تقدیم به موجودی نازنین
***
دلم برایت تنگ شده ...
ترس هایم یادم می آید و نگاهت...
اینکه چطور مرا از دست تمامشان نجات می دادی . کاش می توانستم تمام تو را در خودم نگه دارم برای این روزهایی که نیستی و دلم می خواهد تو یکی از رهگذران باشی تا بار دیگر ببینمت و مثل لحظه آخر ... که مرا در آغوشت گرفتی ، مرا در بر خودت بگیری .
اما نه... تو هیچ کدام از این آدمها نیستی ... حس کردن نیروی وجود تو ، یکی از زیباترین لحظات زندگی من بود.
نمی دانم یادت می آید یا نه .... ناباورانه از تو خداحافظی کردم و بغضم را در خانه
... دیدن ادامه ››
ترکاندم!!!!
تک تک دروغ هایی که می بافتم را از هم می شکافتی و لبخندهای پیروزمندانه ات را که یادم نمی رود... یادم می رود؟!
اعتماد رفته مرا بازگرداندی و رفتی ...احساس خوبی را که قبل از تو تجربه نکرده بودم را به تو مدیونم ، به تو...
کاش ببینمت... .
از: خودم