سلام و عرض ادب خدمت دکتر خلیل زاده عزیز که امشب افتخار آشنایی باهاشون را داشتیم و تمام عوامل گروه دوست داشتنی فرگشت. خدا قوت جانانه به همگی ?? بسیار لذت بردم از متن و بازی ها و کلی تهش با دوستان بحث و گفتمان کردیم. (وظیفه اصلی یک نمایش خوب همینه) از اینکه باعث شدین بیشتر به این مباحث فک کنیم ممنونم. این مطلب رو با توجه به گفتگوی دوستانه انتهای نمایش و در پاسخ به سوالات جناب دکتر خلیل زاده مینویسم.
اول راجع به سوالی که آیا سکوت بهترین زبان دنیاست ؟ از نظر من خیر به هیچ وجه. سکوت به وقتش میتونه فوق العاده باشه ، اثر بخش و آرامش بخش ولی استفاده از زبان های دیگه، زبان گفتار و زبان بدن هم برای بیان و نشون دادن احساس ضروری است.
راجع به سوال مهم که آیا عشق ارادی است و یا غیر ارادی؟ خیلی بهش فکر کردم همیشه و واقعیت از نظر من عشق ارادیه. بله دقیقا ارادی . منظورم از عشق اون احساس زیبایی که شما نسبت به کسی پیدا میکنی و باعث زیبا شدن زندگی و ارزشمندی در شما میشه نیست. اون احساس از نظر من فقط موجب آشنایی و شروع یک رابطه میشه ولی برای حفظ اون رابطه دقیقا شما به تلاش و ممارست دارین. یعنی شما آگاهانه تصمیم بگیری از منیت و خودخواهی خودت به نفع اون احساس زیبا بگذری . یعنی زمانی که تصمیم میگیری تعامل کنی با کسی که دوسش داری ، تصمیم میگیری که از خودگذشتگی داشته باشی تا اون من به ما تبدیل شه. اون احساس زیبا این طوریه که ماندگار میشه و من این «ماندگاری» رو عشق میدونم . در غیر این صورت همین طور که ما تو واقعیت زندگی به کرات میبینیم استفان ها و لورا هایی که دنبال رویاهای شخصی خودشون هستن و در نهایت چاره ای جز جدایی ندارن. این جدایی یا سردی است یا خیانته یا خودکشی و یا دیگر کشی .
یک نکته دیگه بگم که به نظرم فرق بزرگ بین خوشبختی و موفقیت وجود داره.
موفقیت یعنی همون درآمد، شهرت، پول و …. چیزی که اکثر آدمها تو روابطشون
... دیدن ادامه ››
دنبالش هستن (لورای داستان که شهرت و موفقیت رو به بودن کنار همسر ترجیح داد) ولی خوشبختی نیاز به همون عشق ارادی داره، یعنی تو حفظ خانوادت رو ترجیج بدی به پول بیشتر، شادی طرف مقابلت رو ترجیج بدی به شهرت و این دقیقا از خودگذشتگی و تعامل میخواد ( نه در لورا دیده شد نه در استفان) عدم تعامل شده اون نقطه ی گمشده ی زندگی ماها.
ته صحبتم اشاره میکنم به شعر حضرت حافظ : آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند ( انسان از خاک به وجود اومد برای پذیرفتن همین عشق) و یا استاد شاملو که فرمودن انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود . وظیفه فقط در احساس عشق نیست، در مراقبت از احساسه. انسان صاحب اندیشه شد برای انتخاب. شما نمیتونی اسم کسیو عاشق بذاری اگر برای عشق مایه نذاره، باید بتونه بگذره از وقتش، از بعضی خواسته هاش، از پولش، از خودش و … این همون چیزیه که قدیمی ها بیشتر از ما داشتن و من فک میکنم این انتخاب گذشتن از خود باید ارادی باشه تا بتونی روش بمونی و ازش راضی باشی وگرنه یک تب تنده که سریع فروکش میکنه.
بازم تشکر از گروه خوبتون???