«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
عدم انسجام به بهانهی چارچوب پستمدرن یا اجرای اکسپریمنتال توجیهناپذیر است. اجزای منفک از یکدیگر موجب عدم ارتباط مخاطب با اثر میشود. با تفکر در شعر انتهای اثر، مخاطب به یاد ضربالمثل «ساختن کتوشلوار با داشتن یک دکمه» میافتد. نمایش، بهعنوان یک اثر هنری، تماماً میتواند برخاسته از فرم باشد. ولی باید توجه داشت مخاطبان بهدرستی درک صحیحی از فرم خواهند داشت و آنان سنگ محک این آزمون و خطا هستند. عدم یکپارچگی و انسجام اثر حتی در جهان تعریفشده ممکن است ناشی از مشارکت خالقان متعدد در این نمایش باشد که مانند کلاژی مشخص است، بهصورت منفک هر یک در تلاش برای ارائهی فرمی برخاسته از تفکر خویش هستند.
حتماً میتوان این اجرا را در بستر جریانسازی تازهای که در مجموعهی لبخند در حال اتفاق است ارزیابی کرد، ولی در همین بستر و همین جریان هم این اجرا چند گام عقبتر است.
سعی کنیم کمی با نمایش نامه های "بکت" ی و "کامو" یی خو بگیریم
سعی کنیم در میان تاتر های هاشفی، ارزش و اهمیت فن بیان را بفهمیم
سعی کنیم قبل خاموش شدن چراغ ها به جای هزار کار حجو ، نوشته ی پشت بروشور را بخوانیم
سعی کنیم در طول تاتر تفکر کنیم، شکیبا باشیم، صبر کنیم،...
یا حداقل شعور داشته باشیم و به بازیگران و دیگر تماشاگران احترام بزاریم و تا آخر تاتر رو ببینیم.
متاسفانه عادت نداریم تاتر را به عنوان ورزش ذهن قبول کنیم و به چشم تفریح به آن می نگریم. قطعا سینما مدیوم بهتری برای تفریح ما هست.
تاتری که "نامش"، "پوسترش"، "بازی هایش"، "دیالوگ هایش" و همه ی اجزایش به عنوان قطعات پازل باید کنار هم قرار بگیرند نیاز به تفکر دارد. لطفا برای تفریح و پر کردن اوقات فراغت به دیدن این تاتر نروید!
در میان تاتر های لمپن و جویده شده و پر زرق برق، سیزیف گوهریست ناب.
آقای مولویان در صحنه هایی که به تعبیری در سرازیری چرخه حاکم بر نمایش (چرخه که با تصویرگریه هوشمندانه کاور کار است) قرار میگیرد تقریبا بازی نمیکند، زندگی میکند، درد و دل میکند. درست همان جایی که با طراحی لباس کاملا صحیح ( برای نشان دادن گذر زمان یا همان خط خوردن) صحنه را آماده میکند و درست همان جا که موسیقی شروع میشود بازیگر "زندگی در تاتر " زندگی اش را وارد تاتر میکند و این تفاوت بازی را آن هایی حس میکند که اجرای سال 93 رو دیده باشن، آن هایی حس میکنند که در تاریکی بعد از این صحنه درست همان جایی که بازیگر میداند صحنه تمام شده و تماشاچی او را نمیبیند و باید خود را برای صحنه ی بعد آماده کند، اشک هایش را پاک میکند و سری از روی افسوس تکان میدهد که یعنی همین است ذات تاتر.
شبی که ما اجرا را دیدیم چند نفر از تماشاچی ها قبل از نمایش به وضعیت بد مجموعه اعتراض کردند که هیچ ربطی به گروه نمایش نداشت ولی دو بازیگر در پشت صحنه صدا ها را میشنیدند و قطعا خوشایند نیست برایشان تا حدی که آخر نمایش مجبور به عذر خواهی به خاطر مسئله ای که به آنها ربط نداشت شدند.
بعد از یک ربع تاخیر در اجرا میتوانید با آرامش به مدیریت مجموعه اعتراض کنید( وقت زیادی هم برای این کار دارید چون حداقل ۴۵ دقیقه تاخیر دارند)
نویسنده و کارگردان به بهانه ی اینکه فضای نمایش در یک فضای خواب آلود و وهم انگیز رقم میخورد دست به هر کاری دست زدند....شخصیت ها بی دلیل وارد میشوند و بی دلیل خارج.....بی دلیل مرتبط میشوند و بی دلیل ارتباطشان قطع میشود.....میزانسن به دلیل نا معلومی کنگ میباشد....در هیچ فضایی اینقدر بی ثباتی وجود ندارد.....بدتر آن است که بخواهیم این کاستی ها را معنی و مفهوم بدهیم و احساس رضایت کنیم......اگر نام کارگردان را روی کاتالوگ نمایش نمینوشت حتما به اشتباه نام جناب آقای حداد به ذهن میرسد نه جناب آقای ابر.....
پ.ن:خانمی که در کنار من روی صندلی خارج از ظرفیت نشسته بود دقیقه ی 40 نمایش از سالن خارج شد.....این کار قطعا مرسوم نیست در تاتر ها یی با چنین نازنین هنرمندانی و البته چنین قیمتی.....ولی در هر صورت دوست داشتم جای ایشان بودم با هر قیمتی...
"دسته بندی این نوشته گفت و گو است نه نقد کاربران"
جای خالیه آقای سرابی حس نمیشه....درک میشه
تق تق تق......کابوس باز کردن در...
دکتر با همه ی تلاشش اخر هم نتونست چراغ معیوب رو روشن نگه داره......فقط آخر نمایش نگاه افسوس آمیزی بهش کرد و با کیفش خارج شد...
مرد های شهر به سمتمون اومدن.....با 300 تا بیت نفت...آویشن های وحشی زیر پاشون له میشد....(با کمی تغییر)