در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فائزه طاهری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:57:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بعد از مهسا .. و نیکا و سارینا، بعد کیان و محمدمهدی و حنانه و .. انگار همه چیز معنای خودشو از دست داده باشه، یا بهتر اینکه معنای دیگه‌ای گرفته باشه. هر نوشته و تصویری می‌تونه تورو به این رشته وصل کنه؛ مثل این نمایش که بعد از گذشتن 9 ماه از اولین روزای تغییر، به تماشا رفتیم.

اومدم تیوال اول حس کردم غباری چیزی گرفته، بعد دیدم خیلی‌ها دیگه نیستن، خیلی‌ها هم هستن اما انگار نمایشی نیست؛ اگر نمایشی هم هست تماشاگری نداره، اگر تماشاگری داره، دل خوشی نیست؛ خلاصه که به هر دلیل، دلم گرفت ازین همه روز که گذشته و این همه که به سر مردممون اومده.

نمایش رو دوست داشتم؛ گویا ارجاع‌های تاریخی دقیقی داشته با اجرای خوب که از عوامل بسیار ممنونم؛ و البته به خاطر خودش نمایش بود یا به خاطر هرآنچه که در این‌ سال‌ها و ماه‌ها به مردم ایران رفته، بسیار ... دیدن ادامه ›› گریه کردم.

با تصنیف عارف قزوینی تمام می‌کنم:

از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده

در سایه گل بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

از دست عدو ناله من از سر درد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است

جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
از زمان گرفتن بلیت برای نمایش امشب با ترکیب اسم‌های اسماعیل گرجی و محمد برهمنی هیجانزده بودم، اما امروز از صبح حس و حالی نداشتم، درواقع دو سه روزیه که حس و حالم به‌جا نیست؛ در طول نمایش هم گاهی از بازی اسماعیل گرجی میخکوب می‌شدم، اما باز هم رخوت بهم غلبه می‌کرد و افکارم می‌پرید. نمیدونم از بی‌حواسی من بود که حرف نویسنده رو نگرفتم یا واقعا یه جای کار می‌لنگید؛ اما اونجایی که رومئو گفت «من ایستاده‌ام میان تمام کشته‌های خاورمیانه»، برای چندمین بار در این چند روز بغضم شکست و به حال خودمون، ما خاورمیانه‌ای‌ها، گریه کردم.
سرآخر هم اجرا به #مهسا_امینی تقدیم شد، از عوامل اجرا ممنونم
کلا که حس و حالی نیست اما باید امید داشت در زندگی...
چه خوب که تقدیم شده و یاد شده از مهسا امینی در پایان نمایش💔
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«همه ما می‌تونستیم از اول شروع کنیم، اگه می‌دونستیم وقتی به گذشته برگردیم، چی رو باید تغییر بدیم.» واقعا؟ بله، خیلی از ما بارها فکر کردیم اگه به گذشته برمی‌گشتیم، آینده‌مون رو طور دیگه‌ای رقم می‌زدیم، اما آیا واقعا می‌تونیم بفهمیم دقیقا سر کدوم دوراهی اشتباه پیچیدیم؟
ممنونم از بازیگران خوب و کارگردانی؛ نمایش خوبی بود در عین جذابیت و گیرایی، من رو باز هم به فکر فرو برد که حاضر بودم کدوم صحنه زندگیم رو جور دیگه‌ای بازی کنم که نتیجه الان رو تغییر بدم.. و اگه فقط قرار بود یک صحنه عوض شه، کدوم صحنه بود.
کارهای مساوات رو میرم، سخت می‌فهمم یا نمی‌فهمم، اما همچنان کارهای جدیدش رو میرم. نه به خاطر حس انتلکتی (چون رودربایستی با خودم ندارم)، چون در اوج نفهمیدن هم کارهاشو دوس دارم. هرچند این نمایش یک تم فلسفی‌طور داشت، اما باز هم فهمیدنش از کارهای پیش سخت‌تر نبود :))

+دو صندلی اونطرف‌تر ِ من، یک بچه بود که در طول نمایش خیال کردم 10 12 سالشه و در طول دو ساعت نمایش، این بچه حرکت اضافه‌ای نداشت یا هیچ کلامی نگفت، بعد از پایان نمایش دیدم که 8 سال رو به زور داره. چرا والدین گرامی؟ هرچقدر هم که بخواید یک بچه‌ رو فرهنگی بار بیارید، حتی 10 سال هم مناسب نمایش‌های این‌چنینی نیست، به‌نظر من، انتظار زیادی از یک بچه‌ست که دو ساعت روی صندلی بشینه و چیزی نگه (البته الان نگاه کردم که نوشته فقط کودکان زیر 7 سال ورودشون به این نمایش ممنوع بوده، ولی باز هم..)
باورش سخته 🫤بزرگهاش به سختی درک کردند نمایش رو‌، بچه رو میارند تئاتر بزرگسالان؟! اونم این تئاتر😑
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
hami
باورش سخته 🫤بزرگهاش به سختی درک کردند نمایش رو‌، بچه رو میارند تئاتر بزرگسالان؟! اونم این تئاتر😑
دقیقا!!! منم باورم نمی‌شد بچه طفلی رو آورده بود😕
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام دوستان وقتتون به خیر. برای نمایش شکوفه‌های گیلاس، دوشنبه ۲۴ مرداد ساعت ۲۰:۰۰، صندلی 41 یک بلیت دارم.
درصورتی که مایل به دریافت هستید، همینجا بفرمایید.

بله لطفا من مایل به خرید هستم
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
غزال مهر
بله لطفا من مایل به خرید هستم
بسیار عالی. لطفا تلگرام پیام بدید faeze992@
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خندیدم، خندیدم، خندیدم، گریه کردم، خیلی لذت بردم، ممنونم ازتون

(دیشب خواب بدی دیدم، از دوست جوونم که فوت کرده، دیدن این نمایش شاید برای دیگران نه، اما برای من تخلیه روانی و احساسی داشت و باعث شد حس و حال دیشبم، با گریه‌ای که کردم آزاد شه.)

قانون مورفی بار دیگه خودشو نشون داد و نمایش رو برخلاف اون سری که سه دقیقه بعدش درها بسته بود، این بار که ما زود رسیدیم، با ۱۰ دقیقه تاخیر شروع کردن:))
با دو تا از دوستام بعد از کلی پرس‌وجو قرار شد این نمایش رو ببینیم، ساعت 19:03 (بدون اغراق با سه دقیقه تاخیر) رسیدیم و در سالن بسته بود، چند نفر دیگه هم بودند که به مشکل ما دچار شدند و حتی با خواهش‌های فراوان هم حاضر به باز شدن در نشدن (که با توجه به حساسیت تماشاگر و بازیگر، من بهشون حق میدم.) درنهایت مسوول سالن لطف کردند (چون می‌تونستن قبول نکنن) و گفتند که روز دیگه‌ای برای اجرا می‌تونم بریم.
اگرچه برای من ثابت شده هیچ تئاتری سر موقع شروع نمیشه مگر اینکه تو دیر برسی، اما از اینکه چندوقتیه می‌بینم اجراهایی که می‌رم با کمترین تاخیر شروع میشه، خوشحالم و امیدوارم که این موضوع به یک حکم کلی برای همه اجراها تبدیل شه تا هم دیگه تماشاگرا خودشون رو ملزم بدونن که سروقت توی سالن حاضر شن و هم زمان بسته شدن درهای سالن، کسی دیگه وارد نشه تا تمرکز بقیه به هم بخوره.
ممنون خانم طاهری از درک بالاتون
و تشکر ویژه از گروه سبکی که به خواست تماشاگر داخل سالن عمل کردن
سبکی ه دوس داشتنی من❤️❤️❤️
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
hami
من که دیگه رفیق شدم باهاشون و هر دفعه هم رو میبینیم میخندیم و ابراز ارادت می کنیم 🤗
این خوبه :))
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
فائزه طاهری
این خوبه :))
دقیقا، دیگه هر بار هم رو میینیم می زنیم زیرخنده😂 هوامم دارند یه جورایی😎
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقاب بر چهره می‌زنیم
با خنده‌های دروغین
پنهان می‌کند گونه‌هایمان
سایه می‌اندازد بر دیدگانمان
این است وام ما به نیرنگ بشر
با قلب‌های پاره پاره و خونین
خندانیم
با بی‌شمار گفته‌هایی نغز
بی‌زبانیم
بی‌خیالیم
چرا دنیا در شمارش اشک‌ها و ناله‌هایمان
بسیار هوشیار است
بگذاریم
تا ما را بنگرند در ... دیدن ادامه ›› حالی که
نقاب بر چهره داریم
ترانه‌خوانیم
در حالی که
زیر گام‌های ماست
خاک پست
ما را مسافت‌های طولانی در پیش روست
لیک بگذاریم
تا جهانیان در رویا باشند
ما هم بر چهره نقاب می‌زنیم
+مهرداد شهبازی
با دیدن اسم آقای مساوات به‌عنوان نمایشنامه‌نویس، برای دیدن این اجرا ترغیب شدم، الان که اجرا رو دیدم و اومدم تیوال درباره‌ش بنویسم، فهمیدم شکوفه‌های گیلاس هم تمدید شده، پس رضایتم از شرایط حال، دوچندان شد. هفته پیش ابراز ناراحتی می‌کردم که چرا نتونستم این اجرا رو ببینم و حالا، خوشحالم که می‌تونم.
همونطور که بهار میگه:
«گذشته گذشته است و آینده نیست
میان دو نابود، پاینده چیست‌؟
گذشته اگر خوب اگر بد، گذشت
وز آینده کس نیز واقف نگشت
گذشته به چنگ ... دیدن ادامه ›› تو ناید دگر
وز آینده‌ات نیز نبود خبر.»

درباره این اجرا هم، روند آغازین نمایش یه کم کنده، اما به‌تدیج بهتر و کمی شوکه‌کننده میشه و پایانش هم خوبه. حداقلش آدم رو به این فکر وامی‌داره که شاید بشه با چیزی که بهش میگن تقدیر، جنگید. اما لازمه که مسحور فریب‌های اون نشی. توی نظرات خوندم که کار اول این کارگردانه، پس بهشون تبریک می‌گم که کار قابل قبولی رو ارائه کردن و از بازیگران نمایش هم ممنونم.
البته دلم می‌خواست که کروکودیل خود محمد مساوات رو هم می‌دیدم، شاید هم روزی این اتفاق افتاد، who knows :)
کروکودیل اسم یه ماده مخدر بوده
۲۸ تیر ۱۴۰۱
سعید قدرتی
پس داستان این مخدر که من از چند نفر شنیدم چیه؟
مستقیما تو نمایشنامه همچین چیزی نیست، ولی خب میشه این برداشت هم داشت
۲۹ تیر ۱۴۰۱
نمایش خوبی بود. تسلط بازیگرا روی دیالوگ ها و سینک بودن اونا با فیلم جاری در صحنه، مطلوب و قابل تحسین بود. روند معمایی نمایشنامه جذابیت دوچندانی به کار بخشیده بود. در مجموع لذت بردم و خسته نباشید میگم به همه ی عوامل کار
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تا به حال انقدر از اجرای دوباره یه نمایش، خوشحال نشده بودم (یا اگر هم شدم، یادم نمیاد) ^_^
مشتاقانه منتظرم تا بتونم برم این اجرا رو ببینم
«گورم را نخواهی یافت
ای ماه
ای َبدر خلاص
در سوسوی شَبدَر و
منقار مرغان بهار
و نخواهی یافت خاکسترم را
ای سپیده‌ی راز
که زخم‌ها زدی
بر سینه‌ام
کُنجِ ویرانه‌هات.»

+قاسم آهنین‌جان
محمد رضا زمانی
چقدر زیبا، دقیق و دلنشین💚
ممنون از توجهتون و نمایش زیبایی که در عین سادگی روی صحنه آوردید
۱۱ تیر ۱۴۰۱
اروین گالستیان
عالی بود...
ممنونم از توجه شما و اجرای خوبتون
۱۱ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رفتم توی صفحه دوستان که از روی امتیازهاشون، نمایش‌ انتخاب کنم برای دیدن. این نمایش و یکی دو مورد دیگه توجهم رو جلب کرد. نظرات جالبی هم درباش نوشته شده بود، اما اجرای اون تموم شده. به تاریخ اجرا نگاه کردم، فقط 9 اجرا؟ چرا خب نمایشی که هم امتیاز بالایی گرفته، انقدر طول اجراش کمه؟ تا ما به خودمون بیایم و بخوایم بلیت بگیریم که فرصت تموم شده :( تمدید نمیشه لطفا؟
در دو سال گذشته، خیلی‌هامون عزیزانمون رو از دست دادیم، خیلی‌هامون هم ترس از دست دادن داریم. همین باعث شد که من غمگین و اشکین بشم.
موضوع نمایش خیلی خوب بود برای منی که از تصور از دست دادن هم می‌ترسم. البته اجراها خیلی جار کار داشت، اما چونکه من از ابتدا با توقع پایین، نمایش رو دیدم توی ذوقم نخورد و در پایان رضایت نسبی هم داشتم.
این نمایش رو ندیدم متاسفانه اما یه چیزی به ذهنم رسید مرتبط با اون ترسی که نوشتید. پادکست رادیو راه تو بعضی اپیزودهاش در این موارد حرف می‌زنه یکی از نمونه‌هاش اپیزود کمال گراهاست. شنیدن اون ها تا حدی به من کمک کرده اگه علاقه‌مند هستید پیشنهاد می‌کنم گوش کنید.
۰۲ تیر ۱۴۰۱
پویا فلاح
این نمایش رو ندیدم متاسفانه اما یه چیزی به ذهنم رسید مرتبط با اون ترسی که نوشتید. پادکست رادیو راه تو بعضی اپیزودهاش در این موارد حرف می‌زنه یکی از نمونه‌هاش اپیزود کمال گراهاست. شنیدن اون ها ...
خیلی ممنونم حتما گوش میدم
۱۱ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش مکبث، از جهت اجرا، کارگردانی، نور، موسیقی و همه چیز خوب بود.

اما.. همیشه وقتی توی تیوال با گلایه‌هایی ازجمله اینکه چرا یکی با خنده‌هاش حواس مارو پرت کرد یا چرا دیگری در طول نمایش گوشیش‌ رو چک کرد مواجه می‌شدم، به این فکر می‌کردم که خداروشکر تا حالا با موقعیت‌های این‌چنینی روبه‌رو نشدم (چون خودم جزو کسانی‌م که زود حواسم پرت میشه و البته همیشه هم سعی می‌کنم مراعات کنم و تا حد ممکن صدا یا حرکت اضافه نداشته باشم). اما دیشب واقعیت به صورتم کوبیده شد.
من ردیف دوم نشسته بودم و از همون ابتدای نمایش، صداهای بلند تنفس می‌شنیدم، فقط وقتایی که بازیگران بلند فریاد می‌زدن یا موسیقی فوق‌العاده کار پخش می‌شد، گوشم این صداهای پیوسته نفس رو نمی‌شنید. بعد از چند دقیقه به مبدا صدا دقت کردم و دیدم از آقاییه که صندلی کناری ردیف جلوی من نشسته؛ بعد ازون همش نگاه می‌کردم ببینم کس دیگه‌ای هم متوجه این صداها میشه یا نه، اما غیر از تشویشی که من داشتم و اکت بازیگرا، همه آروم بودن. حتی به خودم شک کردم و نمی‌دونستم صدای نفس‌های دانکنه یا صدای زوزه گرگ (از متن نمایش).
حتی تا پایان نمایش منتظر بودم اون آقایی که جلوم نشسته دانکن باشه و از خواب بیدار شه و بره روی صحنه نمایش ولی خب با روشن شدن چراغ‌ها فهمیدم که ایشون هم فقط یک مخاطب تئاتر بودن که از بد روزگار جلوی منی نشسته بودن که با هر صدای نفس کشیدنشون، انگار پنجه‌ای به روحم کشیده میشه، البته که اون بنده‌خدا هم هیچ کاری به جز نفس کشیدن نمی‌کرد، اما خلاصه که لعنت به میسوفونیا یا صدابیزاری.
بگردم بگردم فائزه‌ی عزیز. منم میسوفونیایی‌ام و بشدت رنج می‌کشم از این موضوع. با تمام وجود درکت می‌کنم :(
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
پرستو جمشیدی
بگردم بگردم فائزه‌ی عزیز. منم میسوفونیایی‌ام و بشدت رنج می‌کشم از این موضوع. با تمام وجود درکت می‌کنم :(
بله خیلی حس بدیه. تازه برای من خیلی هم شدید نیست:))
۰۱ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
https://drive.google.com/file/d/1k1nBkIBrbAuY2A0jjSn_31NxHSgS0vhk/view

خب خب خب! اگه نمایش رو دیدید و دوسش داشتید، این لینک رو باز کنید تا حالتون جا بیاد؛
اگر هم نمایش رو ندیدید، این لینک رو باز کنید تا تصمیمتون برای دیدنش قطعی شه.

عوامل نمایش تاکسیدرمی، چقدر خوبید شما؛ دمتون گرم
برگام. تا حالا انیجوری شو ندیده بودم. چه خوب بود. واقعا دمشون گرم. الآن من حسودیم شد که اسمم اونجا نیست خب :(
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
فائزه طاهری
اسمتون که قرار نیست اونجا باشه:)) همینکه برید نمایش رو ببینید ینی شما هم مخاطبش بودید ^_^
دیدم دیشب نمایش رو. ولی خب اسم آدم باشه کیفش بیشتره :)
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
محمد ونائی
دیدم دیشب نمایش رو. ولی خب اسم آدم باشه کیفش بیشتره :)
عه اگر دیدید، حتما گروه برای شما هم به‌صورت جداگانه می‌فرستن ^_^
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای نمایش از 25 اردیبهشت شروع شده، نمی‌دونم از کی براش تمرین داشتن تا این تاریخ به اجرا برسه؛ اما آیا واقعا تقارنش با حادثه سقوط متروپل آبادان اتفاقیه؟ وقتی کفتره داره میگه عامو مگه نمی‌دونی سوم خرداد قراره خرمشهر آزاد بشه؛ وقتی مگس‌ها میگن سی‌ سال بعد آزادسازی خرمشه هم مشکل ریزگرد و بی‌آبی دست از سر مردمش برنمی‌داره؛ وقتی وزغ و قورباغه از بلایی که جنگ به سر مردم آورده میگن؛ اون آخرش که کارگردان با لهجه‌ی جنوبیش میاد و میگه این روزها حال مردمم خوب نیست، حال خوزستان خوب نیست، حال آبودان خوب نیست؛ اونجا که عوامل نمایش دارن می‌خونن آبادان شهر ویران.. همه اینها می‌تونه اتفاقی باشه؟ نمی‌دونم. فقط می‌دونم به جز لحظاتی که توی سالن اشکام روون بود، همین الان که یاد دیشب افتادم هم یک بغض همراه با خشم دارم.

این نمایش رو به چشم یک درام ضدجنگ یا یک اثر طنز یا کمدی سیاه، پسندیدم؛ همراهش خندیدم و گریه کردم، به هر چشمی که نگاه کنید ارزش دیدن داره. ممنونم از تمامی بازیگران که واقعا حرفه‌ای بودند و تمامی عوامل که از قضای روزگار در این روزهای تلخ، این نمایش خوب رو روی صحنه بردند.
[ دوست عزیز و تماشاگر ارجمند نمایش تاکسیدرمی ]
به پشتوانه ی حمایت های بی دریغ و خالصانه ی شما توانستیم فصل نخست اجراهای خود را با سربلندی در مرکز تئاتر مولوی به پایان برسانیم و این الطاف مهربانانه ی شما بود که ما را بر آن داشت تا فصل تازه ی اجراهای خود را (از 16 خردادماه) در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز نماییم.
...
لینک پیوست شده به این پیام، هدیه ی کوچکی است از طرف گروه نمایش تاکسیدرمی. پاینده باشید.
https://drive.google.com/file/d/1k1nBkIBrbAuY2A0jjSn_31NxHSgS0vhk/view?usp=sharing
...
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
مجتبی رستمی فر
[ دوست عزیز و تماشاگر ارجمند نمایش تاکسیدرمی ] به پشتوانه ی حمایت های بی دریغ و خالصانه ی شما توانستیم فصل نخست اجراهای خود را با سربلندی در مرکز تئاتر مولوی به پایان برسانیم و این الطاف مهربانانه ...
وقتی فکر می‌کردم نمایش و گروهتون دیگه ازین بهتر نمیشه، با این لینک غافل‌گیرم کردید:)) دمتون گرم
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این اجرا رو سری قبلی دیده بودم، (این بار به‌دلیل محدودیت‌ها نتونستم که برم) اما چون خیلی دلم باهاشه هرازگاهی میام و یه نگاهی بهش می‌کنم و نظرات رو می‌خونم و با امتیازهای بالا کیف می‌کنم. اما نمی‌دونم چرا به اسم نویسنده کار دقت نکرده بودم تا الان، یا شاید هم دقت کرده اما فراموشم شده بود. واقعا آقای رنج‌بر خیلی کارشون درسته، توی اجرا، نویسندگی و کارگردانی و حتی همه اینها هم‌زمان.

خلاصه اگر می‌خواید یک نمایش خوب ببینید، شنبه آخرین اجرای کریمولوژی رو از دست ندید.
دلم می‌خواست این نمایش رو می‌دیدم؛ همچون امتیاز‌ها نسبتا قابل قبول بود و هم چون بازی خانم گلستانی رو دوست دارم. اما خیلی دیر متوجه وجود نمایش شدم و فردا روز آخرشه. کاش تمدید شه؛ و کاش یکی بود که نمایش‌های خوب رو بهم توصیه می‌کرد، چون گاهی خودم وقت نمی‌کنم هر روز به تیوال سر بزنم و نظرات رو بخونم.
خانم طاهری متاسفانه انقدر سلیقه ها متفاوته که اصلا نمیشه در این مورد توصیه کرد
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
فائزه طاهری
بله حق با شماست، اما خب نمایشی که حداقلی‌های یک نمایش خوب رو داشته باشه یا کمی بیشتر از حداقل باشه رو میشه توصیه کرد؛ درآخر هم باید گفت که این فقط یه توصیه‌ست و انتخاب نهایی رو خود فرد می‌کنه :)
فعلا تاکسیدرمی رو در نظر داشته باشین پس
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
سعید قدرتی
فعلا تاکسیدرمی رو در نظر داشته باشین پس
بسیار عالی ممنونم. اتفاقا من از بهترین‌ نمایش‌هام رو در تالار مولوی دیدم.
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته من برای نمایش فرآیند که نسخه اولیه آن در سال 97 و در تالار مولوی اجرا شد:
«این نمایش یکی از بهترین‌هایی بود که این مدت دیدم؛ همه چیز واقعا خوب بود، از کارگردانی و صحنه و بازی‌ها و موسیقی... و نمایشنامه هم بسیار قابل تامل.. اقتباس‌هایی که صورت گرفته به بهترین شکل ممکن در نمایش نشون داده شده و پررنگ‌ترینش هم تجاوز قانونی؛ بعد از تموم شدن نمایش انقدر متاثر بودم که دلم می‌خواست ساعت‌ها بشینم و فکر کنم به موقعیتی که خلق شده؛ و حس کردم در شرایط کنونی جامعه هم این نمایش خیلی صادقه، فردی که خودش هم نمی‌دونه چرا به وضعیت بغرنجی که دیگه اختیار زندگیش رو هم نداره گرفتار شده .. و در نهایت.. آقای کا چقدر خوب بازی کرد و خمیده و خمیده و خمیده شد..»

من فرآیند جدید رو ندیدم. البته از نظراتی که خوندم، به نظر می‌رسه اجرای فعلی تفاوت‌هایی رو نسبت به قبلی داره که همچنان فرآیند ِ مولوی رو خاص‌تر می‌کنه، اما باز هم بعید می‌دونم دیدن فرآیند، همین حالا هم خالی از لطف باشه و حتما از نمایش‌هایی است که در خاطر خواهد موند.
فرآیند اول چنان در خاطر مانده بود که تا فرآیند دوم شروع نشد من حالیم نبود این کار خوب رو قبلا دیده ام ?
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
فائزه طاهری
بله..:) حالا به نظر شما، نمایش فعلی هم به اندازه قبلی خوب بود؟ یا حداقل ارزش دیدن داره؟
از نظر من هنوز ارزش دیدن داره گرچه قبلی رو بیشتر دوست داشتم
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
فائزه طاهری
بله..:) حالا به نظر شما، نمایش فعلی هم به اندازه قبلی خوب بود؟ یا حداقل ارزش دیدن داره؟
بله حتما، کار خوبیه
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فکر می‌کنم برای نمایشی که از حداقل 100 هزار تومان اون هم در تالار وحدت اجرا میشه، درخواست منطقی‌ای باشه که حداقل مشخص کنید کدوم اجرا با بازی خانم بنی‌آدم و کدوم اجرا با بازی خانم حبیبیه. بازیگرمحور نیستم، اما بالاخره انتخاب یک نمایش، از کارگردان و نویسنده تا نمایشنامه و بازیگر رو شامل میشه.
والا خانوم طاهری برای نمایشی که بلیتش ۲۰ هزار تومن هم باشه درخواست منطقی‌ای هست.
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
فرزاد جعفریان
دک و پزی که فقط با اسکناس تزئین شده باشه فقط اسکناس براش مهمه و بس!
متاسفانه..
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید