در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نگار کیمیاگر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:10:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمیدونم چون اسم یک سری افراد مطرح در اجرا دیده میشه توقع من بیشتر میشه، یا عوامل به خیال حضور افراد نامدار در اجرا و شاید احتمال اینکه حضور همین ... دیدن ادامه ›› افراد سبب دیده شدن اجرا شود، کوتاهی می‌کنند....!

در هر صورت اجرای متوسطی بود..
بازی‌ها متوسط، ریتم داستان کند و کلیشه‌ای...
صدای پشت زمینه گاهی باعث میشد بعضی دیالوگ ها به خوبی شنیده نشه..
تپق زدن‌های اجرا رو شاید بتوان به این دلیل که روزهای آغازین آن است، چشم پوشی کرد‌.

و شاید تنها نکته‌ی مثبتی که بتونم بهش اشاره کنم، پرداختن به بحث حقوق زنان بود و این دیالوگ قابل تامل که اگر پدری خانواده رو ترک کنه شاید خیلی مهم جلوه نکنه تا اینکه مادری خانواده رو ترک کنه...! در صورتی که هر دو ممکنه به بنیان خانواده به یک اندازه آسیب برسونه...
ظلم کی تموم میشه؟ جایی که دیگه مظلوم باقی نمونی..

قطعا مانند هر اجرایی کار نقاط قوت و ضعفی داشت...
از نقاط قوت کار قسمت ابتدایی نمایش بود و همینطور جزئیاتی کوچکی که توی کار بهش پرداخته شده بود و هر کدوم برای من کلی حرف برای گفتن داشت.(مثل لباس بازیگران، دکور و ...)
و همچنین از نقاط ضعف این بود که صدای پس زمینه گاهی باعث می شد صدای بازیگران به خوبی شنیده نشه .
گاهی نمایش از ریتم می افتاد و اینکه فکر میکنم صدای گریه بازیگر زن خیلی بیش از حد شده بود و برای من آزار دهنده بود.
و با توجه به پیام خوبی که نمایش به همراه داشت ولی خیلی ساده و سرسری ازش رد شده بود.

در نهایت اینکه شجاعت کار ستودنی بود و کاش با اصلاح و بهبود آن در آینده بتوان شاهد اجراهای بهتری بود.
با امید به روزهای سبز و روشن


جزیره لولو یک اجرای صرفاً سرگرم کننده است
داستان ماجراجویی و سفر و افسانه و خیال..
دکور خلاقانه بود و حرکت آن به فضا سازی اجرا کمک می کرد.
کارکترها به خوبی در دل داستان نشسته بودند..
اما با توجه به اسم نویسنده و کارگردان توقع بیشتری از کار می رفت..اگر موسیقی حضور پر رنگ تری می داشت و یا دریا و موجودات آن بهتر به تصویر کشیده می شدند و یا اگر اینکه داستان در انتها با تلنگر خوبی مخاطبان را رو به رو می کرد، می توانست به جذاب تر شدن کار کمک کند.

از کتاب جزیره گنج: می گویند ترس واگیردار است و همینطور شجاعت...
به نظرم برای خرید بلیط باید دسترسی محدود میذاشتن که یک سری دلال نخوان بلیط بخرن و بد با قیمت بالاتر بفروشن.
کاش متوجه بودند دیگه هنر رو با دلالی قاطی نکنن!!!!!!!!!
در ضمن فکر میکنم هر کدوم اگه به سهم خودمون ازشون خرید نکنیم این اوضاع جمع بشه!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای بی بصر! من می روم؟ او می کشد قلاب را...
از لحظه به لحظه اجرا لذت بردم
مونولوگی تاثیر گذار همراه با موسیقی سنتی ایرانی و تصنیف هایی از اشعار سعدی جان
میتونم ساعت ها در مورد این اجرا حرف بزنم.. از درد مشترکی که شاید اکثر ما چشیده باشیم
از اینکه منم به سهم خودم این مسیر رو پشت سر گذاشتم و بعد از گذروندن مسیرهای پی در پی حالا تلاشم بر صلح و دوستی با خودم و جهان اطرافمه..
پیشنهاد می کنم اجرا رو بینی و یه قدم به سمت خودت برداری...

ممنونم از همه ی عوامل و آقای تفتی عزیز که بغض مشترک ما بود
با احترام زیاد به به آقای فروتن و گلی عزیز که جمعه های فوق العاده ای رو برای من رقم زدن..
موضوع نمایش برام جالب بود.. دست بالای دست بسیاره ...
نظر من به عنوان یک مخاطب ساده اینه که
قسمت هایی از اجرا بود که به نظرم هم اجرا رو طولانی کرده بود و هم اگر نبود شاید اصلا از فحوای کار کم نمی کرد و همین موضوع باعث شده بود کار برای من کمی افت کنه.
ترجیح من این بود که از الفاظ ناپسند کمتر استفاده می شد( شاید بشه گفت اگر پسند کسی تماشای نمایش کمدی با این الفاظ باشه، نمایش های دیگری در سالن های دیگری میتونه گزینه مناسبی باشه، اما من برای تماشای یک کار فرهنگی در تئاتر شهر این الفاظ و یک سری حرکات بازیگران فرعی را نمی پسندم)
به غیر از موارد بالا باید بگم که گریم و بازی آقای فروتن برام جالب توجه بود.
خلاقیت های کار رو دوست داشتم(مثل تابلو عکس پدر پارچه فروش)

و خسته نباشید و خدا قوت میگم به عوامل محترم پشت هم اندازها..


سرکارخانم کیمیاگر.سلام وسپاس ازلطف وتوجهتون . حتما نظرات شما در اصلاح این نمایش موثر خواهدبود.پاینده باشید
۲۷ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از یک پیاده روی دلچسب رسیدیم به تئاتر شهر و خیلی اتفاقی این اجرا رو انتخاب کردیم و خیلی نمی دونستم چه اجرایی در انتظارمونه..
و با اجرایی ساده و دل‌نشین رو به رو شدم..
مدت زمان اجرا خیلی خوب بود و اجرا بیخود کش داد نشده بود.(مختصر و مفید)
خلاقیت کار رو دوست داشتم
و بازیگرها به خوبی تونسته بودن نقش‌شون رو اجرا کنن.

و به طور کلی یه نمایش حال خوب کن دیدم و از دیدنش کلی لذت بردم🌱

یک اجرای فوق العاده...
عروسک گردانی انقدری خوب بود که گاهی فراموش می کردم اون فقط یه عروسکه
و حالا ببینید ترکیب این عروسک گردانی با صدای شگفت انگیز آقای بحرانی چی میشه!!
خلاصه که پیشنهاد می کنم تماشای این کار رو از دست ندین.
مهرناز خلیلی، محمد فروزنده، امیر مسعود و عرفان ضرغامی این را خواندند
فی‌فی این را دوست دارد
درود نگار عزیز
ممنون از اینکه دیدگاهتون رو ثبت کردین.
و خوشحالیم که اجرامون رو دوست داشتین
۰۸ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از تماشای این اجرا لذت بردم، به خصوص قسمت پایانی نمایش برام شگفت انگیز بود
اگر در اجرا از اکت های بیشتری استفاده می شد، به نظرم میتونست به جذاب شدن نمایش کمک کنه ولی در کل اجرای خوب و قابل تاملی بود
دیدن این کار رو حتما پیشنهاد میکنم..
بعد از اجرا خیلی فکر کردم، به تن و وطن...

به این دیالوگ ها : کشور من شبیه اون مادریه که می بینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره. با عجله دگمه ... دیدن ادامه ›› رو می دوزه و بعدش پسرش رو خاک می کنه. کشور من همون پدری یه که هر روز برای دختر هفت ساله اش که 346 روزه مرده یه عروسک میسازه. به توصیف های مخاطب ها از وطن وقتی ازشون پرسیده می شد وطن رو چطور میبینی؟
مثل شاگرد درسخونی که دل تو دلش نیست تا ازش درس بپرسن، دل تو دلم نبود تا ازم بپرسن و با خوشحالی فریاد بزنم امید.. وطن برای من شبیه امید می مونه اما معلم از من درس نپرسید!

ولی حالا اینجا برای وطن مینویسم:

من زخمهای زیادی از تو به تن دارم اما امید دارم به روزهای خوب و روشنت

و بعد این آهنگ رو که بعد از اجرا مدام تو فکرم پخش می شد رو براش بخونم.

جهان تا هست خواهم بود؛ اگر تو‌ جان من باشی
برایم خانه باشی؛ خاک باشی و وطن باشی

به امید روزهای خوب و روشن :)

کابوس های شازده اجباری اقتباسی از "شازده احتجاب" گلشیری است که به سرگذشت یکی از شاهزادگان قاجاری می پردازد.
وصف ستم‌های تبار شاهان ... دیدن ادامه ›› از یک سو و تجسم شوربختی و ستم‌دیدگی مردم فرو دست و به ویژه رنج زن‌ها از سویی دیگر، نمایش را پر از لحظه‌های مضحک، خشم‌انگیز و اسفبار و در همه حال مؤثر کرده است. (عمق دیالوگی که میگه چقدر بدبختم که تو این مملکت زن به دنیا اومدم یا اینکه اینجا جون آدمیزاد چقدر ارزونه! تا مدت ها فکر منو به خودش مشغول کرده بود.)

شخصیت های فخرالنساء (اشرافی) و فخری (عوام و روستایی)، هر دو نمایشگر زن رنجدیده ایرانی هستند. ( برگرفته از کتاب شازده احتجاب : فخرالنساء با گفته‌ها و امتناع‌های خود، گذشته پدربزرگ و پدر شازده را به رخ او می کشد و زشت‌کاری اجداد شازده و بی عرضگی او را به یادش می آورد اما فخرى خادمه فخرالنساء به شازده پیشکش می شود و شازده می خواهد او را جانشین فخرالنساء کند. فخری نیز از صدمه و آزار شازده در امان نیست. او به میل شازده باید فخرالنساء یا بعدی از ابعاد شخصیت فخرالنساء شود تا شازده به این وسیله از همسرش انتقام بگیرد. ولی فخری در این میانه شکنجه می شود و هویت خود را از دست می دهد: «زد توی صورتم و داد زد فخرالنسا جان، تو که این‌طوری نبود. گفتم: من که فخرالنساء نیستم)

طراحی صحنه به سادگی و با تعدادی پرده سفید اجرا شده که میشه گفت نشان از دسیسه ها و سیاست های نهان که در پشت پرده رقم میخورد، دارد. موسیقی، فرم اجراها و گریم، رعب و هراس حاکم بر فضا را به مخاطب القا می کند. یک اجرای عمیق با بازی های قوی و تاثیر گذار .
از نقاط ضعف کار میتونم به این اشاره کنم که گاهی به دلیل ادای سریع کلمات، برخی از موارد قابل شنیدن نبود.

و اینکه چقدر دلم میخواد دوباره به تماشای این کار بشینم..
سپاس از نظرتون دوست عزیز، لطفا گزینه احتمال افشا(اسپویل) توی تیوال رو به کامنتتون اضافه کنید
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوب با توجه به اینکه فروید و آثارش نیاز به معرفی نداره پس میریم سر اصل مطلب...

فروید روزهای آخر زندگی‌اش رو با سرطان سقف دهان سپری می‌کرده و انتخاب می‌کنه که به مرگ خودخواسته به زندگی‌اش خاتمه بده.

حالا این اثر دو روز پایانی زندگی فروید رو با فضایی #سورئالیستی با استفاده‌ی دقیق از تصاویر، نورها و صداها روایت می‌کنه..(پیشنهاد می‌کنم زمان تماشای اجرا به نورها و سایه‌ها دقت کنید)

جمله‌ی جالبی که در مورد اجرا نظرم رو به خودش جلب کرد این بود که ؛ چگونه کسی که تلاش می‌کرد رمز گشای جهان ناخودآگاه باشد در هزارتوی ناخودآگاه خودش گم شده است.

پیشنهادم برای دوستانی که در مورد فروید و آثارش خیلی اطلاعاتی ندارن؛ اینه که یه مطالعه سطحی از مفهوم ایگو و سایه‌ها میتونه به فهم بیشتر از اجرا کمک کنه.

با همه‌ی این توضیحات، توصیه می‌کنم تماشاش رو از دست ندین✨️
خیلی دوس دارم بدونم‌ دونستن مفهوم ایگو و سایه ها چه کمکی به بیننده این تایتر میکنه؟ تنها استفاده ی نمایش از سایه ها این بود که در نهایت کارگردان نشون میده مثلا زیگموند جلوی دخترش کوچیکه و جلوی یونگ بزرگ، خب؟ چی بهش اضافه میشه؟ اصلا چه اهمیتی داره ؟
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
خریدار
آوا فیاض (avafayyaz)
نگار عزیز سپاس که به تماشا نشستید. خوش‌حالیم که دوست داشتید.
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
عارفه قباحی
خیلی دوس دارم بدونم‌ دونستن مفهوم ایگو و سایه ها چه کمکی به بیننده این تایتر میکنه؟ تنها استفاده ی نمایش از سایه ها این بود که در نهایت کارگردان نشون میده مثلا زیگموند جلوی دخترش کوچیکه و جلوی ...
حتی اگر هم ندونه، میتونه با داستان پیش بره ولی خوب هرکس با توجه به سطح اطلاعاتش میتونه بهره ی بیشتری از کار ببره.
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با توجه به اینکه تماشاگر حتی اگر شناختی هم از داستان کلفت‌ها نوشته ژان ژنه نداشته باشد، باز هم می تواند با داستان پیش بیاید و ایده کار را متوجه شود ولی اجرا ممکن است در آغاز کمی گیج‌کننده به نظر برسد. پس در تلاشم تا بتوانم با ارائه توضیحاتی، نسبت به کاهش این ابهام بکوشم.

*در دهه ۱۹۴۰ در فرانسه دو خواهر به اسم کریستین و لئا پاپن، خانمی‌را که برایش کار می‌کردند، به قتل رساندند و این داستان دستمایه یکی از قوی‌ترین و معروف ترین نمایشنامه‌های معاصر شد(کلفت ها). آنچه در این نمایش در جریان است، نه یک جنایت خوفناک بشری، بلکه مقابله توده مطرود با اقلیت مرفه است و این قتل به‌ عنوان نماد مبارزه‌ی طبقاتی و ناشی از استثمار طبقه‌ی کارگر شناخته شد. (که برای من یادآور فیلم انگل بود)

*سرتاسر نمایش پر از لحظاتی است که خواهران پیشخدمت تلاش می‌کنند تا شرایط سرکوبگر و خفقانشان را با توهماتشان قابل‌تحمل کنند و بازی نقش‌‌آفرینی به آن‌ها کمک می‌کند تا برای لحظاتی هم که شده زندگی‌ ثروتمند و باشخصیتی داشته باشند.( که اگر بخواهیم از لحاظ روانشناسی آن را مورد بررسی قرار دهیم، میتوان گفت تلاش ذهن انسان برای تحمل ... دیدن ادامه ›› شرایط سخت.)

*ژان ژنه و به تبع آن اثر خانم ما را در دنیایی از ابهام معلق می‌کند؛‌ نقش‌های سولانژ و کلر میان خود و خانم به‌سرعت عوض می‌شوند و هرگز به‌سادگی متوجه نمی‌شویم که مثلاً سولانژ در کجا به‌جای خودش و در کجا به‌جای خانم صحبت می‌کند. (بنابراین پیشنهاد میکنم خیلی برای تمیز دادن نقش ها تلاشی نکنید و با داستان همراه بشید.)

امید است با خواندن این مطالب، در زمان اجرا ابهام کمتری را تجربه کرده(گرچه در مورد قلم و کاغذ هنوز ابهام خودم برطرف نشده!!) و از نمایش و بازی های فوق العاده بازیگران لذت ببرید :)

*هم چنین لازم به توضیح هست که قسمتی از موارد ذکر شده، حاصل مطالعه ی نقدها در مورد نمایشنامه کلفت ها و خانم می باشد.
تینا بخشی (tina.bakhshi)
ممنونم از توجه شما
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ممکنه اجرا تمدید بشه؟
سید حسام حجازیان، الهام، سپهر و Ebixxx این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قسمت جذاب کار برای من بازی فوق العاده آقای سعید چنگیزیان و موسیقی بود. ولی خوب اگه بخوام به نقطه ضعف اشاره کنم، این بود که قسمت‌هایی از داستان مبهم بود و شاید نکته‌ای که تو ذهن کارگردان بوده نتونسته به خوبی به مخاطب انتقال داده بشه(مثل توپهای پینگ پونگ!) و یه جاهایی احساس می کردم از فضای اصلی فاصله گرفتم.
برای منی که عادت دارم بعد از دیدن اجراها از خودم بپرسم دیدن این کار چی بهت اضافه کرد؟ جوابم برای این نمایش شاید این باشه که بتونم بگم بهم یادآوری کرد تو این روزهایی که ممکنه پر باشه از امیدواری و ناامیدی، هنوز پنجره‌ای باز است...
و در انتها پیشنهاد می کنم اگه خواستی این کار رو ببینی قبلش نگاهی به منطق الطیر عطار بندازی تا بتونی بیشتر متوجه ارتباط ها بشی....
سلام. برای امروز چهارشنبه ۱۵ تیر کسی دو تا بلیط داره؟
۰۹۱۲۶۸۷۵۹۲۲
من یک بلیط دارم به نمایش امروز نمیرسم
برای نمایش پلاس پلاس به توان 2 هست
۱۵ تیر ۱۴۰۱
امیرسالار علیپور
من یک بلیط دارم به نمایش امروز نمیرسم برای نمایش پلاس پلاس به توان 2 هست
ممنون، چه کسی جوجه تیغی رو کشت رو میخواستم
۱۵ تیر ۱۴۰۱
negar kimiagar
ممنون، چه کسی جوجه تیغی رو کشت رو میخواستم
ببخشید من متوجه نشدم
۱۵ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
برای ۵ شنبه ۵ خرداد کسی ۴ تا بلیط داره؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای امروز سانس ۷ و نیم کسی بلیط داره؟
شاهین ه این را خواند
میم این را دوست دارد
یاد قسمت اول فرندز افتادم، اونجا ک راس میگه من میخام ازدواج کنم (تو این مایه ها) و ریچل با لباس عروس وارد کافه میشه??
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
میم
یاد قسمت اول فرندز افتادم، اونجا ک راس میگه من میخام ازدواج کنم (تو این مایه ها) و ریچل با لباس عروس وارد کافه میشه??
?..And i just want a million dollar
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید