در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حسین طائب | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:09:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فقط می توانم به دوستان توصیه کنم که دیدن این نمایش را در فضای باز نیاوران از دست ندهند گروه خوب سعید چنگیزیان که چقدر مهربان و نازنین هستند . می توان گفت که دیدن این نمایش برابر 2 واحد درسی شاهنامه خوانی است . طراحی کاراکنر ها هم بسیار بجا و شایسته بود .
شاید چند دقیقه اول نمایش قدری در اجرا کند بود ولی در ادامه بسیار عالی بود
بعد از 4 ماه دوری از سینما ، دیدن فیلم در سالن و پرده نقره ای بسیار دلنشین بود ، فیلم شنای پروانه که دو جایزه بازیگری و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را برده و شنیده ها در مورد داستان فیلم که قصه ای از گنده لات های تهران را روایت می کند انگیزه کافی برای رفتن و دیدن فیلم را می دهد .
فیلم در همان دو دقیقه اول تکلیف را مشخص می کند و برخلاف اغلب سریال های شبکه خانگی که تا چندین و چند قسمت باید به دنبال روابط و شخصیت ها گشت در همان آغاز تماشاگر را شوکه می کند . فصل ابتدائی فیلم با دویدن پروانه ( طناز طباطبائی ) در پیاده رو و پرواز پرنده ها آغاز می شود و صراحتا موضوع را مطرح می کند ...کسی در داخل استخراز پروانه فیلم گرفته و این فیلم پخش شده است ....داستان به خوبی و نزدیک به دو ساعت تماشاگر را با خود درگیر می کند فیلم علاوه بر موضوع جسورانه چند سورپرایز بزرگ دارد بازی همسر آقای جواد عزتی در نقش مقابل ایشان که شاید برای اولین بار شاهد نمایش تماس زن و شوهر در یک فیلم در سال های اخیر هستیم – نقش خانم پانته آ بهرام در هیبت مردانه – قصه جنوب شهر که شبیه اش را در مغز های کوچک زنگ زده دیده بودیم و یک داستان معمائی مثل متری شش و نیم و البته صحنه های بسیار خشنوت آمیز ( برای همین فیلم در ممیزی به +15 توصیه شده ) که در سینمای این سال ها کم سابقه بوده است . و یک جواد عزتی بی نظیر که در حال بیشتر کردن فاصله بازی اش از بازیگران درجه یک سینمای ایران است .
حسین طائب (htaeb)
درباره نمایش لانچر ۵ i
بی گمان برای نویسنده ، کارگردان ، بازیگران و همه عوامل باید سر تعطیم فرود آورد و دست مریزاد گفت. یک گروه جوان و گمنام شما را 3 ساعت روی صندلی ها میخکوب می کنند بدون تردید نمایش لانچر یکی از بهترین نمایش هائی بوده که در یکی دو سال اخیر دیده ام .
آنچه لانچر را متفاوت می کند ابتدا سوژه بسیار جسورانه و تابویی است که کمتر کسی جرات می کند به سراغ آن برود هر چند که نویسنده فضای قبل از انقلاب را با نصب تمثال شاه تداعی کرده ولی همه می دانیم که این مشکل یک موضوع جهان شمول و بدون تاریخ است نمایش موضوع تلخی را دست مایه قرار داده اما چنان دست مایه های طنز را در لابلای داستان چیده است مثل داروی تلخی که با یک طعم خوب به خورد بیمار داده می شود و حتی در فصل آخر که تماشاگر به شدت شوکه شده است مجدد ا تماشاگر را مجبور به خندیدن می کند تا قدری از آلام و درد هایش کاسته شود و این موضوع بسیار با مهارت انجام دشه است . تئاتر همیشه مظهر خیال و تخیل بوده است برای همین در خیلی از نمایش ها می بینیم که بازیگر مثلا دارد اب می خورد ... اما اینجا صحنه های بازجویی و شکنجه ، سیلی زدن و ... چنان واقعی اجرا می شود که گاهی جا پای سینما می گذارد اگر چه می دانیم که اینجا حقه ای در کار نیست ، به کار گیری لهجه ها برایم بسیار شیرین و جذاب بود نکته مهم دیگر اینکه بنظرم اینجا دانای کل تماشاگر است چون لحظه به لحظه در کنار سروان شایگان بازجویی ها را می بیند و مدام در حال قضاوت و ارزیابی است . وقتی از سالن بیرون می ایید سرباز کمالی ، سرباز عبدی و سروان شایگان و ستوان صادقی را با خود از سالن آورده اید
حسین طائب (htaeb)
درباره نمایش آواز قو i
استاد سعید پور صمیمی برای من یکی از دوست داشتنی ترین بازیگران نمایش و تصویر بوده و هست . هیچ وقت نمی توانم از کنار نام ایشان به اسانی بگذرم شاید اگر شرایط فضای مجازی امروز در بیست سال قبل هم وجود داشت سعید پور صمیمی بسیار بالاتر از بازیگران سلبریتی امروز شانس درخشش داشت . بازی ایشان در نمایش آواز قو بسیار سخت و دشوار بود خیلی دوست داشتیم که فرصتی بعد از نمایش دست می داد تا به اتفاق همسرم که مدتی ایستادیم می توانستیم دست ایشان را ببوسیم .
دیدن این نمایش را از دست ندهید .

پی نوشت : برای من و همسرم بازی آقای پور صمیمی بعد از گذشت حدود 25 سال از پخش سریال " در پناه تو " بسیار تاثیر گذار بود هنوز که هنوز است دیالوگ های آقای منصوری رییس دادگاه خانواده بین ما رد و بدل می شود
جناب آقای طالب سپاس از مهر بی پایان و شرمنده که نتوانستید استاد پورصمیمی را از نزدیک ببینید.متاسفانه تعویض لباس و پاک کردن گریم و هم چنین جوابگویی به مهر دوستان مهمانی که در راهروی پایین جمع می شوند کمی زمان می برد .کاش شما و همسر گرامی تان با یکی از مسئولان سالن یا عوامل گروه نمایش هماهنگ می کردید و تشریف میاوردید طبقه پایین و با استاد دیدار می کردید.به هر حال نوشته شمارا همین الان تلفنی برای ایشان خواندم.ایشان بسیار از شما و همسرتان تشکر کردند و رویتان را از راه دور می بوسند.
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حسین طائب (htaeb)
درباره نمایش شاه ماهی i
نمایش شاه ماهی را باید بی گمان دید – هرچند که باید تماشاگر صبور تئاتر بود تا بتوانی صندلی های نچندان خوب سالن پردیس شهرزاد را تحمل کنی و از آن بیشتر حداقل 40 دقیقه صبر کنی تا مزد صبرت را بگیری – مونولوگ بسیار سنگین و طولانی امیر جدیدی در ابتدای نمایش در کنار نور آزار دهنده برای تماشاگر و بعد میزانسن ورود دختران و پسران و اینکه این ها چه کسانی هستند؟ و صدای نامطلوب حتی برای لحظاتی تماشاگر را برای رفتن و ماندن از سالن مردد می کند ! اگر دکور فوق العاده نمایش با طراحی صحنه عالی اش که شن های ماسه روی صحنه نبود این کار شاید زودتر هم انجام می شد اما .... با ورود مجدد امیر جدیدی ورق بر می گردد و از این به بعد سرعت نمایش بالا می رود تماشاگر با موضوع درگیر می شود و پی در پی حتی به وجد می اید به طوریکه چندین بار ناگزیر صدای کف زدن های تماشاگران بر صحنه غالب می شود ... نمایش چندین بار برای من یاد آور سازدهنی و تنگسیر امیر نادری بود ، جائی که ظلم ظالم و سعی مظلوم یادآوری می شود و استثمار دختران و پسرانی که پدران و مادرانشان با این ظالم روبرو بودند اما کاری از دستشان ساخته نبود .
نمایش چندین صحنه بی نظیر دارد بازی والیبال ساحلی بازیگران همراه با گزارش امیر جدیدی فوق العاده است ، و خواندن بازیگران و رهبری ارکستر توسط او . نمایش یکبار هم به طور جدی تماشاگر را به چالش می کشد و آنها را از روی صندلی اشان بلند می کند جائی که علی شادمان از تماشاگران درخواستی دارد ...به گونه ای که تماشاگر مجبور می شود برای انجام درخواست او تلاشی نماید و نهایتا به او کمک هم می کند .
پایان نمایش اما متفاوت از تنگسیر و دونده امیر نادری است و شاید بتوان گفت حال همین روز های خودمان است دیدن این نمایش اندکی ما را به خودمان می اورد ... حال این روز های خودمان . دیدن این نمایش را از دست ندهید .
حسین طائب (htaeb)
درباره فیلم کلمبوس i

دیشب که به سینما می رفتم تا کلمبوس را ببینم در ذهنم بود تا مطلبی برایش بنویسم اما هر چه از فیلم می گذشت قصدم ناکام تر می شد
طبیعی است که ... دیدن ادامه ›› تماشاگری که کار های هاتف علیمردانی را می شناسد توقعش برای دیدن فیلم جدید بالا است ، مگر می شود که سازنده فیلم نجیب " به خاطر پونه " را به یاد نداشت؟ هنوز هم " کوچه بی نام " را مشتاقانه دوستش دارم و هرگز دیدن چند باره آن خسته ام نکرده است یادم می آید که بار اول فیلم را ایستاده تماشا می کردم ... چطور می شود که این فرآیند و کارخانه فیلم سازی به کلمبوس منجر شود ؟
فیلم های آقای علیمردانی نیز به لحاظ فروش هم وضعیت خوبی داشته است ( احتمالا به جز آباجان ) و هیچکدام شکست تجاری نداشته اند سال 94 با دو فیلم " کوچه بی نام " و " مردن به وقت شهریور " و در کنار حضور فیلم هایی همچون محمد (ص) مجید مجیدی و نهنگ عنبر و رخ دیوانه رتبه 8 ام برای کوچه بی نام و 12 ام برای مردن را در سال 94 به دست آورد که برای سینمای اجتماعی عالی بوده است اینکه کارگردان دوست داشته ژانر جدیدی را تجربه کند ارزشمند بوده اما به عنوان یک تماشاگر انتظاراتم برآورده نشد .
هاتف حتی در این فیلم هم دغدغه هایت را فراموش نکرده است در بیشتر فیلم ها(حتی اباجان با موضوع جنگ ) دغدغه اجتماعی(( اعتیاد و مهاجرت را داشته است ))
در بخاطر پونه مجید ( فرهاد اصلانی ) معتاد است و مشکلاتی با همسرش دارد سکانس پایانی به خاطر پونه که درهواپیما می گذرد و مهمانداران مشغول توضیحات پروازهستند خیلی دوست داشتنی است . یا در کوچه به نام آنجا که بابک به محدثه در ماشین می گوید که با قاچاقی صحبت کرده 15 تومان نفری می گیره تایلند استرالیا..... یا در مردن به وقت شهریور ... بنابراین موضوع مهاجرت و اعتیاد موضوعات جدیدی برای تو نبوده است.
شخصیت فیلم هاتا قبل از کلمبوس به گونه ای است که تماشاگر آنها را می پذیرد و با آنها همذات پنداری می کند اما در کلمبوس شخصیت ها (به جز فرهاد اصلانی ) همه شبیه شخصیت های کاریکاتوری هستند که تماشاگر آنها را درک نمی کند و مانند عکس گربه ای که برایش مجلس ترحیم گرفته شده چیز خنده داری در نیامده است و مشخص نیست که کیستند و از کجا آمده اند؟ ( چون یکبار فیلم را دیدم اسامی شخصیت ها در ذهنم نیست ) اما چه دلیلی دارد که با سعید پورصمیمی دوست داشتنی برای گذاشتن تریاک در جوراب یا خوراندنش این کارانجام شود؟ آیا اعتیاد به تریاک آن پیرمرد با اعتیاد پسرش ( بگذریم که نشان دادن آن جزییات هم چندان جالب نیست ) یکی است ؟ این خانواده متمول چرا می خواهند به آمریکا بروند یا چشم چرانی پدر بزرگ با معلم زبان هیچکدام سرجای خودش نیست آیا فرهاد اصلانی نمی داند که برادر همسرش کلاه بردار است ؟ و حتی خودش هم با پوشیدن لباس روحانی در تقش عاقد در می آید و تازه متوجه می شود که سند جعل شده ؟ و فقط به گرفتم پول خانه ( سهم همسرش ) اکتفا می کند ؟ حتی می شد پول را نگیرد چون آنها که بر می گشتند و.... دهها مورد دیگر
نام فیلم و تیزر فیلم مردم را برای دیدن یک کمدی دعوت می کند اما فیلم کمدی نیست و خیلی هم جدی است که متاسفانه به نوعی هجو شده است . بردن آن پیرزن به خانه سالمندان با آن چهره غمگین فرهاد اصلانی ، یا شنیدن خبر مرگ پدر بزرگ و یا پایان بندی فیلم با آن فضای سنگینی که ایجاد می کند با دیالوگ فرهاد اصلانی در یک فیلم کمدی چه جایگاهی دارد ؟( هرچند که شاید پیام اصلی فیلم هم همان دیالوگ اصلانی باشد )
شاید اگر از ابتدا فیلم بر اساس طرح جدی و اجتماعی طراحی می شد این سوژه خراب نمی شد پرداختن به موضوع مهاجرت خصوصا معطل ماندن مسافرین به دلیل قانون مهاجرتی رییس جمهور آمریکا یک ایده عالی بود که خراب شد ( مثل فیلم چک پوینت پرویز صیاد )
شک ندارم که آقای علیمردانی به لحاظ فنی نگارش یک فیلمنامه خوب دارای تخصص است اما چطور فیلمنامه کلمبوس متولد شده است ؟ باید ناشی از احوالات درونی اش باشد که امیدوارم همیشه خوب و عالی باشد .
منتظر فیلم خوب بعدی می مانم
امیر، علی عبداللهی و علی جباری این را خواندند
*مریم* و سید حامد حسینیان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از دیشب که آستیگمات را دیدم برای نوشتن بی تابی می کنم هر چند که نوشتن در باره آن تا آنجا که داستان لو نرود هم کار آسانی نیست . آستیگمات راه جدیدی را در سینمای اجتماعی ایران باز می کند راهی میانه سینمای فرهادی از یک سو و سینمای تاریک اجتماعی که تماشاگر را با دلخوری از سینما خارج می کند ، آستیگمات اصلا اینگونه نیست و عناصر آن به گونه ای چیده شده که علی رغم طعم تلخ آن وقتی از سینما بیرون آمدم دلم می خواست در زیر باران آذر ماه تا خانه پیاده بروم و دوباره به تماشای آن بنشینم .
آقای مصطفوی را یکبار در سینما فلسطین آن هم موقع شمارش آراء مردمی جشنواره سال 93 برای فیلم انار های نارس دیدم و در مدت شمارش با هم گفتگو کردیم از انار های نارس خیلی خوشم آمده بود 2 نکته حائز اهمیت بود یکی بازی متفاوت خانم آنا نعمتی در نقش یک زن کارگر چادری ( در مقابل نقش های شیک پوشی که بازی می کند ) و دیگری ریتم خیلی کند فیلم اما در استیگمات اقای مصطفوی انگار در یک دوره 4 ساله جندین گام به جلو برداشته است .
علاوه بر قصه ، بازی های درخشان فیلم یکی از وجوه ممتاز آن است اگر می توانستم بازی ها را با رکورد های المپیک مقایسه کنم بی گمان چندین رکورد جابجا شده است :استفاده از یک بازیگر خردسال که بنظرم بخش مهمی از لطافت و امید فیلم مدیون حضور بازیگر آن است ، بازی کوتاه و تاثیر گذار خانم بختیاری که در واقع می توان آن را نگین بازی های ایشان دانست و توانائی یک کارگردان در گرفتن بازی و گریم که خیلی ها ایشان را در فیلم نمی شناسند ، بازی متفاوت آقای پاکدل خصوصا در نیمه دوم که از قالب آن چهره آرام همیشگی خارج می شود و چقدر خوب که محسن کیایئ با یک نقش جدی توانائی های خودش را هر روز بالاتر می برد هرچند که در پرده نشین و جشن دلتنگی هم بازی جدی داشت اما در آستیگمات به دلیل حضور طولانی و نقش اولی سرگشتگی مردی که دست روی زنش بلند می کند و سعی می کند با پسرش رفاقت کند و (به شیوه خودش او را تربیت کند مثل اشاره به دختر همکلاسی او در کلاس زبان) را بسیار باور پذیر اجرا می کند . در فیلم با کلکسیونی از ... دیدن ادامه ›› بازی های متفاوت از خانم نیکی کریمی ، هادی حجازی فرو سیامک صفری مواجه هستیم و چطور می توان به بازی خانم نصیر پور اشاره نکرد که بخش دیگری از لطافت و آرامش فیلم مدیون حضور و نقش ایشان است انگار هر مشکلی به ایشان می رسد ناگزیر باید راه خود را تغییر دهد .
نشانه ها ی فیلم از جمله گم شدن حلقه ، پرورش زالو ، تغییر عینک کسری ، کشیدن دندان و صحنه زیبای برف وقتی کسری به آسمان نگاه می کند به خوبی در فیلمنامه چیده شده است که اینجا مجال پرداختن به آن نیست .
آستیگمات داستان لطیفی دارد ، آقای مصطفوی برای آن زحمت کشیده و از هیچ موضوعی کوتاهی نکرده است موسیقی سهراب پور ناظری و دوریبن روزبه رایگا هم نباید از منظر دور بماند .
آستیگمات اصل جنس است . سوم آذر ماه 97 حسین طائب
من هم امشب این فیلم رو دیدم و واقعا لذت بردم.تلخ بود اما نه در پایان معجزه ای اتفاق افتاد نه پایان رها؛بازی ها فوق العاده جوری که من خانم بختیاری رو قبل از اولین دیالوگ تازه شناختمش.حتما این فیلم رو ببینید.
۰۴ آذر ۱۳۹۷
منم امشب دیدم . بازی خانوم مهناب نصیر پور خیلی واقعی و خوب بود
۰۵ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیشتر کار های آقای مرزبان را دیده ام نمایش پلکان ( بابازی دانیال حکیمی ) تانگوی تخم مرغ داغ ( امین زندگانی و علی نصیریان ) بازار عاشقان ( فرهاد قایمیان ) از بهترین ها بوده اند اما متاسفانه نمایش آمیز قلمدون اجرای خوبی ندارد ... و فقط بازی و صدای آقای راد قابل قبول است ... صدای خانم کابلی اصلا شنیده نمی شود و توانائی بیان کلمات را ندارد و اساسا انتخاب ایشان برای این نقش انتخاب مناسبی نبود ... شاید نیاز بود که این نمایش باز نوییسی می شد و قدری امروزی تر می شد و ترکیب بهتری از بازیگران انتخاب می شدند ... نام نمایش هم نوید تماشای یک طنز را می دهد که ابدا اینطور نیست .. در مجموع آقای مرزبان فقط خواسته است کاری انجام دهد و برای آن خیلی خود را به زحمت نیانداخته است و شاید حوصله اش را نداشته است
حسین طائب (htaeb)
درباره نمایش آهواره i
برای دیدن نمایش آهواره صبر کردم و ابتدا نقد ها و نظرات کاربران را خواندم ( دلیل آن تجربه بسیار تلخ از دیدن کار قبلی خانم جواهریان .. نمی خواهیم راجع بهش صحبت کنیم بود که برای آن یادداشت جداگانه ای نوشتم ) بیشتر نظرات مثبت و غافلگیر کننده بود شاید توقع ام بعد از خواندن مطالب بالا رفت ... راستش خیلی از دیدن نمایش لذت نبردم .....البته صدای خانم برومند و روایت گری ایشان و خصوصا آن جا که از تماشاگران درخواست می کنه موبایل هاتون را بیرون بیاورید و تصویر بگیرید بهترین قسمتی بود که باهاش ارتباط برقرار کردم .... نقد های مثبت را خوانده ام و باهاشون همراه هستم اما به نظرم یک نوع سهل انگاری در روح نمایش بود ، به این فکر می کردم که در طراحی لباس و بیان و حتی نور که تنها چیز این نمایش بود هم خیلی سر سری و گذری عبور شده بود حتی در روایت 4 گانه هم توانست در همان برداشت اول هر 4 قصه را بازگو کند ( چون به نوعی در همان برداشت اول خلاصه ای از وضعیت افراد را می دانیم ) شخصا دوست داشتم که لباس چوگل و ماکسیم و حتی اترک و مرجان تفاوت هائی داشت و حتی لحن اشان اگر قرار بود همه چیز را تصور کنیم پس نیازی به تئاتر نبود بهتر بود قصه را می خواندیم ....
حسین طائب (htaeb)
درباره کنسرت-نمایش لیلا و چند مسافر i
من هم کار های آقای رحمانیان را دوست دارم و بیشتر کارهای ایشان را در این چند سال دنبال کرده ام .. شاه کارهایی همچون ایینه های روبرو و یا روز های اخر اسفند ... ولی این نمایش در حد و اندازه های استاد رحمانیان نبود ، بنظرم بک جور کار سفارشی امد ، اتفاقا 2 تا مهمان هم داشتم که خیلی تئاتری نبودند و .... امیدوارم آقای رحمانیان کار جدید ارائه کنند و باز هم کار های خوبی از ایشان ببینیم .... در مورد بازی ها فقط بازی خانم نصیر پور و تا حدودی آقای افشین هاشمی ... و بقیه بازی ها در حد قابل قبول نبود ..... شاید اگر صدای نیما مسیحا نبود نمایش قابل تحمل نبود اگر بخواهم مجموعا نمره بدهم 12 از 20
حسین طائب (htaeb)
درباره نمایش اگه بمیری i
با سلام ... یکی از دلایل دیدن این نمایش این بود که نویسنده و مترجم و کارگردان خانم بودند ....در این گونه موارد می توان پیش بینی کرد که باید یک کار خوب دید ... نمایش در عین آنکه قصه ناراحت کننده ای را تعریف می کند اما احساس لطیف و ملایمی را همزمان با درد و رنج بازیگر به تماشاگر منتقل می کند .... اگه بمیری نمایشی است که بعد از اتمام و شاید تا چندین روز بعد هنوز ما را با خود درگیر می کند ... طراحی صحنه بسیار معنا گرا است .... خانه بازیگر دوم در زیر خانه ( تخت ) بازیگر اول قرار دارد و انجا که ستاره پسیانی با بسته شدن تخت محبوس می شود .... بازی خانم الهام کردا فرا تر از انتظار است
کاوه علیزاده، عاطفه گندم آبادی و امیر این را خواندند
شیدا احمدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بررسی فیلم های آقای مسعود کیمیائی بیان گر آن است که دربیشتر فیلم های ایشان تهیه کننده خود ایشان بوده است و البته در مواردی مانند اعتراض ( سید ضیا هاشمی ) و یا سرباز های جمعه ( مرتضی شایسته ) افراد دیگری به عنوان تهیه کننده حضور داشته اند که آن ها هم (با احترام به ایشان ) از نسل آقای لشکری قوچانی نبوده اند
همکاری آقای لشکری قوچانی که تا پیش از این با فیلم سازان جوان و خلاق کار کرده بود و اتفاقاآثار ماندگار و پر فروشی هم برجای گذاشته ( خط ویژه ، عصر یخبدان ، کوچه بی نام و... ) با استاد کیمیائی به واقع نقطه عطفی برای هر دو بوده است .
ایرادی که به آثار آقای کیمیائی تا پیش از قاتل اهلی وارد بود این بود که فیلم ها هنوز رنگ و بوی فیلم های دهه 40 و 50 را داشت و یا قصه ها ، قصه های جدید و امروزی نبود آخرین کار استاد بنام متروپل هم چندان به ذائقه تماشگران و منتقدان خوش نیامد اما قرارگرفتن آقای لشکری قوچانی در کنار استاد نوید یک تحول را می داد :
1- تولید فیلم خیلی عظیم است ( مقایسه کنید لوکیشن متروپل را با لوکیشن های متفاوت و متعدد ... دیدن ادامه ›› قاتل اهلی )
2- تغییر کادر فنی فیلم از دوربین متفاوت فرشاد محمدی یا گریم قابل تحسین ایمان امیدواری یا عکاسی مهدی دل خواسته که همگی در هیاهوی اختلافات گم شدند .
3- حضور پرویز پرستوئی ، حمید رضا آذرنگ ، امیر جدیدی ، پگاه آهنگرانی که برای اولین بار جلوی دوربین یک فیلم از آقای کیمائی رفته اند .
4- داستان فیلم ( هر چند که هنوز دل مشغولی های استاد اعم از چاقو و رفاقت را دل خود دارد ) اما این بار مستقیما از مواردی صحبت می کند که دغدغه و دیالوگ های روزانه بیشتر مردم است و به همین خاطر به باور تماشاگر بسیار نزدیک است .
طبیعی است که دنیای کیمیائی و لشکری قوچانی دو دنیای متفاوت است و خواهد بود اما زبان سینما آن ها را در کنار هم قرارداد تماشای فیلم نشان می دهد که آن ها هر کدام از دنیای خود تا حدودی و در مواردی عقب نشینی کرده اند و به دنیای طرف مقابل وارد شده اند و همین هم فیلم را به یکی از بهترین کارهای استاد کیمیائی تبدیل کرده است.
اختلاف کارگردان و تهیه کننده هم تا آنجا که به سینما و موارد فنی مربوط می شد قابل حل بود اما وقتی پای آقا پولاد به میان آمد موضوع از اطرف استاد احساسی و شخصی شد تا همین جای کار هم فیلم قابل ستایش است هرچند اگر این اختلافات نبود نتیجه این همکاری می توانست فوق تصور باشد .
روزگاری است که بیشتر از همیشه حقیقت تنهاست .
امیرمسعود فدائی و سپهر امیدوار این را خواندند
نیلوفر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در مورد نمایش طپانچه خانم نکات خوب و بسیاری نوشته شده من فقط چند نکته دارم
1- ای کاش پرده آغاز نمایش تغییر می کرد ، آغاز نمایش قدری ضعیف تر از کل نمایش است و حدود 15 دقیقه طول می کشد تا نمایش جا بیافتد و ساختار آن شکل بگیرد در حالی که فصل اولین دیدار سرهنگ با خانم اختر السلطنه بسیار جذاب و می توانست حتی در اغاز نمایش قرار گیرد
2- نمایش کاملا از یک سوژه سیاسی هم صحبت می کند ، پرده مذاکره بین سرهنگ و اختر السلطنه یکی از جذاب ترین پرده ها بود و می شد رگه هائی از طنز سیاسی مذاکرات هسته ای ( موضوع تحویل طبانچه ها ) را در بین آن دید .
3- رفتار کلفت ها بیان گر رفتار مردم عادی و کوچه بازار خصوصا آن که می گفت من نه چیزی دیدم ... نه چیزی شنیدم
4- گروه موزیک در کنار خیلی معصومانه قرار داشت می شد گروه موزیک را جائی مناسب تر چیدمان کرد
5- بشگه های نفت عالی بود
با سلام خدمت دوستان ... راستش از دیدن نمایش " نمی تونیم راجع بهش صحبت کنیم " غافلگیر شدم ، البته غافلگیر بد .... از همان ابتدا معلوم بود که قرار نیست یک نمایش کلاسیک دید ... راوی روی میز شام نشسته و از طریق بلند گو ( از همان نوعی که در مدرسه های قدیمی بود ) داستان را بازگو می کند ، صدای بهم خوردن دردر ابتدای نمایش و تکرار مداوم کلمه ....مکث... که بار ها و بارها تکرار می شود تقریبا اعصاب و روان تماشاگر را به هم می ریزد ، بودن خرگوش روی میز شام ، و یا ماکارانی ها که روی میز پخش شده و ... همه و همه بیشتر به یک کابوس شبانه شبیه بود مثل خوابی که می بینی و حالت را بد می کند و بعد که بلند می شوی از اینکه واقعیت نداشته ... تازه خوشحال می شوی .... دستگاه آبمیوه گیری برقی به طور واقعی روی میز کار می کند و یا موبایلی که دست مهوش ( یکی از دختران خانواده ) به درستی کار می کند ... اما تفنگی که دست یکی از پسر ها است ( سربازی که از سر پست آمده ) یک موز است ، پرت کردن کاهو به طرف تماشاچی ، پرت کردن اب دهان ( ناشی از مسواک زدن ) به فضای خالی که تماشاچیان نشسته اند ، حرف زدن با دهان پر ... همه و همه برای اذیت تماشاگر طراحی شده است ... حتی با بودن راوی روی میز شام فکر می کردم که نیاز به این همه بازیگر نبود .... بدون شک و گمان یکی از دلایل دیدن این نمایش دیدن بازی خانم جواهریان بوده است که بنظرم به دو نیمه( خوب و بد ) تقسیم می شود نیمه اول که با دهان پر حرف می زند و انواع کاهو و ماکارونی را در دهان خود می چپاند و سعی دارد که حرف بزند ( قیافه و نوع بازی اش به شدت من را به یاد هنر پیشه فیلم هلن کلر - معجزه گر انداخت ) که به لحاظ نوع بازی و سختی آن بسیار غافلگیر کننده است و تماشاگر فکر می کند که او اساسا عقب افتاده است و نیمه دوم که خراب می شود ... چون شروع به صحبت می کند و تقریبا هدایت نمایش را به لحاظ محتوی به دست می گیرد تا آن صحنه که دهانش با ماکارونی توسط برادرش بسته می شود ( که احتمالا پیام نمایش همین صحنه است یعنی خشونت مرد سالارنه در جمعه و خانواده امروز ما ) ....
چند سالی است که در سینما ، گروه هنر و تجربه به راه افتاده و اینطوری تماشاگر می داند که قرار است به دیدن فیلیمی متفاوت و غیر داستان گو بنشیند ... ای کاش به مخاطب احترام می گذاشتیم و در این ترافیک مهر ماه تهران و نمایشی که قرار است ساعت 9 شب اجرا شود اطلاع می دادیم که قرار است نمایشی غیر کلاسیک ببینیم .
جناب طائب ، مشکل اینجاست که دوستان همزمان خدا و خرما رو میخوان....هم دوست دارن نمایش متفاوت بسازن تا ژست خاص و هنری بودن بتونن به وقت و جای لازم بگیرن و از طرفی تمایل دارن به اندازه اونها که در گلریز نمایش اجرا میکنن پول دربیارند ...لذا سالن های بسیار حرفه ای پردیس خاوران یا سایر سالن های کم رونق شهر و یا .....رو رها میکنن و در ایرانشهر که خیلی بیش از سایر سالن ها تماشاگر ثابت داره اجرا می‌رن ....تیزر هم که نمی سازند و بجاش ویدئو یی با تم فیلمهای ترسناک میذارن تا به جمع مخاطبان خندوانه و تماشاگران ثابت ایرانشهر شاید عشاق فیلمهای ترسناک هم اضافه بشن و نتیجه این که سالن بشه پر از کسانی که نود درصدشون تا مدتها دیگه پاشون رو به سال‌های تاتر نخواهند گذاشت و دیگران رو نیز برحذر خواهند داشت....
۰۷ مهر ۱۳۹۶
سلام جناب دانش ، واقعا دوستان حق دارند ناراحت و عصبانی باشند من خودم 2 تا مهمان داشتم و خیلی ازشون معذرت خواهی کردم .. جالب بود که مصاحبه کارگردان را می خواندم نوشته بود که وقتی متن را به بازیگران دادیم به جز اقای پسیانی هیچکدام متوجه موضوع نمایش نشدند ...
۰۷ مهر ۱۳۹۶
بجز آقای پسیانی کسی متوجه نشده با این وجود برای نمایش در خندوانه تبلیغ کردند و در صفحه نمایش هیچ چیزی راجع به تجربی بودن کار و،،،، ننوشتند
۱۰ مهر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه دیدن نمایش نتوانست مرا راضی کند در طول سال های گذشته تقریبا تئاتری نبوده است که از آن ناراضی باشم و تقریبا بیشتر آن ها مرا راضی کرده بود اما متاسفانه نمایش گفتگوی برجای ماندگان نمایش خوبی نبود .... اجرای ده دقیقه موسیقی روی پرده cold little heart را متوجه نشدم ... اینکه پیام هائی قرار است به فضا ارسال شود ایده خوبی بود اما در ادامه داستان نتوانست از عهده برآید ... صدای بازیگران به جز آقای بهبودی ... بسیار ضعیف و ناتوان بود .... یادداشت آقای گوران را می خواندم واقعا درست بود ای کاش می شد 30 دقیقه نقد و بررسی کرد .... باران خانم را خیلی دوست دارم ولی تهیه این تئاتر توسط ایشان نقطه مثبتی نبود
با پوزش فراوان جناب طائب .جناب قادری حتما رویت کنید کامنتی که گداشته ام . خدمتان .البته چند کامنت .پایین تراز کامنت خودتان است.
۳۰ مرداد ۱۳۹۶
سرکار خانم مینا
با تشکر از کامنت شما. ببخشید دیر جواب دادم همین الان نظرتون رو دیدم.من برای نظر شما احترام قایل هستم ولی به نظر من با پاک کردن صورت مساله نمیتوان اصل مساله رو پاک کرد. در ضمن این فیلم توسط عوامل خود گروه تاتر گرفته و پخش شده.من اصلا از کانالی لینک نگذاشتم. سایت آپارات هم یه سایت عادی هست که در چهارچوب قانون کشور عمل میکنه و نمیدونم ارتباطش با داعش چیه که شما اینگونه بیان میکنید. اگر با آپارات مشکل دارید میتونید به یوتیوب هم مراجعه کنید. سوالی که ذهن منو درگیر کرده اینه که آقای بهبودی چرا به آقایانی که در همون ردیف گوشی بدست داشتند و به آقای بهبودی خیلی نزدیکتر هم بودند تذکر نداد؟ چرا اینقد بی ادب؟ ....ما با این رفتار در یک محیط فرهنگی بی فرهنگی رو گسترش میدیم.آیا این نحوه تذکر دادن تاثیر داشت؟؟؟ رفتار زشت اون تماشاگر جای هیچ دفاعی نداره ولی از یک شخص فرهنگی و هنری انتظار من خیلی بیشتر از اینها بود.بیشتر تشویق حضار و افرادی هم که من میدیدم نه در تایید آقای بهبودی بود، بلکه برای پایان دادن به توهین های ایشون بود.بازهم امیدوارم در آینده تمام تماشاگران با موبایل خاموش به تاتر بروند و شاهد هنر همراه با توهین نباشیم.
۰۱ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید