در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سعید یعقوبی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:40:00
 

فعال هنری

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اگر از کسی متنفرید بلیت اینکار را به او بدهید. تنها هنر کارگردانی این بوده که این تعداد بازیگر را متقاعد کنند در چشمهای تماشاگر نگاه کنند و به او بگویند گوسفند. تماشاگری که از سیاست و اقتصاد می‌خورد، از فرهنگ خودش می‌خورد، از سرزنش های خودش به خودش می‌خورد، از لمپنیزم شبکه های اجتماعی اش می‌خورد و از سرکوب مستقیم و خشونت، سالن تئاتر آخرین جایی است که انتظار چنین برخوردی را دارد. آن هم در برهه ای که جامعه همین دو سال پیش تمام نیرویش را صرف مبارزه کرده و دیگر رمقی ندارد و تمام شده و مشغول تیمار خود است. کارگردان محترم کافیست سری به مطب ها و بیمارستان های روانی این شهر میزد تا شاید بجای آنکه شبیه مسئولین تلاش کند آنها را پر تر کند، و به همشهری های خود آسیب بیشتری بزند درمان خود را از مسیر پزشکی پیش می‌برد نه مثلا هنر و پرفورمنس و انتلکتوالیسم. و بازیگری که گویا تسخیر شده و هزینه کارگاه داده تا تمرین پرفورمنس و تئاتر و بازیگری کند و از مواهب آن برخوردار شود از سالن خارج شود و با تماشاگرانی که حال آنها را بد کرده مواجه شود و نفرتی که به آنها داده پس بگیرد.
دست آورد این کار قرار بوده چه باشد که چنین بهای گزافی توسط این همه انسان که یک نفر نیز زیاد است پرداخت شود. مثلا تماشاگر به این فکر کند که چرا من منفعلم؟ چه معیاری باعث می‌شود ما به خود صلاحیت هدایت و پیام اخلاقی به دیگران بدهیم. چطور می‌فهمید که شما حقیقت، کنش معنا دار و کار درست را کشف کرده اید که آن را با شیوه ای خشن تلاش می‌کنید انتقال دهید؟
انتخاب این متن برای این نقطه از جغرافیا و تاریخ هم جای سوال دارد و هر اسمی هرچقدر هم بزرگ پشت متن یا اثری بیاید آنرا موجه نمیکند.
با کمال خزوع و احترام خواستار پیگیری روند درمان گروه کارگردانی و همچنین سایر و عوامل و بازیگران را از مجراهای شخصی تر را دارم چرا که دنیا ... دیدن ادامه ›› ذهنی شما تنها دنیای ذهنی شماست که بخشی ست که شما دارید از واقعیت این دنیا می‌فهمید. و ممکن است واقعیت چیز دیگری باشد. و بخشی از آن شاید نزد مخاطب منفعل شماست و شما حق ندارید تفکرات خود را به دیگران بخورانید آن هم در سالن تئاتر که برگ برنده دست شماست تماشاگر بیچاره به هدف تماشا آمده و هم او اگر در موقعیتی لازم شود می‌تواند کنشمند تر رفتار کند نه وقتی در چنگ شماست و برای او برنامه ای آماده کرده اید. شما آماده بازجویی هستید و او نیست و تنها برای تماشا آمده و کارش را به درستی انجام می‌دهد. و هر کنشی آیا به خودی خود پسندیده و هر انفعالی ناپسند است؟ طبعا رفتار آگاهانه از جمله انفعال موجه تر از هر رفتار نا آگاهانه ایست. و کدام آگاهی شروع خشونت در رفتار که کلام هم نوعی رفتار است را برمیتابد؟ شما بدون شناخت تماشاچی حجمه خود را شروع می‌کنید و منتظر چه هستید به نشان موفقیت خود؟ خروج تماشاچی؟ که کلام شما در او تاثیر کرده؟ خیر سیستم دفاعی جنگ و گریز او بالغانه می‌داند که تنها در یک سالن تئاتر است و خطری جدی او را تهدید نمیکند و ارزش صرف انرژی برای خروج یا رفتار عجیب و غریب و نمایشی را ندارد و عملا رفتار عجیب، کار شما و خشونت شما را معنا دار می‌کند در حالی که آگاهانه و زنده و نه مثل شما از روی متن بزرگوارانه تنها نظاره می‌کند انگار در خیابان مستی جلوی او پیچیده و فحشش داده. و با احساس خود شبیه خوردن یک غذای تند برخورد می‌کند.
می‌دونم ناراحت و عصبانی هستید و حق هم دارید ولی برادر اسم پرفورمنس توهین به تماشاگره! منتظر چه چیز دیگری بودید؟! به نظرم گوسفند آنچنان توهین جانانه‌ای هم نیست😊😊 من منتظر کلمات ناجورتری بودم!!
خضوع جسارتا با ز نیست🌷🌷🌷
این‌که یک تماشاگر می‌دونه در بستر تئاتر قرار داره، همون‌قدر که شاید نیاز نبینه بلند بشه و چیزی بگه، احتمالا آزار هم نمی‌بینه و چه بسا اگر قرار بر آزار دیدنه، بهتر که توی این بستر باشه.
و واقعا چه کسی می‌تونه این اطمینان رو بده که با هنرش قرار نیست دیگران اذیت بشن؟
اصلا مگه هنر چیزی جز اینه؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سعید یعقوبی (saeidyaghoubi)
درباره نمایش مائوزر i
بسیار لذت بردم ...
این نمایش پاسخی برای شما نخواهد داشت اما سوالاتی اساسی از شما میکند.
من احساس های جدیدی تجربه کردم که بسیار برام جذاب بود.
بازی ها درخشان بود.
اتمسفر از لحظه اول بشدت شما رو درگیر میکنه.
متن و کارگردانی عالی.
و خیلی خوشحالم از تجربه ی تماشای این نمایش.
سعید یعقوبی (saeidyaghoubi)
درباره نمایش لانچر ۵ i
من امشب شنبه ۱۸ تیر ساعت ۲۰:۳۰ این نمایش رو دیدم. متاسفانه اواسط اجرا اتفاق ناگواری افتاد که دقایقی اجرا رو مختل و حتی قطع کرد و من هنوز نگران اون عزیزی هستم که حالشون وسط نمایش بد شد و بردنشون بیرون.
دوستان مرتبط و مسئول شما با این حجم از فروش خارج از ظرفیت تا خرخره سالن به درک که جلو دید من و خیلی ها رو میگیرید و مزاحمت ایجاد میکنید برای کسانی که دو سه هفته قبل بلیط خریدن، شما با مسدود کردن راه پله ها عملا افراد رو گیر میندازید و در مواردی مثل این که حال کسی بد میشه، حادثه ای رخ میده یا به هر دلیلی احتیاج به خروج اضطراری یا غیر اضطراری هست با صلب این امکان با جون تماشاچی دارید بازی میکنید و گذشته از اون به کیفیت اجرا و اونچه من تماشاچی میبینم آسیب میزنید. متاسفانه از اون تایم به بعد، از اجرا جدا شدم و نتونستم ارتباط برقرار کنم. اما دلم نمیاد در مورد تسلط بازیگرها و متن و کارگردانی قدرتمند چیزی نگم. بازیگرهایی که به رغم وقفه به کارشون ادامه دادن و من به عنوان بازیگر میفهمم چه کار بزرگی کردن. هرچند که من منتظر یک اجرای شگفت انگیز بودم و این فرم اجرا و این حجم از دیالوگ تو سلیقه من نیست اما نمیشه از قدرت عوامل در اجرای این کار سخت به راحتی گذشت. تنها نکته منفی که به نظرم میرسه اینه که حجم خشونت فیزیکی خیلی زیاده، ای کاش بشه کمترش کرد یا حداقل اطلاع رسانی بشه که برای کسانی که بیماری قلبی یا صرع و موارد مشابه دارن این اجرا براشون مناسب نیست.
به امید سالن های امن تر و درخشش روز افزون همه عوامل این گروه.
*مریم* (paeez)
بارها و بارها گفتیم و نوشتیم و تذکر دادیم
ظاهرا تا تلفات ندیم، دوستان قصد ندارند فکری به حال جلوگیری از فروش بلیط «مازاد بر ظرفیت» بکنند
متاسفم واقعا
۱۹ آبان ۱۳۹۸
سر نمایشه صدای آهسته ی برف انتهاش یه نفر از تماشایی به دلیل نبود حفاظ از کنار سالن سقوط کرد به پایین و اسیب جدی, دید طوری که نمیتونستن تکونش بدن
و پشت پرده ها افتاده بود و ما صدای ناله اش رو میشنیدیم
۱۹ آبان ۱۳۹۸
آخ آخ چقدر وحشتناک. امیدوارم این اتفاقات هرگز دیگه نیوفته. خیلی وحشتناکه بری تئاتر ببینی که چیزی بهت اضافه بشه بعد با جسم ناقص برگردی
۱۹ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما درد را زیسته ایم، رنج را گریسته ایم و زجر را خندیده ایم. به تماشای ما اگر آمدید بخندید، حتی اگر درد میبینید، بخندید حتی اگر ترسیدید. بلند بلند بخندید تا وقتی آسمان با ما است، تا خورشید با ما است، بخندید، تا آمدن ابرها و خشکیدن غمها. باشد که یادی شود از همه کسانی که بی آنکه نامی از ایشان در یاد کسی بماند بی آنکه کسی بداند چرا شکنجه می شوند به پیشرفته ترین روش ها، چرا کشته می شوند با خلاقانه ترین و وحشتناکترین شیوه ها. نه در حصار زمان و مکانی خاص، بلکه در طول همه ی گذشته، حال و حتی آینده. و شکنجه گران بی آنکه ککشان بگزد دارند آماده قتله گاه ها و شکنجه خانه های بعدی شان می شوند تا داغی دیگر بر پیشانی بشریت زنند.
تو فقط بخند!!!
۰۸ مهر ۱۳۹۸
خریدار
سعید یعقوبی (saeidyaghoubi)
سپاس خانم مقدم و جناب علیزاده
۱۱ مهر ۱۳۹۸
خریدار
سعید یعقوبی (saeidyaghoubi)
سلام آقای موسوی .اولا ممنونم از این همه زمانی که گذاشتید و برای نمایش ما نوشتید. ضمنا هر مخاطبی ممکن است برخوردی خاص خود با هر اثر داشته باشد که میتواند متناقض هم باشد نظرات شما هم به عنوان مخاطب ما کاملا قابل احترام است و من سخنی در رد و تایید آن ندارم نگاه شماست. از اینکه مورد توجه شما قرار گرفتیم و به دیگران پیشنهاد مون کردید خوشحالیم. موفق و خوشحال باشید.
۱۷ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

روزنامه شرق: پنجاه پنجاه، یک نمایش است.
یادداشت پژند سلیمانی بر نمایش پنجاه پنجاه

اجرای پنجاه پنجاه، به کارگردانی مرتضی اسماعیل‌کاشی و ... دیدن ادامه ›› نوشته‌ی مشترک هاله مشتاقی‌نیا و مرتضی اسماعیل‌کاشی،  اجرایی که در طی۱۸ماه تلاش و شناخت از دل یک کار کارگاهی با هنرجو شکل گرفته است. 
اجراهایی اینچنین به دلیل زمانی که برای رسیدن به ایده،پردازش و تکمیل آن صرف می‌شود، بسیار ارزشمندند. چرا که ادای دینی است به تئاتر و نمایش به مفهوم واقعی و اصیلش. نمایش۵۰-۵۰ نمایشی است که زمان را با عناصر و نشانه‌های داستانی و نمایشی برای ما جلو و عقب می‌برد، جا‌به‌جا می‌کند و نگه می‌دارد. 
نشانه‌هایی که آرام آرام به کار اضافه می‌شوند و به مخاطب ارائه داده می‌شوند.
این نمایش تو را همراه دو بازیگر پیشین و تنهابازماندگان این اردوگاه به عقب می‌برد و در اردوگاه نگه می‌دارد، زندانی می‌کند و شکنجه می‌دهد. اردوگاه مرگ که اعضای یک گروهنمایشی را که فعالیتهای ضد فاشیستی داشته‌اند در آن زندانی کرده‌اند و حالا به اجبار شکنجه‌گر زندان که نقش کارگردان نمایش درونیکار را بر عهده گرفته، نمایشی را بازی می‌کنند و داستانی را روایت می‌کنند .

داستانی که همان نمایش «کله‌تیزها و کله‌گردها» و یا«خودی و غیرخودی» برتولت برشت است. 
این نمایشنامه‌ی برشت درباره‌ی دو دسته کردن مردم و ساخت سطوح مختلف اجتماعی به عمد ودر جهت  حفظ حکومت وقت است. سطوحی که در هر دوره از تاریخ و در بسیاری از آثار به صورت سمبلیک آمده‌اند. سمبلی که جدایجامعه و فرهنگ متفاوت، برای هر کس قابل درک است و به صورت دال‌هایی روشن، قابل دریافت. اثر برشت به دلیلی اینجا حضور پیداکرده است که علاوه بر داستان، ما را متوجه فاصله‌گذاری‌ها کند. اینبار اما ما فاصله‌گذاری برشتی را در لایه‌ی دیگری روی صحنهمی‌بینیم. فاصله‌گذاری که یک لایه عقب‌تر از ما در دل اجرایی دیگر روی صحنه شکل می‌گیرد و همانطور که ما را به بازیگران اردوگاهنزدیک می‌کند، هنوز  و همچنان ما را بیرون و در جایگاه مخاطبی که هر «شما مردم» ای را به خود بگیرد، نگه می‌دارد. فضای پنجاهپنجاهی که در اسم نمایش هم آمده است. جایی میانه‌ی راه.
تنها دو نفر از آن اردوگاه مرگ جان سالم به در برده‌اند که روایت داستان پنجاه پنجاه را در زمان حال همچون باری الیم و عظیم بر دوشمی‌کشند. 
هوشمندی هاله مشتاقی‌نیا و مرتضی اسماعیل کاشی در کنار هم قراردادن این لحظات داستانی و در هم تنیدن این دو ...
یادداشت کامل را میتوانید در #روزنامه_شرق تاریخ یک مهر ۹۸ بخوانید.
در صفحهٔ ۵۱ گزارشی که از طرف دفتر خدمات استراتژیک ایالات متحده در مورد شرح حال روحی هیتلر منتشر شده بود چنین آمده‌است:

«اولین قانون او این است که هیچ‌وقت نگذارید مردم دلسرد شوند، هیچ‌وقت خطا و تقصیری را نپذیرید، هیچ‌وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد، هیچ‌وقت جایی برای جایگزین باقی نگذارید، در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را بر گردن او بیاندازید. مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور می‌کنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.
جون دلم، عالی هستی برای همیشه
۲۸ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هم کاری "هاله مشتاقی نیا"نمایشنامه نویسی که در نگارش فضاهای واقع گرایانه شناخته و تحسین شده است و متن هایش پیرامون روابط و مسائل اجتماعی با استقبال بسیار همراه بوده ، در کنار کارگردانی با تجربه ی تآتر فیزیکال، حرکت و تصویر سازی، هر مخاطبی را کنجکاو می کند که حاصل این تعامل چه خواهد بود؟
منبع: سی و یک نما
از اسفند نود و شش شامل دو تا تعطیلات عید و تقریبا همه جمعه ها و تعطیلات تا الان هست که من خودمو رو وقف این کار کردم شاید برای بعضیا عجیب باشه برای بعضی دیگه هم یک اتفاق طبیعی. من شخصا برای هیچ پروژه یا کار مشخص دیگه ای اینقدر انرژی نذاشتم یا حداقل یادم نمیاد. این رو بذاریم کنار تلاش مشابه چهل نفر دیگه تا نتیجه قابل ارائه اش بشه هفتادوپنج دقیقه تئاتر.
برای من تئاتر مسیری برای خودشناسی، خودسازی، تمرین زندگی، تمرین آدم بهتری بودن و لذت های عمیق و بزرگ بردن هست. کنارش خیییلی چیزهای مهمی رو از دست میدم که نمیدونم ارزشش رو داره یا نه، زمان همه چیز رو نشون میده. اما اگر همین الان هم بمیرم از خودم راضی ام که لذت بردم و رویا رو زندگی کردم.
اگر تئاتر رو دوست دارید یا هنر رو یا من رو، بهانه ی خوبی میتونه باشه که بیاید و تئاتر ما رو ببینید. باعث دلگرمی و حال خوب ما خواهید بود و بدون شما تئاتری وجود نخواهد داشت. مطمئنم لذت کافی خواهید برد.
#پنجاه_پنجاه #هیلاج #مرتضی_اسماعیل_کاشی
مرتضی اسماعیل کاشی بازیگر و کارگردان ایرانی است. او دانش‌آموختهٔ کارشناسی ارشد بازیگری از دانشگاه تربیت مدرس است. از نمایش‌هایی که او در آن‌ها بازی کرده می‌توان به برنارد مرده‌است، مکبث، عجایب المخلوقات و مفیستو اشاره کرد. اسماعیل کاشی در سال ۱۳۹۵ برای بازی در نمایش ویتسک (به کارگردانی رضا ثروتی) برندهٔ تندیس بهترین بازیگر سی و یکمین جشنوارهٔ تئاتر فجر، و در سال ۹۶ برای بازی در نمایش مفیستو به کارگردانی دکتر مسعود دلخواه برنده تندیس بهترین بازیگر سی و دومین جشنواره تئاتر فجر شد. او در فیلم‌های سینمایی دلتا ایکس، ارغوان، گیلدا و اژدها وارد می‌شود! حضور داشته‌است. همچنین نمایش صد در صد به کارگردانی وی و بازی هوتن شکیبا و‌ستاذه پسیانی در چندین دوره اجرا شد و‌با استقبال چشمگیر مخاطبان روبرو بود.
(ویرایش)مسعود دلخواه.
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
و نمایش خیلی خوب دستگاه ....
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خودی و غیر خودی برشت بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۶ نگاشته شده که در این نمایش به آن ارجاع داده میشود. نمایشنامه مربوط به جامعه آلمان پیش از جنگ جهانی است که به نوعی پیش بینی برشت از آینده آلمان و جهان است که در نمایش پنجاه پنجاه بر ویژگی های جهان شمول آن تاکید گذاشته شده و باعث شده مربوط به همه جغرافیاها و همه زمانها باشد.
سعید جان، جهان شمول را خوب اومدی عزیزم
۲۸ شهریور ۱۳۹۸
کتاب این ش هست؟ کدام نشره
۰۳ مهر ۱۳۹۸
خریدار
سعید یعقوبی (saeidyaghoubi)
کتاب کله گردها و کله تیز ها نشر امیر کبیر . که البته چاپ تمام است و از پاساژ صفوی میدان انقلاب احتمالا بتونید افست تهیه کنید.
۱۷ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش پس از یک سال و نیم تلاش به مرحله اجرا رسیده است. اتفاقی که در فضای فست فودی این روزها کمتر مشاهده می شود. امیدواریم مورد توجه مخاطبان قرار گیرد . این یک کار تجربی است که به مخاطب احترام میگذارد و در عین دغدغه مندی تماشایی و جذاب نیز هست.
دلم میخواد بشینم باهات حرف بزنم مرد . تو چه خبره درونت . کجایی؟ ما کجاییم؟ امشب بعد از نمایشت نمیدونستم چیکار کنم دلم میخواست فقط سکوت کنم. و کردم با این که مامان و خواهرمم باهام بودن. اونا رفتن دستشویی تئاتر شهر منم رو پله ها نشستم و سکوت کردم. نه دلم میخواست تحلیل کنم نه فکر کنم نه مقایسه کنم نه هیچی میخواستم فقط احساس کنم . احساس عجز که از کار اشکان خیل نژاد داشتم اینجا کار آمد نبود نمیدونم چی بود، توش نا امیدی بود از همه چی از اینکه من هرگز نمیتونم مثل تو رو صحنه باشم همه جوره فاصله دارم. بیخیال این سه چهار سال تلاشم تو بازیگری بشم و برم دنبال زندگی عین بقیه آدما . اینکه دلت بخواد همه چی متوقف شه ببینی تو اصلا اینکاره نیستی ببینی که یه نفر چطور میتونه روحتو بکنه از تنت بشی عین جسد. هرچی فکر میکنم میبینم نه کاراکتر بود که این کارو کرد نه قصه نه موقعیت نه فضا. درسته کارگردانی کمک کرد اما تنها چیزی که میتونه همچین حجمی از تاثیر خلق کنه فقط خود خود تو بودی. کوروش شاهونه . شخصیتت گذشتت فکرت مرامت شوقت رو درست وسط صحنه دیدم. ینی ندیدم. رفت یه جایی از وجودم که پشت احساس بود و بد بهمم ریخت. به سلام علیکی که باهات دارم هرچی گفتم بدون هیچ اغراقی عین حقیقت بود. دلم میخواد باهات حرف بزنم مرد.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر