«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
مکبث: این دستها جنایت بزرگی مرتکب شدهاند. آیا خون آنها پاک خواهند شد؟ آیا الههٔ اقیانوسها میتواند خون را از دستان من بشوید؟
هملت: ابزار خیانت در دستان توست،آلوده به زهر!
فاستوس: از من درگذر لوسیفر!
لذت مجدد دیدن این نمایش! خسته نباشید.
خسته نباشید به جناب کشاورز و تیم اجرایی نمایش. ترکیب این سه اثر به همراه شخصیت های پوتزو و لاکی که شیوه های اجرایی خاص خودش را داشت بسیار برایم جذاب بود.انتخاب موسیقی برای صحنه های مختلف بسیار مناسب و زیبا بود.به ویژه مرگ اوفلیا.
بازیگران جمعی از فارغالتحصیلان آکادمی سمندریان هستند، و لازم است دست مریزاد بگویم به اساتیدشان برای به روی صحنه بردن این نمایش. برای من انتخاب این نمایش حضور بازیگر محبوبم احمد ساعتچیان بود،همواره کارهای ایشان را دنبال کرده ام. ارزش کار ایشان در این نمایش بخاطر حضور در کنار هنرجویان بسیار قابل تحسین است و نشان از عشق او به تئاتر و هنرجویانش است.ساعتچیان همچنان به مانند گذشته یک بازیگر پر قدرت بر روی صحنه است. اجرای او در قسمت مکبث نمایش با گفتن آن مونولوگ معروف، درخشان بود.
تبریک به جناب کشاورز و به امید مستمر بودن فعالیت ایشان در همین سبک نمایشی.لذت بردم.
یه چیزهایی هست که امکان انجام دادنش در زندگی نیست، اما در تئاتر امکان پذیره.
با عرض خسته نباشید فراوان به گروه اجرایی، امشب یک اجرای بی نظیر از تیمی کاملا حرفه ایی دیدم،مدتها بود نمایشی بدون ادا و اصول اضافی( که این سالها باب شده است )ندیده بودم،متن حرف نداشت، اجرای چنین متنی بسیار مشکل است و گروه با ریتم و هماهنگی مناسب از پس این اثر کاملا بر آمده بود. حیف از این دست نمایش ها کم میبینیم. احمد ساعتچیان بازیگر با سابقه و با تجربه تئاتر از نظر من برای کسانی کارهای او را دنبال میکنند همیشه یک نوآوری و تفاوتی در اجرای نقش هایش دارد که گاهی با ظرافت تمام آن را به اجرا میگذارد، در این نمایش نقش کارگردان را بسیار تاثیر گذار و هنرمندانه بازی می کند ساعتچیان در کنار بازیگر با سابقه دیگر رضا مولایی ،در بده بستان های یکدیگر چنان نرم و و خوش ریتم هستند که گاهی فراموش میکنی آیا بازی بود یا از نقش خارج شدند، هر دو بسیار مسلط نقش خود را ایفا میکنند. الیکا عبدالرزاقی در ارائه حالات مختلف از شخصیت آنتوانت به ویژه در صحنه های پایانی درخشان ظاهر شده است، علی جدیدی و فرنوش مرواری کاری سخت را در نمایش بهعهده دارند که به خوبی از پس آن برآمده اند، بخصوص جناب جدیدی. اینها را به این دلیل گفتم اجرای بازی در بازی بسیار کار سختی است.
کارگردان بورژین عبدالرزاقی نسبت به نمایش قبلی خود مده آ سن مدار جهشی بسیار در خور توجه داشته است، و همه چیز در کمال سادگی اما تاثیر گذار اتفاق می افتد. مرز بین کمدی و تراژدی در اثر به خوبی و به اندازه اتفاق می افتاد ، رفته رفته به پایان نمایش که نزدیکتر می شدیم این رویکرد کمدی تراژدی اثر بیشتر جلوه میکرد.
در کل بسیار لذت بردم، واقعا دست مریزاد برای هنرتان.
در مورد اثر باید بگویم که بسیار تاثیر گذار، جذاب تا حدی که بعد از نمایش همچنان شما را با خود در گیر می کند. بسیاری از سئوالات ما درباره روابط، ازدواج، تربیت ..اعتماد به نفس در زندگی، خود خواهی های ما …و از این دست مسائل در این نمایش مطرح می شود بدون این که در دام شعار زده گی و گزافه گویی بی افتد. اصغر نوری نمایش را با بیانی ساده به روی صحنه برده است که به نظرم رسیدن به این سادگی خود هنر است. مفاهیم عمیقی در نمایش مطرح می شود که این ساده گی در همه ی عناصر اجرا به القا مفاهیم کمک کرده است.تنش و عشقی که بین شخصیت ها مطرح می شود گاه شما را به خنده وا می دارد و گاه فکر و گاهی احساس تاسف که ما در زندگی چقدر در حال افسوس خوردن از گذشته و ترس از آینده هستیم و لحظه ی حال را فراموش می کنیم. اگر کمی با روانشناسی آشنا باشیم متوجه می شویم که نویسنده ی اثر کاملا با مقوله ی روانشناسی آشنایی کامل دارد و از روش های معمول تراپی آگاه است، اما نکته ی جالب روش شخصیت مرد است که به تماشایی کردن اثر جلوه ایی دیدنی بخشیده است. احمد ساعتچیان پس نمایش اخیرش تراس که بسیار در آن خوش درخشید این بار در قالبی کاملا متفاوت بازی بسیار خوبی را از خود به نمایش می گذارد، با دیدن کارهای چند ساله ی اخیر او گویا ایشان در پی تجربه کردن نقش های متفاوت از هم می باشند. ناگفته نماند که طراحی صحنه از امتیازات اثر بخش نمایش است، در کل ستاره شناس نمایشی دیدنی است که لحظات به یاد ماندنی را در ذهن مخاطب بجای می گذارد.
