در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | گلاره رنجبر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:27:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گلاره رنجبر (gelare.ranjbar)
درباره نمایش پدر i
این حجم خالیِ پر از فکر عجیب‌ترین جای دنیاست، سفید، خالی، پر از بود و نبود، اگر درِ یکی از اتاق‌ها رو اشتباه باز کنی تا نقطه پایان گم می‌شی، فلریان زلر دقیق‌ترین و درست‌ترین تفسیر از این گمشدگی رو در نمایشنامه پدر بیان کرده.
اجراهای زیادی و از جمله فیلم پدر شاید باعث بشه درمورد تماشای این نمایش مردد بشید، اما ریتم نمایش تندتر از تمام اجراها و حتی فیلم ساخته شده از اثر بود و گذر زمان چندان حس نمی‌شد، از دکور، کدهای رنگیِ درست، نور، تصا‌ویر پروجکشن که بگذریم، آقای کیانیان شما امشب صاحب صحنه بودید، همه چیز همگون و همراه بازی شما بود و باعث لذتِ مکرر در کنارِ لیلی رشیدی که بس به جا بود.
نمایشنامه آواز خوان طاس اولین نمایشنامه‌ی اوژن یونسکوی بزرگ با نگاهی ابزورد تحت تاثیر جنگ جهانی دوم از شاخص ترین آثار دنیای ادبیات نمایشی محسوب می‌شه، اجرایی که این‌روزها از این نمایشنامه در دیوارچهارم به روی صحنه می‌ره نسخه‌ای عقیم، نارس و شاید حتی دور از آنچه هست که متن در تلاش برای بیان اون بوده، وزن نامتناسب میزانسن‌ها، بازی نامناسب نور، موسیقی خارج از کادر و برآیند اجرایی که بر نمایشنامه سوار نبود و نیست، قطع به یقین گروه و بازیگران تلاش کرده بودند اما همیشه نتیجه اون چیزی نمی‌شه که باید...
سلام و عرض ادب.
متاسفم که اجرای ما رو دوست نداشتید.
فقط من‌باب فرمایشتون مبنی بر نگاه ابزورد جناب یونسکو به مسائل اجتماعی و مدنی، برام عجیب بود که نقدتون، که به هرحال برای ما محترمه، شامل ترکیب‌هایی چون 《وزن نامتناسب میزان》 و 《خارج از کادر》 باشه. در ذهن هرکس پرداختی که بر روی متن شکل می‌گیره می‌تونه به‌اندازه‌ی دیالوگ‌ها معناباخته باشه و مفهوم 《کادر》 می‌تونه در اون شکل متداول مطرح نباشه.
معناباختگی می‌تونه معنای نامتوازن بودن رو هم در بر بگیره و این طبیعتا بدین معنا نیست که هر عدم توازنی ابزورده و هر ابزوردی نامتوازنه.
ممنون که به دیدن ما اومدید، سپاس که وقت گذاشتید و برامون نوشتید و متاسفم که میزبان شایسته‌ای نبودیم.
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پر از سکوت، پر از مفهوم، پر از خود، از خودم خالی شدم و از من سرشار.
بازی‌ها، نور، موسیقی، خطوط منظم و نامنظمِ فرهاد فزونی و بازهم سکوت، ترکیبی بی‌نظیر رو رقم زد
کاش بشه باز هم دو ساعت در خودم با شکوفه‌های گیلاس سفر کنم.
یادت باشه قبل از جنگ پیروز بشو.
من فکر می‌کنم همه‌ی ما بخشی از فروغ را زیست کرده‌ایم و فروغ نمونه کاملی از آنچه هست که تنها پاره‌هایی از او، فارغ از جنسیت، درون همه‌ی ما نقش می‌زند، بگذریم....
نمایش خانه سیاه‌ است خالی از دیالوگ و جاری در اشعار فروغ آنقدر سرشار از احساس بود که برای من حرفی برای گفتن نگذاشت
اما بخشی از بغض‌م را با لحظه‌هایش گریستم
پریناز بور (parinazboor)
سپاس از مهرتان ??✨?
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهران رنج‌بر از استیو جابز و مارلون براندو عبور کرد و حالا در عمارت نوفل لوشاتو مارادونا رو به تصویر میکشه، و من که از قدیم به تماشای آثارش نشستم میدونم که مهران رنج‌بر مثل همه ما دیوونه‌سن با یه تفاوت، اونم اینکه از دیوونگی خجالت نمیکشه و زیست آرتیستی خودش رو به روی صحنه میاره، بنابراین شما با هر طرز فکر و سلیقه‌ای به تماشای مارادونا بنشینید لحظه‌ای از زیست شخصی خودتون رو لمس خواهید کرد.
نمی‌تونم بگم که یک اثر فاخر، متفاوت و یا خارق العاده دیدم، بک تو بلک کاری شایسته تحسین اما نه در میان درجه یک‌ها
نکته مهمی که سجاد افشاریان با هوشمندی همیشگی‌ش در طراحی درام ، در این کار هم رقم زد، این بود که انسان رو با خود حقیقی‌ش تنها گذاشت، مواجه کرد و رها کرد
همین باعث القای حس و تجربه‌ای متفاوت برای مخاطب از تماشای تئاتر میشه
برای منی که دانشجوی تئاتر هستم، تئاتر یعنی جادو، یعنی جنون، یعنی کاری کن که انسانی با دو پا و دو دست رو درطول نمایش لغت‌نامه ببینم، دیگرای را مار، مرد را زن و زن را مرد، انقدر جزییات و ریزه کاری داره که از یک پاراگراف نوشتن در دیوار خارجه، و اگر نمایش را ببینید متوجه خواهید شد که چرا بلیط احتمالاتِ علی شمس پیدا نمی شود
علی شمس دمت گرم و سرت خوش باد
گرما دادی به صحنه‌ی یخ زده‌ی چهارسو
هومر جایی در ایلیاد و اودیسه میگه: و خدایان بنا بر دلایلی فکر کردند که تنبیهی بدتر و دردناک‌تر از تکرار کار بیهوده و ناامیدی نیست پس سیزیف را محکوم کردند به غلطاندن سنگی بر بالای کوه

شتر مرغ تکرار همیشگی، بیهودگی،غلطاندن و دوباره قِل خوردن و از نو به همیشه رسیدن
شاید ما
و شاید تمام بشریت و نا بشریت در تاریخی همیشگی محکوم به تکراریم

بازیِ ستودنیِ بازیگران، طراحی نور و موسیقی شترمرغ را اثری متفاوت، دیدنی و ستودنی می‌سازد.
تماشای شترمرغ نوش چشم ‌و روحتان
من شاید، شاید بتوانم از تئاتر حرف بزنم و بنویسم اما از شعر فقط می‌توانم لذت ببرم
فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷
شعری بود که بر صحنه متجلی شد
و فقط از ظرافت شاعرانه آن میشد لذت برد
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
دقیقن گلاره جان . چه خوب توصیف کردی
۱۰ دی ۱۴۰۰
دیالوگ ها با گویشِ شیوایِ تک تکِ بازیگران به قدری زیبا و عمیق به جانم نشست ..که خداخدا میکردم ای کاش با قلم و کاغذ برای بار دوم بنشینم و بی وقفه بنویسم
مواجهه ی تئاتر در این موقعیت برایم بسیار شیرین بود به همان اندازه ای که خود را با او همراه میدیدم به همان اندازه میدانستم که او شاعر است و من او نیستم و مشاهده گرش بودم همه چیز و همه ی عناصر به اندازه وجود داشتند کاراکترِ زن در تیمارستان (فریبا کامران) با هر جمله چیزی از دنیا را توصیف می کرد و چیزی از دنیای خودش میگفت
از فراموشی هایش ..از غم هایش ..و شاعر در انتها با شعر هایش بر التهابمان مرهم ... دیدن ادامه ›› میگذاشت
از زیبایی هایِ این روزهایم بود دیدنِ این نمایش
امیدوارم بیشتر و بیشتر به تماشای جهانی که برایم تصویر شد بنشینم
چون تماشای این جهان است که کمکمان میکند تا بهتر بدانیم برای چه داریم زندگی میکنیم
افتخار میکنم به وجود چنین هنرمندانی که بی آلایش ارزش هنر را به من یادآوری میکنند
خسته نباشید خسته نباشید جانانه

۱۰ دی ۱۴۰۰
شعری که بر صحنه متجلی شد ...
و ما در این تجربه یکی از اهدافی که داشتیم همین بود. کاری سخت که انگار شد ... سپاس از نظرتان ...
۱۴ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مانستر، مانسترِ لعنتی ما تمام مدت نمایش با شیرینیِ تو و مظلومیتت همراه شدیم و چه هیولایی در درون داشتی...
من در انتهای نمایش بدن درد داشتم، چرا؟ چون انقدر بازی بازیگران حیرت انگیز و واقعی بود که ما رو دچار به پدیده روان تنی کردند و ما شدیم ایزابل و جاناتان و مایکل
تئاتر یعنی همین، بازیگر از زیبا و شیک دیده شدن صرف نظر کند
نمایشنامه راوی باشد
و موسیقی و دکور و نور سوار بر داستان.
به تک‌تک بچه های مانستر خسته نباشید می‌گم و به تک‌تک شما پیشنهاد میدم تا فرصت دیدنِ تئاتر بی نظیر رو از دست ندید.
در ابتدای نمایش با بازی نور، موسیقی و آوای گروهی و مذهبی تصور بر دیدنِ نمایشی خاص و متفاوت داشتم(شاید دیدنِ کارهایی نظیر هاری و ژپتو توقع من را بالا برده بود)، با پیشروی نمایش، با یک نمایشنامه‌ی به ظاهر غیر خطی، بازی‌هایی خارج از استخوان بندی نمایش و نه چندان چشمگیرمواجه شدم، هیچ‌کدام از نقش‌ها توسط بازیگران پرداخت نشده بود، نمایشنامه پر از نقاط گنگ که گویی در میانه‌ی راه نوشتن سرانجام دادن به هرکدام رها شده بود، موسیقی رو بسیار دوست داشتم، نورپردازی جذاب اما دکور تا حد زیادی قابلیت مینیمال تر شدن و در عین حال جذاب تر شدن رو داشت.
برای تمام گروه آرزوی پیشرفت و موفقیت در آینده رو دارم.
پویا فلاح، امیرمسعود فدائی و آبادان این را خواندند
رزیتا زراعتی و رامیار محمودی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به جا بود، همه چیز، دستِ ما را، تک تکِ مارا گرفت و به میان دیوارهای نفرین شده‌ی کاخی برد که کم آشنا نبود...
متن، بازی‌ها، لباس، نور آوای خوشِ نسیم شجاعیِ عزیزم و هانا کامکارِ ماندنی، عکس‌های ماندگار نمایش از پرتو‌ی عزیزم
ببینید هاری را
اینجا از آشنایی زادیی و برشت خبری نیست، دیوارهای این قصر آشنا و ترسناک است
ببینید و کیف کنید
سایه پر مهرتان مستدام ممنونیم از لطف قدم و مهر قلم شما
۰۹ آذر ۱۴۰۰
سپاس از لطفتون???
۰۹ آذر ۱۴۰۰
ممنون از محبتتون?
۰۹ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بودن یا نبودن
مسئله این نبوده و نیست که از ابتدا همه چیز را همانطور که گفتند دیدیم،
نمایش آنامورفیک همچون اسم‌ش خطوط و زوایا را در هم می‌شکنه و از نو تصویری متفاوت از آنچه که برای ما خوانده شده به روی صحنه می‌آورد، هملت‌ی که جنون وار بازیگر را میبلعد و یا بازیگری که هملت را به زوال می‌رساند.؟
قواعدِ بالانویس ستون‌وار غیر قابل جابجایی هستند؟ دنیا به آنارشیست‌های بیشتری برای بیداری نیاز دارد.
آنامورفیک را نه یک‌بار که چندین بار به تماشا بنشینید که تئاتر به مثابه تئاتر است.
سرِحال، بامزه، و حال خوب کن
نمایشی که این روزا همه به دیدنش احتیاج دارن تا حداقل یک ساعت و نیمی یادشون بره تلخی‌های زندگی رو
گلاره رنجبر (gelare.ranjbar)
درباره نمایش ژپتو i
باید انتخاب کنی کارل، باید یکی از عروسکات رو انتخاب کنی برای قربانی کردن تا فرشته مهربون تورو از گناه پاک کنه....
تو نمی‌تونی راه بری چون اگر راه بری قدمات به گناه آلوده میشه...
.
.
و صدایِ بوسه‌ای که برای پاپ نقطه پایان شد...
نمایش ژپتو، خود ما هستیم، منِ معصوم، راویِ متحجر از فرشته مهربون و واقعیتِ درونیِ ما، خواب‌ها،رویاها
ژپتو رو با چشمان باز ببینید، با گوش‌های تیز بشنوید، ژپتو روایت و حکایت من و شماست.
خانم بی حد ممنونم از لطف و محبت شما
ممنون از حضورتون و لطف پیام پر مهرتون ????
۱۹ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

gelare.rsh@gmail.com