در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سینا شمس | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:39:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فرم فرم فرم و تنها فرم
اساساً هنر چیزی بجز فرم نیست.
محتوا قسمتی از هنر است که کمتر تحت کنترل خالق اثر است و بیشتر توسط مخاطب ساخته میشود. خالق توانایی خوراندن یک محتوای واحد به مخاطب ندارد. هنر مثل یک چوب دوی امدادی از طریق فرم به مخاطب داده میشود و مخاطب با محتوا ادامه ی راه را طی میکند. کامنت های مثبت منفی برای این تاتر همین ادامه ی راه هاست.
#فرم_دوست
sina.shams (sina2us)
درباره نمایش سیزیف i
سعی کنیم کمی با نمایش نامه های "بکت" ی و "کامو" یی خو بگیریم
سعی کنیم در میان تاتر های هاشفی، ارزش و اهمیت فن بیان را بفهمیم
سعی کنیم قبل خاموش شدن چراغ ها به جای هزار کار حجو ، نوشته ی پشت بروشور را بخوانیم
سعی کنیم در طول تاتر تفکر کنیم، شکیبا باشیم، صبر کنیم،...
یا حداقل شعور داشته باشیم و به بازیگران و دیگر تماشاگران احترام بزاریم و تا آخر تاتر رو ببینیم.
متاسفانه عادت نداریم تاتر را به عنوان ورزش ذهن قبول کنیم و به چشم تفریح به آن می نگریم. قطعا سینما مدیوم بهتری برای تفریح ما هست.
تاتری که "نامش"، "پوسترش"، "بازی هایش"، "دیالوگ هایش" و همه ی اجزایش به عنوان قطعات پازل باید کنار هم قرار بگیرند نیاز به تفکر دارد. لطفا برای تفریح و پر کردن اوقات فراغت به دیدن این تاتر نروید!
در میان تاتر های لمپن و جویده شده و پر زرق برق، سیزیف گوهریست ناب.
کاملا موافقم. چقدر خوب گفتید درباره قدرت بیان، ورزش ذهنی، قطعات پازل و نوشته ها بروشور
۰۴ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای مولویان در صحنه هایی که به تعبیری در سرازیری چرخه حاکم بر نمایش (چرخه که با تصویرگریه هوشمندانه کاور کار است) قرار میگیرد تقریبا بازی نمیکند، زندگی میکند، درد و دل میکند. درست همان جایی که با طراحی لباس کاملا صحیح ( برای نشان دادن گذر زمان یا همان خط خوردن) صحنه را آماده میکند و درست همان جا که موسیقی شروع میشود بازیگر "زندگی در تاتر " زندگی اش را وارد تاتر میکند و این تفاوت بازی را آن هایی حس میکند که اجرای سال 93 رو دیده باشن، آن هایی حس میکنند که در تاریکی بعد از این صحنه درست همان جایی که بازیگر میداند صحنه تمام شده و تماشاچی او را نمیبیند و باید خود را برای صحنه ی بعد آماده کند، اشک هایش را پاک میکند و سری از روی افسوس تکان میدهد که یعنی همین است ذات تاتر.
شبی که ما اجرا را دیدیم چند نفر از تماشاچی ها قبل از نمایش به وضعیت بد مجموعه اعتراض کردند که هیچ ربطی به گروه نمایش نداشت ولی دو بازیگر در پشت صحنه صدا ها را میشنیدند و قطعا خوشایند نیست برایشان تا حدی که آخر نمایش مجبور به عذر خواهی به خاطر مسئله ای که به آنها ربط نداشت شدند.
بعد از یک ربع تاخیر در اجرا میتوانید با آرامش به مدیریت مجموعه اعتراض کنید( وقت زیادی هم برای این کار دارید چون حداقل ۴۵ دقیقه تاخیر دارند)
نویسنده و کارگردان به بهانه ی اینکه فضای نمایش در یک فضای خواب آلود و وهم انگیز رقم میخورد دست به هر کاری دست زدند....شخصیت ها بی دلیل وارد میشوند و بی دلیل خارج.....بی دلیل مرتبط میشوند و بی دلیل ارتباطشان قطع میشود.....میزانسن به دلیل نا معلومی کنگ میباشد....در هیچ فضایی اینقدر بی ثباتی وجود ندارد.....بدتر آن است که بخواهیم این کاستی ها را معنی و مفهوم بدهیم و احساس رضایت کنیم......اگر نام کارگردان را روی کاتالوگ نمایش نمینوشت حتما به اشتباه نام جناب آقای حداد به ذهن میرسد نه جناب آقای ابر.....
پ.ن:خانمی که در کنار من روی صندلی خارج از ظرفیت نشسته بود دقیقه ی 40 نمایش از سالن خارج شد.....این کار قطعا مرسوم نیست در تاتر ها یی با چنین نازنین هنرمندانی و البته چنین قیمتی.....ولی در هر صورت دوست داشتم جای ایشان بودم با هر قیمتی...
"دسته بندی این نوشته گفت و گو است نه نقد کاربران"
سینای عزیز درباره‌ی این نمایش کاملاً بر خلاف شما فکر می‌کنم ولی خیلی خیلی خوشحالم بابت نوشته‌ی منتقدانه‌ی شما.
۲۰ تیر ۱۳۹۵
سینای عزیز من هم شباهت خیلی خیلی نزدیکی بین این کار و کار های جناب آقای حداد دیدم و در این مورد با شما کاملا هم نظر هستم...و به نظرم رضایت بخش نبود...مخصوصا با چنین بازیگران و چنین دکور و صحنه ی بینظیر....
۲۰ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جای خالیه آقای سرابی حس نمیشه....درک میشه
س.ر (sina2us)
درباره نمایش امان i
:)
وحید هوبخت این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تق تق تق......کابوس باز کردن در...
واقعا کابوس بود.تلخ و اجتناب ناپذیر
۲۱ آذر ۱۳۹۳
هر باری که با این صدا ویلی به سمت در میرفت ، قلبم آتیش میگرفت و بغض میکردم ... عالی بود ، عالی !
۲۳ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دکتر با همه ی تلاشش اخر هم نتونست چراغ معیوب رو روشن نگه داره......فقط آخر نمایش نگاه افسوس آمیزی بهش کرد و با کیفش خارج شد...
مرد های شهر به سمتمون اومدن.....با 300 تا بیت نفت...آویشن های وحشی زیر پاشون له میشد....(با کمی تغییر)
زن زیباست........خط بکش