«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نام بازیگر مورد نظرم را اشتباه دیدم منظورم مهربانو افروزه افروغ بود که نتوانستم جداگانه ازاو تشکر نکنم برای این دختر ایران آرزوی روزهای بهتر و موفقیت روز افزون آرزومندم
سلام بسیار خوشحالم که این نمایش را دیدم ترچمه آزاد و کارگردانی جالب و شروع به موقع اجرا بسیار خوشحالم کرد بازیها در حد قابل قبول اما بازی افروغ خیلی پرتحرکتر و جذاب تر بود به حدی که نتوانستم جداگانه ازین دختر فعال تشکر نکنم برایتان اجراهای بهتر آرزومندم
رادرست در زمانی باز کردند که اجرا باید شروع میشد و با توجه به چیدمان سالن و نحوه بلیط فروشی اینکار بیش از نیم ساعت از وقت تماشاچی را گرفت این یعنی بی احترامی و عدم رعایت حال تماشاگر که مخاطب اصلی و منبع درآمد سالن و عوامل تولید محصول چه فرهنگی یا غیر فرهنگی هستند تازه ما از فرهنگیان و هنرمندان توقعی بیش از صاحبان سوپر مارکتها داریم این در حالیست که مرتب اعلام می کنند نیم ساعت قبل از اجرا در محل حضور بهمرسانید
در مچموع اجرا و کارگردانی خوب بود بجز افکت صدا بخصوص در آخراجرا که شعر خواننده اصلا مفهوم نبود و دیگر اینکه این قضیه فمینیسم آنقدر تکراری شده که نه تنها عواطفی را بر نمی انگیزد که کم کم به ضد خود تبدیل میشود. ما توقع داریم لااقل در هنر و بخصوص تاتر به انسان ، انسانی نگریسته شود و نه اینکه چنسی برجنس دیگر ترجیح داده شود و انگار در چامعه امروز بشری فقط به زنان ظلم می شود و آنهم نه توسط عوامل ثروت و قدرت که توسط مردان. جان من قرنهاست که مرد سالاری بر جهان حاکم است و تنها یکی دودهه است که فمینسیم راه افتاده گویا قراراست زن سالاری را اکم کنید و نه انسان سالاری را
پوزشم را بپذیرید قسمت اول این پیام در انتقال از بخش تایپ حذف شده آن قسمت اینست سلام قبل از نقد تاتر عاشقانه ها در مورد مدیریت سالن باید بگویم درب سالن را .......
پوزشم را بپذیرید قسمت اول این پیام در انتقال از بخش تایپ حذف شده آن قسمت اینست سلام قبل از نقد تاتر عاشقانه ها در مورد مدیریت سالن باید بگویم درب سالن را .......
جناب شاملو میتونید نوشتهٔ اصلی رو ویرایش کنید و این چند خط رو بهش اضافه کنید
امشب قرار است نمایش را ببینم اما با توجه به شنیده ها نام اثر برای من که از دهه 1340 تاتر می بینم گول زننده است زیرا ظاهراهیچ نسبتی با آنا کارنینا اثر تولستوی ندارد البته می دانم که شنیدن کی بود مانند دیدن امیدوارم که مثل دیدن جوجه تیغی را که کشت؟ از وقتی که میگذارم پشیمان نشوم
نه اینکه «هیچ» نسبتی نداشته باشه، اما خب، میشه اینطور گف که بههیچوجه نباید با انتظار دیدن آناکارنینای تولستوی به دیدنش رفت.
اینم عرض کنم خدمتتون که من بههیچوجه از دیدن این «آناکارنینا» پشیمون نیستم و تقریباً دوسش داشتم. باز هم نظرات و سلایق متفاوته و امیدوارم شما هم تجربهی خوبی داشته باشید.
انچنان کارگردانی و اجرا زیبا و چذاب بود که اصولا متوجه گذشت زمان نشدم و همه دخترانم را به دیدن این اثر تشویق کردم حاصل عکس یادگاری نوه و دخترانم با بانوی تاتر ایران (گلاب ادینه) شد و خاطره اش در حافظه ما ماندگار شد
سلام امشب موفق شدم به اتفاق خانواده تاتر مشاهیر را ببینم مدتها بود به علت کرونا از دیدن تاتر در صحنه زنده محروم بودم اما خوشحالم که امشب با همه سختی های محتمل جزو تماشاگران بودم بسیار آموزنده بود بخصوص برای جوانانی که همراهم بودند ازکارگردانی و بازی که بسیار چشم گیر بود بگذریم چیدمان صحنه که پس از اجرا توانستم جزییات را ببینم و همچنین طراحی لباس که در خور توجه بود بگذریم کمی صدای موسیقی اجازه شنیدن بعضی دیالوگها را نمیداد و همچنین در قسمتهای آخر تاریک و روشن شدن صحنه که چشم من و همراهانم را اذیت کرد نقص دیگری ندیدم . امیدوارم بخصوص در مورد آزردن جشم تماشاگر کمی دقت کنید مگر آنکه کارگردان منظور خاصی داشته که من از درک آن عاجزم
سلام نمی دانم نویسننده و کارگردان نمایش 13 یا سی زده تمام نقدها و تعریف ها را میخوانند و جواب نمی دهند و یا اصلا نمیخوانند که جواب بدهند و شاید تماشا گر را قابل نمی دانند که جواب بدهند. صرفنظر از بازی بازیگران که البته نه در خد قابل تحسین اما در حد قابل قبولی از عهده اجرا برآمدند این اجرا با ترفند خاموش کردن صحنه نمایش هم نه ترسناک شد و نه چیزی به خشونتش افزوده شد و تنها حسنش این بود که مرا از ترس افتادن به روی تماشاگران دیگر تا اخر نمایش روی صندلی نگهم داشت هرچند چند بار به عوان اعتراض چراغ قوه موبایلم را روشن کردم و در آخر هم کارگردان با ترفندی الحق یگانه جیم فنگ شد تا مبادامورد اعتراضی قرارگیرد چرا که می دانم و میداند روشن کردن چراغ قوه فقط میتوانست نشانه اعتراض باشد. عزیز من چهل سال است که جوانان مملکت من (توضیح لازم است که من در آستانه هفتاد سالگی هستم و از سنگلج به اینجا آمدم) با اعصابی به هم ریخته زندگی می کنند آیا انصاف است که هنرمندان هم چنگ خود را برتارهای عصبی آنها بکشند؟ بله چهل سال است که درین مملکت خشونت و خشم و کینه و گریه یادمان دادند اما هنرمند وظیفه اش فقط نشان دادن واقعیت نیست چرا که واقعیت درچامع هست و حتی کسانی که کتاب نخوانده به سینما نمیروند چه رسد به تاتر هم این واقعیات را می بینند .هنرمند باید هنرش این باشد که علاوه بر نشان دادن درد راه چاره نشان دهد وگرنه کم سواد ترین آدمهای این مملکت هم همه روزه این دردها را درکوچه وخیابان با زبان و چشم و ابرو به یکدیگر گوشزد می کنند. تنها ترفند زیرکانه کارگردان معرفی بازیگران به زبان خودشان بود که بوی تبلیغات میداد که البته با تعداد تماشاگری که امشب دیدم چندان تبلیغی هم نشد
دوست عزیز
بارها در تبلیغات این نمایش و حتی قبل از شروع اجرا توصیه میشود که اگر توان عصبی، جسمی و یا روحی دیدن این نمایش را ندارید لطفا سالن را ترک کنید. ضمنا اگر شما اعتراضی به نحوه اجرا و محتوای کار داشتید امکان ترک سالن در حین اجرا هم برای شما فراهم بود، نه اینکه با روشن کردن چراغ قوه در صحنه ای که حتما به دلایلی تاریک در نظر گرفته شده نظم اجرا و تمرکز بازیگران و سایر تماشاگران رو بر هم بزنید.
حق شماست نمایشی را که میبینید دوست داشته باشید یا نداشته باشید ولی امیدوارم از این به بعد به حقوق دیگران در حین تماشای تیاتر هم احترام بگذارید. از شما با توجه به سن و سالتون(در آستانه هفتاد سالگی هستید) توقع درک از موقعیت، به شکل دیگری میره!!!.....
بهناز عزیز اول سلام
یکم آنکه توان عصبی جسمی و روحی نداشتن اگر قبل از اجرا درخود می دیدم باید غیبگویی میدانستم که متاسفانه غیب گویی نمی دانم این ضعف مرا چگونه به قوت تبدیل کنم؟ سپاسگزار خواهم شد کلاسی معرفی کنی
دویم آنکه توان عصبی جسمی و روحی نسبی است ممکن است جوانترها بیشتر داشته باشند ولی این حکم من صد درصد نیست
سیم آنکه اگر توان جسمی روحی و عصبی من ازینکه اکنون هست کمتر بود احتمال آنکه غش کنم یا فریاد بزنم ویا هر اتقاق دیگری برای من دور از دهن نیست
چهارم قبول دارم که در حالتی غیر عادی بودم و روشن کردن چراغ قوه عقلانی نبود
و اما در آخر بنجه کشیدن بر تارهای عصبی حتی یک نفر (خودم ... دیدن ادامه ›› را نمونه می گویم) کاری هنرمندانه است؟ امکان ترک سالن هم اگر ترس از افتادن روی دیگران بخصوص دخترانی که اطرافم بودند بدتر از روشن کردن چراغ قوه نیست؟
دوست عزیزم علی سلام این نمایش فقط نگاهی به شاهنامه دارد و در اصل مصایب دامنگیر جامعه مارا هدف گرفته تا .....................اجازه بده توضیح دیگری ندهم که دیدنش بهتر از ندیدن است و تهمینه بهانه ایی بیش نیست برای این اثر توضیح عرض کنم که هیچیک از دست اندرکاران این نمایش را قبلا ندیده و نمیشناختم
اول سلام و اما بعد تبریک به کیاوش زارع طلب و محمد رییسی و هزاران مرحبا به میر غفاری و پناهی به چند دلیل ۱ انتخاب متنی ایرانی از بزرگ مرد ادب پارسی حکیم سخن در زبان آفرین و دیگر آنکه بغض هزاران ساله ایران فروخفته را فریاد زدید. با چند اما و اگر . ضرب آهنگ ابتدای کار بسیار بجا و مرتبط بود و ایکاش در طول اجرا ادامه میافت و نقش بانوان نمایش (باتوجه به نقش تهمینه) پررنگتر میشد و پرده آخر نمایش درماندگی زن ایرانی خیلی پررنگ شده بود که می توان به حساب خان هشتم رستم گذاشت که ضربه آخر را از شغاد این نابرادندر خورد و ایکاش پایان بندی با یکی از سروده ها راجع به ایران وقوی تر از آن بود که شنیدم مثل ایران اثر زنده یاد محمد نوری یا ای ایران ای مرز پرگهر زنده یادان حسین گل گلاب و روح الله خالقی . با همه ی این اوصاف چیزی از ارزشهای آنچه دیدم نمی کاهد و صد البته که به تمامی دوستان و اقوام تبلیغ خواهم کرد که ببینند و در آخر باید از تمام بازیگران بخصوص تهمینه های عزیز این نمایش تشکرفراوان نمود
با شنیدن مصاحبه ی تیوال با سرکار خانم تاجیک فکر کردم باید این تاتر را دید تا دنیای زنان را از دید یک زن شناخت چرا که تقریبا هرکاری که بانوان را به قضاوت می نشیندمردانه است و دراین مورد بخصوص (سقط جنین ) نگاه مردانه حداقل در جامعه ی مردسالار مابسیار یک سویه نگریسته شده . اگر نگویم یک سویه قضاوت شده
امیدوارم تجربه خوبی برایم باشد
سلام ظاهرا سومین شب نمایش تجربه های اخیر را به تماشا نشسته بودم موضوع نمایش بسیار موضوع بکر و خوبی بود صحنه بسیار ساده و به همین دلیل تماشاگر درگیر صحنه آرایی نمیشد و این کمک می کرد که بیشتر به گفتگو ها توجه شود گفتارها بسیار سخت بود و حتما وقت زیادی از بازیگران را برای از بر کردن متن گرفت تنها ایرادی که میشود گرفت البته به نظر من که ممکن است به مذاق برخی خوش نیاید بازی نگرفتن از بازیگران بود . بهتر از بگویم کم بازی گرفتن از بازیگران بود که حتما توانایی بازیگریشان بیش از آن است که در این نمایش دیدیم و شاید به دلیل سنگینی متن امکان حرکت تاتری را از بازیگر میگرفت اما راه رفتن ها بسیار تداعی کننده سالهای گذار بود در مجموع از وقتی که برای دیدن این نمایش گذاشتم بیشتر از یک راضی بودم را میطلبد
سلام هرچه سعی کردم خودم را راضی کنم که راجع به این نمایش چیزی ننویسم نتوانستم نمی دانم نویسنده متن چقدر با فلسفه آشنا هستند امیدوارم خیلی فیلسوف نباشند ولی من بعنوان کسی که از سالهای دهه پنجاه تاکنون نمی گویم هفته ایی یکی دوبار شما فرض کن ماهی یک تاتر می بینم متوجه فلسفه این نوشته نشدم و ای کاش نمایشنامه خوانی بود و نمایش خوانان روی صندلی خود مینشستند و از روی متن می خوانند که البته این هم هنری میخواهد مثل تغییر تنالیته صدا ولی متاسفانه اینگونه هم نبود اینکه متنی را هرچند سنگین و تکه تکه از بر بخوانی بدون آنکه دیالوگی در کار باشد و یا حرکتی هنگام خواندن آن متن از بر شده وجود داشته باشد هرچه باشد تاتر نیست اگر نویسنده یا کارگردان در بازگشایی (( گره ))هایی که بیان شد راهنمایی بفرمایند مانند یک دانشجو مطالبشان را می خوانم و برای همیشه مدیونشان خواهم بود چرا که اگر کشس کلمه ایی به من بیاموزد برای همیشه به عنوان معلم قدردانش خواهم بود
تنها وقتی نام بهرام بیضایی برروی اثری باشد باید حتما خواند یا دید به محض اطلاع از نمایش افرا به دیدنش شتافتم کاش این اثر را به کارگردانی خود نویسنده دیده بودم اما الحق که سهیل ساعی هم حق مطلب را به نحو بسیار شایانی بجا آورد و اثری تراژیک رئال و ایده آل بجا گذاشت . می گویم رئال چون واقعیات ساری و جاری را بدون اغراق در دیالوگ و یا حرکت نشان میداد و تراژیک چرا که علیرغم میل باطنی هر تماشاگر که در ایده آل هایش خواهان پیروزی حق برباطل است. آنچه هرروزه می بینیم حقی بر باطلی پیروز نشد و ایده آل چرا که با دخالت کارگردان و تغییر پایان بندی و نتیجه گیری ؛ دنیای ایده آلی را که هر وجدان آگاهی خواهان آنست را به نمایش گذاشت موسیقی با همه زیبائیش در متن محو شد نورپردازی به نحو بارزی هماهنگ و زیبا بکارگرفته شده بود و مونو لگها که با سوتی شهربانی وار آغاز میشد به نحو بسیار بارزی تماشاگر را با خود به عمق متن می برد و بازیهای درخشان همه بخصوص هنرمند جوان مهربانو مهدیس توکلی چنان تاثیر گذار بود که تا پاسی از شب را به مرور آنچه دیده بودم واداشت
من روزی که گیشه تیوال برای این نمایش باز شد بلیط تهیه کردم و با دیدن تعداد بازیگران یکه خوردم و ترسیدم تن برشت و مصطفی رحیمی در قبر بلرزد . اما اما
درست در اولین اجرا موفق به زیارت این اثر شدم یکه خوردم . جناب هومن رهنمون دست مریزاد برداشتی بسیار به روز تحسین برانگیز و تامل برانگیز از نوشته و ترجمه داشتی و گروه بازیگران به جز یکی دو تپق جزیی (البته برای شب اول اجرا چندان ایرادی نیست) بسیار همآهنگ و جذاب بود گروه موسیقی هم هرچند من از جاز لذت نمی برم اما این عیب بر من وارداست نه بر گروه دست تمام دست اندرکان درد نکند به امید اجراهای دیگر راستی این اثر هم جزوآثاری است که حتما تبلیغ دیدنش به دوست و آشنا و گروه های مجازی انجام میدهم و حتما خودم باردیگر به دیدنش می آیم
وقتی نوشته ایی امضاء محمد چرمشیر را دارد حتما خواندنی است بخصوص اگر این نوشته به نمایش تبدیل شود و شهرام گیل آبادی کارگردانش باشد لاجرم دیدنی خواهد بود به این دو امضاء اضافه کنید بازی درخشان هنرمندانی مثل لادن مستوفی سیما تیرانداز مینا دریس و هنرمند همیشه محبوب من پانته آبهرام باآن صدای گرم و صمیمی هیچ تبلیغی نمی تواند ارزشی بیش از آنچه اشاره شد به ارزش کار بیافزاید اثری تامل برانگیز وچالشگربه همه عزیزان دست اندرکار این اثر تبریک می گویم