در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم.ک | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:00:18
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خلاقانه و جذاب و متفاوت بهترین توصیف هست برای این سریال
بعد از مدتها دیدن سریالی که حس دیدن تاتر داره و برای نوشتن دیالوگ هاش وقت گذاشته شده واقعا لذت بخشه این وسط هم هر از گاهی غافلگیری با ورود یکی از شخصیت های محبوب تاریخی و فرهنگی از کلنل علینقی خان وزیری تا پروین اعتصامی واقعا و واقعا لذت بخشه
به هر حال حس خوبی می گیرم از دیدن این سریال
دگردیسی استبداد

پناهکاه نمایشی ست که چیزی بیش از آن چه انتظار دارید را به مخاطب می گوید. اما نه هر مخاطبی! اگر تنها علاقه مند دیدن تاترهای ... دیدن ادامه ›› پر زرق و برق و مجلل هستید طبیعتا این نمایش شما را جذب نخواهد کرد اما اگر به روایت ، به خط داستانی نمایش، به نشانه شناسی و دنبال کردن نماد هایی که نویسنده مثل کد های آگاهی و دانستن در لابه لای نمایش پنهان کرده است علاقه دارید طبیعتا مثل من از دیدن نمایش پناهکاه لذت خواهید برد.
متن و روایت قوی ، چهره پردازی و طراحی لباس عالی و جلوه های ویژه و ماکت سازی نفس گیر در کنار صداگذاری و افکت های ویژه و بازی های خوب پناهکاه را به نمایشی تبدیل کرده است که این روزها بعد از دیدنش می شود راضی از آن بیرون آمد و حتی ساعتی پشت میز کافه ای نشست و با دوستی درباره ی آن ساعتی به گفتگو پرداخت
(ادامه این مطلب امکان فاش کردن داستان را دارد)
ناکجا آبادی در زیر زمین که یک خلبان هواپیما با چتر و در گریز از جنگ در آن سقوط و یا بهتر بگویم هبوط می کند! ناکجا آبادی با قوانین خاص خود ! رایان که نامش ما را به یاد سرباز رایان می اندازد از آسمان به این ناکجا آباد می افتد و با تصمیم لحظه ی آخری پیتر سه روز مهلت میابد سه روزی که مهلت دگردیسی اوست
سه روزی که با به اغما رفتن پیتر زمانی که به جای راحت بالا رفتن از پله ی سوم مثل همیشه بر زمین پرت می شود تا لحظه ای که رایان از همان پله بالا می رود و ارتباط او با روح پیتر که حالا عاجزانه می خواهد او را از راه فرار که روزی خودش پیدا کرده و نگریخته بیرون ببرد
پیتر نماد استبداد سنتی ست. قوانین سرسختانه با بالهای آهنی ، شکنجه ، تنبیه های درد آور و ایجاد باور های رعب آور برای انجام ممنوعیت ها! قوانینی که فقط برای دیگران است در حالی که پیتر هم در اتاقش هر چی می خواهد می نوشد و با هر که می خواهد می آمیزد!
استبداد سنتی ای که روزهای پایانی اش را می گذارد چون امیال و غرایز اصلی و سویه ی حیوانی آدمی را هم کنترل می کند برای همین کسی به خاطر میل جنسی قیام می کند کسی هوای خوردن گوشت دارد و دیگری به خاطر مخالفت با رای اکثریت مجازات می شود
اما رایان تازه وارد آنطور هم که فکر می کنیم یک سرباز طرفدار صلح که به آزادی های فردی احترام می گذارد نیست اتفاقا روش های او که هر چه از نمایش بیشتر می گذرد بی رحمانه تر هم می شود بسیار از پیتر خود خواهانه تر و حیوانی تر است رایان که به عمد از نظر ظاهری با سر بی مو و ریش بلند به پیتر شبیه است تنها کسی ست که می تواند با روح پیتر حرف بزند و البته تنها کسی ست که گویی جلوه و چهره ای دیگر از پیتر است پیتری که پای رفتنش طعمه ی غریزه شده است و حس و حالش آدم را به یاد تصویر پوستر تاتر می اندازد
رایان نماد آن استبدادی ست که آدمی امروز را به زنجیر می کشد ، به زنجیر کشیدنی نه از جنس قانون و مجازات های سخت گیرانه ، کشیدن به زنجیر اوهام و غرایز به بهانه ی بروز دادن خود واقعی! آنجا رایان می گوید کاری کرده که اهالی پناهکاه خود واقعی شان را بروز دهند به فکر می افتی که آیا این خود واقعی آنهاست یا خود حیوانی شان؟!
به هر حال رایان که در این بازی آزادوار استبداد و قدرت طلبی حیوانی اش لحظه لحظه نقشه می کشد و قدم به قدم آدم ها را برده ی خودش می کند دیگر حتی با یافتن راه گریز هم خیال گریز ندارد و او که به هوای آزادی آمده و در آغاز نمایش حتی قصد دارد آدمها ی پناهکاه را بیرون ببرد درهای تازه یافته ی خروج را می بندد تا دیکتاتوری جدید بر مبنای ژست خود بودن و فردیت ایجاد کند فردیتی که ظاهر پوسیده ی فردیت مدرنیته است ولی در واقع دگردیسی همان استبدادی ست که بشر پیش از این اسیرش بوده است و به قول پیتر فرمانده ای جدید با روشی متفاوت!
همان روش این روزهای دنیای ما
بند شدن در اسارت چیزی که گمان می کنیم فردیت ماست!

از متن نمایش و اجرای آن بسیار لذت بردم
جایی بود برای اندیشیدن
و شاید با استفاده از کیفیت صدای بهتر برای موسیقی و البته کمی تمرکز بیشتر روی گریم و طراحی لباس بخصوص بازیگران زن می توانست بهتر باشد
دیدن آن را برای کسانی که دوست دارند تا ساعت ها بعد از تاتر به آن فکر کنند پیشنهاد می شود
مریم عزیز سلام، سپاس از حضور و همراهی‌تون. خوشحالیم که نمایش مورد پسندتون واقع شده و با جزئیات یادداشت‌تون رو با ما به اشتراک گذاشتید. موید باشید.

محبت می‌فرمایید اگر برچسب خطر افشا رو بزنید.
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
سلامت باشید ممنون از یادآوریتون
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بدون شک رفتن به سراغ داستان و نمایشی که معروف ترین آثار سینما و انیمیشن دنیا براساس آن ساخته شده آن هم با شرایط محدودیت های داخلی برای گفتن یه روایت عاشقانه جسارت زیادی می طلبد.
و به نظرم نویسنده ی این نمایش خوب از عهده ی آن برآمده . کاور کردن آهنگ های اصلی و معروف نمایش با شعر فارسی و ایجاد چاشنی طنز و گریز زدن از زمان روایت توسط بازیگران به طور کل در نوشتار نمایش خوب در آمده
از صدا و کیفیت بد و قدیمی سیستم صوتی تالار وحدت که بگذریم حرکت ها و موسیقی و رقص های نمایش اجرای به یاد ماندنی ای بود اگر چه سناریو بر اساس فیلم نسخه ی 2017 نوشته شده بود و و حتی در مواردی هم قسمت های مهم داستان مانند ماجرای آینه و پیداکردن نشانی دیو دستکاری شده بود .
بر عکس بسیاری از نظرات می خواهم اینجا بنویسم جدای از اسم شهرت که شاید بسیاری را به سالن نمایش کشانده بود ،بزرگتری ضعف این نمایش حمید حامی بود! اگر حتی یک بار هر یک از نسخه های این داستان را چه در انیمیشن 1991 والت دیزنی چه در فیلم 2017 و یا حتی فیلم اپرا های اجرا شده آن ببینیم به سادگی درمیابیم که نقش اصلی در نمایش دیو است ، چالش هایی که قرار است این موجود دگردیسی شده تا رسیدن دوباره به صورت انسانی و سیرت انسانی به صورت یک جا از سر بگذراند تناقص خشم حیوانی و عشق انسانی در این موجود و مسیری که طی می کند این شخصیت را به یکی از جذاب ترین شخصیت های قصه های قدیمی تبدیل کرده است وگرنه بیشتر افسانه های عاشقانه پر هستند از پرنس های جذاب ... دیدن ادامه ›› و زیبا!
و متاسفانه تنها چیزی که در بازی حمید حامی در این نمایش نمی بینم همین تناقص هاست ! نه خبری از اندک زحمتی برای گریم بازیگر هست که حس دیو بودن را القا کند و آن کلاه و شاخ هایش بیشتر شبیه کلاه خود های وایکینگ هاست ( مقایسه کنید با گریم عالی و کار با اکسسوری های مربوط به نقش شمعدان که واقعا بی نظیر بود) نه در حرکت های بدن و راه رفتن و نه حتی در تن صدای حمید حامی هیچ اثری از دیو بودن و دیوی که قرار است به انسان تبدیل شود نمی بینیم
شاید به خاطر همین است که به طور کل کارگردان یک سری از اکت ها و بازیهای اصلی داخل داستان را که مربوط به دیو است مثل بخش های خشمگین شدن در اول داستان یا مبارزه ی تن به تن آخر را با گستان یا حذف یا کوتاه کرده است در واقع حمید حامی در این نمایش بیشتر حمید حامی ست با همان صدای استثنایی ، خواننده ای که می توان از عاشقانه خواندنش در حال نواختن پیانو لذت برو و نه نقش دشوار و پیچیده ی دیو! و کاملا طبیعی ست چون حمید حامی بازیگر تاتر نیست و گمان می کنم اگر این نقش به یک بازیگر تاتر که توانایی خواندن هم دارد سپرده شده بود طبیعتا نتیجه بسیار بهتر می شد.
به طور کل با همه آنچه از بازی های خوب و طراحی های حرکت عالی تا بازی بسیار بد حمید حامی و آن سرهم بندی آخر نمایش در بحث دگردیسی دیو به انسان که بگذریم نمایش من را وادار کرد دوباره هنگام رسیدن به خانه کارتون 1991 دیو و دلبر را ببینم و به یاد کودکی ام بیافتم
برای گروه سازنده آرزوی موفقیت دارم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مریم.ک (karimzad)
درباره نمایش سی مرغ i
بابت تمدید نمایش خوشحالم و دیدنش رو به همه ی دوستان توصیه می کنم
پرندیس این را خواند
محمد رحمانی، ذوق زده و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علیرضای عزیز برادر گلم بهت تبریک می گم و امیدوارم مثل همیشه موفق باشی
ذوق زده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فروش بلیط کی باز می شه؟
مریم.ک این را دوست دارد
گروه همیاری (support)
درود بر شما
خرید اینترنتی نمایش‌های اجرایی این جشنواره از ساعت ۱۲ ظهر امروز دوشنبه ۲۵ مردادماه آغاز شده است.
۲۵ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

از تن به در نمی کند این آسمان خیس
این کهنه پیرهن جاودان خیس
ما زاده ایم از تن هستی به لحظه ای
تا پر شود ز رفتن ما دیدگان خیس
با قفل رنج های کهن بسته می شود
هر لحظه ای دری ز تن این جهان خیس
با من سکوت می کنی و با نگاه تو
مصلوب می شوم به تن واژگان خیس
تو رنگ سرخ آتشی و از حضور تو
لبخند می شود لب این دیدگان خیس
با من بمان که سرخ چو خورشید بگذریم
از پیچ و تاب زخمی این داستان خیس
بسیار عالی
درود بر مریم عزیز
۱۴ فروردین ۱۳۹۵
ممنون از شعرتون
۱۵ فروردین ۱۳۹۵
ممنون از نظراتتون
۱۸ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شهرزاد چهل و ششم

پاییز به همه ی رنگ هایش
آتش که می شود
باز هم سرد است
وقتی آتش آغوش تو نباشد
ملکزاده ی بارانی من
این شب های ولنگار و بیهوده
که به زنگ ساعتی صبح می شوند
شمشیر حضورت را می خواهد
تا بر سینه ی سحرگاه
به جرعه ای سرخ بپاشد
درود بر نازنین شهرزاد شاعرانه ها...

عالی...


۲۵ آذر ۱۳۹۴
ممنون مرجانه ی عزیز از مهربانی و توجهت
۲۹ آذر ۱۳۹۴
ممنون از شما آقای علیرضا م
۲۹ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط به دلیل سه دقیقه تاخیر
فقط سه دقیقه
بعد از مدتها انتظار نتونستم نمایش رو ببینم:(
مریم عزیز برای من خیلی این مشکل پیش اومده
وقتی نیم ساعت زودتر میریم سالن نمایش با بیست دقیقه تاخیر شروه میشه!!
وقتی یه خورده دیرمون میشه نمایش راس ساعت و آن تایم شروع میشه!!
نمیدونم مسئولین چرا رسیدگی نمیکنن :)
۰۸ آذر ۱۳۹۴
چه کارگردان مهربانی :)
دست شما درد نکنه آقای آهنین جان
۰۹ آذر ۱۳۹۴
سلام بر جناب آهنین جان کارگردان محترم
افسوس من بیشتر به دلیل از دست دادن نمایش بود من واقعا 6:35 دقیقه دم در سالن بودم:( و نه بلیط که مسلما برای حمایت از کار گروه شما که برادر عزیزم ماکان از بازیگران
آن است بیش از یک بار ان شالله به دیدن اجرا خواهم آمد
ممنون از پاسخگویی و محبتتون
برای شما و گروهتون آرزوی موفقیت می کنم
۰۹ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من نمی دونم چرا فروش بلیط برای این نمایش باز نمی شه؟تنها 10 روز تا اجرای افتتاحیه مونده؟
با سلام، پیش فروش نمایش"در بارانداز" پنجشنبه ٢٨آبان ماه ساعت ١٢ ظهر شروع می شود.
۲۴ آبان ۱۳۹۴
ممنون از شما منتظریم
۲۶ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برخورد عوامل سالن چارسو واقعا فاجعه است این که نزدیک به بیست الی سی بلیط بدون شماره می فروشند و در صورت گذشتن حتی دو دقیقه از هشت هیچیک از کسانی را که از قبل بلیط تهیه کرده اند راه نمی دهند اصلا شایسته نیست دیروز از ساعت هشت و چهار دقیقه در سالن به طور کلی بسته شد در حالی که به گواهی دوستان داخل سالن نمایش از 8/17 دقیقه آغاز شد
من و همراهم متاسفانه فقط به خاطر چهار دقیقه تاخیر موفق به دیدن کار نشدیم
کی فروش بلیط نمایش باز می شه؟
مریم.ک (karimzad)
درباره نمایش بیضایی i
واقعا دست مریزاد و خسته نباشید به این همه انرژی و هنر
واقعا دست مریزاد به شما دوستانی که هنوز فرهنگ ایران را پاس می دارید
من واقعا شب خوبی داشتم و لذت بردم
چقدر خوشحالم از این که برگه ی کار رو روی تیوال می بینم
تقریبا از زمانی که ماکان بابکی عزیز برادر گلم به تیم این کار پیوست در جریان تلاش ها و تمرین های سختتون بودم
حتما اول به خاطر برادر عزیزم ماکان و بعد به خاطر زحمتهایی که برای اجرا کشیده شده بیش از یک بار به دیدن کار خواهم اومد و براتون آرزوی موفقیت می کنم
ایشالا که ماکان عزیز

داداش دوست داشتنی ما

مزد زحماتش رو بگیره

و اثر بی نظیری رو خلق کنه.

حتما چندین قرار گروهی

برای دیدنش میگذارم
۰۸ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به زودی با یه قرار گروهی حسابی به دیدنتون میایم
شهرزاد چهل و چهارم

خیال تو
خیال خام تو
خیال غریب بودنت؛نبودنت
تنم را می تکاند
به شیوه ی پاییز
خشک
از زردی لبریز
نگاه کن که چه زیباست
این زوال آهسته
این سکوت پیچاپیچ
این....
آه ملک زاذه ی بارانی
نمی دانم
در هزار و چندمین ... دیدن ادامه ›› قصه بود
که پاییز بر تنم پیچید
اما تو
ملک زاده ی من!
تن به دلمردگی پاییز نسپار
این قصه را
برای لحظه ای به سینه بفشار
شاید یادش بیاید
سحرگاه شکوفه بارانی را که
به تیغ نگاهت خونین شد
به به عالی بود
در حین خواندن شعر ، خوانش زیبای شما در ذهنم می پیچید
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
بانو جانم درود
عالی و بسیار دلنشین...


۱۸ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو
در نیمه ی همه ی ماه ها
زاده شده ای
آنجا
که قرص ماه
چهارده ساله می شود
نه به زیبایی
نه به فریبندگی
تنها به جنون
جنونی که موج به موج مد می کند تن دریا را
تن مرا
تو
در نیمه ی همه ی ماه ها زاده شده ای
زیبا و دلنشین
۱۰ شهریور ۱۳۹۴
بسیار زیبا...
۱۰ شهریور ۱۳۹۴
زیبا و دلنشین...
۱۱ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من مخاطب حرفه ای تاتر نیستم
از تاتر و بازیگری و ... هم زیاد سر در نمی آورم
ولی با همه ی احترامی که برای گروه نمایش قایلم و خسته نباشید به زحماتشان
کار را دوست نداشتم
واقعا کار را دوست نداشتم
به نظرم بازی ها به شدت اغراق شده بود صدای بلند کوری و اتل که گاهی تبدیل به جیغ می شد در میانه ی نمایش آزار دهنده بود
در میانه ی همه ی این داستان ها دریچه ی انتهای سن که رفت و آمد فردی با کلاه از پشت آن در طول نمایش دیده می شد بیشتر اذیتم می کرد
به هر حال
برای این گروه آرزوی موفقیت می کنم
سپاس از توجه شما دوست عزیز و از اینکه اجازه میزبانی شما را داشتیم مفتخریم
۰۹ شهریور ۱۳۹۴
نماینده ی محترم گروه اجرایی ممنون از توجه شما و به امید موفیقت های پیش رو
۰۹ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مریم.ک (karimzad)
درباره نمایش دریچه i
چقدر پیچیده!
دوست عزیز پیچیده به نظر میاد☺ در واقع هر شب از اجرا به نام یک شهر که داستان در آن اتفاق میافتد نام گذاری شده است. اگر یک شب از اجرا را ببینید کاملا داستان را متوجه میشوید. اگر سه شب را ببینید در جریان در واقع شاهد یک بازه زمانی 6 ساله خواهید بود. نمایش 45 دقیقه است اما از آنجا که تماشاگران 15 دقیقه آخر را در جایی هستند که با گروه بعدی تداخل ندارد، هر نیم ساعت یک بار تماشاگران وارد میشوند.
۰۸ شهریور ۱۳۹۴
ممنون از نظراتتون
۰۹ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مریم.ک (karimzad)
درباره نمایش گاومیش i
حمایت از تاتر برای دید و بازدید از دوستان
یا حمایت از تاتر برای حمایت از تاتر!
هفته ی گذشته دوست بسیار عزیزی مرا تشویق کرد به شرکت در قرار گروهی دیدن تاتری به نام گاو میش،آن دوست عزیز می گفت که این نمایش از یک گروه جوان است که از قضای روزگار کارگردان آن نیز یک خانم و از شاگردان هادی مرزبان است
گفت که متاسفانه به دلیل استقبال اندک ،این نمایش در شب های گذشته برای صندلی های خالی اجرا شده و او تصمیم دارد برای دیدن این تاتر و حمایت از گروهش قرار گروهی بگذارد قرار گروهی ای که حتی با اصرار و در خواست بسیار هم پررنگ نشد
آن زمان بود که به سراغ برگه ی تاتر گاومیش در تیوال رفتم ،اطلاعات و خبر های برگه برایم جالب بود و همینطور پیشینه ی کارگردانش
دیشب به تماشای نمایش نشستم کاری روان و خوب ،واقعا خوب ،با متن محکم وپیراسته ؛بازی های روان و جذاب و کارگردانی خوب اگر چه می توانست با رعایت مواردی بسیار بهتر شود اما قصد من اکنون سخن گفتن درباره ی مسایل فنی و ساختاری ... دیدن ادامه ›› کار نیست
آن چه مرا از دیشب تا حالا به فکر برده این است
بارها در تیوال به دلیل این که یکی از عوامل اجرایی ،بازیگران یا کارگردان یک نمایش از دوستانمان بوده (فارغ از خوب یا بد بودن کار)برای دیدنش بسیج شده ایم قرار گروهی گذاشته ایم و به کار رونق داده ایم
بارها به دلیل این که یکی از عوامل اجرایی ،بازیگران یا کارگردان یک نمایش از دوستان محبوب همکاران دست اندرکار تیوال عزیز بوده کار به پیشنهاد تیوال تبدیل شده و قرارهای گروهی اش بی درنگ پررنگ شده
این که از دوستانمان حمایت می کنیم در مسیر پیشرفت بسیار پسندیده است و حرفی در آن نیست
این که تیوال نقش بسیار مهمی در حمایت از تاتر و تاتر دوستان دارد هم مثل روز روشن است
اما پرسش من این است
اگر گروهی که از قضای روزگار نه از عواملش دوستی فعال و نزدیکی با ما دارد و نه روابط عمومی اش چندان در تیوال و ارتباط با دوستان تیوالی فعال عمل می کند کار خوبی را بسیار بهتر و با استانداردهای بالاتر از کار های دوستان ما به اجرا ببرد، محکوم به انزوا و اجرا برای صندلی های خالیست؟
که اگر چنین است بیاییم تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم
در بسیاری از مواقع از دوستانمان حمایت می کنیم نه از تاتر !
و این دیشب برای من پرسش دردناکی بود....
عالی نوشتی مریم جان. حرف دل من هم بود و ممنون که علی رقم اینکه می دونم به خاطر ساعتش برات سخت بود اومدی و حمایت کردی :)
۲۹ مرداد ۱۳۹۴
من نیز به دیدنش خواهم رفت...
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
سپاس از شما مطمئنم از دیدن این کار خوب پشیمان نمیشوید
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید