در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آرمین اشبگ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:30:17
 

من یه قصه‌گوئم...

من یه قصه گوئم. گاهی اون قصه رو با بدن و بیانم اجرا (بازی) می‌کنم، گاهی می‌نویسمش تا تبدیل به یه رمان، نمایشنامه و یا فیلمنامه بشه، و اخیراً هم قصه‌ی کسب‌وکارا رو می‌نویسم تا به بهبود پرزنت برند، محصولات و یا خدماتشون کمکی کرده باشم.

 ۰۱ اردیبهشت ۱۳۷۴
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تعریف این نمایش را از دوستان دور و نزدیکم شنیده بودم. به دیدنش آمدم و شگفت‌زده شدم از این حجم از خلاقیت و ارجاعات متنی درخشان و لحن درآمده‌ی پارودیکی که از سه اثر مهم شکسپیر بیرون کشیده شده است.
کوتاه بخواهم درباره‌ی متن بنویسم این‌ست که به زعم من این اثر یک استخراج است. شبیه استخراج نفت از میان فسیل جانورانی که میلیون‌ها سال پیش در میان ما می‌زیسته‌اند و حالا دوباره به صورت نفت احیاء می‌شوند. زنده‌شدن مکبث، هملت و اتللو در یک اثر برای من شبیه این‌ست که شکسپیر، از گور برخاسته و دارد با خودش حرف می‌زند. ارجاعات بینامتنی نمایش مَثلِث گفت‌وگوهای تازه‌ای‌ست که شکسپیر در سه وجه از خودش با خودش در حال انجام آن‌ست و وجه پارودیک این نمایش به تعبیر خود شکسپیر در نام یکی از نمایشنامه‌هایش، پررنگ‌کردن این نکته‌ی مهم‌ست: «هیاهویی بسیار برای هیچ». این مفهوم از لابه‌لای آن تراژدی‌های سترگ با این لحن پارودیک به بهترین شکل ممکن استخراج می‌شود. از اینکه برادران سرنوشت این سه کاراکتر اسطوره‌شده‌ی جهان درام را در توالت عمومی به یکدیگر می‌رسانند به دقت همین مفهوم بیرون کشیده می‌شود که تمام آن حسدهای اتللووار، جاه‌طلبی‌های مکبث‌وار و جنون ناشی از تردیدهای هملت‌وار و به طور کلی تمامی این غرایز کنترل‌نشده‌ی انسانی در سرابی پوچ و بی‌اهمیت کنار یکدیگر جمع می‌شوند و آدمیزاد را گرفتار می‌کنند. همه چیز هر چه جدی‌ترست، ابلهانه‌تر و مضحک‌تر جلوه خواهد کرد و هرجا که پای شوخی به میان می‌آید، هم حتماً حقیقتی کتمان‌شده بروز می‌یابد و هم از جدیتی سرکوب‌شده سخن به میان می‌آورد. نمایشنامه‌ی مَثلِث همچنین یک شوخیِ جدی با جدی‌گرفتن دوام قدرت، دوام عشق و دوام اعتماد است.
نور، صداپیشگی، عروسک‌گردانی، مینی‌مالیسم موجود در طراحی عروسک و صحنه، بازی کوتاه سه بازیگر همه و همه در خدمت این مفهوم و سرشار از تیرباران خلاقیت هستند. مخاطب بارها و به درستی هر چند دقیقه یکبار در همین فاصله‌ی نه‌چندان طولانی ۴۰ دقیقه‌ای اثر می‌خندد و این خنده‌ها هم به آن مخاطب کمک می‌کنند ... دیدن ادامه ›› تا با فاصله‌ای که عامدانه از فخامت سه تراژدی بزرگ شکسپیر ایجاد می‌شود، درک بهتری از چکیده‌ی مسئله‌های انسانی شکسپیر به دست بیاید.
پارودی مَثلِث نه دهن‌کجی به شکسپیر یا بی‌اهمیتی به تراژدی‌های مهمش که هنوز هم می‌شود جدای تمام اقتباس‌ها و تصرف‌ها واو به واو بر اساس خود متن اصلی‌اش اجرا شوند؛ بلکه به سخن درآوردن شکسپیر و به‌وجودآورنده‌ی امکان گفت‌وگویی چندصدایی میان شکسپیر نهان در هملت، شکسپیر نهان در مکبث و شکسپیر نهان در اتللو است.
امیدوارم گروه نمایشی مَثلث هر شب با اجرایی بهتر از اجرای شب قبل و پرتماشاگرتر از شب‌های قبلی به صحنه بیایند و مخاطبشان را هر لحظه از این همه ایده‌های خلاقانه‌ی سمعی‌بصری‌ای که در تولید اثر هنری‌شان به کار بسته‌اند، میخکوب کنند.
دست مریزاد به قیس یساقی عزیز و تمامی اعضای کاربلد گروهش.
تاریخِ شروعِ اجرا امروز بوده (۲۲ بهمن)! دوستانِ دور و نزدیکتون برای تعریف از نمایش از الهاماتِ غیبی استفاده کردن ؟
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
❤️🙏ممنون از متن زیباتون جناب اشبگ
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
غیر از مجیزگویی هایتان نسبت به گروه اجرایی، با بقیه موارد موافقم...
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشحالم که اسب‌های انباری را دیدم. به توصیه‌ی آقای امید طاهری منتقد. شب‌های آخرشان‌ست.
این تئاتر درباره‌ی ماست. درباره‌ی من و شما که هر روز در این خیابان‌ها و در خانه‌های پدرانمان راه می‌رویم و سرکوب می‌شویم و بعد آرام‌آرام تبدیل می‌شویم به همان نظم فاسد سرکوب‌کننده‌مان؛ برای سرکوب دیگری.
این تئاتر درباره‌ی جوامع توتالیتاریستی‌ست. جالب آنکه برای زن ایرانی این تئاتر از در ورودی سالن چهارسو شروع می‌شود. آنجا که دو تا بادمجون‌دلمه‌ای نشسته‌اند و به زنان تذکر می‌دهند.
صفحه‌ی من زیرِ نظرست. ممکن‌ست همین چند خط باعث شود باز در آینده برای کار تئاتر دچار مشکل بشوم. این هم ادامه‌ی این اجراست در بیرون از سالن چهارسو .
دقیقا این نمایش پیش از شروع شدن، پیش از ورودی دادن شروع میشه با اون به قول شما بادمجون‌ها.
۰۵ تیر ۱۴۰۱
نه دیگه جلوی چارسو 😭😭😭
۰۵ تیر ۱۴۰۱
به دلم نشست حرف هات برادر.
۰۶ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین اشبگ (armineshbag)
درباره نمایش تضاد i
من این کارو دیدم و حقیقتا دوسش داشتم. بیراه نیست این حرفم که اگه قرار باشه کاری طی فرایند اقتباس یا گفت‌وگوی بینامتنیتی، تحت تأثیر یه اثری باشه؛ این شکلی بهش واکنش نشون یده تا مدلی که کوهستانی، در انتظار گودو رو به اون شکل دراماتورژی کرده بود. اینو منی میگم که تقریبا بالای ۹۰ درصد آثار کوهستانی رو که داخل اجرا کرده، دنبال کردم و مثلا دراماتورژی اون رو از متن ایوانف چخوف، کلاس درس می‌دونم و می‌تونم راجع به فریم به فریم فیلم‌تئاترش حرف بزنم.

توی این کار به دو نمایشنامه‌ی در انتظار گودو و کلفت‌ها ارجاعات زیادی صورت گرفته و در عین حال اثر هویت خودشو هم داره.
فک می‌کنم تمدید شدن. از دستش ندین. متن خوب، کارگردانی خیلی خوب و بازی‌های خیلی خیلی خوب رو می‌بینین.

بازی کاراکتر اصلی (پویا فیاضی) عالی و کاملاً در خدمت اثر و کاراکتر حمال (محمدحسین علیزاده که مؤلف کار هم هست) در لحظاتی حیرت‌انگیزه.

به زودی خیلی مفصل‌تر درباره‌ی اثر و به طور ویژه‌تر درباره‌ی نگاه مؤلف به مفهوم قدرت در کل اثر، نقدی رو می‌نویسم و اینجا و جاهای دیگه منتشرش می‌کنم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09376900268