"هتلی ها،فراموش شدگان در گذر زمان"
نمایش خانه ایرانشهر،سالن استاد سمندریان، ساعت ١٩:٣٠،قلم خانم بیان که در کلام و حرکات بازیگران جان گرفت.ملاقات با جناب قدس مدیر تولید هتلی ها در سالن انتظار نمایش خانه بسیار هیجان انگیز بود و نویدبخش یک شروع خوب.
اصولا دیدن یک تئاتر باید با نگرشی باز و دیدی مثبت شکل بگیرد،پیش از تئاتر حقیقتاً باید چشم ها را شست و با عزمی جزم شده برای عیب جویی وارد مقدس سالن تئاتر نشد بنابراین من نیز خوب میگویم.
١.شیوه روایی یا نریتینگ هتلی ها را میتوان از دو جنبه بررسی کرد.یکم.دکور دو طبقه که دو دوره ی متفاوت را نشان میدهد و نقطه ی قوتش درست آنجایی است که در روایات شخصیت اصلی این دو دوره با هم پیوند میخورند. دیالوگ های جذابی که بین نگین جوان و نگین کودک رد و بدل میشوند.
دوم.نمایش در آن واحد چند مسئله را مطرح و برجسته میکند به نوعی که نمیتوان گفت کدام ماجرا اصلی و کدام یک فرعی است. این نمایش یک محور اصلی با چندین شاخه نیست بلکه چندین شاخه ی جداست که نگینشان مشترک است.
٢.طراحی صحنه و آوانسن ها خوب بود. میتوانست در بخش هایی به ویژه طبقه بالا خلوت تر باشد.المان های نوستالژیک درست،به جا و دلربا بودند.
٣.نکته
... دیدن ادامه ››
ای که شاید کمتر کسی به آن توجه کند اما ذهن مرا از آغاز نمایش به خود مشغول کرد:
"چرا فرش ها تو خالی بودند؟"
پاسخ این سؤال را میتوان در شخصیت کاراکتر ها جست و جو کرد و نه در بودجه ی گروه تهیه و یا آرشیو آکسسوار.تمام این شخصیت ها حتی نگین کوچک دائماً در حال پنهان کردن بودن دائماً در فکر این بودند که فلان کس فلان چیز را نفهمد.همه در عین معترض بودن از یکدیگر سعی میکردند لبخند تحویل هم دیگر بدهند.همه بر این تلاش بودند که زندگی تو خالی خود را با کادری زیبا نشان دهند تا بلکه این حفره ی عمیق در رفتار و گفتار و زندگی آنها دیده نشود درست به مثابه فرش های تو خالی که هر چه قدر هم حاشیه ی یک فرش زیبا باشد نمیتواند جای مرکز فرش را بگیرد و به اندازه ی آن جلب نظر کند. این فرش ها دقیقاً مانند تلاش مضبوحانه ی کاراکترها بود که بیشتر به جای پنهان کردن حفره ها نمود آنها را بیشتر میکرد.
٣.تمام بازیگران عالی و حرفه ای بودند به گونه ای که نمیتوان میان بازی آنها به طور قیاسی تفاوتی قایل شد البته به دلیل اینکه خانم فرجاد به تازگی به گروه أضافه شده اند میتوان انتظار داشت که در اجراهای آتی رفته رفته قوی تر شده و بیشتر به شخصیت جان بدهند.و بازیگر خردسال نیز به نوبه خود بسیار عالی بود و اینکه نباید توقع دیدن اجرای یک بازیگر با تجربه را از یک بازیگر خردسال داشت.
٤.جابه جایی نور میان صحنه ها و به طور کلی تر نورپردازی از نقاط قوت این اثر بود. چراکه نورپردازی دقیقاً بازی با هویتهاست و میتواند پاکترین ها را کثیفترین و کثیفترینها را پاکترین جلوه دهد لذا توجه به آن سبب پختگی اثر میگردد.
٥.اینستالیشن های موسیقیایی میتوانست قوی تر و ملموس تر باشد.به عنوان مثال با بسته شدن در هنگام تولد نگین، بهتر بود به جای قطع ناگهانی موسیقی،موسیقی کمرنگتر میشد.
٦.و از هرچه بگذریم ریشه یابی مشکلات خوشتر است.در مشکلات عمده ی میان مجید و سهیلا میتوان دو دلیل اساسی را مطرح نمود.یکم.تفاوت جنسیت که بی تعارف تفاوت نگرش،تفکر و رفتار را نیز با خود به دنبال میآورد. دوم.تفاوت فرهنگی
راه کار:به عقیده ی من درست ترین پایان بندی برای این نمایشنامه در نظر گرفته شده بود،پایانی واقع گرایانه و با در نظر گرفتن این نکته که أفراد تا آخر عمر به یک مسلک به زندگی ادامه نمیدهند و حتی پس از رخدادهایی ممکن است اساسی ترین عقائد فرد دستخوش تغییر شوند و این الزام برای هیچ دو نفری در این جهان وجود ندارد که زمانی که شخصی از خود پیشینش فاصله گرفت، فرد مقابل او خواه دوست باشد یا همسر یا فرزند، این توقع را داشته باشد که با همان فرد سابق روزگار بگذراند و زمانی که افراد به چنین آستانه ای میرسند راهی بهتر از رهایی و گذشتن باقی نخواهد ماند.
٧.و کارگردانی جناب آذرنگ که دیگر نیازی به تمجید ندارد اینهمه یکدستی و روانی.
هتلی ها ماجرای آوارگی،عشقی که میان فرسنگها تفاوت گم شده،پشیمانی ها، قضاوتها و دوریها نخستین تئاتری بود که اشک هایم را سرازیر کرد و بار دیگر ثابت کرد که پیدا کردن حال خوب در گوشه و کنار های این شهر دشوار نیست کافی است کمی نگاه کنیم.
آبان ماه ٩٤
تبسم طلایی