در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال صحرا توکلی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:47:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اگر کسی اینجا برای روز یکشنبه ۳ تیرماه بلیت اضافی داره لطفا خبر بده، پیشاپیش ممنونم
عاطفه گندم آبادی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمدید نمیشه؟
سلام
اجرای این نمایش تنها تا ٥ شنبه برنامه ریزی شده است
۲۹ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش یک اجرای ویژه بذارید
صدف اسمعیل پور، فرزاد و عاطفه گندم آبادی این را خواندند
مریم زارعی و Someone این را دوست دارند
مریم رودبارانی (maryam.roudbarani)
داریم بررسی می کنیم که یک روز اجرای ویژه داشته باشیم
۲۹ خرداد ۱۳۹۷
اگه قبلش اطلاع رسانی کنید ممنون میشیم
۲۹ خرداد ۱۳۹۷
آره تورخدا قبلش زودتر اعلام کنین
۲۹ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمدید نمیشه؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا آنقدر دیر ؟؟؟
عیسی سلمانی این را خواند
یاسمن، فاطمه دُرامامی و Fahimeh این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحرا توکلی (sahra_ta)
درباره نمایش حرفه ای i
'حرفه‌ای' نه اونقدر خوبه که‌ آدم رو به وجد بیاره، نه اونقدر ضعیفه که با اعصاب خوردی بخوای سالن رو ترک کنی، یک جاهایی ریتم کار کنده ... دیدن ادامه ›› ولی خب منصفانه بخوام بگم موضوعش در نوع خودش جالبه، شخصا یک جاهایی از دیالوگ‌ها به این فکر می‌کردم که اگر حتی یک درصد در زندگی واقعی کسی اتفاقی مشابه بیفته چقدر میتونه ترسناک باشه(که‌ خب البته اتفاق هم میوفته) ، و در نهایت از بداهه‌گویی‌های خوب رضا کیانیان هم نباید گذشت.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما برای فردا پنج‌شنبه دوتا بلیت داریم اگر کسی میخواد با این ایمیل تماس بگیره
Sahrata@gmail.com
رضا تهوری، سعید زارع و محمد علی حسینعلی پور این را خواندند
مریم رودبارانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحرا توکلی (sahra_ta)
درباره نمایش مافیا i
چرا تخفیف وفاداری اعمال نمیشه؟
افروز فروزند این را خواند
گروه همیاری (support)
درود بر شما
اصلاحاتی در تخفیف وفاداری اعمال شد، دوباره بررسی نمایید در صورت اعمال نشدن تخفیف در ساعات اداری با پشتیبانی تیوال تماس حاصل نمایید.
با سپاس از شما
۲۹ بهمن ۱۳۹۵
نه متاسفانه اعمال نمیشه هنوز
۲۹ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای کاش تمدید میشد
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آیا این نمایشنامه چاپ شده؟
پرستو جمشیدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از همه‌ی آنچه که نمایش آشپزخانه را به یکی از کارهای خوب تبدیل کرده که بگذریم، برای من نظم این همه آدم تحسین برانگیز بود. کوچکترین بی نظمی می توانست کل ایده کار را خراب کند و چقدر عالی حسن معجونی و بازیگران توانسته بودند این نظم بی نظمی را کنترل کنند.
تیوال در یک جمله این کار را خیلی خوب معرفی کرده:"نمایش آشپزخانه یک رئالیسم اجتماعی چند لایه درباره ی عشق، خشونت و رویاست" ، خواستم اضافه کنم که چقدر عالی که قسمت رویایش از باقی قسمت ها بیشتر بود.
تمدید نمیشه ؟
امید رستگار این را خواند
زهره طالبی و مونا ایزدخواه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط سه روز؟؟؟
تیاتر باران این را خواند
گروه همیاری (support)
کاربر گرامی منتظر دریافت اطلاعات تکمیلی از سمت گروه محترم اجرایی هستیم.
۰۶ آبان ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید برایتان پیش آمده باشد که بعد از خواندن یک قصه یا دیدن یک فیلم تا مدتی بعد از آن و یا شاید هرازگاهی با خود فکر کنید که شخصیت های آن در چه حالند و سرنوشتشان چطور میشد اگر داستان ادامه پیدا میکرد،
شخصا یکی از علایق من به تیاتر و سینما و رمان و در یک کلام "داستان" روحی است که شخصیت ها بعد از تمام شدن از خودشان باقی میگذارند، لذتی که یک بار در فیلم قصه های رخشان بنی اعتماد تجربه اش کردیم و چقدر لذت بخش بود دیدن شخصیت های یک جورهایی نوستالژیک بعد از این همه سال. و البته بعدتر از آن من به امید تکرار آن تجربه به دیدن "مرسولات سن پترزبورگ" رفتم و چقدر افسوس خوردم که چه فرصتی برای ترکیب داستان ها از بین رفته!
همه‌ی این ها را به عنوان مقدمه گفتم که برسم به این جا و کلاهم را برای پارسا پیروزفر از سر بردارم، بدون شک #ماتریوشکا یکی از بهترین کارهای نیمه اول سال است، نحوه اجرایش انقدر خوب و درست است که واقعا تک تک شخصیت هایی که در کسری از ثانیه تغییر میداد را میدیدی و حس شان میکردی! و از همه مهم تر، ترکیب خلاق هشت داستان و نحوه اتصال شخصیت ها به یکدیگردر روند داستان چه در کل و چه در جز بسیار درست است، از درون هر داستان شخصیتی جدا متولد میشود و همه با هم یک داستان را شکل میدهند و میشوند ماتریوشکا یا همان عروسک های معروف روسی که دردل هم فرو میروند!
یک جایی از نمایش "از زیر زمین تا پشت بام" دیگر در حال خودم نبودم. آنجایی که از صدا میگفت و ماندگاریش. اگر تجربه از دست دادن عزیزی را هم داشته باشید دیالوگ ها تا ته دل آدم فرو میروند تا بشینند در جای خالی کسی که دیگر نیست. هر قدر داستانش تکراری است اما نحوه روایت و کلیت کار آزاردهنده نیست.(البته که کار کمی طولانی ست و این قابلیت را دارد که کوتاه تر شود) بازی ها یک دست هستند و همه چیز سرجای خودش و قابل باور است تا لحظه پایانی که کاملا حس و حالم را جابجا کرد. تا جایی تصمیم کارگردان قابل درک است ولی مفهوم سمبلیک سکانس پایانی را مطلقا نفهمیدم و چقدر افسوس خوردم که ریتم کار چقدر راحت بهم ریخت. انگار که بمبی بیوفتد روی همه حس و حالی که تا چندثانیه قبل ایجاد شده بود.
خلاصه که کارگردان به اندازه کارهای قبلیش (هم هوایی و سه جلسه‌ی تراپی) آدم را راضی بیرون نمیفرستد ولی کاری هم نیست که از دیدنش پشیمان شوید.
با نهایت احترامی که برای نظر سرکارعالی قائلم اجازه می خواهم بگویم که :
من به شخصه با سکانس پایانی حس و حالم چندین برابر شد و حال عجیبی را تجربه کردم. به نظرم اجرای آن دو نفر پیام های نهفته در اجرا را کاملا قابل لمس کرد و تاثیر عجیبی برجای گذاشت!.... نمی توانم بیشتر توضیح دهم چون نگران لو رفتن آن بخش از اجرا هستم!و به نظرم اگر همان حالت سورپرایز را داشته باشد تاثیرگذاریش بسیار بیشتر خواهد بود.
در مورد سه جلسه تراپی هم من به شخصه کاملا راضی و خشنود از سالن خارج شدم.و از معدود اجراهایی بود که تا چند روز به شدت ذهن و فکر مرا به خود درگیر کرد. مخصوصا مطالعه نقدهای دوستان هم تیوالی آن را برایم قابل درک تر کرد (توجهتان را جلب می کنم به نقد یک نفر از دوستان که اگر اشتباه نکنم روانشناس هم بودند،و در نقدشان توضیح دادند که جناب ابر و خانم کردا در واقع یک نفر بودند!!!و روایتگر دو وجه شخصیتی یک بیمار که در جلسات جداگانه نمایان شد . به نظرم اگر آن نقد را می خواندید بسیار بیشتر از قبل با کار ارتباط برقرار می کردید .)
۱۵ شهریور ۱۳۹۵
حق با شماست ... می بخشید :-)
۱۶ شهریور ۱۳۹۵
من با عجله خواندم و معنا را معکوس برداشت کردم.به هر حال خوشحالم از این اتفاق نظر
۱۶ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای کاش اجرایی در ساعت های زودتر فراهم بشه!
ف.پالیزدار و فاطمه اکبری این را دوست دارند
چشم حتما به زودی
۰۴ شهریور ۱۳۹۵
تیاتر باران خبری از اجرا در ساعت زودتر نیست؟
۱۵ شهریور ۱۳۹۵
سه شنبه 23 شهریور ساعت 19
۱۵ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بدون شک ایوانف آنتوان چخوف بهترین نمایشی بود که تا این لحظه در سال 95 دیده ام. صحنه پردازی فوق العاده و نورپردازی و دیالوگ ها و همه و همه کاملا درست و به جا رعایت شده بود.
از همه مهم تر نزدیک به دو ساعت و چهل و پنج دقیقه زمان اجرای نمایش است ولی با ریتم مناسب داستان،اصلا زمان احساس نمیشود.
خلاصه که دیدن یک کار تکراری ولی خوب به صد اجرای ضعیف و اعصاب خردکن می ارزد. اگر دلتان برای یک نمایش خوب تنگ شده ، تماشای ایوانف آنتوان چخوف را از دست ندهید.
صحرا توکلی (sahra_ta)
درباره نمایش بیگانه i
میتونم بگم خیلی کم بودن/هستن کتاب ها و رمان هایی که تبدیل به فیلم/تئاتر میشن و باز هم به اندازه کتابی که لذتش رو بردی خوب و تاثیرگذارن. طبعا نمایش بیگانه هم از این موضوع مستثنا نیست، نمایش تا یک سوم کار خیلی خوب و تاثیرگذاره و روی هم اندازی وقایع گذشته و حال خیلی خوب و بی نظیر پیش میره.( با درنظر گرفتن این نکته که قسمت عظیمی از رمان در ذهن مورسو پیش میره و همین هم یکی از جذابیت های این رمانه) ولی متاسفانه فقط تا نیم ساعت اول لذت بخشه و ناگهان افت میکنه. دلیلش هم مشخصا تاکید کارگردان بر اجرای خط به خط رمان بیگانه س و حتی دقایقی کاملا کلافه کننده پیش میره.(نزدیک 2 ساعت زمان اجرای این کار بود) از یه طرف دیگه دررمان صحنه قتل، و صحنه پایانی دو قسمت اساسی داستان هستن که متاسفانه اینجا اصلا بهش پرداخته نشده. بهرحال ازحق نگذریم بازی رحیم نوروزی نقطه قوت این کاره و یادآور بازی خوبش در مرگ فروشنده.
امیدوارم در اجراهای پیش رو بخش هایی از کار که واقعن برای اثر نمایشی ضرورتی ندارند مثل حضور همسایه مورسو مورد بازبینی قرار بگیره.
نمایش خدای کشتار با در نظر گرفتن متن فوق العاده یاسمینا رضا(بعضی وقت ها کلمات یاری نمیکنند)، و بازی های خیلی خوب و حتی عالی علی سرابی نمایشی نیست که آدم رو ناراضی از سالن بیرون بفرسته و قطعا در روزهای آینده از این کار بیشتر خواهیم شنید. فقط چیزی که ذهن من رو به خودش درگیر کرده بیشتر روی متن نمایشنامه س. خدای کشتار به صورت مشخص اثر طنزی نیست یا بهتر بگم وقتی متن رو میخونی خیلی از تضادهایی که بهش برمیخوری چیزی نیست که به نظر خنده دار بیاد،(حداقل به نظر من) شاید یک جاهایی دیالوگ هایی خنده دار باشه ولی در کل تضادی که یاسمینا رضا از انسان معاصر میخواد نشون بده یک جورهایی تلخ و غم انگیزه، و این موضوعیه که زیاد در کاری که الان داره اجرا میره دیده نمیشه.(البته نمیتونم هم بگم این نقطه ضعفی برای اجرای فعلیه.) البته یک جاهایی از نمایش در لحن ستاره پسیانی این تلخی احساس میشد ولی به صورت کلی نمایش به سمت طنز و کمدی تمایل بیشتری داره.
بهرحال همه اینها رو گفتم که بپرسم آیا اگر شما کار رو دیدید و با متن آشنایی دارید هم فکر میکنید نمایشنامه خدای کشتار قرار بوده بر مبنای طنز پیش بره؟ آیا شما در متن نمایشنامه برداشت طنزگونه از ماجرا دارید؟
سعید زادمهر، رومینا خلج هدایتی، پگاه_م و وحید مقدم این را خواندند
ریحانه و پرندیس این را دوست دارند
من امشب این کار رو دیدم همنطور که فرمودید در مورد بازی ها آقای سرابی عالی بودن و بقیه بازیگر ها بسیار خوب بودن اما در مورد نمایشنامه همونطور که خود اقای سرابی
فرموده بودن از ترجمه خانم طهماسبی استفاده کردن و کار به سمت کمدی موقعیت سوق پیداکرده بوده که البته اگر نمایش نامه رو بخونین یا خونده باشید میبینید که خیلی خوب اجرا شده همونطور که پولانسکی در فیلمی که از این نمایش نامه ساخت به سمت کمدی رفت تا بتونه تلخی کار رو در بیاره و من امشب صحنه به صنحه فیلم در ذهنم تداعی میشود و در کل باید بگم که یه کار عالی دیدم تو یه سالن بسیار بد به کل تیم این کار خسته نباشید میگم و ازشون تشکر میونم برای این خاطره خوبی که برام درست کردن.
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
بانو توکلی عزیزمن منظورم از نوشتن این مطلب بی احترامی به شما نبود و اگر از این نوشته این گونه برداشت کردید مراتب عزر خواهی من رو پذیرا باشید.
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
نه اصلا،برداشت من بی احترامی نبود فقط این طور به نظر میرسید که گویا نکته ای که بهش اشاره شده با دقت خونده نشده. همین :)
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
معتقدم "مرسولات پترزبورگ" این پتانسیل رو داره که تبدیل به کار خیلی خوبی بشه. بازی با نور و بعضی دیالوگ های بعضا با ارزش از نقاط قوتشه، قبل از دیدن نمایش کنجکاو بودم ببینم نمایشی که از برمبنای 4 داستان کوتاه چیده شده چطور میتونه باشه.(از اینجا به بعد ممکنه قسمتی از داستان لو بره )
باید بگم در وضعیت موجود اگر قرار باشه کار برهمین مبنا پیش بره بعیده اتفاق خارق العاده ای غیر ازمواردی که اشاره کردم بیوفته.بیشتر دلم میخواست از ترکیب داستان های گفته شده در معرفی اثر، داستان جدیدی خلق بشه. اما استفاده از متن های مختلف یک جاهایی کار رو از ریتم میندازه که با توجه به گرمای بیش ازحد سالن مولوی یک جاهایی آزاردهنده س و حتا حذف یک سری سکانس ها مخصوصادر داستان در کام تمساح واقعن ضربه خاصی به کار نمیزنه، بلکه بهش کمک هم میکنه.
و نکته دیگه اینکه سالن مولوی با چیدمانی که برای اینکار براش درنظر گرفته شده امکان پشت صحنه رفتن بازیگر رو فراهم میکنه. مشخصه که تصمیم کارگردان این بوده که بازیگرها جلوی تماشاچی رفت و آمد کنند اما واقعن نکته مثبتی در این تصمیم دیده نمیشه و امیدوارم گروه اجرایی دلیل مناسبی برای این حرکت داشته باشه و حداقل اگر ایده ای برای این کار هست تقویت بشه.
در نهایت مشخصه که برای کار زحمت کشیده شده و شاید در اجراهای پیش رو کار بهتر جا بیوفته.
چه جالب که تیوال این نظر رو جزو اصولی ترین و مهم ترین نظرها تلقی و برجسته می کنه!! :)
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید