یادداشت شیوا مقانلو / چاپ شده به تاریخ 27 شهریور 96 در روزنامه اعتماد
غیر عادی ترین رخدادها با معمولی ترین حرف ها
یادداشتی بر نمایش "نمی¬تونیم راجع بهش حرف بزنیم"
شیوا مقانلو
ایده¬ی محوری نمایش "نمی¬تونیم راجع بهش حرف بزنیم" جسورانه و درگیرکننده است: یکی از فرزندان خانواده ناپدید شده است, ناپدیدشدنی که در ادامه مردد می¬شویم شاید یک فرار خودخواسته بوده, فراری که باز در همان ادامه می¬فهمیم در باقی اعضای خانواده احساسات مختلفی برانگیخته است: حسرت, خشم, خوشحالی, دلتنگی, اضطراب, امید و یاس. و همه¬ی این ها طی یک ساعتی روشن می¬شود که این خانواده¬ی پرجمعیت دور میز غذا نشسته اند و همزمان با خوردن و نخوردن, درمورد این ناپدیدی حرف می¬زنند و احتمالات مختلفی را می¬کاوند که می تواند شامل حال فرزند مفقودشان شده باشد, و تا جائی پیش می¬روند که در غیرتی برادرانه حتا از تنبیه و کشتن او در صورت پیداشدنش حرف می¬زنند.
فقدان فرزند از سطح یک فرار/ گم شدن ساده فراتر می¬رود و به یکی از اولین و مهم¬ترین مساله¬های
... دیدن ادامه ››
بشری تبدیل می-شود: کندن از امنیت رخوت¬زای خانواده, از گرمای زهدان مادر و از خوان نعمت پدر. از دیدگاهی لکانی, فرزند حالا از اتحاد تصویری اولیه¬اش با مادر گذر کرده و با یک جدائی آینه¬ای هویتی تازه برای خود معنا کرده است. از این رو مادر چاره¬ای انفعالی جز گریستن مکرر بر از دست رفتن حکمرانی/ نظارتش بر او ندارد. فرزند وارد مرحله¬ی ی نمادینی شده که با نشستن پدر بر تارک میز تجسم میابد, مرحله¬ی مرکب از اطاعت فرزندوار و آماده شدن برای تکیه¬زدن بر مسندی اجتماعی پدر در روزی دور. اما انگار این ارتباط نمادین با جایگاه والد/ اجتماع نیز کفایت نکرده و هیچ وحدت نهائی¬ای صورت نگرفته است: فرزند گریخته تا شاید جهان بیرونی بر آن فقدان¬های تمام¬نشدنی مرهم بگذارد, اما جهان بیرون از دید و زبان الکن باقی اعضای خانواده سیاه و هراس¬آور و خطرناک است و به ظاهر در تقابل با امنیت کلیشه¬ای یک میز شام خانوادگی. و نکته همینجاست: این که کلیشه¬ی امن میز خودش به چندش¬آورترین و خطرناکترین و پرهرج¬ومرج¬ترین جای دنیا تبدیل می¬شود سرشار از انواع سوتفاهم¬های زبانی و رفتاری. ابزوردیته¬ی حاکم بر این فضا یاداور آثار سوررئالیست¬هایی چون بونوئل است که در "فرشته¬ی فناکننده"اش جمعی اعیانی ناگهان خود را در حالی میابند که بی¬ هیچ دلیلی نمی¬توانند از سالن مهمانی خارج شوند, و نتیجه هرج و مرجی وحشیانه است...