«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
بعد از خاطره ی شیرینی که "فین جین" برایم ساخت و لذت تماشای چندباره اش (که هنوز با منه) مشتاقانه منتظر تماشای اینکار خواهم بود..
تماشای نمایشی که ذهنیت و شناخت قبلی از بازیگرانش نداری، لذت خودش را دارد. وجود این ویژگی به باورپذیری بیشتر نمایش کمک کرده است. حالا اگر تیم بازیگران درست و روان هم بازی کنند، این لذت دوچندان می شود. خلق فضای سرخوشانه ی توسط کارگردان و بازی تیم بازیگران (که بعضی شأن به شدت شیرین هستند) شایسته ی دستمریزاد و خداقوت گفتن است.
امشب تماشا کردم. تلاش زیاد بازیگران (گروه دوم، بخصوص بازی خوب نقش دکتر) هم نتوانست به جذاب شدن نمایش منجر شود. فاقد نوآوری و تازگی
امروز به تماشای اینکار نشستم. نوعی چند پارگی و شتابزدگی در کار دیده میشد و فاقد ظرافت بود. فرصت های زیادی برای تقویت و پرورش جزئیات، از دست رفته بود.
اینکه کسی که گربه دارد، بعد از تماشای این نمایش احساس کند گربه اش را بیشتر از قبل دوست دارد، یک دستاورد ساده بود که نمایش از رسیدن به همین امر ساده نیز عاجز بود
برای گروه آرزوی موفقیت می کنم.
اثری گنگ و گیج و کسالت بار که بی خیال یک قصه گویی درست، توی فرم و ظاهر دست و پا می زند و مانیفست های شعاری اش ، اثر را در حد یک بیانه سیاسی و نمایش رادیویی تنزل داده بود.تنها وجود یک آوازه خوان خوش صدا و خوش ظاهر، نمایش را برایم قابل تحمل کرد.
شرمنده دوستی قدیمی شدم که با این نمایش میهمانش کرده بودم!!!
امروز به تماشای کار نشستم. گرم بود و صمیمی. سرگرم کننده و بی آنکه تلاش کند حرف گنده ای بزند. تماشای این کار را در روزهای پایانی اجرا، توصیه می کنم.
زیبا بود و چشم نواز. البته سازندگان بیشتر دغدغه فرم و اجرا و موسیقی دارند تا روایت یک داستان که توسط تماشاچی دنبال کردنی باشد. لذا از داستانگویی خبری نیست و حرف جذابی برای گفتن ندارد. برای همین در فرازهایی کسالت بار و خسته کننده می شود. بیشتر به یک کنسرت تصویر گذاری شده شبیه است تا نمایش داستانگو.
مهارت نوازندگان و خوانندگان و بازیگران فرم ستودنی بود.
نمایش بین مخاطب کودک و بزرگسال سرگردان است..
کاراکتر «ترنس» گونه برای روباه، با هدف جذابیت و خنده داربودن، به آزاردهنده بودن و تمسخر این اقلیت جنسی ختم شده.
مگر «فین جین» چه دارد که استقبال مخاطب با گذشت بیش از چهار ماه از شروع اجرا، هنوز هم کم نمی شود؟. چرا خیلی ها مثل من چندباره به تماشای کار نشسته اند؟
، چند دلیل روشن دارد:
اینکه تیم بازیگران یک نمایش به شکل تحسین برانگیزی، همگی خوب باشند.
اینکه ریتم نمایش تند و سرگرم کننده باشد
اینکه موسیقی در تار پود نمایش تنیده شده باشد و تبدیل به یک کاراکتر مستقل شود
اینکه فاصله گذاری ها و رفت و برگشت های مداوم و شکستن های درست دیوار روایت، فرصت خسته شدن را از بیننده بگیرد
اینکه بیننده نمایش ایرانی را که گاهی کار یک ساعته را به زحمت تحمل می کند ، دو ساعت کامل خندان همراه کار کنی.
چه خوب که تمدید شد. شاداب و سرزنده بود. دارم وسوسه میشم، برای سومین بار برم ببینمش. یکی جلوم رو بگیره. بار دوم روی پله و تشکچه نوشتم. فاز نداد!!
از تماشای این نمایش لذت بردم. شخصیت اسب را خیلی دوست داشتم و هر لحظه منتظر ورودش بودم. این حجم از ریتم و تحرک برای نمایشی آمده از شهر شیراز!!، خیره کننده و تحسین برانگیز بود.
دیشب این کار رو تماشا کردم. سرزنده و شاداب بود و لذت بردم. گروه موسیقی. گروه موسیقی و وای از گروه موسیقی... کارشان در تار و پود نمایش نشسته بود.
بعد از تماشای نمایش دلچسپ «اسب قاتلین» خوردن یک شام با سرویس دهی نامناسب و سرگردان با معطلی زیاد، توسط این کافه، کام من و همراهانم را تلخ کرد.
این حجم از تحرک و پویایی و اجرایی سنگین و با ریتم تند، آن هم توسط یک تیم شیرازی!! خسته نباشید و دستمریزاد گفتن داره
از تماشای کار لذت بردم و فرصت پلک زدن پیدا نکردم.
امروز که روز دوم اجرا بود، به تماشای اینکار نشستم. تلاش گروه جوان، ستودنی بود. دوبازیگر نقش اصلی تمام تلاش خود را پیش روی تماشاگر گذاشته بودند که تحسین برانگیز بود خداقوت به تیم .
امشب این کار رو دیدم و لذت بُردم.یک کار حال خوب کن و شیرین.
هارمونی و رنگ آمیزی تیم بازیگران قابل توجه بود و تلاش هر کدام، برای جان بخشی و ترسیم کامل نقش ستودنی بود.
بازی گرم خانوم «برخوردار» لذت شیرینی نمایش «مرگ هیتلر به روایت تلفنچی» رو دوباره در خاطرم زنده کرد.
برای کارگردان جوان هم آرزوی موفقیت دارم.