امشب برای دومین بار با دوستان به دیدن این تئاتر رفتم. بیشتر از بار اول از نمایش لذت بردم، و پیچیدگی های متن برایم کاملا روشن شد. در این فاصله
... دیدن ادامه ››
خیلی به متن فکر میکردم.خانم حیدریان چه ترجمه ی روانی از این متن ارائه داده اند که از همین جا یک خسته نباشید جانانه خدمتشان عرض میکنم.
در این متن اشاره به پیراندلو می شود که گمان میکنم اشاره ایی است به نمایشنامه ی شش شخصیت در جستجوی نویسنده، که حال و هوای آن کمی به این نمایش نزدیک است. مفهوم هویت دغدغه ی ماکس فریش است، پیشنهاد میکنم رمان اشتیلر از این نویسنده را مطالعه کنید، با خواندن این کتاب جهان بینی نویسنده را بهتر میتوان درک کرد که از رمان اشتیلر چگونه به بیوگرافی یک بازی رسیده است. یکی بخش های جذاب متن شخصیت ایگون است که با حضوری کوتاه تاثیری عمیق بر روی شخصیت کورمن میگذارد. درگیری کورمن با بیماریش و حضور کوتاه ایگون در بیمارستان از لحظه هایی است که خیلی دوست داشتم.
احمد ساعتچیان برای من یک بازیگر به تمام معناست، از هیچ کلمه ایی به آسانی عبور نمی کنه، در انتقال دیالوگ به همراه بازی جز معدود بازیگرانی است که به بهترین شکل ممکن آن را اجرا می کند.
هیچ گونه تصنعی در بازی ایشان دیده نمی شود، چندی پیش فیلمی دیدم با نام مغز استخوان در سکانس مهمی ایشان درخشان حاضر شدند. در این نمایش ایشان با این که فضای بسیار زیادی برای بازی دارند، به دلیل نقشی که عهده دار هستند، اما ذره ایی از تلاش برای خنده گرفتن یا تاثیر گذاشتن عاطفی انجام نمی دهند، در حالی اجرا به شدت مستعد این اتفاق است که از سوی هیچ بازیگری اتفاق نمی افتد و این یعنی یک نمایش درست و بازیگرانی حرفه ایی که اندازه را برای ایفای نقش رعایت میکنند. هر پنج بازیگر نمایش به بهترین شکل ممکن ایفای نقش میکنند
از نکات دیگر متن که در اجرا بسیار جذاب درآمده رفت و برگشت های کمدی و عاطفی است، لحظاتی میخندی اما بلافاصله فضا شکسته میشود و وارد حالتی ضد لحظه ی قبل میشود، از این دید، ماکس فریش شاهکار خلق کرده است. بطور مثال ابتدای نمایش که کارگردان جای کورمن بازی میکند.
یک خسته نباشید مجدد به گروه از طرف خودم و دوستانی که همراهم بودند. خوشبختانه دوستانم از پیشنهادم ای دیدن این نمایش بسیار راضی بودند. ممنون بابت اجرای درخشانتان.