باشند ولی مشکل اونجاست که اکثر شخصیت ها با وجود بازی خیلی خوب هنرپیشه ها در حد "تیپ" و در سطح باقی می مونند و حتی از دیدِ من بیننده امروزی خیلی هاشون "تکراری" هستند.
شروع و سیر وقایع نمایش هم دقیقا مشخص نیست که در چه بازه تاریخی شکل گرفته (قبل از انقلاب ، سال های ابتدایی بعد از انقلاب!)
درضمن شاید با صرف یکم هزینه و خلاقیت می شد نمایش با دکور و طراحی صحنه معقول تری هم به روی صحنه بره.
خوب وقتی عوامل اجرا حرفه ای باشند ، انتظارِ کمتر از این هم نمیشه از نمایش داشت ، نمایشنامه خوب با چاشنی طنز که از ریتم نمیوفته و گره هایی که به موقع ایجاد و به موقع باز میشند ، بازی های خیلی خوب ، اکسسوار در خدمت نمایش ..... مجموع این عوامل باعث میشه تماشاچی راضی سالن رو ترک بکنه.
تنها ایرادی که میشه گرفت این که بعد از خروج از سالن ، نمایش هم فراموش میشه!
گویا مفهوم تاتر حرفه ای برای خیلی از دوستان فعال در زمینه هنر نمایشی هنوز تعریف نشده یا درست تعریف نشده ، چرا که ایشان با هر بضاعتی اقدام به اجرای هر متنی می کنند.
با عرض پوزش از گروه نمایشی و تلاششون ، به جرات می تونم بگم این اثر تنها مناسب سالنهای آمفی تاتر مدارس هست ولاغیر.
با وجود بازی و انرژی خوب جناب رحیمی و تَلنگرهایی که متن در جاهایی به ببیننده میزنه ، متاسفانه اثر ظرفیت ارائه بعنوان یک نمایش حرفه ای رو نداشت و بیشتر مناسب انتشار بصورت پادکست بود.
درضمن لطفا گروه های نمایشی که سالن شماره 3 پردیس شهرزاد رو برای اجرا انتخاب میکنند در نظر داشته باشند که این سالن اصلا استاتدارد نیست ، نه از نظر سیلد بودن صدا ، نه دید تماشاچی ها (غیر از ردیف 1 و 2 عملا بقیه سالن باید مدام چپ و راست یا بالا و پایین بشن تا بتونن بازیگرها رو دنبال کنند) ، فضای استیج هم کوچکتر از حد استاندارد هست و مناسب اجرای هر نمایشی نیست.
باسلام و احترام؛
از اینکه مارا تماشا کردید از شما بسیار ممنونیم.
بدون شک هنر کاملا سلیقه ای است و ممکن است اثری که بنده با آن ارتباط بسیاری برقرار خواهم کرد از نظر فرد دیگری کاملا بی معنی باشد.
نمایشی که شما مشاهده کردید از سبک خاصی در کمدی به نام گروتسک استفاده خواهد کرد که به شدت دشوار است.
اگر کوتاهی از سمت گروه اجرایی صورت گرفته است، بنده صمیمانه از شما عذرخواهی می کنم و امیدوارم در اجراهای آینده بتوانیم مشکلات را رفع کرده و میزبان بهتری برای چشمان مخاطبین گرامی مان باشیم.
باسلام و احترام؛
از اینکه مارا تماشا کردید از شما بسیار ممنونیم.
بدون شک هنر کاملا سلیقه ای است و ممکن است اثری که بنده با آن ارتباط بسیاری برقرار خواهم کرد از نظر فرد دیگری کاملا بی معنی باشد.
نمایشی ...
جناب سیادت ، ممنون از اینکه وقت گذاشتید و کامنت بنده رو مطالعه کردید.
دقیقا شما صحیح میفرمائید ، هنر یک مقوله کاملا سلیقه ای هست ولی فراتر از بحث سلیقه ، از دید من باید خالقین هر اثری یک حداقل استانداردهایی برای به اجرا درآوردن آثارشون رعایت کنند تا بتونه مخاطبینشون را با هر سلیقه ای راضی نگه داره.
اگه گروه نمایشی تمایل دارند بعد ها دوباره این اثر رو به روی صحنه ببرن ، دوتا پیشنهاد دارم ، اول اینکه مونولوگ ها رو حذف کنند (چون باعث سکته در نمایش و جدا شدن تماشاچی از فضای اثر می شه) ، دوم اینکه نمایش رو بعد از خروج گیتاریست از مهمانی تمام کنند ، چون عملا این بخش نه تنها کمکی به روند اثر نمیکنه بلکه با طولانی شدن کار ، لذت تماشای قسمت اول نمایش رو هم از بین می بره.
پی نوشت : احتمالا برای همه ما این حس پیش اومده که در یک جمع یا مهمانی برای لحظاتی اتصالمون از دیگران قطع بشه و غرق در افکارمون بشیم ، حدس من اینه که قصد نویسنده از گنجاندن مونولوگ ها ، به نمایش گذاشتن چنین حسی باشه ولی خوب متاسفانه در این امر موفق عمل نکرده.
البته جناب آقای دانش این نظر شخصی بنده است و ممکنه شما یا سایر دوستان اون مونولوگها رو برای پیش برد داستان مفید بدونید و دوست داشته باشید و از نمایش لذت ببرید.
در کل هنر کاملا سلیقه ای هست ، اون اثری که برای من کسل کننده است ممکنه برای شخص دیگه ای حتی هیجان انگیز هم باشه.
حذف مونولوگها بشدت به کار میتونه کمک کنه ، من و چن نفری که تو گروه قصد دیدنش رو داشتیم ، تعدد و طولانی بودن مونولوگها منصرف کرد
من یه چیزی اینجا نوشتم و فرستادم اما انگار ارسال نشد
نظر شخصی من اینه که حذف تمام مونولوگها به کار ضربه میزنه
ترجیحم اینه که هر کدوم از بازیگرها یک مونولوگ بگن نه بیشتر
من یه چیزی اینجا نوشتم و فرستادم اما انگار ارسال نشد
نظر شخصی من اینه که حذف تمام مونولوگها به کار ضربه میزنه
ترجیحم اینه که هر کدوم از بازیگرها یک مونولوگ بگن نه بیشتر
باز اونجوری خیلی بهتر هست ،درحال حاضر ظاهرا هشت مونولوگ هست….یعنی اگه روشون میشد خود کارگردان هم میومد تو صحنه و یه مونولوگ هم اون میگفت….
من یه چیزی اینجا نوشتم و فرستادم اما انگار ارسال نشد
نظر شخصی من اینه که حذف تمام مونولوگها به کار ضربه میزنه
ترجیحم اینه که هر کدوم از بازیگرها یک مونولوگ بگن نه بیشتر
راستش تنها مونولوگی که من باهاش ارتباط برقرار کردم و بنظرم در خدمت اجرا بود جناب فدائی ، مونولوگ اول آقای آقاپور بود که در مورد نحوه برانگیخته شدن حس «پدر شدن» و اشتیاق به فرزند داشتن و نهایتا همراهی با همسرش در درمان برای رسیدن به این هدف بود.
باز اونجوری خیلی بهتر هست ،درحال حاضر ظاهرا هشت مونولوگ هست….یعنی اگه روشون میشد خود کارگردان هم میومد تو صحنه و یه مونولوگ هم اون میگفت….
مونولوگ ها نقطه عطف داستان هستن و پایه و اساس نمایش
در واقع به نظرم یک جورایی اول مونولوگ ها نوشته شده و روند داستان بر. پایه اونها شکل گرفته (برداشت شخصی)
امیدوارم نمایش رو ببینید و بعد از دیدنش نظرتون رو اعلام کنید🙏
مونولوگ ها نقطه عطف داستان هستن و پایه و اساس نمایش
در واقع به نظرم یک جورایی اول مونولوگ ها نوشته شده و روند داستان بر. پایه اونها شکل گرفته (برداشت شخصی)
امیدوارم نمایش رو ببینید و بعد از ...
مونولوگ ها تمام افکار و احساساتی هستن که هر کسی در هر مهمونی با اینکه داره لبخند میزنه و میگه و میخنده ولی تو ذهنش داره باهاشون زندگی میکنه(همون اصطلاح صورتمون رو با سیلی سرخ نگه میداریم ولی قلبمون داره آتیش میگیره).این درست، در واقع کارگردان و نویسنده میخواستن این رو نشون بدن ولی در طول نمایش به علت خیلی طولانی بودن مونولوگ ها مدت زمانی زیادی از جو اصلی جدا میشیم که خیلی تو ذوق میزنه و باعث خستگی میشه و در بیشتر مواقع حتی یه حالت شعارگونه به خودش میگیره.
مونولوگ ها نقطه عطف داستان هستن و پایه و اساس نمایش
در واقع به نظرم یک جورایی اول مونولوگ ها نوشته شده و روند داستان بر. پایه اونها شکل گرفته (برداشت شخصی)
امیدوارم نمایش رو ببینید و بعد از ...
مونولوگ کلا با سلیقه شخصی من سازگار نیست و طبعا وقتی این همه انتخاب کار برای دیدن وجود داره(از تاتر ایرانی و خارجی در یوتیوب گرفته تا فیلم ایرانی در سینما و نمایش خانگی گرفته تا دسترسی هسجانانگیز به صد سال فیلم و سریال خارجی) و هزینه سنگین بلیط ،کاری که بخش بزرگیش مونولوگ هست(هشت تا مونولوگ) انتخاب من نمیتونه باشه هرچند که مطمئن هستم با توجه به شنیدهها بخشهای دیدنی و شنیدنی در نمایش هست و بعدها که فیلمتاترش بیاد حتما تماشا میکنم…ولی یه سوال از روی کنجکاوی : اگه یه بازیگر دوربین رو مقابلش قرار بده و اون مونولوگ رو اجرا کنه(منظورم اون مونولوگهایی هست که بازیگر ثابت میایسته و متن رو میگه) و فیلمش رو ببینید ،آیا تفاوت فاحشی با دیدنش در سالن تاتر هست؟ بویژه که در سالن میمیک صورت بازیگر رو بخوبی نکیشه دید…
باسلام و احترام؛
از اینکه مارا تماشا کردید از شما بسیار ممنونیم.
سپاسگزار شما خواهیم شد تا از طریق پنج ستاره بالا، امتیاز خود به این نمایش را ثبت نمایید.
اتفاقا نمایش از اون موقعیتى که پر از پتانسیل کمیک بود عملا استفاده اى نکرد و همه بار کمدى(لوده بازى! در حد گرداندن ماتحت رو به تماشاگران!) روى اجراى کلامى هادى عطایى سوار بود.
حیفِ زحمات بازیگران ، طراح صحنه ، موسیقی و کارگردان که با یک نمایشنامه ضعیف به هدر رفت.
ایده خوب و شروعِ جذاب نمایش ، نوید یک اثر قابل قبول و مفرح رو میداد که متاسفانه نبودِ یک متن منسجم و گیرا همه انتظارات بیننده رو نقش برآب کرد.
شکل گیری ، ماندگاری و گاها بهم خوردن روابط انسانی ، حاصلِ دوستی ها ، گذشتها ، حسادتها ، درک نکردن ها و درک نشدن ها ، انتخاب ها ، عقده ها ، ترس ها ، سوء برداشتها و سوء تفاهم های ما از یکدیگره.
کاراکترهای درام آقای خوانساریان هم با استفاده درست ایشان از عوامل فوق در فیلنامه (در کنارِ سایر عناصر از جمله انتخاب صحیح لوکیشن ) به زیبایی در یک ساختار واقع گرایانه و احساسی شکل میگیرند و تماشاچی رو با خودشون تا انتها همراه میکنند.
از دید من ، نیاز به شادی و دور شدن از فضای حاکم بر جامعه ، انتقاد از حاکمیت توسط هنرمندان و سلبریتی هایی که قبلا در بدنه حاکمیت بودن و بدلایلی از سیستم طرد شدن ، عبور از خط قرمز و نُرم ها با استفاده از هجو ، طنز و موسیقی ، عواملی هستند که باعث جذب مخاطب برای آثاری از این دست میشه.
اصولا ارائه چنین آثاری از سوی تولیدکنندگان آن ، نه برای ارتقای سطح فرهنگ و هنر که بیشتر به منظور جذب مخاطب از طریق هنر در به نمایش گذاشتن اغراض و خواست های سرکوب شده جامعه است.