در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال راد زارع | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:46:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در درجه اول خسته نباشید می گویم به کارگردان محترم، که طراح و تهیه کننده اثر هم هستند. همین موضوع دردسرهای بسیاری دارد. اثر سختی را هم انتخاب کرده اند که ترکیب آنها مثل یک شمشیر دولبه عمل می کند.
یک نکته مهم اینکه قصد زیر سوال بردن اثر را اصلا ندارم. نکات مثبت و منفی در نمایش وجود دارند که آنها را درج می کنم.

نور و دکور خوب هستند. البته بهتر بود علیرغم محدودیت های موجود از دلستر استفاده نمی شد (آن نوشیدنی مد نظر کف نمی کند). انرژی هر دو بازیگر و بطور کلی کارگردانی قابل قبول بود. از وقتی که گذراندم ناراضی نیستم. اما نکات ریز و درشتی در اثر وجود دارند که رعایتشان کمک موثری به "چشم نواز" شدن آن می کنند:

مهمترین مساله تعمق بخشی به روند حرکت نمایشنامه است. روح نمایشنامه دو بخش جدا دارد. بخش اول تا زمانی است که مایکل دلیل بازی الیزابت را می فهمد و بخش دوم پس از آن. ترکیب پیچیده عشق، حسادت، نفرت و انزجار از مایکل در خلال مدت های مدید که الیزابت را به چیدمان یک چنین بازی خطرناکی واداشته، طبعا ... دیدن ادامه ›› اجازه یک سری کارها را از او می گیرد.
بعنوان مثال شوخ طبعی بازیگر نقش الیزابت در بخش اول نمایش نه تنها خوب که تحسین برانگیز است، اما از زمانی که مایکل متوجه داستان الیزابت می شود (شروع بخش دوم)، ادامه این شوخ طبعی، آن چشم نوازی اثر را کم می کند. از اینجای نمایش تا انتها، روند داستان صرفا انتقام جویانه خواهد بود. اساسا فردی که دلیل مشکل جسمی خود و ناتوانی در ادامه رقص باله که جزیی از وجودش بوده است را نه تنها ناشی از اتفاق که ناشی از بی مبالاتی فرد دیگری می داند و خاتمه اش، طرح این بازی خطرناک است، از زمانی که به مایکل اصطلاحا اطلاع رسانی می کند، دیگر دنبال بذله گویی نیست و فقط دنبال نهایی سازی انتقامش است...
اینها تمپوی بازیگران (که مشخصا قابلیت های بالایی دارند) را بخصوص در بخش دوم متحول می کنند و آن چشم نوازی را به ارمغان می آورند.

در کل آرزوی موفقیت های بیشتر و بزرگ تر برایتان دارم.
خسته نباشید به تمام اعضای محترم این نمایش.
اولین نکته ای که با دیدن همان لحظات ابتدایی نمایش به چشم می آید زحمت زیاد بازیگران در پرفورمنس شان و هماهنگی تیمی است که من آن را تحسین می کنم.
اما صدای تقریبا تمام بازیگران نامناسب بود و بجای بیان رسا، فریاد می زدند که بعضا آزار دهنده می شد. این مساله، در زمان هایی که موسیقی در سالن پخش می شد با شدت بیشتری احساس می شد و شاید بهتر بود با توجه به توانایی بازیگران، موسیقی کمتری در اثر استفاده می شد. بیان بازیگرانی هم که در باکس های شیشه ای بودند عملا نامفهوم بود.
و یک موضوع دیگر، نحوه گریز دو بازمانده بود که از پرسش های مهم نمایش است و شاید بهتر بود وقت بیشتری برای چگونگی آن صرف می شد. مقداری عجیب بود که چطور می شود در یک اردوگاه نازی، با مقداری سکه و یا دو سال معافیت بهره مالکانه از اعدام گریخت.

و در پایان، به نظرم می شد برای انتقاد به شرایط روز، سلیقه بیشتری به خرج داد.
دو روزی با خودم کلنجار رفتم که انتقادم را بنویسم یا نه؛ نمایشی نامناسب و به شدت خسته کننده!

تنها نکته مثبتی که این اثر داشت، (به جز چند تحرک ناخواسته) بت ایستادن بازیگران بود.

اما صحبتم را به دو قسمت تفکیک می کنم.

1) کاربران محترم:
اساسا این همه تعریف و تمجید دوستان از این اثر را متوجه نشدم. لطفا بگویید تا ما کم سوادان هم دریابیم!
اگر تعاریف کلیشه ای را کنار بگذاریم، ... دیدن ادامه ›› "فرم" به بیان ساده، عبارت است از چارچوب کار که در خلال آن، بیننده اثر را درک می کند. وقتی این همه از پیچیدگی صحبت می کنید، چطور اصلا آن را درک کرده اید، ارتباط برقرار کرده اید و حال از آن تمجید می کنید؟!

2) کارگردانی اثر:
الف) در خلال نمایش، (نمی دانم چرا) مدام این فکر به سرم خطور می کرد که کارگردان، (خواسته یا ناخواسته) به دنبال الگوبرداری از ریتم صفر آبراموویچ بوده (؟) اگر این باشد بسیار بد است. آن اثر مشخصا حرف دیگری می زند که قطعا اینجا بیان نشده است.

ب) با همه اصراری که این روزها روی نمایش های کارگاهی وجود دارد، هر چقدر هم که از اسلوب کلاسیک خارج شوید، یک طیفی از فعالیت ها در نمایش تغییرناپذیرند. آخر این چه سبک نورگیری در صحنه است؟ این دیگر چه روش پخش موسیقی در اجرا است؟ مگر ما آمده ایم تمرین شما در پلاتو را ببینیم؟!

ج) این چه لحن "از بالا به پایین" و غیرمحترمانه برای تذکر به تلفن همراه برخی تماشاگران در نمایش است؟ تماشاگر، هر چقدر هم که آماتور و "کارندیده" باشد، باز هم "ولی نعمت" شما محسوب می شود. این ادبیات در شان یک کارگردان نیست.

د) خروج از درب سالن در حین اجرا، معنا و مفهوم خاصی در نمایش دارد. چرا بی توجه به این مفهوم، مدام آن را تکرار می کنید؟!

ه) در پایان، خالصانه، بدون کوچکترین جسارت و تقدیر از تلاش تان، شما را به حضور در دوره های کارگردانی تشویق می کنم.
خیلی ممنونم از نظر شما رفیق عزیزم همین که اجرا و نقدهایتان دو روز درگیرتان کرده و همین که برایمان انقدر زمان گذاشتید باعث خوشحالی بنده است معمولا اجرا باید در حدی باشد که مخاطبی انقدر برایش زمان نقد بگذارد مثل اینکه اینطور بوده
بسیار خرسندم از این موضوع 😘
۲۸ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راد زارع (rad_zare)
درباره نمایش ساپو i
درود به همه عزیزان تیوال و خسته نباشید به کلیه عوامل نمایش ساپو.
نزدیک به یک سالی بود که بواسطه اتفاقات ایران عزیز، دل و دماغ کاری را نداشتم حتی تئاتر. دیشب بعد از این مدت زیاد به تماشای نمایش ساپو نشستم و در مجموع از وقتی که برای آن صرف کردم راضی ام. نظرم را در ادامه با شما دوستان به اشتراک می گذارم.
اول از همه چیزی که به شدت احساس می شد اصطلاحا امضای آقای سعدی بود که در پای اثر بوضوح می توان آن را دید؛ نکاتی که در نمایش های پیشین ایشان دیده بودم و در این نمایش نیز به تعدد دیده می شد. نکته مثبت آن این است که خوشبختانه شکل بکارگیری آن توی ذوق نمی زند. سبک کار هم مثل کارهای پیشین شان کارگاهی بود. این می تواند برای تماشاگر، هم مثبت، و هم منفی باشد که البته من از طرفداران این سبک هستم. انتقاد صریح به ناعادلانه بودن شرایط، و ساز و کار هستی، هم مرا به تحسین واداشت و هم دلم را به درد...

اما نقاط مثبت:
- دید بزرگ و ذهن خلاق کارگردان در خلق المان های متعدد بصری-تمثیلی؛
- بیان صریح دغدغه های اجتماعی-فرهنگی بویژه در فرهنگ داخلی که از گریم، ... دیدن ادامه ›› و طراحی لباس بازیگران قابل لمس بود؛
- هماهنگی خوب بازیگران در صحنه های جمعی و خلاقیت بهتر آنها در رفع چالش های احتمالی ناخواسته در زمان اجرا؛
- نور و صدای بسیار عالی و میزانسن مطلوب در عین سادگی؛
- پرفورمنس خوب و از همه مهمتر صدای رسای بازیگران بویژه در صحنه پایانی.

نقاط منفی که بنظرم از ارزش اثر کم نمی کند، شاید به منبع الهام گرفته شده اثر اشاره می شد بهتر بود. و اینکه از نظر من، رورانس و تمام اجزای آن، جز جدایی ناپذیر یک نمایش است و صحبت های پایانی کارگردان بسیار مهم است. نمی دانم چرا بعضا از آن چشم پوشی می شود که متاسفانه در این این نمایش نیز شاهد آن نبودم.
در کل، خسته نباشید و تشکر از زحمات دوستان. به امید پیشرفت و کارهای بهتر.
ممنونیم که به تماشای نمایش ما نشستید و نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
ساپو درواقع از یک استعمار علیه جنس زن حرف میزنه با میزانسن به واقع کاملا تئاتری و بایک ریتم و فرم درست ساپو ایده در اجرا دارد و بازیگران به زن به واقع درست در اجرا ؛ نگاه دیکتاتوری به ساپو درست است کارگردانی هوشمندانه و گاها بی نقص بازی خوب بازیگران خصوصا خانمی که با کفش ها در صحنه بازی می‌کند و بیان درست انها ساپو نگاه درستی به اجتماعی دارد که دیکتاتورها زن ها را استعمار اجتماع خود می‌کردند نمونه اش آلمان و هیتلر نازی و حتی استالین و نگاهی که به زن دارد ؛ نگاه درست کمنیستی شوروی به جنس زن حتی زنهایی که نمایش فشن شو اجرا می‌کنند تا تیمارستان و نگاه روانشناختانه به زن هایی که فقط باید باردار شوند و بچه بیارن و درنهایت خودکشی ساپو بامخاطب رو راست است و حرفش را با میزانسن تئاتر به مخاطبش درست همزاد پنداری می‌کند تئاتر خوبی را ما در استیج مشاهده می‌کنیم
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و عرض خسته نباشید به عوامل این کار.
دیشب نمایش رو دیدم.
داستان نمایش تقریبا تکراری بود و از قبل تقریبا می شد حدس زد که چه اتفاقی می افتد اما اجرای بازیگران بسیار خوب بود و تمپوی آنها دنباله نمایش را برای مخاطب جذاب می کند.
اجرای نقش عاطفه را تحسین می کنم.

دقایق ابتدایی و همزمان با ورود تماشاگران، نقش مهناز (اگرچه زیر ملحفه) اما بسیار خوب، بت و بی حرکت بود. در تمام مدت زمانی که تماشگران به سالن ورود می کردند تا لحظه شروع نمایش لحظه ای فوکوس نکشید که این، حکایت از تسلط بازیگر به ایفای نقشش در نمایش دارد.

از صدای سروان (و البته بازی وی) زیاد لذت بردم.

نور و صدا اگرچه بسیار ساده، اما بسیار باحوصله و از سر سلیقه تدوین شده بود و هماهنگی ... دیدن ادامه ›› بازیگران با ورود و خروج نور، و فراز و فرود صدا خوب بود.

ایده روشویی بسیار خوب بود، اما بنظرم می شد که سلیقه بیشتری هم برای آن به خرج داد.

اما در خصوص سروان، با معرفی ایشان پشت در، منتظر ورود یک سروان با لباس مناسب بودم که اصلا انتظارم محقق نشد. و کامنت ها را هم که مطالعه کردم، اصلا با نظر کارگردان عزیز موافق نیستم. به حکم یک دیالوگ و اینکه تماشاگر به این فکر فرو رود که سروان، سروان است یا نه و لذا به این علت، طراحی لباسش تغییر کند و ماهیت سروانی وی را زیر سوال ببرد ایده چندان خوبی نیست، ضمن آنکه اساس این نمایش پرداختن به یک چنین تفکری هم نیست.

در هر حال از اجرا راضی بودم. و اگر بازیگران نمایش، در حال حاضر نمایش دیگری هم روی صحنه دارند، کامنت کنید ممنون خواهم شد.
ابتدای هفته به دیدن این نمایش نشستم.
نمایش بسیار خوبی است. نقاط ضعفی در آن وجود دارد، بخصوص از منظر تناسب زمانی دیالوگ ها که البته ظاهرا برداشتی آزاد از کارگردان بوده است.
بازی نقش آغامحمدخان، اقیانوس العلوم و فائزه لذت بخش است و صدای خوب و پرتوانی را هم روی صحنه اختیار دارند.
خسته نباشید به عوامل محترم.
اما حیف از سالن کم تماشاگر.
یک توصیف کوتاه از این اجرا:
نور مناسب، موسیقی عالی، دکور ضعیف، اجرا بد، داستان و محتوا افتضاح!

حیف زمانی که می شد به کارهای مهمتری پرداخت اما به دیدن این نمایش گذشت!
یک سوال مهم این است که چرا بیننده ای که آمده اجرای زنده ببیند باید چشمش به آن تابلوی کم نور و زپرتی سالن گلایل بند باشد و زور بزند و هی زیرنویس بخواند؟! البته شاید عوامل محترم فکر کرده اند تماشاگران، مادرزاد، زبان های فرانسه و آلمان و روس را از بر اند و زیرنویس های درهم و برهم و نامنظم را فقط برای زینت اجرا گذاشته بودند! خب برادر من به هر دلیلی خواستید مختلف باشید، قبول، اما لااقل مدتی را صرف تمرین در همین شرایط می کردید تا متوجه شوید زیرنویس ها پس و پیش نیستند. هدفتان از کشتن و زنده کردن و دوباره کشتن چیست؟! هر کاری اسلوبی دارد؛ چون می خواهید مختلف باشید، نمی شود فرماندهی داستان را بدون دلیل از اول و آخر داستان حذف کنید و بی اندازید وسط نمایش!


اما سوال هایی که در حین و پس از اجرا، فکر کردن به آن ذهن را خسته می کند:
- وسط آن ناکجا آباد در میدان جنگ، آن وان حمام و دوچرخه چه ... دیدن ادامه ›› می گوید؟!
- چرا هنر پرفورمنس را فقط در زمین خوردن بازیگر دیدید؟
- و چرا خط سِیر داستان را وسط نمایش گم کردید و بعد هم با خودتان گفتید جهنم، رها شد که شد؟!

جناب شیرالی عزیز اولا حیف آن جوان های پراستعداد، دوما جسارت می کنم و پیشنهاد می دهم آن آب توبه (روی صحنه) را روی خود بریزید تا حداقل مدتی از صحنه نمایش دور باشید.
موضوع خوب اما اجرا بسیار خسته کننده.
مهندسی زمان دراکولا هم تا پایان داستان مبهم باقی ماند و چیزی نبود که خود تماشاگر حدس بزند. نقایض مهمی جلوی هر حدس قرار دارد که اثر، پاسخی به آنها نداده.
در هر حال برای بازیگران و کارگردان محترم آرزوی موفقیت می کنم.
پویا فلاح، جعفر میراحمدی، celine و رویا پاک سرشت این را خواندند
محمدرضا دانش این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش درخور و قابل تحسین، بازی ها دقیق و بسیار عالی و استفاده از گویش های بومی و قومی (ضمن ظرافت به تصویر کشیدن مشکل اصلی داستان در جایجای کشور) لذت دیدن نمایش رو هم دوچندان کرده بود.
دو نکته (که اصلا دوست ندارم زیبایی این کار با اون رو زیر سوال ببرم)؛
درجه نظامی شایگان، ستوان یکم بود و زمان که ارتقای درجه پیدا می کنه به سروانی می رسه و با توجه به زمان 4 ساله جهت تغییر درجه در ارتش، یک مقدار غیرمنطقیه به یک باره سرگرد شه. البسه (شلوار) و آرایش موی سر همکار ایشون (ستوان دوم) هم مناسب با زمان وقت (دوران پهلوی) نبود. اما داستان نمایش، ریتم و تمپوی بازیگران بسیار عالی و درخور توجه بود. نمرم 5 از 5. خسته نباشید به عزیزان.
زهره الف، امیرمسعود فدائی، شاهین ه، سپیده و محمد فروزنده این را خواندند
وحید و سما بانو این را دوست دارند
گویا پیش از انقلاب درجهٔ سروانی کنونی با ۴ ستاره وجود نداشته و مستقیماً با سه ستاره سرگرد می‌شدند، منم نمی‌دونستم تا اینکه یکی از دوستان که پدرشون بازنشستهٔ ارتش هستند اینجا این نکته رو گوشزد کردند.

https://s3.amazonaws.com/bala.static/links/77422d4b-bc20-4a5d-b9c7-c910b98ae52c-permlink.jpg
۱۳ آذر ۱۳۹۸
احسنت، ممنون از راهنمایی.
۱۳ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درست بعد از هر زمستون سختی، یه بهار سرسبز از راه می رسه...

داستانی اگرچه تکراری، اما بازی های قوی، کارگردانی مناسب، دیالوگ های بعضا نافذ، ریتم و در نهایت تمپوی مطلوب بازیگران زمینه ساز این شدند تا نمایشی خوب روی صحنه بیاد. با اجازه اتابک خان نادری عزیز کمی نقد می کنم اثر رو.
بنظرم اگر میزان صحنه در خلال تغییر صحنه تغییراتی داشت فرآیند حرکت و سیر داستان رو دلچسب تر می کرد. در چند صحنه نور کامل گرفته نشد که این موضوع بخصوص در چنین داستان های روایی باعث می شه بیننده با تغییر صحنه، از تعمق نمایش خارج بشه. در یکی دو صحنه بازیگران از حسی که لازم بود برای روایت داستانشون در اون قرار بگیرند خارج شدند که مقداری مطلوبیت رو کم می کنه. بعنوان مثال وقتی دختر از داستان سقط صحبت می کنه، این موضوع اینقدر حساس هست که اگر دمپایی (کفش / صندل / روفرشی) فرد از پاش دربیاد، فرد به اون بی اعتنا باشه و دنبال دمپاییش نگرده. البته تاکید دارم این نقد رو از جنبه منفی نباید نگاه کرد و تنها تلاشی هست برای بهبود کار. بخصوص اونکه همون دختر در صحنه پایانی با هنرمندی کامل و بصورت بِت روی ویلچیر نشسته بود و تماماً حسی که باید از یک آدم زخم خورده رو به بیننده القا می کرد القا کرد.
خسته نباشید و به امید درخشانی بیشتر.
نمایش بدی نبود اما خیلی هم خوب نبود.
نقطه قوت این نمایش، تسلط بازیگران بخصوص آقایان یحیوی و داخ روی سطح صدا و قدرت بیان اونها هست. صدا و نور مناسبه. استفاده از خورشید و نوع تحریکی که به استعاره برای ایکاروس انجام داده شده از نقاط مثبت کار به شمار می ره،
نقاط ضعف نمایش بنظرم در چند دسته هستند. پرفورمنس برخی بازیگران بخصوص آقای داخ در صحنه عیش اصلا مناسب نیست. اما بطور کلی بازی بازیگران در نمایش نمره قبولی می گیرن و مطلوبیتی که با دیدن نمایش (اگر) حاصل شه، ناشی از همان بازی بازیگران هست.
اما یک مساله مهم که در خصوص این نمایش وجود داره، (بنظرم) فاصله محوری نمایش با بُعد اصلی داستان ایکاروس و دایدالوسه. کارگردان اثر، بد نبود زمانی (ولو اندک) رو به فرآیند و تحرکات دایدالوس اختصاص می داد و اینکه اصلا چرا ایکاروس دنبال آزادی هست رو بیان می کرد... در بطن امر، با بازی آقای داخ، فقط خودخواهی دایدالوس به تصویر کشیده می شه اما دایدالوس نقاط مثبت فراوانی هم داشته که به اونها اشاره نشد و در نمایش، نهایتاً در ذات پدرانه توصیف می شه. به نظرم تعمیم به کلی که کارگردان در اثر استفاده کرده مناسب نیست. استعاره خورشید اگرچه خودش مطلوب هست اما نقص اون بنظرم تک بعدی کار شدن اون هست. در مورد پاسیفای هم، اصل داستان فکر می کنم درست اشاره نشده بود.
طراحی لباس بجز لباس دایدالوس، بنظرم بقیه نامناسب بودند. چه رنگ بندی و چه دقت در طرح.
در کل نمرم متوسط هست به این نمایش اما بابت وقتی که ... دیدن ادامه ›› گذاشتم ناراضی نیستم. حداقل از بیان خوب بازیگران لذت بردم.

اما یک نکته مهم که لازم می دونم در موردش توضیح بدم شرایط بد و نامناسبیه که در بازار تئاتر کشور داره اتفاق می افته. تبلیغات ناجوانمردانه و هجو که روز به روز در حال شدت یافتن هست، به اندازه ای عمق پیدا کرده که حتی در زمان اجرای نمایش این دوستان، تعدادی "تماشاگرنما" با صحبت های نابجا، تقلید صدا و بعضاً متلک گویی به بازیگر! آن هم درست در زمان اجرا! اقدام به برهم زدن تمرکز بازیگران می کردند که واقعا جای تاسف داره... اینکه بخوایم رقابت ناپاکی که در تمام اصناف دیگه هستن رو به عرصه هنر بکشونیم بسیار بسیار زشته. خوشحالم بازیگران عزیز تمرکزشون رو از دست ندادن، اما امیدوارم فکری به حال این حال و هوای زشت اتفاقات پشت سری هنر بخصوص تئاتر انجام شه.
امیر مسعود و میترا این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب مجدد به تماشای این اجرا نشستم و واقعا از اون لذت بردم. همه چیز بنظرم خوب بودند و چیزی که قابل بیانه، تغییر قابل ملاحظه و مثبت اجرای نمایش در قیاس با اجرایی هست که دفعه پیش دیدم. نورپردازی بسیار بهتر شده بود. صحنه استفاده از لباس کشسان قرمز چن چی که کامل نور گرفته شد در قیاس با دفعه پیشین بسیار بهتر شده بود. و یا دیگر صحنه ها که آمد و رفت نور، بسیار بهتر شده بودند. صدای سالن خیلی بهتر بود.
یک تغییر آشکار در صحنه پایانی بود. اجرای پیشین صحنه پایانی که خاندان گویا دستگیر شده بودند تشخیص صدای بازیگران کمی دشوار بود که چه کسی در حال صحبت کردن هست، اما تغییری که دیشب دیدم جالب بود و دیالوگ ها راحت تر شنیده می شدند. بطور کلی بازیگران در قیاس با اجرای پیشین بیشتر در حس فرو رفته بودند که دیدن نمایش را دلچسب تر کرده بود اما بنظرم هنوز برای این کار جای کار وجود دارد. نقش چن چی تلاش کرده بود وضوح بیشتری در دیالوگ هایش داشته باشد که در قیاس با اجرای قبلی بسیار بهتر بود. بنظرم می شود بازیگران روی دیالوگ هایشان بیشتر تمرکز کنند؛ ظاهر کار دیالوگ های مبتنی بر گفتمان روزمره هست اما بعضا برخی کلماتی استفاده می شه که کاملاً کلاسیک هست. شاید بهتر باشه روی این موضوع هم کار بشه. در پایان، نکته ای که بنظرم مطلوب هست و دوست دارم در مورد اون صحبت کنم این هست که علیرغم تعدد تغییر صحنه، ریتم کار تغییر خاصی نمی کنه که این ناشی از تسلط بازیگران و عوامل روی کار هست.
موفق باشید دوستان.

جناب آقای زارع، ممنون از وقتی که برای دیدن بار دوم این نمایش صرف، و نقدی که متعاقبا در اینجا برای اون درج کردید.
۱۳ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بسیار عالی، بسیار عالی و بسیار عالی
بدون اغراق اصلا انتظار چنین اجرایی را نداشتم. البته به این معنی نیست که نقایص کار را نادیده گرفت اما اصلا نقایص این نمایش در حد و اندازه ای نیستند که سنگینی وزن این اجرای خوب را تحت تاثیر قرار بدهند. یک چنین نمایشی با چنین موضوعی مهم و از آن مهمتر نویسندگانی توانمند، بدون اغراق جرأت اجرا می خواهد و من، تمام قد به احترام این اجرا و این تیم می ایستم.
خیلی خیلی خوشحالم که فرصت نمایش هنوز باقی مانده و قدر مسلم یکی دو بار دیگر این اجرای خوب را به تماشا می نشینم.
با اجازه کارگردان اثر که در انتهای نمایش اشاره فرمودند نقدشان کنیم، تلاش می کنم نقدی انجام دهم اما تأکید می کنم این نقد اصلا به معنای زیر سوال بردن این اجرای خوب نیست.
نورپردازی جای کار بیشتری داشت. می توانست با ترکیب بندی های بیشتر صحنه ای که لوکرشیا و چن چی بر سر مهمانی شب گذشته شان بحث می کردند بهتر باشد. و یا همان صحنه مهمانی چن چی که به گفته خودش به مجلس قاتلان تبدیل شد می توانست هم خشونت بیشتری داشته باشد و هم ترس بیشتری به ذهن تماشاگر تزریق کند. ... دیدن ادامه ›› انتخاب برخی موسیقی ها بسیار خوب بود اما برخی دیگر می توانست بهتر باشد. به نظرم ایرادی نداشت از کارهای معروف و یا حتی صحنه های معروف فیلم های با این ژانر گزینش می شد. سالن به نظرم در پخش موسیقی مشکلات زیادی داشت، پایین و بالا رفتن تُن صدا مناسب نبود و بعضا تا اندازه ای آزاردهنده بود.
اما ظرافت های کار بسیارند و واقعا دیدن این کار را به دل آدم می نشاند؛ تمپوی بازیگران در تک تک صحنه ها فوق العاده است و تماما حس و حالی که باید به تماشاگر القا کند را القا می کند. لبخند خشک، تلخ و پرمعنی اهریمن در صحنه آخر که حاکم زمانه شده... و یا ضجه افراد خانواده چن چی در همان صحنه، یا شستن دست نماینده پاپ در ظرف آب و گول زدن فرزند چن چی که اشاره به محاکمه مسیح (عدالت به زمین آمده) توسط پونتیوس پیلاطس داشت، و یا استفاده از لباس کشسان قرمز و ترکیب بندی آن با نور از پشت و بالا که مشخصا یک پیام سرراست را به بیننده منتقل می کند و ... و ... و ... زیاد است نقاط مثبت و خوب این اجرا.
فقط تلاش می کنم تمام صحبتم را در یک جمله خلاصه کنم:
یک نمایش تحسین برانگیز...
میترا و س محمدی این را خواندند
امین سعدی، رویا م و بهروز صیامی این را دوست دارند
طی هماهنگی های صورت گرفته مسائل ناشی از صوت تا حدود بسیار زیادی برطرف گردید سپاس از توجهتان
۲۸ شهریور ۱۳۹۸
ممنون
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خاندان چن چی...
خوب درآوردن این نمایش کار چندان آسانی نیست. جناب آقای سعدی، کارگردان محترم روی اثر بسیار مهمی دست گذاشته اند که امیدوارم چشم و ذهن بیننده را به دست آورد. این کار را حتما خواهم دید و البته امیدوارم نقدی مثبت از آن در همین جا بنویسم. موفق باشین.
خسته نباشید به همه عوامل عزیز گروه توانمند ردپا،
بنا به دلایلی، کمتر سراغ نمایش های کمدی که روی صحنه می آیند می روم اما برخلاف این عادتم، این دومین باری بود که نمایش "آپ آرت مان" رو می دیدم و از هر ثانیه ای که بابتش صرف کردم لذت می بردم.
ویژگی ممتاز آپ.آرت.مان در اینه که به معنای واقعی طنزمحوره و در حقیقت با ظرافت خاصی از اسلوبِ طنز (و نه هجو) برای اصلاح ترکیب بندهای نادرست جامعه استفاده می کنه. درونمایه این نمایش بخوبی فرآیند همذات پنداری رو در هر سه خانوار برای بیننده بوجود میاره که این رو برگرفته از توانایی این مجموعه نمایشی می دونم. دیالوگ هایی که در عین سادگی برآمده از واقعیات جامعه ما هستن؛ دخالت ها و تجسس های نابجا (اصطلاحا سرک کشی در زندگی دیگران که متاسفانه هنوز هم درگیر آن هستیم)، استفاده از ضعف احساسی انسان ها، درک ناصحیح از فلسفه زندگی مشترک، حتی فقدان احساس امنیت پسرک بابت از دست دادن یک واحد اجاره ای آن هم بخاطر خنده ها و شلوغ کاری های یک دختر! و از همه مهمتر کسب منافع شخصی به هر طریق ممکن ولو به قیمت نابودی غیر... از نکات بارز این نمایش اند که در بسیاری از اوقات با همان نگاه طنز بیان می شوند.
خسته نباشید به کارگردان، بازیگران و دیگر عوامل این نمایش و امید به موفقیت های بیشتر این تیم جوان و البته توانمند.
تشکر برای همراهی و محبت شما
۲۰ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خسته نباشید به همه عزیزانی که در این نمایش زحمت کشیدند.
بنده نمایش اختتامیه رو دیدم. یک مقداری ناراحت کننده ست که تعداد تماشاگران در مراسم اختتامیه کم بود. شاید تبلیغات مناسبی صورت نگرفته بود. برای نمایش اختتامیه هم یک سری انتظارات ویژه در رورانس وجود داره که چندان محقق نشد. بازیگران بسیار عالی بودند و خیلی خوب نقش ایفا کردند. پرفرمنس همگی بسیار خوب بود، بخصوص نقش رضا و قاسم والبته حشمت. از نکات دیگر نمایش به آمبیانس و میزانسن خوب اون می تونم اشاره کنم که از نظرم نمره خوبی کسب می کنن.
اما نکات منفی نمایش رو با اجازه کارگردان محترم و دوستان عزیز هم مطرح می کنم:
برخلاف تمپو عالی تقریبا تمام بازیگران، ریتم نمایش بسیار بسیار بد بود و در پاره ای از اوضاع حتی احساس خواب آلودگی به من دست می داد. هوای سالن گرم بود و در پاره ای از لحظات آزار دهنده می شد. دیالوگ ها بعضا مازاد بودند. بعنوان نمونه وقتی دختر داره غیرمستقیم در مورد بچه شون صحبت می کنه و بعد به زنده زنده دفن شدنش اشاره می کنه، تماشاگر دلیل زنده به گور شدنشو متوجه می شه و بیان مجدد موضوع با محتوای اینکه من حامله شدم زیاده و یه جور داره به تماشاگر می گه می دونم موضوعو نفهمیدی دوباره برات می گم که بفهمی!
در کل کارگردانی کار جای قیچی کردن بیشتری داشت ولی در هر حال به این دوستان خسته نباشید می گم و از بازیگران امیدوارم کارهای دیگری رو ببینم.
علی جباری و حمیدرضا مرادی این را خواندند
آقای سوبژه (محمد لهاک) و زهره مقدم این را دوست دارند
زارع نازنین
علت تاکید در مورد بچه برای فصل مشترک ایست که مهمان گورستان با دختر داره
⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
جناب زارع شاید یکی از دلایل خالی بودن سالن که فرمودید بی اعتنایی خود دوستان به درخواست های تخفیف و تیوال پلاسی شدن کار بوده باشه
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
بله احتمالا همین بوده
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر دقت در طراحی حرکت؛ چقدر...
خلاصه دیالوگ ها و فرآیند حرکتی 11 ساله در خلال چهره نمایش به معنای واقعی کلمه، زندگی در تئاتره...
هر جمله دیگری بنویسم زائده...
خسته نباشید به عوامل عزیز این نمایش. زیبایی اصلی این نمایش جدا از برخی دیالوگ های پرمفهومش، در سادگی اجرا و توامان مهارت بازی دو بازیگره.
بنده نه ارتباطی با این نمایش دارم و نه انتفاعی از اجرای این نمایش می برم. برام سواله این تعداد نمره یک و دو به چه علته؟! حداقل تحلیل کنید اثر رو. نقایص را عنوان کنید. بعد نمره یک رو ثبت کنید. شاید ما کم سوادیم! حداقل بیان کنید دلایلو تا ما هم یاد بگیریم اساتید! با احترام عرض می کنم و قصد جسارت ندارم، اما روی صحنه رو که بعید می دونم، امیدوارم حداقل یک بار پشت صحنه رو تجربه کرده باشید که اینطور نقادانه نمره می دهید!
بطور قطع شما در 2 ساعت و نیم زمان، کارهای مهمتری برای انجام دادن دارید تا اینکه به دیدن این نمایش بپردازید!
صد البته که باید از نمایش حمایت کرد. نمایش به حد کافی در سال های گذشته به محاق رفته، اما این هم بدین معنی نیست که از هر اثری با "به به" و "چه چه" یاد کنیم. بخصوص آنکه کارگردان اثر کسی است که روی اسمش حساب باز کرده بودیم اما این نمایش همه آن حساب ها را به باد فراموشی سپرد. پس از اجرا مرتب چهره مهدی کوشکی را در ذهن مرور می کردم که آیا واقعا خود او بود اول نمایش برایمان صحبت کرد؟ یا کسی خواسته صدا و چهره اش را تقلید کند و او را اینطور زمین بزند! جناب مهدی خان کوشکی عزیز، این اثر در حد نام و شأن شما نیست.
درست است که بازیگران حرفه ای نیستند اما شما چطور؟
اولین چیزی که قبل از شروع نمایش به طرز نامیمونی توی ذوق می زند، فوکوس کشیدن سی و اندی بازیگر است که اصلا خیالشان نیست تماشاگر به داخل سالن آمده! این ایراد مربی است که هنرجو اش را درست تربیت نکرده. به جز چند بازیگر معدود بقیه این هنرجویان دوست داشتنی اصلا هنوز ندانسته اند که چطور باید در نقش فرو رفت، هنوز آگاه نشده اند که کشیدن خمیازه! در زمان اجرا چقدر تأثیر منفی در چهره نمایش می گذارد. اگر قرار است کسی را با شلاق تنبیه کنید همان را با شلاق تنبیه کنید نه زمین را ! البته این کاملا طبیعی است که از ابزارهای موجود استفاده تام ببرید تا چنین مسایلی را "نمایش گونه" دور بزنید اما این راه دارد؛ حداقل نور را درست بگیرید! از سایه ها به درستی استفاده کنید. تماشاگر با دیدن سایه سراغ تحلیل اثر می رود و وقتی بفهمد سایه حاصل از نور موبایل و دسته سطل روی صحنه، اتفاقی بوده و خیلی شکیل او را سر کار گذاشته دیدش به نمایش منفی می شود.
تناسب زمان و مکان داستان اصلا رعایت نشده. دیالوگ ها ... دیدن ادامه ›› یک دست نیستند و برخی از بازیگران (شاید به اقتضای سنشان) تماما از سر رفع تکلیف به بیان می پردازند. اما این گناه تماشاگر نیست... پرفورمنس بازیگران اصلا جدی گرفته نشده، حرکات اضافه بیش از حد بازیگران خسته کننده است. گزینش برخی موسیقی ها خوب و بجا است اما تعداد دیگری هستند که به قدری در این اثر فالش می زنند که اثر آن موسیقی های خوب را هم از بین می برند. اینها یک طرف قضیه اند. طرف دیگر ماهیت خشونت داستان است که اصلا از آن استفاده نبرده اید آن هم زمانی که توی بوق کرده اید دیدن این داستان را برای آنهایی که مشکل دارند توصیه نمی کنید. صد البته که قیاسی است مع الفارق، اما خشونت افراطی آن چیزی است که تارانتینو در هشت نفرت انگیز و پالپ فیکشن اش بکار برده. این موضوع با ترس روانشناختی (Psychological horror) که دنبالش بودید در تضاد است. مضامین این دو با هم تفاوت دارند. اگر هم دنبال ترکیب دو موضوع باهم هستید با علم به کار از آن درست استفاده کنید!
در پایان پیشنهاد می کنم حداقل اجازه خروج در میان نمایش را برای تماشاگران آزاد بگذارید...
داداش فکر کنم اصلا کارو ندیدی ٬ دوست داری یه مشت سلبریتی باشن رو صحنه ؟ این نقد نیست ٬ کوبیدن از روی حسودیه
۰۴ آذر ۱۳۹۷
جناب رامین خان رضایی، بزرگوار، کسی که حواسش به خمیازه کشیدن یک بازیگر در حین اجرای نمایش هست، یعنی نمایش رو از تمامی زوایای اون دیده...
در خصوص انتظار دیدن سلبریتی هم عرض می کنم خیر، اصلا چنین انتظاری رو ندارم. اما انتظارم دارم وقتی در سالن حاضر شدم و بهای یک کار حرفه رو پرداخت کردم، یک کار حرفه ای رو هم ببینم. قرار است از تئاتر حمایت کنیم اما این بدان معنی نیست که هندوانه زیر بغل هم بگذاریم. تئاترهای بسیاری در تهران هر شب به اجرا در میان. بسیاری از این عزیزان با این کار واقعا امرار معاش می کنند. ساختن چنین اثرهایی باعث می شه برخی تا مدت ها با دیدن نمایش قهر کنند و نمایش های خوبی هم که اسم و رسمی ندارند دیده نشن.
این یک موضوع. موضوع دوم اینه که تبلیغات این اثر بگونه ای انجام شده که شما بدنبال یک اثر تماما حرفه ای هستید اما در اجرا ردپایی از این رو مشاهده نمی کنید.
۰۶ آذر ۱۳۹۷
کارهای آقای کوشکی رو همیشه دوست داشتم و حتمن میدیدم ولی از وقتی زده تو کار جو دادن ها و تبلیغات اگزجره و شرقی غمگین طور از اولویت من یکی که خارج شده..
۰۶ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید