در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شیما | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:59:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ای داد .. چه روزایی بود اینجا ..
مائده قنبریان، امیرمسعود فدائی، میثم محمدی و محمد فروزنده این را خواندند
سپهر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام .. دوستان 2 تا بلیط کنسرت زانیار دارم برای 7 اسفند .. ساعت 6.45 / 45000 تومنی .
کسی خواست ایمیل بزنه.
shima.shafaiyan@yahoo.com
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هوراااااا ..
بلاخره رسید زمان اجرا ..
دوست گلم .. یاسی جان مطمئنم این اجرا هم مثل اجرای قبلیت با این عوامل عااالی بسیار خوب از آب در میاد ..
میبینمتون ..
جنونم که به مو می رسد
خودم را در نگاهت
توضیح می دهم، مبادا
پاره شود، ریسمانِ نازکِ عشق مان..

توضیح یعنی
زیر آبِ غرورم را می زنم
تمام دغدغه های خودم را گل می گیرم
دست از دلم می شویم
آنقدر که دهانم به اعتراف باز شود..
تا خودم را / هر آنچه هستم را
در گوش هایت، ... دیدن ادامه ›› صرف کنم.. که
مبادا به اهمیت خودت در دلم، شک کنی..

...

غرورم را فاکتور می گیرم
تا یک تار مو از تو، در دلم کم نشود

میدانی! غرور،
بغض نیست، که فرو خورده شود..
به توضیح خودم که زبان گشودم
یادت بیاید
کسی دور از چشم تو
در خودش به جنگ جهانی نشسته است و
شکستن را
به بغض و قلب و غرور، تعمیم می دهد تا
تو را یک روز، بیشتر نگه دارد..
این اثر زیبا از کیست؟
۲۹ خرداد ۱۳۹۳
جنگ جهانی سوم ...جنگ میان من و توست .
۰۵ آبان ۱۳۹۳
جنگ جهانی سوم ...جنگ میان من و توست .
۰۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راستی روسپی!
از خودت پرسیدی چرا در سرزمین من و تو، اگر زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد
رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر
زندانی اش را آزاد کند این «ایثار» است !
مگر هردو از یک تن نیست؟
بفروش !
تنت را حراج کن…
من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان...
شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.

(( فریدون فرخزاد ))
دیدم که درین سرزمین
روبه وگرگ در کمین
بس شرفی شد فنا
تن رقمی بی بها
قالب انسان تهی
جو شده سرو سهی
ممنون از انتخابتون\
۲۹ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دنیای ما اندازه ی هم نیست
من عاشق بارون و گیتارم
من روزها تا ظهر می خوابم
من هر شبُ تا صبح بیدارم


دنیای ما اندازه ی هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم


دنیای ما اندازه هم نیست
می بوسمت اما نمی مونم
تو دائم ... دیدن ادامه ›› از آینده می پرسی
من حال فردامم نمی دونم


تو فکر یه آغوش محکم باش
آغوش این دیوونه محکم نیست
صد بار گفتم باز یادت رفت
دنیای ما اندازه ی هم نیست
دنیای ما اندازه یــــــــ هم نیست




از: رستاک
دقیقا وضع منودارره قسمت اولش...مرسی ازانتخابت
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
بعضی وقتا شرایط نمیذاره...
۳۱ خرداد ۱۳۹۳
بادام تلخ
۰۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- خدایا!

وقتی یه چیزی هم مشخصه، هم نامشخصه، یعنی در واقع نامشخصه!

شاید یکی از بیرون منو ببینه بگه قشنگ مشخصه...

اما خدایا! برای من، نامشخصه؛

از: (سر به مُهر - ساخته: هادی مقدم دوست
من فیلمو هنوز ندیدم..این بخش فیلمم تو انونسش دیدم خیلی دوس داشتم ..
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
آوا جان ارزش دیدن داره ..
۲۷ خرداد ۱۳۹۳
تو اولین فرصت خواهم دید:)
۲۷ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماهی کوچک

زیر دست های نقاش

به آب های آزاد

فکر می کرد ..

رگ خوابش دست نقاش بود

باله هایش را هرگز نکشید !!


از مجموعه شعر: زخم های کهنه یک عروسک

like&like
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
با این حرفتون موافقم..
خیلی هم موافقم..

چه بسا حرفهایی که با آلوده شدن به کلمه نابود میشن
و چقدر خوبه که هستند این دو نقطه ها و سه نقطه ها..

حرف من خاموشی به وقت گفتن بود، که مکدّرم ازش!
وگرنه خاموشی و سکوت اصولا بهتر از گفتنه..

جمله همیشه من:
و سکوت والاتر است..
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
چه بسا حرفهایی که با آلوده شدن به کلمه نابود میشن ..
کاملا درسته ..

و سکوت ، بالاترین فریاد من است ..
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منم دوست داشتم این فیلمو .. !
سبکش مثل سبک فیلم زندگی خصوصی آقاو خانم میم هست !
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد حسمان ..
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ..
ساعت دوست داشتنمان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی خواستن است ..
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت.
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت ..
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس آرامم ..
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا حرف را خواند.
چه با شوق میخوانم ... دیدن ادامه ›› چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
میخوانمت تا دلم آرام بماند ..
شیما جان خیلی قشنگ بود ممنون :)
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
آقای محمود خیلی خیلی زیبا بود و ب دلم نشست ..
ممنونم از شماو لطفتون ب ما ..

قلم زیبایی دارین .. قدرشو بدونین ..
۲۵ خرداد ۱۳۹۳
خوشا عشق که گرمتان کند
آتش نه
سوختن در عشق مصیبتی است
مرا باور کن
نمیتوانمت گفت
چه ها کشیدم از این قدرتمند ناجور
زمانی که با دلم جور شد
به آتش کشید
و تمام قد سوختم

محمود
۲۵ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو که پیشم هستی
همه چیز تند تر میشود ...
ضربان قلبم تندتر می زند ...
عقربه های ساعت تندتر می دوند ...
از کسی شنیده ام
درون ساعت که آب برود
از کار می افتد
یا دست کم عقربه هایش آرام تر حرکت میکنند!
امروز ساعتم را شسته ام
و پهن کرده ام روی بند !
اینبار که بیایی
هرگز زمان رفتنت نمی رسد ..
به مـــــــن یـــــــــــــــاد بده انسان مدرنـــــــــی باشــــــــــــم

وهربار که دلتنــــــــــــــگت میشــــــــــــوم…

به جـــــــــــــــــــــــای اشــــــــــــــــک و بغـــــــــــــــض

به این جملــــــــــه اکتفا کنـــــــــــــم

که هوای بـــــــــــــد این روزها آدم را افســــــــــــــــــــرده میکنــــــــــــــــــــد…
خیال کوچکم

در این دنیای بزرگ جا نمی شود

خواستم چیزی بگویم

کسی لب های مرا پاک کرد
..

علیرضا عباسی
گوش هایی هستند برای شنیدن
دست هایی هستند برای گرفتن
۲۰ خرداد ۱۳۹۳
سکوت خیلی خوبه
ولی یه وقت هایی باید گفت شیما...
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
آره خوب .. ی وقتایی ..
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوســـت داشتنت بوی ِ بــــــاران می دهد

همــآن قدر بی مقدمــه

همـــآن قدر بی دغدغــه

فــــــــــقـــــــــــــ ط

یادت باشد مثل ِ بــــــــاران

مـــَرا بـــی واسطه

دوســـت داشته باشـــی
عالی...
۱۶ خرداد ۱۳۹۳
خیلی هم زیبا...مرسی
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
صبا جان مرسی از تو عزیزم ..
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان کیا میان اجرای شنبه شب ؟؟؟
بروید
ما که نتوانستیم بیاییم
خوش به حالتان
در رنگ موسیقی غرق شوید که ساحل، رسیدنی است
۱۳ خرداد ۱۳۹۳
برای اپرای مولوی 1 تیر هم 3تا خریدم اون هم خواستید تشریف بیارید هزینش دم در حساب میشه :))
امروز هم اگر برسم درستکارترین قاتل رو میرم دوستان هم هستند :)
۱۳ خرداد ۱۳۹۳
یا خدا :دی
کنترات برداشتین ها :D
مرسی از لطفتون
لذت ببرید حسابی
منم برنامم ب هر کدوم خورد باهاتون هماهنگ میکنم حتما :)
۱۳ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب

می دانم اری نیستی اما نمی دانم

بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی بدست ... دیدن ادامه ›› آرم تو را امشب

ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف

ایکاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی اید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را ‚ یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم ‚ تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم ‚ بی تو ‚ تا امشب

ای ماجرای شعر و شبهای جنون من

آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب



عااااااالیه اجرای این آهنگ از مهدی یغمایی عزیز ..
چه قشنگ بود شیما.اسم آهنگش چیه من دانلود کنم؟
۱۲ خرداد ۱۳۹۳
مرحوم ناصر عبداللهی هم خیلی لطیف خونده ش .
۲۲ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دنیا قد آرزوهایم کوچک شده
و فاصله قد نیامدنت بزرگ
بیا
کلافه ام
کلافه ام از روزهایی که نیستی
...
کلافه ها از روزهایی که نمی آیی
بیا و ببین که پنجره های دنیا بسته است رو به آرزوهایم
برایم چه فرقی می کند
از کجا می آیی؟
چشم های من همه جا منتظر تواند
و گوش هایم...
تنها ... دیدن ادامه ›› قدم های تو را صدا می دهند
بیا و نجاتم بده
از آرزو هایی که روی دست دنیا از دست رفته اند
بیا
لباس دنیا تنگ است برای آرزوهایم
و جاده
تنها راهی است که تمام نمی شود
بیا که باز نگویم نیامدی
بیا...
با خوندنش طعم آفتابو احساس کردم
ممنونم
۱۲ خرداد ۱۳۹۳
سپاس بیکران @};-
۱۲ خرداد ۱۳۹۳
ممنونم مینا جان
۱۳ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیازم مبرم است / امشب
به یک جای دنج.. / یک قوری چای
و مردی که
از پس شنیدن حرف های در گوشی ام بر بیاید..
آنقدر که عضلاتش را
قالب ترس های موضعی ام کند
حواس تنـــــــهایی ام را پرت..
و فکرم را
آنقدر به حرف بگیرد
که فشار تشویش ها درونم بیافتد..

پاهایت که نیست / سرم بر باد می رود
پر می شوم از ترافیک خواب هایی که ... دیدن ادامه ›› گم شده ای دارند
و تعبیر به تعبیر نشانی می پرسند..
...
دلت که از نبودنم گرفت
بیا حوالی سیگار ساعت هفت..
بیا و انتهای بی کسی ام را انگشت بزن
و مرا از یتیم خانه، تحویل بگیر..
می خواهم عشق
مرا دوباره به نام کوچکم صدا بزند..

از: حمید رضا هندی
دیروز گریستم ...
برای تمامی روزهایی که گرفتار، خسته و یا عصبانی بودم
برای تمامی روزها و تمامی نگرش‌هایم ...

برای تمامی لحظاتی که سبب بی‌حرمتی، بی‌احترامی و جدایی از خودم شده و موجب شده بود، انعکاس رفتار دیگران در من چنان باشد که خود نیز همان رفتار را با خود داشته باشم.
دیروز برای تمام تلاش‌هایی که کرده بودم تا دیگران دوستم بدارند گریستم
برای تمامی خواسته‌هایی ... دیدن ادامه ›› که میسر نشد و
برای تمامی کارهایی که فقط بخاطر خشنودی اطرافیانم انجام دادم و بازتاب آن در خودم، جز خلا روحی، درد جسمی و خستگی بی‌حد، چیزی نبود ...

دیروز گریستم
چون گاهی جز گریه کاری نمی‌توان کرد ...

دیروز گریستم به این خاطر که رنجیده بودم ...
به این خاطر که مرا رنجانده بودند ..
و به این خاطر که منِ رنجور راهی نداشتم
جز اینکه در دردی عمیق فرو روم
زمانی که در این درد فرو می‌روی رنج تو را بیدار می‌کند

دیروز گریستم
بخاطر این‌که خیلی دیر شده بود و بخاطر این که وقتش رسیده بود
دیروز گریستم
به این خاطر که روحم به تمامی چیزهایی که نیاز بود بدانم واقف بود
دیروز با تمامی روحم گریستم و او را راضی کردم
حال بسیار بدی داشتم
اما در میان گریه‌هایم احساس رهایی می‌کردم

چرا که
دیروز بخاطر همه چیز گریستم...!
جالبه
من دیروز بخاطره همه ی این دلیلا می خندیدم...>_<
۱۱ خرداد ۱۳۹۳
نیکو و سارای عزیز ..
زیبا بود .. ممنونم
۱۱ خرداد ۱۳۹۳
مینا جون این نیز بگذرد ..
۱۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید