در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیرحسین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:31:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب آخرین اجرای جان گابریل بورکمان را دیدم
اول باید بگویم یک تئاتر کاملاً حرفه ای و بسیار بالاتر از یه پایان نامه ی دانشجویی بود.
شروع خیره کننده این نمایش مرا به وجد آورد تماشاگر ابتدا در تاریکی مطلق است بعد آرام آرام صدای نفس، ضربه و یک موسیقی ریتمیک و حرکات ریتمیک بازیگران بدن و در آخر جان گابریل بورکمان از دل تاریکی بیرون می آید و نور او را از پای می اندازد تمام نمایش نامه را می توان در این کمتر از دو دقیقه دید. جان گابریل پسر یک معدن کار بوده تاریکی معدن، تنگی نفس و... در این شروع دیده می شود.
طراحی نور به طور فوق العاده ای در این تئاتر زنده است و به شدت تآثیرگذار. در اغلب تئاتر های ایران نور تأثیر زیادی بر اجرا نمی گذارد یک طراحی نور ساده وجود دارد که کاملا از داستان جداست. اما در این اجرا نور همراه داستان می شود در لحظات قدرت نمایی و اظهارات امیدبخش جان گابریل نور زیاد است. در لحظات حزن انگیز کم. جداکرد پس زمینه و پیش زمینه در طول اجرا توسط نور و ایجاد یک صحنه ی سه بعدی در نور پردازی از دیگر توفیقات طراحی نور در این کار است. در حالی که در بسیاری از نمایش ها طراحی نور یا بر طول صحنه متمرکز است یا عرض آن. نورهای در لحظاتی که بازیگران بدن به اجرا می پردازند، رنگهای آبی و قرمز است که باز هم به معدن و معدن کار بودن باز می گردد.
طراحی لباس این کار مثال زدنی ست. پوشیدن لباس های چرمین که ما را به یاد آهنگر ها می اندازد، منطبق بر داستان است. این که جان گابریل همواره ... دیدن ادامه ›› توهم بازگشت به قدرت را دارد و همواره با لباس رسمی است از دیگر جذابیت های طراحی لباس است.
همزمانی وقایع پرده ها می تواند از دیگر جذابیت های مهم این کار باشد. در پرده اول بعد از آن شروع خیره کننده، گفت و گوی دو خواهر را می بینیم و در پرده دوم گفت و گوی جان گابریل با فریدا که همزمان در دو اتاق جدا از هم اتفاق می افتند.
از دیگر مواردی که می توان به آن در این کار اشاره کرد وجود ریتم در طول اجرا ست. تند و کند شدن حرکات، بالا و پایین شدن صدای بازیگر ها ریتمی جذاب برای این کار آفریده که تماشاگر را میخکوب می کند. حضور به موقع موسیقی و حرکات بازیگران بدن نقشی اساسی در پیشبرد روایت در طول این اجرا دارد.
آن چه بیش از هر چیز بر کیفیت این اجرا افزوده بازی روان و مسلط امیرحسین سرداریان است. بازیگری با تجربه ی فراوان که خیلی خوب ریتم را می شناسد، می داند چه زمانی باید صدایش را بالا ببرد، حرکات او انگار چیده شده نیست. به موقع حرکت می کند و حرکاتش به تمامی علت مند اند. بالابردن های صدای او علت مند اند چیزی که ما درباره سایر بازیگرها کمتر می بینیم و این تأثیریست که او بر متن گذاشته. امیدوارم درخشش او در این اجرا باعث مطرح شدن هرچه بیشتر این بازیگر خوب و با تجربه ی تئاتر ایران شود. اما بازی سایر بازیگر ها: بازی فائزه ی امیری در نقش گانهیلد اغراق شده بود. نبود احساس و لحن در بسیاری از لحظات اجرای او به شناخت این شخصیت توسط مخاطب لطمه زده، بازی الا اما به خصوص بود، نوعی حسرت در تمام لحظات او دیده می شد که این در اعماق وجود شخصیت الا وجود داشته و شادی شاه علی آن را کشف و در اجرای خود به کار برده است. ویلهلم را ابوالفضل سلحشور به خوبی اجرا می کند. او از طبقه ای پایین تر از سایرین است و این موضوع به خوبی در رفتار او دیده می شود، او از رفتن و پیشرفت دخترش خوشحال است برایش مهم نیست دخترش او را با کالسکه زیر کرده برایش پیشرفت او مهم است و این تفاوت میان طبقه پایین جامعه و بالای جامعه را نشان می دهد که در متن وجود دارد و در اجرا سلحشور به خوبی از پسش برآمده.
در پایان تشکر می کنم از سعید کریمی که این نمایش را خلق کرد
در مورد نور و موزیک و بازیگران بدن کاملا موافقم و لحن و صدای اقای سرداریان بنظرم بسیار زیبا و بیاد ماندی بود البته اجرا و متن و بازیها ایراداتی داشت که قبلا در یادداشتی به ان اشاره کردم و اینجا فقط خواستم به صحنه کوتاه اما بینهایت تاثیرگذار مراسم شام اشاره کنم که در مورد ان کمتر صحبت شده و ان یکی از خلاقانه ترین صحنه های تئاتری بود که در حافظه نمایشی من ثبت شده و ای کاش کارگردان کمی بیشتر روی ان مانور میداد چون واقعا ارزش بصری این صحنه بیشتر از باقی لحظات این تئاتر بود.
۰۶ آذر ۱۳۹۷
باهاتون موافقم که صحنه ی شام آخر بسیار صحنه ی به یاد ماندنی ای بود اما به نظرم کارگردان صرفا قصد ارجاع دهی داشت همین
۰۶ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم باید به آفرین غفاریان رو بسیار تشویق و تحسین کرد. خیلی مسلط خیلی قوی و خیلی درست ایرینا رو بازی کرده بود.
سعید چنگیزیان هم که لازم نیست ازش تعریف و تمجید کرد. انقدر خوب بود آقای چنگیزیان که بازی بقیه بازیگرها رو در لحظات حضورشون روی صحنه کاملا تحت تاثیر قرار می داد.
چون سه خواهر رو اولین بار با کارگردانی آقای معجونی دیدم و اجراهای دیگه ای از این نمایشنامه رو ندیدم راجع به کارگردانی نمی تونم نظر بدم.
امیرمسعود فدائی، ماهرو رستمی و مهدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
خیلی وقت بود نیامده بودم تیوال
گفتم سرکی بزنم و نظرکی بنویسم
امروز بادیگارد رو دیدم، به صراحت می گم داور های جشنواره کاملا حق داشتن که هیچ کدوم از جوایز اصلی رو به این فیلم ندادن. بادیگارد فیلم بدی نبود قطعا اما فیلمی نبود که در حد تشویق باشه
یه فیلم معمولی بود. یه فیلمنامه متوسط با یک کارگردانی متوسط، کلا ابراهیم حاتمی کیا هیچ وقت یه کار چشم گیر نداشته، خواهش می کنم به کار های ایشون بادقت نگاه کنید از از کرخه تا راین تا بادیگارد یه کار خیلی برجسته در سینمایی های ابراهیم حاتمی کیا نبوده. منظورم از کار برجسته کاریه که بعد از سال ها وقتی می بینیش باز هم لذت ببری. تو فیلم های ایرانی به نظرم گاو استاد مهرجویی همچین حالتی داره یا مادر مرحوم حاتمی یا بیدمجنون مجید مجیدی و...
کارهای ابراهیم حاتمی کیا هیچ وقت بد نبوده اما هیچ فیلم شاهکاری هم نداشته. نگاه ایشون به سینما نگاه هنری نیست بیشتر می خوان با سینما به مردم یاد بدن، البته این اصلا بد نیست، این هم یک نگاهِ و قابل احترام.
اما بازی استاد پرویز پرستویی؛ اول از همه (شاید لازم به گفتن نباشه) باید بگم پرویز ... دیدن ادامه ›› پرستویی کاملا لایق عنوان استاد هست. کافی یه نگاه به فیلم هایی که بازی کردن بندازیم اما بازی ایشون در بادیگارد اصلا جایزه نداشت چون چیز خاصی نداشت. به نظرم حاج حیدر همون حاج کاظم بود، فقط کمی پیر شده بود.
ببخشید که درباره فیلم حرف نزدم، راستش به نظرم بادیگارد زیاد چیزی برای گفتن نداشت
این یک نقد نیست صرفا یک نظر شخصیه.

حاتمی کیا هیچ وقت کار چشم گیر نداشته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

متاسفم

نظری ندارم
سکووووووووت
۱۴ فروردین ۱۳۹۵
چطور به فیلم روبان قرمز نمی شه گفت شاهکار .
۱۸ فروردین ۱۳۹۵
ولی یک نکته به نظرم قابل تامل بود این که هنوز کسانی توی هنر هستند که صرفا هنر رو جلوه بصری میدونن و هر چی بیشتر رو صندلی سینما فرو رفتن رو بهش میگن هنر و فیلم نامه...
ولی به نظرم بنده ( با سواد اندکم از هنر و سینما که سعی میکنم مطالعاتم بیشتر شه!) هنر صرفا انتقال مفاهیم هست و اموزش و .... که معنا پیدا میکنه! و گر نه سینمای ابزورد رو جای میذاره ( که هیچ اعتقادی شخصا به اون ندارم با این که مدافعان زیادی دارن از این مکتب دفاع میکنن)
۱۸ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک فیلم بد دیگر از هاتف علیمردانی. هاتف علیمردانی سعی می کند در فیلم هایش دردهای اجتماع را بیان کند و نشان دهد. تا اینجا هیچ ایرادی ندارد اکثر کارگردان های ایرانی همین کار را می کنند. اما هاتف علیمردانی به قدری رو بازی می کند که قابل توصیف نیست.
او یک سوژه ی تکراری را انتخاب می کند. این که اصلا ایرادی ندارد چون خیلی ها معتقدند داستان ها همواره تکراری اند اما این نحوه ی پرداخت داستان است که نویسندگان را از هم تمیز می دهد. مشکل آقای علیمردانی همین جاست، نحوه ی پرداخت داستان هم تکراری است.
چیزی که بار ها دیده ایم یک شیاد وارد زندگی یک نوجوان می شود، او را از خانواده جدا می کند، نوجوان اتفاقی می فهمد که او یک شیاد است و شیاد هنگام فرار در اثر تصادف می میرد و نوجوان به سمت خانواده بر می گردد.
یک عالم عنصر غیر ضروری و تکراری در فیلم وجود دارد. برای مثال رفتار نازنین بیاتی با هانیه توسلی در فیلم کاملا تکراری و غیر ضروری است. شخصیت ها عمق ندارند از نقش حمید فرخ نژاد هیچ چیزی نمی بینیم. او مشوش و عصبی است و همین طور هم باقی می ماند و در طول فیلم هیچ کار خاصی نمی کند.
فیلم نامه در کل بسیار سطحی نوشته شده. هر کسی می تواند دوربین بردارد چند بازیگر حرفه ای و خوب را دور خود حمع کند و چنین فیلمی بسازد.
حتا کارگردان حاضر نشده پایان کار را هم کمی تغییر دهد دوست شیاد نوجوان با یک مینی بوس تصادف می کند چیزی که بار ها دیده ایم.
بازیگر ها از ... دیدن ادامه ›› حد این فیلم بسیار بالاتر بودند و خوب بازی می کردند صبا گرگین که نقش MJ را بازی می کرد به نظرم بازی قابل قبولی داشت. حمید فرخ نژاد به لحاظ بازیگری اصلا کم نگذاشته بود اما خب متن بد آقای علیمردانی و کارگردانی ایشان در بازی آقای فرخ نژاد تاثیر منفی گذاشته بود. هانیه توسلی و نازنین بیاتی هم معمولی بود.
از عذاب آورترین فیلم های چند سال اخیر سینمای ایران
۲۸ مرداد ۱۳۹۴
حتی دیدن تیزرش هم غیر قابل تحمله چه برسه به خودش
۲۹ مرداد ۱۳۹۴
یعنی این فیلم در حد نمایش خانگی هم نبود
۲۹ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیز زیادی برای گفتن ندارم
فقط بازی استاد (به معنای حقیقی کلمه) مهدی سلطانی من رو میخکوب کرد.
الان مدتیه مرتب تئاتر می بینم تا حالا بازی به این خوبی ندیدم. بهت زده شده بودم از این همه هنر.
بازی شهرام حقیقت دوست و ستاره اسکندری هم دل نشین بود.
تیاتر باران، سپیده، وحیدسمیعیان، امیر همتی و امیر مسعود این را خواندند
Positron این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمی دانم چرا حالا که دوسال از اکران آسمان زرد کم عمق می گذرد. یادم افتاده درباره ی این فیلم بنویسم! این فیلم کاری متفاوت و زیباست. مهم ترین نکات فیلم، بازی ها، تدوین، کارگردانی و فیلم نامه است.
همان طور که همه می دانیم کارگردان های ایرانی علاقه ی وافری به تدوین غیر خطی دارند و متاسفانه بدون این که این نوع تدوین برای کارشان ضروری و دلالت مند باشد از این نوع تدوین استفاده می کنند. اما درمورد آسمان زرد کم عمق اوضاع فرق می کند چون این فیلم باید به شکل غیر خطی تدوین می شد و شد. چرا؟ چون داستان به شکلی است که باید رائی داشته باشد و این راوی با توجه به شخصیت و تشویش و آشفتگی که در درونش است قاعدتا داستان را تکه تکه و با شکست های زمانی تعریف می کند . این تدوین حتا در شخصیت پردازی صابر ابر و ترانه علیدوستی به مخاطب کمک می کند. پس تدوین کاملا درست صورت گرفته.
اما در مورد بازی ها، بازی همه ی بازیگر ها عالی بود و گل سر سبدشان ترانه علیدوستی بود که از پس نقش پیچیده اش به خوبی بر آمده بود.
و فیلم نامه، اصل زیبایی این فیلم در داستان کار است، زنی که زمانی که به شدت احساس خوشبختی می کرده خانواده خود را به کشتن می دهد. و وقتی خودش زنده می ماند دچار افسردگی می شود. واقعا کار خاصی ست. دوست دارم بیشتر از این توضیح دهم اما چون این فیلم را یک بار و آن هم دوسال پیش دیده ام نمی توانم بیشتر از این بنویسم.
فقط خواستم بعد از دو سال از بهرام توکلی به خاطر ساختن این فیلم با این متن تشکری کرده باشم. همین
به نظر من بازی صابر ابر خیلی عالی بود توی این فیلم.طرح داستانی فیلم برای بیان ایده اصلی مناسب بود .ولی به نظر من میتونست خیلی بهتر بیان بشه.گریم ها فوق العاده بود(هم آقای ابر هم خانم علیدوستی)
کارگردانی هم که مثل کارهای قبلی آقای نوکلی عالی.
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
حق با شماست. فیلم نامه می تونست بهتر از این باشه
اما واقعا بازی صابر ابر و ترانه علیدوستی عالی بود
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک فیلم خیلی بد.
فیلمی که نه فیلم نامه داشت نه کارگردانی
حداقل سه بار موقع دیدن فیلم می خواستم از سالن بروم بیرون اما به احترام بازیگر ها نشستم
وقتی فیلم تمام شد یاد مغازه ای افتادم که از جلواش که می گذری کیف می کنی ویترینی شک، جنس های پشت ویترین شیک تر و قیمت هم مناسب اماوقتی وارد مغازه می شوی و جنس ها را می بینی ... پشیمان می شوی که اصلا وارد مغازه شدی چه رسد به خرید.
دقیقا این فیلم همین بود بازیگر ها عالی بودند اما فیلم نامه تقریبا هیچ چیز برای گفتن نداشت آغازی ضعیف و به شدت تکراری و بدون کشش لازم برای جذب مخاطب پایانی ضعیف تر. انگار نویسنده اصلا به شخصیت پردازی اعتقاد نداشته به ما شخصیتی را معرفی می کند که خلاف می کند و برای آن توجیه می آورد تا این جا درست اما این مرد کسی نیست که بتواند آدم بکشد آن هم به این سادگی.
آدم های فیلم به شدت تیپیک (به قول آقای فراستی مقوا) بودند و رفتارشان را به راحتی می شد حدس زد حتا روند داستان را هم به راحتی می شد ... دیدن ادامه ›› پیشبینی کرد.
در کل حیف این بازیگر ها که چنین فیلم نامه ای برای اجرا داشتند. واقعا بعضی از سکانس ها بازی ها آدم را به وجد می آورد بازی خانم ژاله صامتی که کاملا آنا نعمتی (که توقعی هم از او نبود) را در بازی خوبش بلعیده بود واقعا قابل تحسین بود بازی خانم مهتاب کرامتی، خانم دولتشاهی و فرهاد اصلانی هم عالی بود.
باز هم می گویم حیف این بازیگر ها
خوب نبود.
نمی دونم مشکل از کجا بود اما نه بازی ها رو دوست داشتم نه نمایشنامه، ابهام بی دلیل، سوال های بی جواب و... البته معلوم است که نباید همه ی پرسش ها پاسخ داده شود اما مسائل اصلی باید حل شوند. در این کار همه چیز مبهم شروع شد و همه چیز هم مبهم تمام شد.
فقط طراحی صحنه کمی به نظرم جالب بود.
امیرحسین (amirhossein7)
درباره اپرای عروسکی سعدی i
از این گروه رستم و سهراب را دیده بودم. در رستم و سهراب همه چیز بی نظیر بود غیر از لهجه ی خواننده ها اما در این کار اون مشکل هم رفع شده بود.
یک اجرای شگفت انگیز بود این کار
صدای محمد معتمدی و علی زند وکیل و خانمی که نقش معشوق سعدی را بر عهده داشتند بی اندازه دلچسب بود
برای من بهترین قسمتش قسمت مسجد و حضور مست در مسجد بود که اجرای این بخش به نظرم واقعا عالی بود و بعد صحنه دار زدن منصور حلاج
استاد غریپ پور یک جنرال به تمام معنا در تاتر است در گروهش یک نظم عجیبی حکمفرماست.اپرای سعدی یک نمونه بینظیر تاتر ماست یک هارمونی عجیب میان موسیقی و نمایش ابتدا باید از انعطاف خواننده ها در گفتن شعر/گفتگوها سخن گفت شاید اگر کسی غیراز معتمدی و همایون شجریان(والبته دیگر افراد اهل موسیقی سنتی تاتری)دراین چندساله برای تاتر تربیت نمی شدند اندوه بزرگی تمام جامعه ما را فرا می گرفت چراکه آواز سنتی به جای خود زیبا و شنیدنی است اما این قالب تاتر اپرا چندسالی است به همت استاد غریب پور احیا شده است. هرچند در تعزیه نوعی دیگر از اپرا را ما شناسیم که بشدت بومی است اما این گونه غربی سنتی آن برای اولین بار با رستم و سهراب شکل گرفت که پیشتر از این استاد چکناواریان بوسیله کنسرواتوار ارمنستان ساخته شده بود و بعد گروه آران از روی آن متن رستم و سهراب و میزانسن آن را به سرپرستی و کاگردانی استاد غریب پور تولید شد رفته رفته این راه ادامه پیدا کرد و تا امروز اپراهای عروسکی حافظ .مولانا.عاشورا..و این روزها هم اپرای سعدی شکل گرفته است.
۰۹ خرداد ۱۳۹۴
اپرای مولانا رو هم حتما ببنید !
۲۱ خرداد ۱۳۹۵
حتما
خیلی دوست دارم ببینم
۰۷ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در نگاه اول به نظر می رسد اعترافات ذهن خطرناک من یک فیلم خوش ساخت و خوب است با کارگردانی و تدوین عالی.
هر کس فیلم ممنتو کریستوفر نولان را قبل از دیدن این فیلم، دیده باشد؛ جور دیگری قضاوت خواهد کرد.
فکر می کنم جملات بالا برای نقد این فیلم کافی باشد.
هیس دختران فریاد نمی زنند فیلمی به یاد ماندی از پوران درخشنده است.
فیلم، درامی واقعگرا و اجتماعیست. فیلم نامه نگاهی ضد مرد و کاملا فمینیستی دارد و به نظر من به نسبه فیلم نامه ی خوبی است ابتدا مخاطب را شکه می کند در ادامه داستان فیلم با ریتمی مناسب ادامه می یابد و پایان فیلم هم به نسبت خوب است. اما نگاه ضد مرد فیلم؛ فیلم در واقع جامعه ی مردانه و مردسالار را به نقد می کشد. همان طور که در فیلم می بینیم بدی از طرف مرد ها ساطع می شود، این مراد و نگهبان برج اند که از اعتماد مادران دختر ها سوءاستفاه می کنند، ‌این پدر شیرین و پدر دخترک است که به آنها بی توجهی می کنند البته مادرها هم به نوعی گناه کار اند اما گناه آنها هم اعتماد به مردهاست!
نگاه فمینیستی خانم درخشنده هم در فیلم نامه هم در کارگردانی، به مخاطب اجازه نمی دهد که شخصیت ها را موشکافی کرده و خود درباره ی آنها قضاوت کند که این از نگاه حرفه ای کاملا به دور است. مهمترین قانون نوشتن است که نویسنده حق ندارد در نوشتن داستان قضاوت کند.
انتخاب بازیگران، به خصوص طناز طباطبایی که بازی او بسیار سطح بالا، حرفه ای و هنرمندانه است و بابک حمیدیان به خوبی انجام گرفته.
انتخاب لوکیشن و طراحی صحنه به هیچ وجه قابل قبول نیست، به طوری که برای بیننده اصلا تصاویر مربوط به هشت سالگی شیرین باور پذیر نمی باشد. بیننده نمی تواند باور کند که زمان تقریبا بیست سال به عقب رفته. پلان تاب بازی شیرین،‌ پلان بازی شیرین با مراد و... بر این ادعای من گواهی می دهند.تنها چیز هایی که بیست سال پیش را تداعی می کند، پیکان مراد و دوربین قدیمی اوست.
نیت سازندگان فیلم قابل تحسین است. همان طور که در ابتدای نوشته ام ذکر کردم این فیلم، فیلم خوب و به یادمادنی ایی است، اما دقت در ریزکاری ها مانند انتخاب مناسب لوکیشن و... می توانست این فیلم را به یک شاهکار به یادماندی تبدیل کند.
من فیلم رو بسیاربسیاربسیار ضعیف دیدم. یادم می آید زمان دیدن فیلم در سینما مدام به خودم لعنت می فرستادم اما به احترام مسعود کیمیایی فیلم را به زود تا آخر دیدم.
یک داستان تکراری و با طرحی به شدت ضعیف. فخر النسا تا دقایق آخر فیلم می خواست سر به تن خاتون نباشد بعد دم در سینما آن دیالوگ های بی معنی را می گوید و مهناز افشار را بغل می کند! مگر قرار نیست فیلم نامه یک منطق داستانی را دنبال کند؟
کارگردانی و تدوین هم که دیگر قابل صحبت کردن نیستند اول فیلم قرار است در آینده باشد اما هیچ نشانی از آینده وجود ندارد گریم بشدت خنده دار مهناز افشار در پیری هم که اصلا قابل تحمل نبود طراحی صحنه و لباس هم دیوانه کننده بود همه لباس ها متعلق به ده های 50-40 بودند در حالی که داستان در سال 92 می گذشت! اجیر کرده ها با کلاه شاپو و پبرهن سفید و کت و شلوار مشکی از تویوتا کمری بیرون می آمدند؟! دیالوگ ها و کلماتی در آنها به کار رفته بود به شدت نچشب بود و اصلا به شخصیت ها نمی خود و کاملا غیر واقعی به نظر می رسید.
به نظر من آقای کیمیایی با یک شیب تند 80 درجه دارد خودش و پیشینه اش را از بین می برد.
بازی مهناز افشار و سحر دولتشاهی تا حدودی قابل قبول اما محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی پوچ و بدقواره بود.
علی جعفریان و وحید هوبخت این را خواندند
سپهر امیدوار و رومینا خلج هدایتی این را دوست دارند
موسیقی متروپل کار بهزاد عبدی است..
۲۱ فروردین ۱۳۹۴
ممنون آقای امیدوار
۲۱ فروردین ۱۳۹۴
خواهش می کنم..
۲۱ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طعم شیرین خیال یک فیلم سفارشی است و باید به همین شکل هم دیده و نقد شود.
همه می دانیم فیلم سفارشی وظیفه اش فهماندن یا نشان دادن نتیجه ایست که سفارش دهنده می خواهد.
خدا را شکر در سینمای ما تا دلتان بخواهد فیلم سفارشی وجود دارد که البته طوری ساخته می شوند که یا خوب اند یا بد فیلم هایی مثل شکارچی شنبه، نارنجی پوش، پایان نامه و... از نوع بد آن و فیلم های ابراهیم حاتمی کیا و همین کار کمال تبریزی از نوع خوب هستند.
طعم شیرین خیال به نظرم وظیفه اش را به خوبی انجام داده علاوه بر این که سفارش دهنده را راضی کرده مخاطب را هم روی صندلی های سینما نگه می دارد.
فراز و نشیب های یک عشق و گذاشتن چند نکته ی داستانی مثلا صدای زنگ قلب، به خیال رفتن های نازنین بیاتی و از همه مهمتر ساختار غیر خطی فیلم و ایجاد تعلیق به وسیله ی آنها نکات مثبت این کار است
بازی مثل همیشه خوب شهاب حسینی و بازی قابل قبول نازنین بیاتی هم از خوبی های فیلم بود
جلوه های ویژه کار به نظر برای این فیلم خوب و قابل قبول بود و من به عنوان مخاطب به راحتی با آنها ارتباط برقرار کردم.
کلا اگر بگویم این فیلم بهترین فیلم سفارشی ایی بود که تا به حال دیده ام دروغ نگفته ام
یک طنز شلوغ، تقریبا نامتعارف و نسبتا قوی
من تمام فیلم های بهرام توکلی را دیدم ام. آقای توکلی کارگردانی خوش قریحه است
مهمترین ویژگی مثبت این فیلم بازی هاست در کارهای به این شلوغی با میزانسنی پیچیده بازی گرفتن درست و دقیق از بازیگر ها دشوار است
بازی های این فیلم عالی بود هومن سیدی بی اندازه هنرمندانه و بانو گلاب آدینه به شدت استادانه بدر این فیلم بازی کرده اند
متاسفانه نوع روایتگری فیلم کاملا کپی برداری از فیلم هتل بوداپست بود که می شود این را جزو نکات منفی فیلم دانست.
البته ممکن است اتفاقی باشد
کپی برداری از گرند بوداپست هتل نبود تاثیر گرفته از کارای کارگردان گرند بوداپست هتل "وس اندرسون" بود که سلطان طنز مدرن هست .
این جا 2 تا لایه روایتی داشتیم
گرند بوداپست هتل 4 تا لایه روایتی بود
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
دو لایه و جهار لایه بودن روایت فرقی نداره مهم اینه که دقیقا به همون سبک و یا شیوه روایت شده یک نویسنده داره داستان رو نقل می کنه اول فیلم نویسنده رو می بینیم که با بیننده حرف می زنه فیلم هم مدام فصل می خوره فقط داستان فرق داره
همه می دونیم همه ی داستان ها تکراری اند. هنر نویسنده در شیوه ی بیان داستان خلاصه می شه که بهش طرح می گن
فکر می کنم این نوع شیوه ی بیان رو اولین بار چاپلین انجام داده باشه
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاهانی یک کارگردان صاحب سبک در ایران محسوب می شود. فیلم های او خاص و موضوع ها و نوع پرداخت آنها توسط او به شدت متمایز است.
به نظر من در نقد کارهای او نباید خیلی عجله کرد.
استراحت مطلق مثل بقیه کارهای کاهانی در عین حال که داستان ساده و روانی دارد بسیار پیچیده است. نگاه کاهانی رو به آدم ها و چگونگی رفتار های آنهاست. او برای روابط بین آدم ها اهمیت زیادی قائل است. نگاه او در تمام فیلم هایش که استراحت مطلق هم از آنها مستثنا نیست پرسشگر و نقاد بوده و هست. نگاه تیز بین او جامعه و کمبود های آن را می کاود و در فیلم هایش این کمبود ها را مطرح می کند و علت وجود آنها را جویا می شود.
به نظر من استراحت مطلق هم یک فیلم پرسشگر است فیلم درباره ی زنیست خواهان استقلال که شوهری شکاک داشته، از او طلاق گرفته اما همسر او هنوز او را می پاید. چگونگی رفتار مردهای این فیلم با این زن، رفتار شوهرش با او و رفتار زنی که مدعی است فکر می کند از خواهر به او نزدیک تر است پرسش این فیلم کاهانی است.
تنها کسی که نگاه بدی به ترانه علیدوستی نداشت مجید صالحی بود.
بازی همه بازیگر ها به ویژه مجید صالحی و رضا عطاران فوق العاده بود بازی روان مجید صالحی در این فیلم مرا به شدت تحت تاثیر ... دیدن ادامه ›› قرار داد.
کارگردانی فیلم هم به عنوان یک فیلم واقع گرا بسیار خوب بود.تنها چیزی که در این فیلم مرا آزار می داد نگاه به شدت تلخ و سرد فیلم بود. اکثر رنگ هایی که در تصاویر وجود داشت رنگهای خنثی و یا سرد بود البته مسلما تم فیلمنامه ایجاب می کرد که چنین باشد اما این همه تلخی واقعا مخاطب را خسته می کند.
ایران برگر، آخرین فیلمی بود که در جشنواره امسال دیدم و یکی از بدترین فیلم ها.
ما باید تمایزی بین لودگی و طنز و کمدی قائل باشیم.
این فیلم جز مسخره کردن مردم هیچ چیزی نداشت. فیلم نامه به شدت ضعیف بود و نویسنده با هر مسخره بازی ایی می خواست مخاطب رو به خنده وادار کند. بازی ها به غیر از محسن تنابنده بد بود ما باید به مخاطب احترام بگزاریم متاسفانه لهجه در این فیلم به شدت بد استفاده شده بود به طوری که لهجه بازیگر ها با هم کاملا متفاوت بود و استاد نصیریان هم که به بدترین شکل ممکن بازی می کرد در مورد تفاوت لهجه ها جعفری جوزانی ها ملایری، حمید گودرزی و چند نفر دیگه الیگودرزی فریبا متخصص و چند نفر دیگه بروجردی صحبت می کردنند در فیلم تمام مردم متعلق به یک روستا اند و باید به یک لهجه صحبت کنند من که آشنایی کمی با لهجه های لری داشتم متوجه تفاوت لهجه ها می شدم چه رسد به خود لر ها.
بازی های تیپیک و به شدت مصنوعی و اگزجره ی سحر جعفری جوزانی و حمید گودرزی مثل نت خارجی در یک کنسرت بولد شده بود
یکی از لازمه های طنز بزرگ نمایی است مثلا فیلمنامه ی طبقه ی حساس و بازی عطاران در این فیلم به شدت مبالغه آمیز بود اما مخاطب نه تنها از این گزاف کاری دل زده نمی شد بلکه با آن به خوبی ارتباط می گرفت. اما در این فیلم...
من این فیلم رو در ایام عید بخاطر همراهی با یکی از بستگان دیدم. فیلم واقعا سطح پایینی بود. تمام مدت نگاهم به ساعت بود تا زودتر فیلم تمام شود.
۱۸ فروردین ۱۳۹۴
بله به شدت سطح پایین بود
۱۸ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خودت رو بشناس...
سقراط یکی از بهترین کارهایی بود که تا به حال دیدم
بازی بی نقص و بی نظیر فرهاد آییش، نمایشنامه، کارگردانی و طراحی صحنه و لباس این کار واقعا برای تمجید واژه ای بالاتر از عالی می طلبه
قسمت محاکمه ی سقراط واقعا اجرای فوق العاده ای داره مخصوصا لحظه ای که آشغال ها از بالا به پایین می ریزن و در قسمت بعدی سقراط شروع به پاک کردن و جارو کردن آشغال ها می کنه
آخرین دیالوگ کار شاید یکی از بهترین دیالوگ های نمایش بود
سافو خطاب به سقراط: استبداد تو رو فقط از حرف زدن منع کرد اما دموکراسی تو رو کشت!
استبداد دهان تورا بست اما دموکراسی تورا کشت!
۱۱ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ویلیام : گه به این زندگی
ویلیام : جنگل تاریکه ولی پر از الماسه
طهورا شکوری این را خواند
سپهر امیدوار، نیلوفر رحیمی و سجاد وطن دوست این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اوففففففففففففففف
عحب کاری بود این کار خیلی زیبا بود
در باره ی نمایش نامه که حرفی نمی زنم چون چیزی نمی تونم بگم نمی دونو آرتور میلر چطور می تونست بهتر از این بنویسه
ویلیام شخصیتی بود به شدت از خود راضی و مغرور، و تقریبا به هیچ کس احترام نمی گذاشت
جمله ای که مدام به همسرش می گفت: اوه عزیزم تو این جایی؟ نشانه ی بی توجهی اون به همسرش بود که این بی توجهی به شکل های مختلف ادامه داشت اون نه تنها به همسرش بلکه به هیچ کس توجه نداشت و مدام به گذشته فکر می کرد
همسر ویلیام از آن زنهای ایده آل بود بشور، بپز، به شوهرت برس، به بچه هات رسیدگی کن و... به نظرم بیشتر حالت تیپیک داشت
برادر ها یکی دروغ گو و شیاد بود که فکر می کرد با دوز و کلک می شه به همه جا رسید و دیگری واقع بین بود و تقریبا نه ... دیدن ادامه ›› کاملا درستکار
چیزی که من متوجه نشدم این بود که چرا چارلی مدام به ویلی پول می داد؟ واقعا فقط به خاطر رفاقت بود؟
صدای گفت و گو ها که اول نمایش اومد ایجاد تعلیق و کنحکاوی کرد و ساختار غیرخطی کار بر این دو ویژگی بیشتر تاکید می کرد
حمیدرضا آذرنگ نابغه ست فکر کنم نه؟ چطور می تونه این قدر خوب بازی کنه؟ بازی حمیدرضا آذرنگ بی نظیر بود بعد از او رحیم نوروزی بعد خانم نسیم ادبی
دیشب این کار رو دیدم
واقعا عالی بود
یقین داشتم کلمه استاد برازنده ی رضاکیانبانه با دیدن بازی بی نظیر و فوق العاده استادانه ایشون در این نمایش به این نتیجه رسیدم که باید کلمه ای بالا تر از استاد وجود داشته باشه تا اون رو به رضا کیانیان داد
محمود اورعی این را خواند
شراره عباسی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید