- علاقهمند به تئاتر - کتاب - اتومبیل - سفر - عکاسی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قبل از کرونا هفتهای چندشب تئاتر بودم، اسفند ۱۴۰۰ و فروردین ۱۴۰۱ سه تا کار رو دیدم، از روحوضی توی سالن خصوصی تا متن خارجی در سالن بزرگ دولتی، همه پر از درتیجوکینگ! حالم به هم خورد و دیگه تئاتر نرفتم؛ با دیدن اسم کارگردان این کار مطمئن شدم کار خوب خواهم دید و ناامید نمیشم، بعد از مدتها رفتم تئاتر و لذت بردم. ممنونم.
وبینار خیلی خوبی بود، اطلاعات خیلی خوب و جالبی برام داشت و فکر کنم بعد از کرونا که دوباره راه بیفتم به سفر و گردش به تکنیک های آینه کاری بناها دقت بیشتری بکنم.
دیشب کار رو دیدم، توی داستان غرق شدم، آدم ها رو باور کردم و همراه شون شدم. انگار نه انگار تجربه اول شون بود روی صحنه. به گروه تبریک می گم و امیدوارم موفق باشن.
سپاس از شما خانم ماندانای عزیز.مهربانی شما مارو شرمنده می کنه.در مورد تمدید نمایش،از آن جایی که بسیاری از شما عزیزان چنین درخواستی را از گروه نمایش کرده اید،گروه نمایش آواز قو در حال اندیشیدن تمهیدیست تا بتواند خواست شما بزرگواران را عملی کند.اگر موفق شدیم حتما اطلاع رسانی خواهیم کرد.
باور نمی کردم در خانه نمایش مهرگان چنین نمایشی ببینم، ده دقیقه اول اومدم بیرون. همیشه کارهای مهرگان رو بدون فکر بلیتش رو می خریدم، از این به بعد تا مطمئن نشم کار خوبه بلیت نمی خرم. هزار درجه با کارهایی که تا حالا در مهرگان دیده ام فرق داشت. هر گروهی حق داره کار کنه و سالن داشته باشه ولی این کار مال مخاطب مهرگان نبود و باید جای دیگه ای دنبال مخاطبش بگرده.
من خیلی کار رو دوست داشتم. دیالوگ های سیاه تکراری و خسته کننده نبود. بازی ها شیرین و دلنشین بود. از همه گروه بابت اجرای خوب ممنونم و به صورت ویژه از جناب رخشنده پی که با وجود شرایط ناگوار به مخاطب انرژی و شادی بخشیدن.
عالی بود. ولی لزومی نداشت حتا اینم بنویسم؛ وقتی پای میکائیل شهرستانی در میون باشه مگه انتظار دیگه ای هم می ره؟ استعدادهای جوون خوب پرورش یافته و مدیریت شده.
بازی کاراکترهای سنمار و نعمان خیلی خوب بود؛ یه چیزی که خیلی خوشم اومد انگشتر به دست داشتن این دوکاراکتر بود و با رنگ های مناسب؛ ریزه کاری خوبی بود. جایی که سنمار از نشستن تیرها به جگرش صحبت می کرد با دست روی قلبش زد، در حالی که بهتره دقیقن به همون جگر بزنه تا کلام و تصویر یکی بشه. در کل کار رو دوست داشتم و لذت بردم. دست کسانی که ادبیات نمایشی ایرانی رو زنده نگه می دارن درد نکنه.