«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
دوستانی که این کار رو دیدن، نظر خاصی ندارن؟!
امیدوارم تخفیف دانشجویی هم لحاظ بشه در این اجرا
شاید سوالم کمی مسخره به نظر برسه اما این اجرا چقدر دلهره آوره و شاید ترسناکه دقیقا؟ چون اصولا با ترس مشکلات جدی دارم، به حتی که علی رغم علاقه و کنجکاوی شدید، خودم رو از دیدن ماهی و گربه هم محروم کردم. منطقیه اگر این کار رو هم به لیست سیاهم منتقل کنم ؟!
ظاهرا به این نمایش ظرفیت اضافه تعلق گرفته و الان، 42 جای خالی رو هم نشون میده، اما امکان خرید وجود نداره. جریان چیه؟ اگر واقعا ظرفیت اضافه شده، چطور میشه خرید کرد؟
شکر خدا ایرانشهر هیچ وقت تلفنی پاسخگو نبست!
امکان تهیه بلیط به صورت حضوری وجود دارد؟
قطعا همچنان بهترین فیلم در حوزه مقاومت، بازمانده هست که هنوز هم که هنوزه، دیدنش برای من یکی تازگی داره. ابوزینب تلاشی است برای نزدیک شدن به اون استاندارد که تا حدودی هم موفق بوده گرچه همچنان حفره هایی در فیلمنامه آزاردهنده است و همراه آه و افسوس.
همین اول تکلیفم را با فیلم روشن میکنم که کوچه بی نام فیلم بدی است؛ یکی از بدترین فیلم هایی که دیده ام. برای من فیلم ها همیشه دو بخش دارند: مضمون و ساختار، و سعی می کنم این دو را هیچ گاه با هم خلط نکنم. مثل عصبانی نیستم که با وجود ایرادات اساسی ام به مضمون، همچنان ساختارش را دوست دارم. کوچه بی نام اما از هر دو لحاظ فیلم بدی است. طبق معمول ایراد اساسی ساختاری، فیلمنامه است. فیلمنامه ای که سعی کرده با یک دست، ده تا هندوانه بلند کند ولی نهایتا همه را انداخته و شکسته. شخصیت پردازی های ضعیف، خرده داستان های بی ربط و معلق، بازی هایی که علی رغم تعریفاتی که در این دو روز شنیده بودیم، حرف نویی نداشت و به خصوص عدم یکدستی بازی ها توی ذوق می زد و حتی اشکال در زمان فیلم که شاید خیلی مهم به نظر نیاید اما در تمام یک ساعت فیلم برای من آزار دهنده بود (حادثه ی اصلی فیلم در واقعیت در تاریخ 23 بهمن 1380 رخ داد اما کوچه بی نام در همین سال های 92_93 خودمان میگذرد و این از موبایل هایی که به راحتی در دست همه شخصیت ها قرار گرفته و برخی دیالوگ های دیگر مشخص می شود؛ ایرادی که با اندکی دقت برطرف می شد).
اما محتوای فیلم، چیزی نیست که بشود به راحتی از آن گذشت. درست است که خیلی از ما ممکن است در اطراف خود، چنین خانواده ها و افرادی را سراغ داشته باشیم اما همه ما که کمی از سینما و نگارش فیلمنامه سردرمی آوریم، می فهمیم که کجا نویسنده و کارگردان از روی دلسوزی و برای حل معضلی یا طرح سوالی فیلمی ساخته و کجا قصد تمسخر دارد و تحقیر. به نظر من کوچه بی نام فیلمی است توهین آمیز نسبت به قشر مذهبی جامعه و هرچقدر تلاش میکنم به خودم بقبولانم چنین نیست و یا کارگردان چنین نیتی نداشته، مجاب نمی شوم. حتی اگر هم اشتباه میکنم، اما بر مخاطب چنین تاثیری دارد و این امر نه تنها حس خودم در طول تماشای فیلم بود، بلکه پوزخندها و خنده های گاه و بیگاه برخی از تماشاچیان، تایید کننده آن است.
اختلاف نظر و عقیده در خیلی از خانواد ها بین والدین و فرزندان وجود دارد اما ای کاش این فیلم، به دور از نگاه متعصبانه و تمسخرآمیز سعی در طرح دلسوزانه ی آن می داشت.
دوستان یک لطفی بکنن، در نقدها و اظهار نظرهاشون فیلم رو تعریف نکنن. فکر میکنم اکثرمون دوست داریم خودمون درون سالن سینما با داستان فیلم ها روبرو بشیم.
سپاس
الان واقعا سوال اینه که یعنی مسءولین جشنواره خودشون متوجه نمیشن که یک کار خارجی پر دیالوگ باید بالانویس داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟ واقعا نفری 20 هزار تومان پولی که بابت 80 دقیقه تحمل مکالمات فرانسوی زن و مرد نمایش گرفته شد حلاله؟؟؟؟
دیدن نمایشی که وسط این همه اسم و رسم و هیاهوی روشنفکری، خیلی ساده و سرراست داره کار خودش رو میکنه و اتفاقا برعکس همین جریان غرغروی تیاتر این روزها که فقط بلده نک و ناله کنه، حرفی جدی و ملموس برای گفتن داره و برای این بیان، نیازی به پیچیدنش در لفافه های عجیب و غریب نمی بینه، لذت بخشه.
مدت هاست که تیاترها، صرف نظر از ترکیب گروه و موضوع و لول کار، شدن مانیفست های تکراری سیاسی و خوشحالم که بالاخره گروهی پیدا شد که حرف خودش رو بزنه و وسط داستانش، به این و اون تیکه نندازه. و البته جالب بود دیدن مخاطبینی که برعکس اغلب تیاترها، مخاطبین ثابت تیاتر نبودند و به قول برخی دوستان، مردم عادی بودند، در روزگاری که عموما کمتر تیاتری مخاطب عام داره و تیاتر داره در یک سیکل بسته به حیاتش ادامه میده. جالبه که وقتی از سالن میای بیرون، به جای حرف های قلمبه سلمبه ی مخاطبین گرام به همدیگه (پزهای روشنفکری!) بشنوی ادم ها به هم بگن بازیگر نقش امیرکبیر رو شناختی؟! همونی که تو فلان فیلم فلان کار رو می کرد و البته باز هم نشناسنش! به نظرم اگر موفقیت نمایشی که نه بازیگر چندان چهره ای برای عموم مردم داره و نه سالن درستی، در همین امر خلاصه می شد، کافی بود.
و البته سپاس از جناب سلیمانی بابت ادب و احترامشون به مخاطب که جایی در تیاتر حرفه ای نداره (شاید هم نباید داشته باشه!). تا به حال خوش امدگویی به مخاطب از طرف کارگردان رو فقط از آرش دادگر دیده بودم.
یکی از بدترین کارهایی که دیدم. تءاتر (و البته کل هنرهای تصویری) اول متن هست و بعد طراحی صحنه. یک طراحی صحنه ی خوب، یک کار خوب نمی سازه اما یک متن خوب حتی اگر به واسطه ضعف دیگر عوامل، خوب اجرا نشه اما باز هم ارزشمند خواهد ماند و تاثیرش رو روی بیننده و بعده ها، خواننده خواهد گذاشت
برای من، بهترین فیلم این دوره در بین فیلم هایی که دیدم
هر دم از این باغ بری می رسد!!
سپاس از مدیریت تالار وحدت بابت افزایش قیمت بلیط ها در سال آینده!!
ای کاش این فیلم، مستند ساخته می شد و تبدیل به سینمایی نمی شد چون با ورود به عرصه سینما، حرف اول و آخر رو یک چیز می زنه: فیلمنامه.
آقای اسلام لو مستند ساز خوبی هستن، از این فیلم هم میشه نتیجه گرفت که توانایی ساخت سینمایی رو دارن، اما و به این شرط که دیگه فیلمنامه اش رو خودشون ننویسن و تا یک فیلمنامه قوی دستشون نرسیده، سینمایی کار نکنن؛ اون هم در مورد چنین موضوعات مهمی که جای آزمون و خطا نیست.
یک شبه مانیفست سیاسی (که البته توهین واژه مناسب تریه) مسخره علیه حکومت، در قالب داستان ضحاک.
کارهای آقای میرمنتظمی رو به خاطر تجربه های متفاوتشون در زمینه ی اجرا دنبال می کنم اما این یکی ابدا برام جذاب نبود چون مثل اغلب کارهای این روزها، از یک داستانِ اصلی استفاده می کرد و حدود یک ساعت عمر تو رو تلف می کرد ( 15 تومن پول بی زبون بماند) برای غالب کردن 4 تا جمله ( همون تیکه) بد بیراه علیه حکومت.
بس نیست این همه منگنه کردن نظرات سیاسی شخصی، به روایتی بی ربط؟؟
اجرای بسیار خوبی بود اما دیگه داره واقعا حالم به هم می خوره از اینکه هر تئاتری با هر موضوعی، شده جای تکه پرانی های سیاسی و غر زدن های الکی به اوضاع جامعه و حکومت. نشد یه کاری ببینیم که حرف خودش رو بزنه و داستان خودش رو داشته باشه و کنایه توش نباشه، فرقی هم نمی کنه کار ایرانی باشه یا خارجی و توسط کارگردان بازنویسی شده باشه. این عزیزان هنرمند گویا خودشون هم باورشون شده که علمدار یه انقلاب جدید هستن و کل جامعه هم با تفکرات اون ها همراه.
دلم یه تئاتر می خواد که وقتی میای بیرون، حال ات به غایت خوب باشه و دلت امیدوار
عالی نبود اما قابل قبول بود، اون هم به خاطر ایده ی اجرای متفاوتش. ظاهرا بهترین کاری هست که این روزها اجرا میره
اگر کسی ترکیب چرمشیر - پسیانی رو دوست داره که خب داره، اگر هم نداره که خب نداره. این کار هم از این قاعده مستثنی نیست!