در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حوا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:44:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب به همراه دوستان به تماشای این نمایش نشستیم
راستش من میدونستم دارم کجا میرم اما دوستان که همراهیشون میکردم توقع این رو نداشتن.
از اونجایی که این نمایش پیشنهاد دوستم بود کلی تو ذوقش خورده بود.
اما من با توجه به علمی که به این موضوع داشتم میخوام نظرم رو بنویسم

با توجه به این امکانات کم و شرایط به نظرم نمایش خوبی بود.
اما یه سری از بازیگرا اضافه بودن و و سعی شده بود یه نقشی بهشون داده بشه فقط

از اون نمایشای طنزی بود که میشد با خانواده دید و تیکه های +18 کمتر داشت و در نهایت یک ساعت از روزمرگی ها و اعصاب خوردی ها دورت میکرد

صدای ... دیدن ادامه ›› موسیقی زیاد بود و با توجه به چیدمان سالن گاها شنیدن صدای بازیگر رو سخت میکرد و همینطور بعضی وقتا این حس رو به آدم میداد که عمدی در کار هست تا صدای بازیگر شنیده نشه
ممنونم که نظر ارزشمندتون رو با ما در میون گذاشتید.

??
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حوا (saraimani)
درباره نمایش فرگشت i
سلام و خدا قوت به دکتر خلیل زاده و تیم عالیشون
دیشب نمایش رو دیدیم و در بحث انتهایی شرکت کردیم اما یه سری موارد که مطرح نشد رو میخواستم اینجا اعلام کنم .
استاد دیشب داستانی از مولانا بیان کردین که چون عاشق گفته بود منم در بروی او باز نشد.
یه تناقضی بین معنی عشق و این داستان هست. اگر عشق دو طرفه نباشه یه جایی میرسه که به این نکته میشه اشاره کرد چرا عشق عاشق در قبال منم گفتن سنجش میشود ولی در قبال راه داده نشدن خبری نیست از عشق
به نظرم باید عشق و ازدواج رو از هم جدا کنیم. نوجوون که بودم میگفتن معنی عشق در نرسیدن است. الان دارم میبینم واقعیت داره
چطور؟ همون مثال بالا عاشقی معنیش با زندگی کردن فرق میکنه
من وقتی با همسرم ازدواج کردم همدیگرو دوست داشتیم الانم داریم که بعضی بالا بلندیای زندگی رو به خاطر همون ... دیدن ادامه ›› تحمل میکنیم
ولی میخوام بگم ازدواج یه قرارداده و باید دو سر برد باشه وگرنه یکی از طرفین احساس خسران میکنه. در ازدواج نباید زیاد از خودت بگذری چون به جایی میرسی که میبینی تو دیگه اون توی سابق نیستی و داری روز به روز از خودت دورتر میشی. زن و مردم نداره
اما صحبت عشق یه چیز دیگه است اون جاییکه دیگه من معنی ندارم حتی کار معشوق رو در راه ندادن به منزل برای یک من گفتن با جون و دل میپذیرم و دیگه منی وجود نخواهد داشت.
اما زندگی واقعا واقعا واقعا فرق داره
خانم مشاوری که دیشب تو سالن بود هم یه چندتا قانون کلی در مورد زندگی ارائه کردن که با احترام میخوام بگم بعد پونزده سال زندگی ایمان دارم که نمیشه زندگی رو از روی کتاب مهار کرد و با یه سری تئوری و نظریه بردش جلو. زندگی یه رابطه الاکلنگیه که اگه طرفین همو دوست نداشته باشن امکان ادامه اش وجود نداره و با این علاقه است که یه وقتایی این طرف میره بالا یه وقتایی اونطرف. به هر حال باید تعامل رو یاد بگیریم و طبق همه حرفا تو عشق تعاملی وجود نداره. مطمئنم عشق دو طرفه هم وجود نداره که اگه وجود داشت خیلی چیزا به این شکل الانی اتفاق نمیافتاد.
از خود گذشتگی و ایثار و... در زندگی تعاملی و طبق قرارداد نباید فقط یکی از خودگذشتگی کنه چون اونوقته که دیگه سنگی روی سنگ بند نمیشه و همیشه احساس خسران خواهی داشت.


راستی یه تشکر ویژه از علامت سوالی که در ذهنمون ایجاد کردین تا بشه مایه مباحثه و مکاشفه های نیمه شبی در خیابان . با دوستان نمایش رو دیدیم و همون سر چهارراه ایستاده بودیم صحبت میکردیم.
درود
ممنونم که تماشاگر ما بودید. هیچ لذتی بالاتر از لذت گفتگوی نمایشی نیست. خوشحالم این فرصت برای گروه فرگشت فراهم است و از شما برای اندیشیدن‌تان به اجرای ما سپاسگزارم.

موافقم
راه زندگی کردن و عاشقی کردن جداست. زندگی مسیر است و عشق دیگرگونه مسیری که علتش ز علت‌ها جداست. خوشبخت کسی که عقلش هم عاشق شود.
۰۹ آذر ۱۴۰۰
شعری از اقبال همیشه برام جالب بوده
برق را این به جگر میزند آن رام کند عشق از عقل فسون پیشه جگردار است
عقل چون پای در این راه خم اندر خم زد شعله در آب دوانید و جها بر هم زد
عقل خودبین دگر و عقل جهان بین دگر است بال بلبل دگر و باله شاهین دگر است
۰۹ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خدا قوت به همه دوستان دست اندرکار این اثر

دو سال بود که سالن نمایش ندیده بودم
دو سال بود که دلم له له میزد برا روزایی که برای دیدن نمایش دم در سالن ها انتظار میکشیدیم و برگشتن به روزایی که برای دیدن نمایش با دوستان دور هم جمع میشدیم.
دو ساااال بود که آرزو شده بود شبای بعد از تئاتر خیابونای تهران رو ببینم
دوساااااال از آخرین نمایش میگذشت لانچر 5 و تاثر بعدش تو یه شب آلوده تهران و آش رشته و چایی بعد نمایش تو پارک دانشجو...
سایه نحس کرونا رو سرمون افتاد و دیگه هیچ خاطره ای از تئاتر ... دیدن ادامه ›› ندارم....
گذشت! این دوسال به هر نحوی بود گذشت. گاها که تئاتر خونم میوفتاد به دیدن سی دی نمایش های قدیمی اکتفا میکردم. ولی این سی دی ها هیچ وقت حس خوب دیدن نمایش زنده رو به آدم نمیده.

دیشب با پیشنهاد پایه همیشگی تئاتر دیدنامون راهی تماشاخونه سپند شدیم.

اول از بدیاش بگم تا برسم به اصل نوشته ام.
هوا سرد بود و آلوده مجبور بودیم تو فضای سرپوشیده جلوی سالن یه مدتی رو منتظر بمونیم.
طبق صحبتایی که پایین صفحه نمایش قتل در کاخ خوندم چیز عجیبی نبود انتظار بیش از حدمون در حدود نیم ساعت بیشتر تا تاخیر پیش آمده بگذرد...
میخوام به خودمون ایراد بگیرم. چرا نمیخواهیم قبول کنیم کسایی که مثل ما نیستن هم حق دارن. تو اون فضای سرپوشیده درسته که اکثریت سیگاری بودن اما امثال من که سیگار اذیتمون میکنه چی آیا حقی نداریم؟ سرپوشیده بودن سالن انتظار در صورت نبودن دود شاید میتونست رنج انتظار و تاخیر رو کمتر بکنه اما من و دوستام فقط دنبال یه جایی میگشتیم که لحظه بتونیم از دود سیگار در امان باشیم. این نکته بزرگترین ضعف ما و سالن انتظار سپند بود.
نکته بعدی باز به خودم ایراد میگیرم که چرا زودتر کامنتا رو نخوندم و نیم ساعتم زودتر رسیدم دم در سالن.
اما وقتی میدونی اجرا زیاده دکور طول میکشه چرا ساعت اجرا رو 9 و نیم اعلام نمیکنین که مردم بیشتر از این معطل نشن؟
اگه یکی از تماشاچی ها دیر میرسید چی؟ آیا راهش میدادین؟
بگذریم یه سری چیزا رو میذارم پای اینکه اینجا ایرانه و نباید زیاد انتظار داشته باشم

بریم سراغ اصل مطلب
یادم نمیاد این روزا به غیر از جوکای خاکبرسری مثبت هجده مورد خنده داری دیده یا شنیده باشم. سال هاس تئاتر میبینم نمیخوام بگم بد بودن اما چیزی که باعث خنده تماشاچی میشد بیشتر همین شوخی ها بود
اما تو نمایش قتل در کاخ.... حتی یه مورد هم از این شوخیا دیده نمیشه ولی تو به عنوان یه بیننده از ثانیه اول نمایش تا انتهاش داری میخندی و لذت میبری.
یا به زبون ساده تر میشه این نمایش رو با خانواده ببینی :-)
ایده و بازیا عالی بودن و کاملا حرفه ای نقش نابازیگرای آماتور رو اجرا کرده بودین. اثری از لوده بازی و کارای جلف نبود و واقعا کمدی بود.
خواستم بگم فاخر دیدم خودتون گفتین
خواستم بگم جذاب دیدم خیلیا شاید تعریفشون از جذاب چیز دیگه ای باشه
خواستم بگم کمدی بازم دیدم نوشتین


قطعا آقای بیضایی اجرای مهمی رو از دست دادن....

بهتره بگم که خدا قوت من لذت بردم. دستمریزاد
درود بر شما و پوزش فراوان برای تاخیر به وجود آمده که واقعا متاسفانه پیش بینی نشده است و همچنین مشکلاتی که فرمودین .
خوشحالیم که در زمان اجرا لحظات خوبی براتون رقم خورد و ممنون از نگاه زیباتون
۰۲ آذر ۱۴۰۰
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
البته سیگار به گروه اجرایی و محموعه ارتباطی نداشت. باید خودمون یاد بگیریم وقتی یاد نمیگیریم باید زور بالا سرمون باشه.
متاسفانه سیگار شده المان هنری بودن
که واقعا جای افسوس داره
یکی نیست به این دوستان بگه تو لذت ببر از سیگار
من اصلا دلم نمیخواد از سیگار شما لذت ببرم
۰۳ آذر ۱۴۰۰
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
ای آقای کیانی از ماست که برماست اونهمه فضای باز تو کوچه
سیگاریا میتونستن برن اونجا ولی هم خدا رو میخوان هم خرما رو
سردشون نشه سیگارشونم بکشن
البته که ما هم نباید سکوت میکردیم اما خوب....
۰۳ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حوا (saraimani)
درباره نمایش آواز قو i
با سلام
به همه هنر دوستا
خیلی وقته تیاتر جذابی که منو میخکوب کنه ندیدم. اما یه کمی در مورد این نمایش
متن معمولی، بدون هیچ فراز و فرودی اما بازی فوق العاده استاد پورصمیمی ستودنی بود. امیدوارم خدا سلامتی بده بهشون و سایه شون بالای سر تئاتر و تئاتری ها باشه.
من میخکوب نشدم اما دوست داشتم این نمایشو
دوستان سلام، نمایش پستچی بابلونرودا...
اگه بخوام تعریف و تمجید کنم باید بگم خوب تک تک دوستان اعضای تیم عالی بودن. راستش اسم هرکدوم از بازیگرا به تنهایی کافیه که آدمو بکشونه پای اجرا.
پس چه ترکیب جذاب و دوست داشتنی ای این نمایشو اجرا کردن نیاز به گفتن نداره
بحثای دیگه ای که میمونه ... یکیش داستانه که واسه یک ساعت و نیم یه کم کشدار بود. برای کسی مثل من که با لحظه ها عشقبازی می کنه و لذت میبره لحظه لحظه اش تاثیرگذار بود اما برای کسی که بیشتر دنبال مفهومه خوب آخرش که چی بود... البته دوستایی که با من همراه بودن نظرشون این بود که یه نمایش خیلی معمولی بود و داستان نداشت.
من دوست داشتم و به راحتی لذت بردم. ممنونم و خدا قوت.
داشتم بقیه نظرا رو میخوندم دیدم مخاطبی نوشته با نمایش در روزهای آخر اسفند با تئاتر آشنا شدن. یادم اومد که من با اون نمایش زندگی کردم. قبلش تئاتر می رفتم اما بعد از اون همه نمایش های آقای خطیبی رو رفتم و حتی کنسرت تئاترهای راک رو که زیادم دوستشون نداشتم دیدم. تو این چند ساله یکی دو تا نمایشی که خیلی خیلی دوستشون داشتم و تاثیر گرفتم ازشون یکیش موسیو ابراهیم بوده که اصلن نمیتونم باهیچ نمایش دیگه ای مقایسه اش کنم.
به امید روزی که از این دست نمایش های فاخر زیاد رو صحنه باشن و اکثر مردم برای دیدن نمایش ها بیان. الان خیلیا نمی تونن...
جنگل سوخته را وعده باران ندهید...
با سلام
دیشب بعد از کلی مشغله و حال خراب به تماشای این نمایش زیبا و جذاب نشستم
اول اینکه تشکر بکنم از آقای نبویان و تیمشون بخاطر تمام تلاشی که کردن تا این نمایش زیبا رو بسازن
دوم تشکر از آقای حاجی عبداللهی که با تمام مصائبی که بیماری و اجرا براشون داشت اجازه ندادن یک لحظه احساس بدی به ما دست بده
سوم تشکر از خودم برای انتخابی که داشتم.
حدس می زدم نمایش خوبی باشه اما نه تا این حد که لبخند رضایت از رو لبام محو نمیشه
چند تا نکته رو لازمه بگم
به نظر من اپیزود اول خیلی خیلی خوب بود بالا و پایین نمایش قشنگ آدمو می برد تو همون حال و هوا
اپیزود دوم یه کوچولو شل شد به خوبی اپیزود ... دیدن ادامه ›› اول نبود (البته متنش خوب بود ولی افت و خیز لازم رو نداشت)
اپیزود سوم انتظار داشتم ادامه داشته باشه اما....
در کل نمایش یه شیب نزولی داشت. اینکه قرار شد برامون از کل داستان نتیجه گیری بشه و اعلام بشه یه ذره دوست نداشتنی بود. منو یاد انشاهای مدرسه انداخت از این داستان نتیجه میگیریم که.....هر چند حرف هایی که تو اپیزود آخر زده شد حرف های پر مغزی بود که شاید باید همه مون در مودش اندیشه کنیم.
آهان یه سوال: من هنوز معنی اسم این نمایش رو نفهمیدم. 3 تا 35 یعنی چی؟؟؟؟؟؟
بازم تشکر می کنم و امید دارم مداوم از این کارهای فرهیخته اجرا بشه و ما بیایم ببینیم و لذت ببریم.
اگه بلیت رو به قیمت ۳۵ خریدید و ضمنا پرده سوم رو هم "درباره" تناسخ بدونید در واقع شما در ازای سی‌وپنج‌هزار تومن، سه پرده نمایش حول مسئله [شوخی با] تناسخ دیده‌اید! بله همین! واقعا همین!
۱۷ مرداد ۱۳۹۷
ممنون آقای بولو تعبیر جالبی بود
۲۱ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گلاب جان بانوی بینظیر تئاتر ایران، در شب آدینه نظاره گر هنرنمایی شما و همکارانت بودم. بی شک با رتبه خیلی بالا حرف اول رو تو کل نمایش میزدین. روزتون مبارک بانو.
واقعا لذت بردم از اینهمه انرژی و شور. نمیدونم چرا حرفای سیاسی همیشه جذابه و به روز. ممنون از آقای هاشمی و تیمشون.

یه ایراد کوچولو بعضی جاها دیالوگ ها واضح نبود. صدا تو سالن خوب پخش نمیشد. که فکر کنم ایراد سالنه
دقیقا ایراده سالن هستش. چون بالاس سر ما هم تهویه سالن بود و چون ردیف های آخر بودیم بعضی از گفتگوها شنیده نمیشد
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شامگاه ۲۷ بهمن به تماشای نمایشی نشستم که از قبل میدونستم قراره دلم بریزه، گریه کنم، بغض کنم و ...

تا آخرش زمانی که فهمیدم قاتل کی بود واقعا شوک شدم. نمیدونم واقعا شناختی نسبت به این اختلالات ندارم اما اینو میدونم که همه ما یه زمانی شده که خواستیم اونی باشیم که نیستیم. یا نخواستیم اونی باشیم که هستیم.

سختیش اونوقتیه که بی بازگشت ترین کار دنیا انجام شده. دوست داشتم بیشتر بدونم تا شاید کمتر قضاوت کنم.

گروه کار تحسین برانگیزی رو ارائه کردن که از همه شون مخصوصا آقای میری تشکر میکنم.
بازی امین میری فوق العاده بود.
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
خیلی ممنون که نمایش ما رو برای تماشا انتخاب کردید و تشکر به خاطر نظرتون
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

من امشب اولین اجرای مجدد این پروژه رو دیدم. واقعا خسته نباشین میگم به آقای امیری و تیمشون. با وجود داستان تلخ و غمناک این نمایش، پر از انرژی خوب بودم وقتی داشتم سالن رو ترک میکردم.
دستمریزاد
نمایش نسبتا خوب و تاثیر گذار. صدای قوی و دلنشین هانا کامکار بازی بی نظیر پانته آ پناهی ها و داستان هایی که هر کدوممون یه جوری از این داستان ها رو حس کردیم. داستان بمباران سردشت و زن عراقی و حتی زن افغان...

هر چند اغراق تو گوشه کنار داستان حس میشد و بعضا ساختگی به نظر میومد اما خوب داستان عشق و کینه و دست نامراد روزگار رو، رو سر زنان خاورمیانه به تصویر کشیده بود.

ممنون از کیومرث مرادی و تیمش. امشب شبی به یاد موندنی شد برام.
مهرداد این را خواند
رضا تهوری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
با توجه به سابقه این دو عزیز( سیامک صفری عزیز و اشکان جان خطیبی) بی صبرانه منتظر تماشای کاری فوق العاده مثل همیشه رو داشتم. چهار پنج تایی ازرفقا رو هم براشون بلیط گرفتم و به تماشای این اجرا نشستیم. بازی آقای خطیبی و آقای صفری مثل همیشه عالی، راستش چند تا نکته اذیت کننده وجود داشت.
1-استفاده از میکروفون برای این دو نفر که صدایی رسا و جذاب دارن از کیفیت کار کم کرده بود.
2- رپ تو یه همچین شرایطی با حضور خواننده صد چندان تاثیر گذار تر می شد
3- داستان مستندواره بود اما جذابیت کارهای قبلی رو نداشت.
ایشالله شرایط و متنها طوری بشه که ما شاهد تمام این هنرمندا باشیم نه یه درصدی از هنر و استعدادشون.
ممنون
یاسمن پورمهران و رضا تهوری این را خواندند
الیسا میم، سارا حدادی و علی کاظمی این را دوست دارند
سلام
در مورد نکته ى ٢ ام تون حضور حمید صفت به همین دلیل برنامه ریزی شده بود که متاسفانه به دلیل عدم صورت مجوز هاى لازم از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد نتوانستیم با ایشان همکارى کنیم و مجوز خوانده رپ ( اوازگفتار ) توسط ایشان صادر نشد

ممنون از همراهى و حضورتان
۰۸ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منصفانه نیست کسی‌که اینگونه قلبت

را در هم شکسته است

هنوز این‌همه زیبا و خیره‌کننده باشد

و صورتش تنها چیزی باشد که بیش

از هرچیز در دنیا

«دوست داری ببینی»
امید فرجی این را خواند
امیر هوشنگ صدری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم میخواست این تیاتر رو ببینم ولی انقدر که سر گرفتن بلیطاش اذیت شدم ترجیح میدم دیگه وقتمو تلف نکنم
دیگه نمیخوام این تیاتر رو ببینم انقدر سر خریدن بلیطش اذیت شدم که عطایش را به لقایش بخشیدم. مال خودتون....
f vs این را خواند
یاسر امیری این را دوست دارد
سلام
من خواستم برای بار دوم این اثر رو ببینم ولی متاسفانه وقت نمیکنم ولی بلیطش رو برای روز سه شنبه دارم ساعت 21:30 اگر مایل بودید کامنت بگذارید تا تقدیم کنم.
ممنون
۱۳ آذر ۱۳۹۵
سلام حوا خانم, من قبلا این نمایش و دیدم کار معمولی هستش .ولی نمیدونم چطور شده که اینهمه تبلیغ شده براش که بلیط گرفتنش واقعا مشکل شده
۱۳ آذر ۱۳۹۵
سلام و ممنون از شما دوستای خوبم من برنامه ریزی کرده بودم برای جمعه چون متاسفانه بقیه روزها نمیتونم.
به نظرم یه بازار گرمی، یا یه جور بازار داغ ایجاد کردن برای فروش بلیطهای خارج از ظرفیت... چون این قضیه با هیچ منطقی جور در نمیاد
۱۴ آذر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان اون تیکه ای که بابونه در مورد عکس ها حرف میزد ...کسی متن کاملشو نداره
محمد شمالی این را دوست دارد
برایش از خودم و آقا عکس می گیرم ومی فرستم. عکس میرود. میرود عبور می کند از تهران و
خراسان تا میرسد به هرات و کابل و رد می شود تا برسد به دستش، کندوز. سین میکند. به این آسانی میرود
یک عکس اما آدم ها میمانند در اینجا و آنجا نمیتوانند دیگر نه درست ودرمان بمانند نه درست ودرمان بروند.
۲۷ آبان ۱۳۹۵
ممنون... واقعا خوب بود
۰۳ آذر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آخ جون امشب دارم میرم ببینم این تئاترو
پنجشنبه 12 و یک دقیقه بلیط گرفتم
جزو اون 42 نفر خوشبخت بود
خیلی خوب بود
دستتون درد نکنه واقعا که گل کاشتین
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به سنگ گفتن چرا آدم نشدی
گفت هنوز اونقدر سنگ نشدم که آدم بشم...

عالی بود
رفتی و نگاه من به راه تو،
همچنان که کودکی به مادرش ،
خیره مانده است.
رفتنت، ستاره های بودنت
ز یاد من ستانده است.
دل ولی هنوز هم ...
به شوق بازگشت عشق مانده است...
بی صدا ستاره های اشک را به گونه ام چکانده است،..
حوا (saraimani)
درباره نمایش فهرست i
سالن حافظ سالن خوبی برای اجرای این نمایش نبود. با این صندلیا و سالن ضعیف حقش بود که یه آنتراکت میدادین، تا ساعت 10/30 همه چی خوب بود ولی خداییش بعدش مردم اذیت شدن حسابی...
تازه یکی دو نفر که رفتن....
حیف بود ...
سالن حافظ که خوب بود اون فهرست بود که اصلا خوب نبود
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حوا (saraimani)
درباره نمایش فهرست i
صداها یه جایی توی هوا باقی می مونن،
فقط کافیه پلکاتو ببندی و بهشون گوش بدی.
مثل صدای باد.....


من هیچ وقتی برای تلف کردن ندارم... اگه منو دیدی بگو از کدوم طرف رفتم



حاضر بودم به خاطرت با تمام دنیا بجنگم، تمام روز خودمو بزنم به مریضی تا همه روز تماشات کنم تو همه چیزی بودی که من از این دنیا می خواستم و چقدر به خاطرت رنج کشیدم...