پی نوشت: صحنه ی بادکنک عالی بود.
این نمایش تفاوت چندانی با دو سه نمایش کارگردانی شده توسط جناب صفری نداشت. مشکل نمایش ضعف متن بود، گویا تجربه بازیگران بود که نمایش را به جلو می برد. در کل راضی کننده نبود.
آستروک : یه وقت هایی می رسه که حتی عادت ها هم خسته کننده می شن.آدم جنب و جوش می کنه...حرص می زنه...آخرش چی؟
تراس نویسنده: ژان کلود کری یر مترجم: اصغر نوری
جمعه شب به همراه تعدادی از دوستان به دیدن نمایش تراس رفتیم...جناب کرامتی و گروه نمایش تراس، از اجرای شما عزیزان بسیار لذت بردیم.جزو معدود نمایش هایی بود که همه ی بازیگران عالی ظاهر شدن، نمایشتان به شدت به دلمان نشست و ارتباط خوبی با آن بر قرار کردیم. نکته جالب برایمان این بود که بعد از کار هر کدام از ما به نوعی با یکی از شخصیت ها احساس همذات پنداری می کردیم و تجربیات مشترک داشتیم. مفهموم تراس برای من در این نمایش فراموشی بود، یا فرار از روزمره گی که آدمها دچار آن شده اند. نمایش بدون هیچ شعار و حرفهای درشت سعی دارد از شرایطی که زمانه به ما تحمیل می کند انتقاد کند، فشار شرایط زندگی آدمها را به تراس که به نظرم همان مرگ یا فراموشی است سوق می دهد.
به کلیه ی عوامل خسته نباشید می گوییم و اجراهای موفقی برایتان آرزومندیم.
فاصله بعضی از نمایش ها با نمایش های تئاتر آزاد بسیار نزدیک شده. یک ساعت آرامش نمایشی سرگردان در پرداخت و بازی هایی از جنس تیاتر آزاد.
متن خوب. اجرا بسیار خوش ریتم. بازی ها غافلگیر کننده به ویژه جناب ساعتچیان. در مجموع یک نمایش بسیار خوب با مفاهیم درگیر کننده و طرح مسائل و مشکلاتی که می تواند برای هرکس پیش آمده باشد. ممنون از تیم اجرا کننده که شب بسیار خوبی را برای ما ساختند.
لذت بردیم از این اجرای زیبا. واقعا دست مریزاد و خسته نباشید.
شب پایانی اجرا دوباره به دیدن این نمایش درخشان رفتم...تغییرات ظریفی در کار اعمال شده بود که خیلی به بهتر شدن اثر کمک کرده بود، بخصوص نورپردازی. این نمایش برای من مثل کتابی بود که خیلی دوستش داری و گاهی آن را ورق می زنی و بعضی از قسمت هایش را چند باره می خوانی...! مونولوگ پایانی شخصیت سفید با بازی زیبای احمد ساعتچیان در ذهنم همیشه ماندگار خواهد بود و همچنین دیالوگ های پایانی نمایش از زبان شخصیت سیاه بخصوص وقتی در تنهایی به خدا شکایت کرد که چرا کلمات خوب به من ندادی و در عوض کلمات خوب را به او ( شخصیت سفید) دادی. خسته نباشید دوباره به گروه بویژه خانم حیدریان که نمایشی موفق را به روی صحنه بردند. همگی عالی بودید،
نمایش تاثیر گذاری بود. جسارت این گروه را باید تحسین کرد. خسته نباشید.
از میان دیالوگ های نابی که خاطرم مانده:
سفید: یارو مرد؟
سیاه: امیدوارم. چون ما که چالش کردیم.
این نمایش عالی بود. بازی ها درجه یک .متن درجه یک. در عین سادگی در شیوه اجرا بسیار تاثیر گذار بود. با پایانی درخشان. از آن دست نمایش هایی است که تا مدتها ذهن بیننده را با خود درگیر می کند. من خیلی دوست داشتم . دیدن بازی جناب ساعتچیان و بجستانی جدای از تاثیر گذار بودن آن ، یک کلاس بازیگری نیز به حساب می آید. کارگردان نمایش خانم حیدریان نمایشی جذاب را به روی صحنه برده اند. خسته نیاشید به همه ی عوامل.
نمایشنامه آرامش از نوع دیگر را خوانده بودم و اقتباس محمد چرمشیر بسیار خوب بود. بازی خانم سلطانی از نقاط قوت نمایش بود. خسته نباشید.