لذت تماشای تئاتر در کنار عزت سینمای ایران
صبح که از خواب بیدار شدم با وجود مشغله های بسیار هوس کردم قسمت هایی از فیلم ناصر الدین شاه آکتور سینما را ببینم.هنوز هم تماشای این فیلم در یک روز تعطیل جزء لذت های وصف ناشدنی ام محسوب میشود. و باز هم اتفاق همیشگی افتاد و فیلم را تا انتها دیدم و از تماشای بازی عزت ا... انتظامی مثل همیشه مشعوف شدم. حتی از ذوق زدگی دیالوگی از فیلم را هم در سایت گذاشتم تا کمی این لذت را با بقیه "تقسیم" کنم(مدارکش در سایت موجود است). قبل از اینکه به تماشای تئاتر بروم کمی وقت داشتم و قسمت هایی از فیلم هامون را دیدم. قسمت محبوبم. بحث دبیری (انتظامی) با حمید هامون(شکیبایی). با انرژِی کامل به سمت تماشاخانه ایرانشهر رفتم تا آخرین کار محمد یعقوبی عزیز را ببینم.
ازین که ردیف دو صندلی داشتم در پوست خود نمی گنجیدم. خیلی وقت بود انقدر نزدیک به سن نبودم. تئاتر با نزدیک به نیم ساعت تاخیر شروع شد. کمی با حالت شاکیانه وارد سالن شدم تا سر جایم بنشینم. دیدم دو نفر در ردیف اول نشسته اند. جای من پشت سر آنها بود. داشتم بروشور را مطالعه میکردم که صدای "عزت ا... انتظامی" را شنیدم. فکر کردم از فیلمهایی که امروز دیدم در گوشم مانده است ولی ناگهان متوجه شدم که عزت ا... انتظامی دقیقا جلویم نشسته است. قبل ازینکه بقیه وارد سالن شوند به سمتش رفتم و گفتم استاد من با فیلمهای شما زندگی کردم.با لحن آرامی گفتند: ممنونم.ممنونم......سریع به جای خود برگشتم تا تماشاگران متوجه نشوند و نظم سالن قبل تئاتر به هم نریزد.
من حواسم به تئاتر نبود. حواسم به همان چند دیالوگ استاد انتظامی بود که در اوج فروتنی گفتند:ممنونم..ممنونم...
کاری ندارم که تئاتر دیر شروع
... دیدن ادامه ››
شد. یا محمد یعقوبی از بهترین های تئاتر بعد انقلاب قبل اجرا به سالن انتظار آمد و کسی او را نشناخت و بعد از سلام من دستی به شانه ام کشید و رد شد. یا اینکه موسیقی عالی بود. یا بازی نوید محمدزاده در کسوت یک سگ باور پذیر بود. تنها نمونه در این حد که یادم هست بازی کالین فرث در نقش یک مگس در نمایشنامه مسخ بود که در ردینگ انگلیس دیدم(به خدا نمیخواستم بگم منم انگلیس تئاتر دیدم. در مقام مقایسه گفتم). یا کف سن که رنگ سرخ بود و یادآور پرچم شوری سابق و موسیقی فوق العاده فرشاد فزونی یا صدای گرم اشکان جنابی و یا حتی ایرادهای نمایش که قابل بحثند و یا چه وچه وچه..
برای من این مهم بود که این تئاتر را همراه با عزت سینمای ایران "استاد عزت ا... انتظامی" دیدم و این را از اول نمایش میدانستم. در آخر نمایش که حبیب رضایی پرده از این راز برداشت سالن در حد انفجار شد. و دیگر کسی کاری به تئاتر نداشت و همه استاد انتظامی را تشویق میکردند در حالیکه حببیب رضایی بری ادای احترام به پایین سن آمده بود و استاد در گوشش میگفت:
"فوق العاده بود..فوق العاده بود...."