کهبد تاراج پیش
که پیش قضاوتی کردمت
گفتم حرف دیگران را و شنفتی
گفتم صبر تا خدمت برسم و رسیدم
گفتم به راستی شرف حضور یابم
که مستی دست دهد
ما را پیش کردند به ترنا خوردن
برای زنان و دختران این روزهای ایران
ترنا نزد ترنا زن
بغض اما رهایم نکرد به دستمریزادی
القصه جعل نکردی و صادق اما…
،
گفتم به حکم ترنا
... دیدن ادامه ››
بخوانمت به میان
داستانی را صنعت کنی
هشتاد سال دیگر که نه من هستم و شاید طُ
رفیقی دارم
سطح یک از اراذل
عینهو سال ۴۲ کودتاچی
تو گویی دکتر شعبان جعفری
و کسی چمیداند مسعود خان از دهنمک
تف خانم بازیگر به نصیری
رفیق ما اما آدم خوبیست
در پست دفاع میایستد
حرم
،
به فتح حا
خادم الحَسین میداند خویش
مردم برای رفیق ما به هیچ
اگر امروز باشد طرفدار کدام مردم است
خمینی
شاه
کتک و داغ و درفش و دشنام هیچ و سرکوفت ، آه از سرکوفت
همان سرکوبیدن
،
در آخر هم مرشد فریاد میزد
ما از هیچ جا بودجه نمیگیریم
آقای راوی
این روزها بجای کمک اجازه میدهند
برای هرچه میخواهند
که تو بگویی
مفتی
و ما صدهزار، بلیط میخریم
که گوگوشگوش بدهیم
،
القصه جناب قصه نویس
داستانی صنعت کن رفیق ما را
به هشتاد سال دیگر که نه من هستم و شاید طُ
داستان تو را اما چه کس خوش آید
رفیق ما
یا مردم