در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال کیارش رُست | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:26:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کیارش رُست (kiarash198458)
درباره نمایش پس از i
درباره ی نمایش پس از
نگاه شاعرانه ی مرتضی کوهی به درون از هم پاشیده ی انسان ، سفریست به درون یک ذهن فروپاشیده . جایی که روان نژندی یک انسان و اختلال شخصیتی تمپوی درونی یک انسان را تا اندازه ی جنون آمیزی بالا میبرد
انگار که مهران مرادی دست ما را میگیرد و به میان سیاه چاله ای از ذهن میبرد تا عمق ترسناک اختلالات درونیش را به ما نشان بدهد . آمیختگی طراحی صحنه ی مینیمالِ اثر با طراحی نور هوشمندانه ی امیر حسین سیر به درستی به بازی کارگردان و بازیگران با شرایط مفروض زمانی و مکانی کمک میکند ، همچنین طراحی گریم قدرتمندی که روی صورت پیمان محسنی نشسته تا به بازی درخشانش جانی دیگر بدهد و او را به یک هیولای ترسناک تبدیل کند که مدام رنگش تغییر می کند و چقدر به جا و به درستی با تغییر لباس و نور این تغییر روی کارکتر نشسته . بازی ها و جنون بازیگران تا اندازه ای در این کار عمیق است که شما را غرق در جهان اجرا می کند ، مرتضی کوهی به درستی اختلال اسکیزوفرنی را میشناسد ، به درستی اختلال اسکیزوتایپال را می شناسد و به درستی اختلال های حرکتی آمیخته با اسکیزوفرنی را می شناسد و به آنها رنگ می دهد . و این مشخص و مشهود است که با متنی کنشمند به شکل موفق توانسته روان از درون تکه تکه شده ی یک انسان را به مثابه ی یک پازل روی صحنه ترسیم کند . نگاه به مسئله ی خانواده که یکی از مهم ترین مسائل جهان امروز ماست خانواده ای که اگر به درستی شکل نگیرد می تواند یک اجتماع را بیمار کند ،بیماری که به گفته گیدنز میتواند در کل جهان تبیین پیدا کند . و مرتضی کوهی با نگاه به مسئله ی جهان شمول توانسته به خوبی ذهنیت خود را برای ما با میزانسن های هوشمندانه به نقاشی ... دیدن ادامه ›› بکشد .
از طراحی پوستر و طراحی گرافیکی این اثر نمیتوانم ساده عبور کنم چرا که بسیار هوشمندانه عمل کرده بودند .

در پایان آرزوی موفقیت دارم برای تمام بازیگران و گروه اجرایی نمایش پس از .
به امید درخشش های همیشگی برای مرتضی کوهی عزیز و گروه کاربلدش

کیارش رُست

فین جین
شمعی در دل تاریکی تاریخ است که نورش زبانه می کشد تا روزگاری که انگشت های زمانه دست بر گلوی اندیشه قرار دادند. تا جانِ خسته ی مارا
نفیر بکشند . و آماسی که لانه انداخته میان دیوار های ترک خورده ی مزار انسان هایی که روزگاری دلسوز این خاک بودند .زبان جن ها زبان رمز و راز است همچون زبان قصه های مادر بزرگ ها و زبان پنهان نمایش ایرانی که بهرام بیضایی نیمه جانی سخت جان می خواندش و این روز ها و این روزگار
همچون چراغی در دل این تاریکی سو سو می زند . یکی از نقطه های عطف این اثر بی شک بازی درخشان بازیگرهاست که دوست داشتم و دوست دارم تمام قد به احترام زحمتشان ایستاده برایشان دست بزنم ، چرا که در این روزگار پر از تاریکی بر صحنه ی نمایش فین جین همچون ستاره ها درخشیدند . دوست دارم بنویسم برای تک تک بازیگران این نمایش برای محسن زر آبادی که ریتم را به مثابه ی یک مترونوم به تصویر کشید . می نویسم برای هادی عطایی ، که سراسر تکنیک است و مجنون بازیگری ، می نویسم برای الهه پور جمشید که لحظه ای از درخشانی بازیش چشم بر نداشتم و خستگی پنهان صدایش که پشت بازی درخشانش تا پایان نمایش پنهان شده بود تا بازیگری را معنا بخشد .نمایش از نظر کارگردانی و ریتم بسیار هوشمندانه با آمیختگی موسیقی که برآمده از دل میزانسن ها شکل می گرفت و آهنگ هایی که از دل نمایش ایرانی بیرون آمده بود جان دیگر به تماشاگر میداد . و همینطور کارگردان با هوشمندی با طنزی که از دل نمایش ایرانی بیرون می اورد به گونه ای که تماشاگران به جای اینکه خسته شوند چشم از نمایش بر نمیداشتند. و خدا میداند که چقدر زیباست این چشم بر نداشتن ها و این هوشمندی کارگردان است .کاش کمی برای صحنه و نور به اندازه ی تمام نقطه های قوت دیگر اثر زمان خرج می شد چرا که بزرگ ترین پاشنه ی آشیل این اثر از نظر دیدگان من نور و صحنه ی نمایش بود . در پایان آرزوی ... دیدن ادامه ›› موفقیت دارم برای تمام گروه ارزشمند نمایش فین جین .
حال روزگارتان خوب
باشید و بمانید برای تئاتر ایران زمین چرا که وجودتان معنای واقعی کلمه ی عشق است .

کیارش رُست
ما هم تعظیم میکنیم به شما که سرمایه اصلی ما هستین
و ممنون و سپاس از این ریز بینی و نکته سنجی جنابعالی
به خود میبالیم که چون شماییی داریم 🙏🏻
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
ارادت تمام قد
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش ژیلت نفیر آثاری بود که همچون بغضی خفته در برزخی میان سینه ی تاریخ چال شدند . حرف دل بسیاری از هنرمندان جهان که پشت سلول سانسور نهان است . کارگردان این اثر تمام تلاش خودش را برای حفظ ریتم، به جای میزانسن های تکنیکی ،روی در آمدن رابطه ی بازیگرها قرار داده ، که بسیار لذت بخش است . بازی های دلچسب و پر از انرژی شهروز دل افکار و امیر کاوه آهنین جان و انرژی این دو هنرمند ، به حفظ ریتم نمایش کمک بسیار زیادی کرده بود . طرحی صحنه کنش مند بود و جدای از رابطه ی صحنه با نمایش انسان را به خوبی یاد میز قضاوت ، فاصله ی میان هنرمند و اجتماعِ سانسور چی را نشان میداد و همینطور مکانی برای بازجویی ، اما ای کاش فضای صحنه محدود تر میشد چرا که سالن برای اجرا بزرگ بود . طراحی نور در نمایش کاش دقیق تر بود چرا که منطق نور ها در نیامده بود و باعث می شد ما فضای پرت زیادی را در سالن ببینیم . و حرف پایانی اینکه به حسن جودکی عزیز و گروه بازیگران نمایش ژیلت خسته نباشید میگویم به خاطر این اثر که مسئله ای عمیق به عنوان سانسور را به نقد می کشد .
با مهر

کیارش رُست
درود و سپاس که به تماشا نشستید. چه خوب در کل که اجرای مارو دوست داشتید.، نکاتی که فرمودید به کارگردان منتقل خواهد شد.
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مکبث زار
واکاوی ابراهیم پشت کوهی در رابطه با تلفیق آثار شکسپیری با آیین های بومی ایرانیست ، چرا که مخاطبانی که هملت پشت کوهی را به تماشا نشسته بودند پس از تماشای نمایش مکبث زار به نگاه مسترر ابراهیم پشت کوهی و اهمیت تئاتر بومی در رابطه با آثار او پی میبرند ، اما سوال اینجاست که آیا ساختار تراژدی و این تلفیقات و آمیختگی ها به درستی با هم ترکیب شده اند ?آیا چهار چوب ها برای ترکیب تئاتر غرب با تئاتر شرق و بومی ایرانی و تئاتر ژاپن به اثر کمک کرده بودند ? استفاده ی بیش از اندازه از دود و موسیقی که کنشمند نیست گاهی می تواند به کنش دراماتیک اثر آسیب های جدی وارد کند ، ما نور و رنگ هایی میبینیم که انگار نشانه هایی هستند که ما را تا میانه ی راه میبرند و یکباره مخاطب را در یک سردرگمی رها می کنند، و این نه تنها ایجاد تعلیق نمی کند بلکه رشته ی افکار مخاطب را پاره می کند و این پارگی افکار گاهی باعث فاصله از حرف کلی اثر می شود ، نمایش برای سالن مناسب نیست چرا که کارکرد نور و موسیقی و طراحی صحنه که به ظاهر مینیمال است به ایدئولوژی کارگردان کمکی نمیکند و صحنه برای اجرا بزرگ به نظر می رسد ، اما بازی بازیگران نقطه ی عطف این نمایش است
بازیگرانی چون شهروز دل افکار و هادی عطایی که به روند ریتمی نمایش کمک زیادی کرده بودند چرا که تجربه ی بالایی در بازی در آثار شکسپیری دارند و همینطور سحر عبدلملکی و نقش لیدی مکبث که به درستی ریتم را میفهمیدند ، و به خوبی هم به وسیله ی کارگردان هدایت شده اند
، اما از نظر فرم کلی باور دارم که میشد خیلی بهتر عمل کرد چرا که فرم ریتم خوب بازیگران را گاهی به زمین میزد و باعث خسته کنندگی می شد و بعضی میزانسن ها همچون رنگ و نور ما را گمراه میکرد . نقطه ی قوت این نمایش نگاه ابراهیم پشت کوهی عزیز است به تئاتر بومی ایران و آیین های ما اما این را ... دیدن ادامه ›› هم باید بگویم که من باور دارم آیین های ما به اندازه ای آمیخته با فلسفه هستند که میشود بی نیاز از تئاتر غرب از دل خودشان به طرح یک مسئله ی عمیق و بزرگ رسید . گاهی همه ی آن چیزی که ما می خواهیم در دستان ما و نزدیک ماست اما ما در جای دیگر دنبالش می گردیم .

در پایان آرزوی موفقیت دارم برای تمام گروه ارزشمند نمایش مکبث زار
و کارگردان این اثر آقای ابراهیم پشت کوهی عزیز
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارگردان این اثر نگاه بسیار زیبایش را از نظر نماد و نشانه
شناسی برای مخاطب نقاشی می کشد
می نویسم نقاشی
چون میزانسن ها قاب های پیوسته و کنشمندیست
که مرا یاد نقاشی های رمانتیک ها می اندازد
رستمی فر منطق الطیر عطار را
با زبان تمثیل و نماد و نشانه در یک ایدئولوژی با تفکری صحیح به تماشگرانش هدیه می دهد
دکور صحنه انعطاف پذیر است
و در جایگاه خودش کنشمند
و در خدمت کنش کلی اثر
نمایش می آید که حرف بزند
و چقدر هم به حال روزگارِ پنجاه سالِ سپری شده ی سرزمین خودمان یکیست

آرزوی موفقیت دارم برای بچه های درجه یکِ تئاتر خوزستان


کیارش دستیاری رُست





تلفات
(پیروز در فرم و شکست خورده در محتوا )
در نمایش همه چیز در اختیار کارگردان است آشنایی زدایی های ستودنی در فرم و فرمی که تشکیل شده از میزانسن های ریتمیک است و با آشنایی زدایی های پی در پی اجازه ی جدا شدن از صحنه را به تماشاگر نمی دهد بی شک اینها همه به خاطر درک.و شناخت علیرضا معروفی از ریتم است از بازی هایی که نقطه های قوت این نمایش هستند نمیتوان گذشت بازیگرانی که هر کدام چون ستاره ای آسمان صحنه ی معروفی را روشن نگه میدارند از ایمان سلگی که در مرکزیت بازی های درخشان همچون ستاره ای پر نور میدرخشد تا محمد نیازی ، حسین عارف ، علی هیهاوند و دلارام ترکی ، تا کارکتری که در اوج سادگی صالح لواسانی به آن جانی میدهد که چون آینه ای ایست برای هر یک از کارکتر های دیگر و ندانمی گم در شخصیت ساده که جلا میدهد نمایش معروفی را ! باور دارم که کارگردان در فرم و ریتم و میزانسن در این اثر چون اثر قبلی خود موفق بود اما از نظر محتوا و مسئله مندی اثر شکست خورده بود چرا که اثر پیشین این کارگردان را موفق تر دیدم از نظر شکل صحیح روایت و حرف های بیشتری هم که برای گفتن داشت و باور دارم می شود نگاه های مسئله مند تری هم به جنگ داشت و خوب است که کارگردانی پیش از بردن اثر نگاه عمیق تری به اجتماع خود بیندازد و حتی به تاریخ جنگ .نمایش از نظر ساختار روایت و پایان بندی دچار از هم گسستگی میشد و در پایان بندی میتوانست موفق تر عمل کند خوب است که گاهی آنقدر حواسمان پرت فرم جنبه های سرگرمی سازی نشود که پرداخت صحیح به محتوا را از دست بدهیم همچون متن تن ها که سراسر کشمکش و کارکرد صحیح کنشگرهاست و با ساختار روایتی قدرتمند هریزنتال پیش میرفت و کارکرد کنشگر ها صحیح تر کار را در آورده بود و پایان هم به جان ما ... دیدن ادامه ›› مینشست .
نمایش در نور و طراحی صحنه می توانست بهتر عمل کند چرا که باور دارم این اجرا مناسب سالن اُستاد ناظر زاده ی کرمانی نبود . صحنه برای این اجرا بزرگ بود و نورپردازی اصلا کنشمند نبود . به شدت نبودِ موسیقی را در این نمایش حس می کردم نمایش شایستگی یک اجرای پر تماشاگر را داشت اما عملکرد ضعیف.روابط عمومی گروه و مدیریت رسانه ای را میشد علت کم تماشاگر بودن این اثر دانست .در پایان برای علیرضا معروفی عزیز آرزوی سلامتی دارم او کارگردانیست که بی شک آینده ی روشنی دارد می شود این را در نگاه کنشمندانه ی پشت میزانسن های ستودنیش دید
و خسته نباشید دیگر میگویم خدمت کل تیم اجرایی و بازیگران معرکه ی نمایش تلفات که حال روزگارم به شخصه خوب بود پس از خروج از سالن نمایششان سراسر عشق باشید همیشه روی صحنه و در حال درخشش
چون شما علت خاموش نماندن نور در تئاتر سرزمینمان هستید حال روزگارتان خوب .


کیارش دستیاری رُست

نگاه متفاوت شهروز دل افکار به رمئو و ژولیت اثر تراژدی فاخر ویلیام شکسپیر و نگاه نویسنده با رویکردی کمدی خود چالشی در ذهن انسان ابجاد می کند اینکه در وضعیت فعلی اجتماع ما که غم سراسر هم چیز را گرفته میشود گاهی برای امید با خوانشی متفاوت به یک اثر تراژدی نگاهی کمدی داشت . و جنگیدن شهروز دل افکار در جایگاه کارگردان این اثر برای خلق امیدی نو در بستر اجتماع نا امید ما همراه با بازیگرانش که خروجی کارگاهی یک ساله هستند جای ستایش دارد چون این بازیگران به گونه ای با عشق صحنه ها را عاشقی می کنند که انگار برای تئاتر متولد شده اند و چنین خروجی پس از یک کارگاه یک ساله بدون شک
ارزشمند است . در طراحی لباس خانم هستی حسینی به زیبایی و با نگاه صحیح طراحی شایسته با آثار شکسپیری انجام داده اند که البته از نظر جنبه های روانشناختی لباس بازیگران و نگاه کنشمند کارگردان به رنگ ها در طراح لباس را به ما نشان میدهد ، موسیقی ها و اجرای زنده ی موسیقی ها به درستی در خدمت پیش برد بار دراماتیک اثر در صحنه های نمایش بود و ابوذر موسوی در نقش رمئو با رقص ها و آوازهایی که گواه ماه ها تمرین را میدهد در نقش رمئو تماشایی بود اگر چه از بازی تماشایی سحر عبدالمکی در نقش ژولیت هم نمیتوان گذشت ، پیام حق نژاد هم پس از درخشش در بازی در نمایش پیشین شهروز دل افکار در حال شکر گیری و آموختن فرم و فضای آثار شکسپیری همچون معلم خود شهروز دل افکار است . در طراحی نور و صحنه میشد نگاه متفاوت تر و قوی تر باشد در پایان آرزوی موفقیت دارم برای کل گروه اجرایی برای تولید اثر ارزشمند رمئو و ژولیت . و همچنین به شهروز دل افکار عزیز که شریف است و ارزشمند برای تئاتر سرزمین ما .


کیارش دستیاری رُست
یک نمایش منسجم و دارای چارچوب
پر از خلاقیت در طراحی و کارگردانی
با بازی های خوب گروه بازیگری
موفق باشید.
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش «دکتر نون» زنش را بیشتر نمایشی است که در آن کارگردان پلی‌فونیک را به تصویر می‌کشد. آشنایی زدایی‌هایی صحیح، پارادوکسی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که در نزاع یک کارکتر با خودش، در ذهن او حرکت کرده و با این تمپوی درونی همزیستی کند. بازی با شرایط مفروض زمانی و مکانی، و بیرونی کردن تمپوی روانی کاراکتر و تبدیل آن به ریتم خود کنشی است مستتر که به کنش دراماتیک اثر جان می‌دهد.
کارگردان به خوبی عناصر سازمان دهنده‌ی یک درام را به کار می‌گیرد تا با چند صدایی، ایجاد مسئله‌مندی کند. در نمایش‌نامه، و‌ مقوله شخصیت‌پردازی نقطه‌های قوت و ضعفی وجود دارد که کارگردان با هوشمندی با استفاده از المان‌ها و عناصر اجرا سعی در برجسته کردن وجوه درونی آن‌ها کرده، مثلا رنگ سفید در صحنه و در لباس کاراکتر دکتر نون که حسی از کفن را القاء می‌کند، خود از کنش‌های روانشناختی این اثر نمایشی ‌است که به خوبی اضمحلال روانی کاراکتر را نشان می‌دهد. رنگ سفید از نظر روانشناختی، رنگ نیست بلکه نبود ماهیت یک رنگ به شمار می‌رود که برای توصیف پاکی و کمال به کار می‌رود. کارگردان، هوشنمندانه از این نماد بی‌گناهی برای کاراکتری استفاده می‌کند که حتی مصدق ذهنی او و تمام مردم شهر او را گناهکار می‌دانند. و این پارادوکسی کنش‌گرانه است. نگاه دقیق به رنگ‌ها در لباس هر سه کاراکتر زن دکتر نون دیده می‌شود. رنگ لباس زن ابتدای زندگی، صورتی و یاسی دیده شده که سرشار از زندگی و طراوت است، زن میانی، رنگ‌های خنثی و طوسی؛ و زن پایان زندگی لباسی با رنگ تیره و سیاه به تن دارد. همین موضوع که برای کاراکتر مصدق قضاو ت نشود، باعث شده یک دست لباس خاکستری به تن داشته باشد.
در تمام مدت نمایش درباره دکتر نون که مردی خوش‌تیپ و بلند بالایی بوده صحبت می‌شود اما مخاطب کاراکتری خمیده و مست می‌بیند که سر تا پای زندگیش را آستیمی فرا گرفته که بویش تا کیلومترها می‌رود نه چرک و خون به معنای دیداری بلکه به معنای درونی. آن چیزی که ما می‌بینیم لباس‌هایی از جنس لباس بی‌خانمان‌هاست. ... دیدن ادامه ›› که این هم خود پارادوکسی ارزشمند است. اما همان‌گونه که پیشتر گفته شد ایراداتی در مورد شخصیت‌پردازی وجود دارد. شخصیت محوری نمایش، کنشی پیش ‌آغازین دارد، ما رشد و تکامل او را نمی‌بینیم اما مسیر حرکتی‌اش را در ذهنیت خود او شاهد هستیم، و چون بازی با شرایط مفروض زمانی و مکانی اتفاق می‌افتد بهتر بود که ما تغییر لباس و ظاهر را هم در این چرخش زمانی می‌دیدیم. به شخصه دوست داشتم شخصیت دکتر نون همچون همسرش که در چند زمان تغییر حالت می‌داد، خود تغییر می‌کرد که خیلی به تکامل کاراکتر کمک می‌کرد.
آقای حامد کمیلی در جایگاه بازیگر ستودنی بود. در این نمایش او بازیگری است انعطاف‌پذیر که از تک‌تک سلول‌هایش برای رسیدن به یک کاراکتر استفاده می‌کند. او پس از بازی تماشایی در نمایش «ریچارد» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی سمت نقشی رفته که چالش بر‌انگیز است، و این به مثابه حرکت یک بازیگر به سمت خلق کارکتر‌های چند بعدی و پیچیده است. کاراکتر دکتر نون، کاراکتری است که دچار نزاعی روانیست و در قسمت هایی شکل مالیخولیایی به خود می‌گیرد. بی‌شک این برآمده از تفکر مستتر کارگردان است که می‌خواهد اختلال و عارضه مالیخولیا در کاراکتر دکتر نون را به تصویر بکشد. کاراکتری که مدام خود را سرزنش می‌کند، حتی مصدق ذهنی او مصدقی‌است که من به عنوان تماشاگر انتظار دیدنش را نداشتم، این گواه‌ شخصیت‌پردازی خاص این کارکتر است و آقای بهنام تشکر آن را به گونه‌ای دیگر بازی کردند. مصدقی که مال تشکر بود و پیش‌تر ندیده‌ایم. از بازی تماشایی آقای کامبیز امینی نمی‌شود نگفت که مثل یک سس تند با بیان قدرتمندش به هر نمایشی جان و مزه می‌دهد.
نمایش در نورپردازی دچار اشکال است. در پاساژسازی نوری و تغییر صحنه‌ها بسیار بهتر و اصولی‌تر می‌شد کار کرد و دکوری که اگر انعطاف‌پذیرتر بود بسیار می‌توانست به کارگردان کمک کند تا در پاساژسازی نوری و سرعت تغییر صحنه‌ها قدرتمند‌تر باشد و بزرگ ترین ضعف نمایش استفاده از موسیقی پایانی با صدای آقای رضا صادقی عزیز بود که بیشترمناسب تیتراژ فیلم بود و همینطور موسیقی های دیگر که به شدت یک نواخت بود و در بخش هایی از نمایش باعث افتادن ریتم می شد طراحی پوستر نمایش را محمد صادق زرجویان به زیبایی انجام داده بودند .
در پایان به استاد هادی مرزبان عزیز و گروه اجرایی نمایش دکتر نون خسته نباشید می‌گویم.


کیارش دستیاری رُست
توفان نمایشیست که می توانست از نظر زمان نمایش کوتاه تر باشد ,در طراحی صحنه کنشمندانه تر عمل کند و در سالنی که مناسب این اجرا باشد روی صحنه برود , ضعف شدید بازیگرانی چون احسان رضوانی و الهه شه پرست باعث میشد که ریتم نمایش را در جایگاه تماشاگر از دست بدهم و زحمت دیگر بازیگرانی چون شهروز دل افکار، آرش فلاحت پیشه که تماشایی بود ، مهران امام بخش که داشت مثل شمع وسط ریتم کشنده ی بازی احسان رضوانی و الهه شه پرست آب میشد ، یعقوب صباحی، محمد نادری و سونیا سرلک که بی اندازه زیبا درخشید در چندین صحنه نابود شود.
موسیقی کار چندین قدم از کار جلو تر بود که این خود یک نقطه ی ضعف بزرگ برای چنین اثر نمایشیست و همینطور برای کارگردان، وقتی به نمایشهایی چون رمولیت و رویای یک نیمه شب تابستان که آثاری ارزشمند از مصطفی کوشکیست نگاه می کنید، موسیقی ، طراحی صحنه و نور کارکرد کنشمندانه دارند اما در این نمایش تلاش به اشتباه برای طرحی صحنه ای کنش مند باعث شده خود به یک نقطه ضعف تبدیل شود .متن از نظر ساختار روایتی دچار از هم گسستگی بود اگر چه
از شهروز دل افکار و بازی تماشایی او در نمایش توفان نمیتوان گذشت که یکی از نقطه های قوت و بازگشت به ریتم و حفظ ریتم این اثر بازی درخشان اوست , شهروز دل افکار بازیگریست
که شنا کردن در دریای توفانی وغرق کننده ی تئاتر های شکسپیری را آنقدر خود آگاهانه نقش آفرینی کرده که امروزه در ناخود آگاه میتواند چون شنا گری ماهر در جریانی متلاطم هم از نظر تمپو و درونیات و هم از نظر ریتم از چشمها به دل تماشاگران راه پیدا کند و این خاصیت یک بازیگر حرفه ایست , دل افکار راه همزاد پنداری و به دست آوردن دل تماشاگران در درام های شکسپیری را یاد گرفته و این نه تنها در توفان مشهود است بلکه در آثار دیگری چون رویای یک نیمه شب ... دیدن ادامه ›› تابستان و رمولیت هم که دو اثر دیگر از مصطفی کوشکیست به همین اندازه کار بلدانه ایفای نقش می کند
از طراحی پوستر قدرتمند محمد صادق زرجویان
کم لطفیست اگر ننویسم
و
در پایان آرزوی موفقیت دارم برای گروه اجرایی
نمایش توفان, و تئاتر مستقل تهران که شریف و ارزشمند است ...






کیارش دستیاری (رُست)