در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی شفق | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:46:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
_ آرمان‌هات قشنگن ، ولی از بدبختی چسبیدی بهشون

_ وقتی یک چیزی رو زیاد تکرار کنی ، تبدیل به واقعیت میشه
یادداشتی برای نمایش شکافتن کام ماهی

با قدردانی از هنرآفرینان این نمایش؛ آقای پرهام نویسنده، خانم قناد کارگردان و بازیگر نقش زن، همچنین آقای جاهد بازیگر نقش مرد، و همه کسانی که در تدارک و اجرای موفق نمایش همکاری کرده‌اند، نکاتی را از دید یک تماشاگر، به امید سودمند بودن ارایه می کنم.

۱- نمایش با بررسی رابطه مشکل‌دار یک‌ زوج در محدوده یک خانه و زندگی آسیب‌‌پذیر آن‌ها، منفعت‌پرستی و ضعف‌های شخصیتی آدم‌ها را نشان می‌دهد. درواقع، زن و‌ مرد همه کمبودهای روحی و شخصیتی خود را به این‌ ‌زندگی مشترک منتقل کرده‌اند. کارگردان در این نمایش به بخش نادیدنی یک زندگی امروزی و مرور ذهن مرد و زنی می‌پردازد که به جز خود و دارایی های کنونی و محتمل در آینده چیزی نمی‌بینند. تاکید بر حماقت و لجبازی طرف‌های این‌ رابطه مهم است. در این آینه ، مخاطب، فراتر از مرزهای یک رابطه اشتباه را می‌بیند و شاید شکافتن کام ماهی همان جا رخ می‌دهد.

۲- نمایش، فراز و فرود و‌ چرخه هایی از درگیری زن و‌ مرد‌ دارد که به جذاب بودن آن کمک کرده است. اما به نظر می‌رسد تکرار دیالوگ‌ها که ابزاری ... دیدن ادامه ›› برای تاثیرگذاری می‌تواند باشد، ملال آور می‌شود، همانند چرخه درگیری‌های زن و‌مرد. دیالوگ‌ها به خوبی تنظیم شده و بازی باورپذیر بازیگران در مسیر متناسبی پیش می‌رود.

۳- نمایش، ریتم تندی دارد و این‌ فرصت تامل را از تماشاگر می‌گیرد. جدای از به کارگیری تفنگ، نمایش همراه با خشونت زیاد است. به ویژه سمن قناد از نظر فیزیکی فشار زیادی را تحمل می‌کند که روی تماشاگر اثر مستقیم دارد، چه به ریشه این درگیری‌ها فکر بکند یا نکند. پشت‌کردن بازیگران به هم و ایستادن پشت به به محیط خانه ، تنهایی به مثابه مجازات را و خودخواهی انسان را به نمایش می‌گذارد، چه «این خراب شده» باشد چه «قصر باکینگهام».

۴- موسیقی، صدا و نور با نمایش همراهی خوبی دارند. صحنه می‌توانست بهتر از این طراحی و چیده شود. شمار زیاد کارتن‌ها در صحنه ، تماشاگر را از تجسم خانه و محل زندگی دور می‌کند.

۵- اگرچه درگیری فیزیکی به اندازه کافی گویای چگونگی درون آدم‌های نمایش است، استفاده از کاغذهای مچاله شده نیز قابل توجه است. این ذهن و روح مچاله شده و درهم ریخته انسان‌های این‌ رابطه است که به سوی هم با نفرت پرتاب می‌شود. به دست‌گرفتن تفنگ به هر انسانی اجازه می‌دهد با دیگری دلبخواه رفتار کند، دست به دست شدن شال قرمز برای نمایش موقعیتی محبت و تغییر فضای رابطه، همچنین رساله دکترا که با اینهمه تباهی در زندگی، ارزشی ندارد و‌ نقشی در درک انسان ایفا نمی‌کند، از جمله روش‌های کارگردان برای تجسم فضای رابطه دو‌ انسان است.

از هنرمندانی که فرصت نمایش خوب را برای جامعه فراهم می‌کنند، سپاسگزارم.
با سپاس که مرا خواندید.
آدرس اینستاگرام _alishafagh@
مصطفی طراوتی آرام
اولین تئاترزندگیم بودکه رفتم ودیدم وازشانس خوب انقدرخوب بود وبهم چسبید که بعداز دوروز هنوز درگیرشم و جلوچشمامه حتی خودم روتوش دیدم از زاویه بیننده وکسی که داره زندگیشو نگامیکنه حتی گاهی ...
جناب آقای طراوتی آرام ممنون که به تماشای «شکافتن کام ماهی » نشستید 🌹🙏🏻
خوشحالیم که اثر براتون جذاب و درگیر کننده بوده و خوشحالیم که توانستیم مخاطبی دیگر را مجذوب تئاتر کنیم
از اینکه احساس و نظرتون و رو با ما به اشتراک گذاشتین ممنونیم 🙏🏻🌹
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
مصطفی طراوتی آرام
اولین تئاترزندگیم بودکه رفتم ودیدم وازشانس خوب انقدرخوب بود وبهم چسبید که بعداز دوروز هنوز درگیرشم و جلوچشمامه حتی خودم روتوش دیدم از زاویه بیننده وکسی که داره زندگیشو نگامیکنه حتی گاهی ...
جناب طراوتی عزیز
بسیار خوشنودم که اولین تجربه شما نمایش شکافتن کام ماهی بود و سربلندیم که نمایش پسندتان شد.
امیدواریم پس از این بیشتر شما را ملاقات کنیم که تأتر به وجود تماشاگر زنده است.
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
_ اینجا شهر خداست ، پس بکش !
_ من پادشاهی خسته‌ام که روی کوهی از جنازه ها ایستاده !
_ تو گذشته منی یا آینده منی !
یادداشتی برای آنتیگونه
نمایش آنتیگونه محمدرضا آگاه صرفا برای بازگویی داستان آنتیگونه و شناساندن او یا تحلیل یک ماجرای تاریخی نیست. آنتیگونه داستان همه دختران است، همه انسان‌هایی که تسلیم زورگویان و ستم قانونی‌شده نمی‌شوند و با انسانیت و پاکی خود و در شرایط ستمدیدگی به دادخواهی و مبارزه ای نابرابر دست می‌زنند. اگر تاکنون این داستان زنده و‌ پابرجاست ، به خاطر ارزش پاکی خالص، انسانیت، راستی‌جویی و عدالت‌‌خواهی آن است که در جهان‌بینی و کردار دختری به نام آنتیگونه تجلی می‌یابد.
این نمایشنامه تاریخی که ‌برای کتابخوان‌ها بیگانه نیست، بیش از ۴۴۰ سال پیش از میلاد نوشته شده و خدا می داند چندبار اجرا شده است. این اجرای دیدنی چند ویژگی ‌در فرم و محتوا دارد که به آن می‌پردازم :

۱- خلاقیت به کار رفته در :
* دیالوگ‌ها ؛ ادبیات وام‌گرفته شده از نمایشنامه‌های سترگ جهان و تکرار برخی نکات برای هدایت تماشاگر به موضوع موردنظر،
* حرکات نمایشی ؛ در ... دیدن ادامه ›› نحوه حرکت بازیگران و انعطاف آنها و آواها، واردشدن و بیرون رفتن‌ها از محیط نمایش برای ایجاد پرسش،
* بازیگران ؛ بازیگر اصلی که نمایش به نام اوست، دختری است که در زمان و مکانی که باید باشد، نیست و بازیگر پسری که به جای او می‌آید، از جمله ابتکارات جالب کارگردان و تاکید بر جنسیت انسانی است که چشم‌پوشی از نبودنش شدنی نیست. همچنین تماشاگری که بی هیچ آمادگی و تسلطی از صحنه به بازیگری فراخوانده می‌شود.
* ارتباط نمایش با تماشاگر؛ قطع و وصل چند باره نمایش در دو‌ پرده پایانی که با هدف تاکید زیاد و شوکه کردن مخاطب در راستای رساندن معنا و همرسانی اجتماعی و همذات پنداری انجام می‌شود، ‌
همگی با اختیارات و تسلط کارگردان به نمایش، عملی شده است. نویسنده تا اندازه زیادی به سیر داستان اصلی پایبند نیست و همزمان از نمایشنامه اصلی بهره برده است که همه پسندیده هستند.

۲- به کارگیری نور و شرایط صحنه به خوبی در خدمت نمایش است. دیوار سنگی یا حصاری که در صحنه به کار رفته، درست است که شاه و جیره‌خوارانش را از شورش مردم در امان می‌دارد، اما همان جدایی‌ و فاصله پرنشدنی جهان‌بینی و اندیشه‌ شاه را از زندگی و اندیشه مردم و‌ حتی خانواده پادشاهی نشان می‌دهد. همه مرگ‌ها نیز در میان همین دیوارها رخ می‌دهد. البته نقاب‌های گوناگون نشانه‌های خوبی هستند از نیرنگ‌ها و سیاست‌ها و روش‌های دستگاه حاکم برای رو به رو‌شدن با بقیه حتی خودی‌ها.

۳- بازیگران در مثلثی که در نوک آن پدرام زمانی نقش بیشتر و‌ مهمتری ایفا می‌کند، و در قاعده ، دو‌ بازیگر ارزشمند دیگر پارسا صحرایی و سجاد میر هستند، با دیالوگ‌ها و حرکات متقارن، به زیبایی، تراژدی این نمایش را محقق می‌کنند. پادشاهی که پشت به تماشاگر دراز می‌کشد و با بی تفاوتی به آنچه در قلمرو وی می‌گذرد، می‌خندد و به چاپلوسی جیره خوارانش دلخوش است. همچنین با تابیدن نور که نوید آمدن آنتیگونه را می‌دهد و حتی سخن گفتن کرئون با جای خالی آنتیگونه، نخستین شوک وارد می‌شود و‌ به نظرم نمایش واقعی از همین جا آغاز می‌شود.

۴- در باره شکل نمایش، دو نکته باید گفته شود:
_ نمی‌خواهم خود را معیار سنجش قرار دهم، اما به سختی متوجه دلیل گفت و گوی درگوشی بازیگران و بیرون رفتن‌ مکرر بازیگران شدم. شاید بیان کلمه ای در یک مورد می‌توانست از معمایی شدن نمایش بکاهد.
_ نمایش در مراحل پایانی تا مرز از دست دادن هدف و پیام خود پیش می‌رود . تاثیرگذاری خوب بازیگران و کارگردان به گونه ای است که شوک واقعی در تماشاگر درباره پایان نمایش رخ ‌می‌دهد. اما شوکه شدن تماشاگر با قطع و وصل نمایش، هم طولانی می شود ( شوک‌ طولانی بیمار احتمال مرگ دارد!) و هم تکرار آن ، تاثیر شوک را تشدید می‌کند. مطمئن نیستم ماندن در این‌ حالت فایده‌ای برای سیرنمایش و ارتباط آن با تماشاگر داشته باشد.

۵- هر نمایشی می‌تواند آینه جامعه و فرهنگ خود باشد. چرا آنتیگونه‌ها به صحنه نمایش خود نمی‌رسند؟ مگر دیگرانی که از جنس آنتیگونه نیستند می‌توانند جای خالی او را در صحنه زندگی پر کنند؟
جامعه‌ای که مانند نبودن آنتیگونه در صحنه نمایش، زن در آن غایب است، (جامعه یعنی خانواده، مدرسه و دانشگاه، یعنی صنعت، کشاورزی و بازرگانی، یعنی هنر، یعنی رسانه و …) جامعه بیمار و ناقص و معیوبی است. دختری که به نمایش نمی‌رسد، کجاست ؟ این نمایش، آسیب و زخم و درد نبودن آنتیگونه‌ها را پیش چشم ما محسوس می‌سازد.

از همه کسانی که با تلاش هنرمندانه خود در پشت و روی صحنه، این نمایش را تولید و ارایه کردند، بویژه نویسنده و‌کارگردان و‌ بازیگران ارجمند قدردانی می‌کنم. سپاس که مرا خواندید.
آدرس اینستاگرام :
_alishafagh@
سپاس از یادداشت دقیق شما 🌱
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
محمدرضا آگاه
سپاس از یادداشت دقیق شما 🌱
دقت نظر ، پویایی اندیشه و تلاش هدفمند شما و دوستان هنرمندتان موجب خوشحالی و امیدواری است. سپاس که برای علاقمندان فرصت تماشای تئاتر خوب را فراهم می‌کنید.
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سرآغاز
کمک بزرگی که کاربران تیوال می‌توانند در آن سهیم باشند، ترویج فرهنگ و دانش «نقد» است که هر کاربر به دور از ظاهرفریبی و جوسازی و پیگیری منافع فردی، در ارایه نظرات مثبت و منفی درباره نمایش‌ها، استدلال کند و دلیل و ‌نشانه بیاورد و فرصت رایگان ارایه شده و زیبایی این دیوار را با خط خطی‌های خود و حکم دادن بی مورد خراب نکند. درواقع به بهترشدن خود و‌ دیگران کمک کنیم.

با دیدن نام کالیگولا، هر اهل هنر و‌ کتابخوانی، آلبر کامو را می بیند و شاید پیش بینی می‌کند با نمایشی پر از اندیشه، تاریخ، فلسفه و انسان‌های آشفته که در تناقض‌های ذهنی و درگیری‌های اجتماعی گرفتار شده اند، رو به رو خواهدشد. شاید، نمایش بیداری کالیگولا می خواست بگوید کالیگولای خفته هر کسی با چه رویدادهایی ، در تاثیرپذیری از کدام انسان‌ها و کجای رقیق و غلیظ زمان ممکن است بیدار شود. آیا این نمایش در نشان دادن پوچی زندگی موفق بود یا در جستجوی معنای ... دیدن ادامه ›› زندگی ؟

از نمایش با پرسش‌های زیاد بیرون آمدم و‌ خوشبختانه کارگردان محترم وقت‌ صرف کرد و در فضایی دوستانه نکته هایی را با وی درمیان گذاشتم. برخی پرسش‌هایم را پاسخ داد و در باره مشکلاتی که شاهد بودم، از شرایط نمایش و محدودیت‌هایی سخن گفت که در کمترین فرصت باقی مانده تا اجرا بر نمایش تحمیل شده، تا آنجا که انجام اصلاح ناممکن شده است.

برخی نقاط قوت و ضعف نمایش
اینک در جایگاه تماشاگر، نقاط قوت و ضعف این نمایش به منظور سودمند بودن ارایه می‌شود :

_ تماشاگران تئاتر با این گونه نمایش ها کمتر روبه رو‌ می‌شوند. به روی صحنه آمدن چنین نمایش‌هایی رویداد فرخنده‌ای است که هم کارگردان و هنرمندان این نمایش و هم تماشاگران و منتقدان را به چالش می کشد. همانگونه که در بخش نظرات تیوال شاهد نظرات مختلف از طیف سیاه تا سفید هستیم. این فشاری که برای اندیشه کردن به همه می‌آید، موجب رشد مهارت‌ها و ژرف شدن دانسته‌ها می شود.
_ این نمایش، بیشتر تئاتر بازیگران بود تا تئاتر نویسنده و کارگردان. در واقع ، بازیگران با بالاترین ظرفیت در مونولوگ‌ها و سایر موارد، نقش‌آفرینی کردند و از انعطاف بدنی، حنجره و انرژی خود تا حد ممکن در حرکت‌ها و گفتارها استفاده کردند که قابل تحسین است.
البته هدایت بازیگران پرشمار در حرکت‌ها و رفت و آمدها در اجرا رویهم‌رفته خوب بود. اما تاثیرگذاری واقعی نمایش از گروه کارگردانی دیده نمی‌شود. چرا که عیب‌هایی مانند انتخاب سالن نامناسب با سقف بلند که باعث انعکاس صدا می‌شود، طراحی صحنه و طراحی نامناسب لباس بویژه مردان، شمار بدون استفاده بازیگران و‌ دیالوگ‌های طولانی همچنین محتوای نمایش، نتیجه فعالیت گروه کارگردانی است.
_ محتوای نمایش که اقتباسی از کالیگولای آلبر کامو ‌بود، بستر مهمی برای کاری شجاعانه به شمار می‌رود و هدایت داستان هامون از این بستر کار قشنگی است. اما این اقتباس در اجرا با دو نقص بزرگ به قهقرا می‌رود و تا پایان ، ارتباطش با تماشاگر به ضعیف ترین شکل می رسد.
دو‌نقص بزرگ که گفته شد ، یک) دیالوگ‌های خوب و بهره برداری از آثار ادبی با گفتارهای طولانی و نامفهوم کم‌اثر شد و فریاد زدن بازیگران برای غلبه بر انعکاس صدا اصلاح نشد، دو) پخش موسیقی های متوسط و مناسب نمایش با پخش صدای بلند به جای کمک به نمایش، مزاحم آن شدند.
همچنین به کارگرفتن صدای ضبط شده هامون و‌ دنبال کردن اطلاعات کسی که در صحنه حضور ندارد، ابتکار قشنگی بود.
_ نکته دیگر اینکه اگر کسی اطلاعات داستان را در کاتالوگ و صفحه تیوال نخوانده بود، با مشکلات گفته شده نمی توانست سیر نمایش را دنبال کند.
_ با اینکه مفهوم کالیگولا متعلق به آلبر کامو است، در هیچ‌کجا، نه در تیوال نه در کاتالوگ‌ها به آن اشاره نشده است. آوردن نام بزرگان ادبی در کنار اثر موجب کوچک شمردن ارایه دهنده از سوی مخاطب نمی شود، بلکه اعتبار کار را افزون می سازد.
_شمار زیاد و بدون استفاده بازیگران در نمایش پیش از اینکه بزرگ بودن نمایش را نشان دهد، تلاشی برای پوشاندن ضعف یا شرایط تحمیل شده احتمالی به نظر می آید.
_ همراهی نورپردازی صحنه با بازیگران قابل قبول بود و بازی با نور قرمز و‌ نور آبی در اثرگذاری نمایش مثبت ارزیابی می شود.
_ طراحی صحنه و لباس بازیگران مرد نمره قبولی نمی گیرد. چون صحنه کاملا خالی بود. مورد دیگر، گفتارهای امروزی و کلاسیک نمایش با لباسی که بیشتر تداعی کننده عشایر ایران بود، همخوانی نداشت و بیشتر موجب آشفتگی می شد.

در پایان از همه هنرمندان جوان این گروه برای اینکه نمایش خوبی را به علاقمندان ارایه کردند و فرصتی برای اندیشیدن و تغییر کردن ، پیشنهاد نمودند، قدردانی می کنم. با دقت نظر در ادبیات نمایش، ابعاد مختلف اجرا و استفاده از مشاوران چالش برانگیز و نه دستیاران همفکر، می توان ‌از تجربه این نمایش برای رسیدن به کیفیت بالاتر بهره برد.
با سپاس که مرا خواندید.
…آن خوار شدن در پی خوار انگاشتن بود…

درباره «نمایش سالومه»

از هفتم آذرماه که نمایشنامه سالومه را تماشا کردم، جدا از گیرایی داستانی، جنبه تاریخی و انسانی آن برایم برجسته شده است. مهم بود بدانم در وجود سالومه که مدعی علاقه به «یحیی تعمید دهنده» بود و آن‌ چنان اغواگری کرد تا به او نزدیک شود، چه تغییری رخ داد که به سربریدن ! مردی که محبوبش بود و به پاکی و درستی شناخته می‌شد، اندیشید؟ در واقع اندیشه سالومه و فضای نمایش، توجهم را جلب کرده است.
هنگامی که از نمایش برگشتم، چندین نوشته و تحلیل ایرانی و غیر ایرانی درباره رویداد و نمایشنامه اسکاروایلد خواندم. جزییات چندین عکس از نقاشی‌های اروپایی درباره رویداد‌ را بررسی کردم و به آنچه در نمایش دیده بودم، اندیشیدم. اینک نگاهم به موضوع تفاوت کرده و درگیر احساس و درک عمیق‌تری هستم. آنچه از نمایش زیبا و فوق العاده سالومه می‌فهمم:

۱- نوبسنده پژوهشگر نمایش، آقای بابک پرهام باآنکه بر داستان سالومه و یحیی متمرکز بود، با هوشمندی، بیشتر جوانب این حکایت تاریخی را پوشش ... دیدن ادامه ›› داده است. وی با به کار گرفتن زبان فارسی کهن، به نمایش وزن داده و آن را نظر جنس رخداد و عناصر فرهنگی مردم زمانه، به شکل مناسبی. ارایه و هدایت کرده است. به نویسنده و کارگردان در کنار کار ارزشمند آشناساختن مخاطبین با زبان فارسی کهن، برای طرح چنین عمقی در تعریف پاکی و زشتی و خواسته‌ها و روابط انسانی، باید آفرین گفت.
وی در طراحی مینیمال دکور و صحنه ( مانند شال قرمزی که روی سکوها قرار دارد، هم خون و هم اشرافیگری را می‌نمایاند) ، به کار بردن نور برای تغییر شخصیت‌های مختلف نمایش که همگی در یک بازیگر جلوه کرده اند و جاگیری بازیگر در جهت‌های مختلف عالی عمل کرده است. به ویژه چرخش زیبای بازیگر در صحنه برای تداعی مجلس بزم دربار زیر شعاع نورهای رنگی و‌ موسیقی در زمینه برای تاثیرگذاری لازم ، بهترین بخش‌ نمایش است. چرا که چشم و دل تماشاگر را روی آنچه کارگردان می‌خواهد، متمرکز می‌سازد.
در یک مورد اگر من بودم هنگام ایفای نقش یحیی توسط بازیگر، نور را رنگی می‌کردم تا از بقیه عناصر متمایز شده و‌ حس قوی‌تری ساخته شود.

۲- بازیگر نمایش که از کوره تمرین‌های مختلفی. درآمده بود، فوق العاده بازی کرد و شایسته تحسین بسیار است.
استقامت و انعطاف بدنی بالا در نمایشی پر حرکت و سنگین ، رعایت لحن و صدا به جای چند پرسوناژ، ا‌دای واضح کلمات زبان فارسی کهن با سرعت متعادل، تسلط وی بر حرکات و آنچه برای نفوذ در تماشاگر نیاز است، هماهنگی و‌ کنترل همه موارد گفته شده در یک زمان، در توان همه نیست و از کمتر بازیگری برمی‌آید. درخشش نمایش سالومه ۱۴۰۲ بی تردید مدیون بانو نکیسا عقبایی است. به کارگیری ظریف دست و پا و لباس در نمایش و چرخش هنرمندانه در مجلس دربار بدون هیچ اشتباهی، از شایستگی‌های وی به شمار می‌آید.

۳- در اینجا چند موضوع را مورد توجه قرار می‌دهم:
الف) هنگامی که بیشتر افعال به کار رفته مربوط به زمان گذشته است و از سوی دیگر، سالومه ای که می‌دانیم مرده است ، پس راوی کیست؟ روح سالومه است ؟ اگرچه در پایان نمایش بازیگر می‌گوید: « من نه سالومه‌ام، که او کالبدی داشت و من نه » اما برای مخاطب یا دست کم من،روشن ‌نبود که روح چگونه با مخاطب ارتباط گرفت ؟ چطور آمد و رفت ؟
ب) بیش از دو سده است که نمایشنامه اسکاروایلد به دلایل مختلف مبنای تولید داستان، فیلم سینمایی، نمایش‌تئاتر و … درباره سالومه و یحیی بوده است. هنگامی که به تفاوت سالومه آقای پرهام با اثر درخشان اسکاروایلد می اندیشیدم، می‌بینم در آن اثر دیالوگ زیادی میان شخصیت‌ها جریان دارد و از بسیاری محدودیت‌ها رهاست، داستان‌های گوناگون جنسی و عشقی در خود دارد و‌ در زبان و فضا و موقعیت خاص فرهنگی اجرا شده است. اما این اثر، مونولوگ است و‌ به همین دلیل آقای پرهام در ارایه نمایشی از داستان‌انجیل، تغییرات بزرگی در فرم و محتوا پدید آورده است. برغم محدودیت‌هایی که با آن روبروست، سیر نمایش روان و به خوبی و زیبایی پیش رفته و به هدف دست یافته است .
پ) به نظر می‌رسد در این نمایش جنبه اغواگری، خودخواهانه، زشت و خطرناک شخصیت سالومه تا اندازه ای زیر سایه سنگین پوشش و زبان آهنگین و وقار بازیگر قرار گرفته است . شاید در توجه به گویش‌ها که جبران این موضوع را کرده باشد، کوتاهی کرده ‌ام ، اما دریافت من تغییری نمی‌کند.
ت) مخاطب به سختی متوجه فضای آلوده دربار می‌شود یا اصلا متوجه نمی‌شود. فضایی که آکنده از کینه، دشمنی، تمایلات جنسی و روابط عشقی است که هیچ کدام از آن‌ها به نتیجه نمی‌رسد و سرنوشتی بجز رسوایی و خونریزی ندارد. شاید دیده نشدن این فضا خواست کارگردان بوده و یا در طرح آن با مشکل و محدودیت روبرو بوده است. نکته اینجاست اگر مخاطب از فضای دربار آگاه نباشد و نداند که سالومه زیبا و اغواگر چه تصویری از خود بجا نهاده ، به اهمیت کینه و پرورش اندیشه کشتن مردی درستکار ( که مورد توجه وی هم بوده) آگاهی پیدا نمی‌کند.
به نظر می‌رسد ارتباطات عناصر دربار، فضایی که سالومه در آن زیست می‌کند، تاثیرپذیری غیرمستقیم از الگوهای نادرست و انتظارات خودخواهانه وی در سرنوشت سالومه نقش کلیدی داشته است.

درپایان با قدردانی از همه کسانی که در پشت صحنه و روی صحنه شرایط مناسب را برای اجرای چنین نمایشی فراهم کردند، از خوانندگان می‌خواهم به دوستان سفارش کنند تا دیر نشده این نمایش را تماشا کنند !
با سپاس از این که خواندید، به آگاهی می‌رسانم افزون بر نوشته بالا، در پیج اینستاگرام خود نکات بیشتر در کنار تصاویر جالب قرار داده ام :
_alishafagh@
سپاس از نگاه موشکافانه و توجه‌تان به نمایش سالومه
۱۳ آذر ۱۴۰۲
بابک پرهام
سپاس از نگاه موشکافانه و توجه‌تان به نمایش سالومه
سپاس فراوان‌از زحمات شما و گروه هنرمندتان که شرایط تماشای تئاتر خوب را برای مردم فراهم می کنید.
۱۴ آذر ۱۴۰۲
نکیسا عقبایی
جناب شفق خیلی ممنونم از تحلیل زیباتون و بسیار خوشحالم که سالومه رضایت شما رو جلب کرد
سپاس فراوان از توجه ارزشمند شما
۱۴ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در آغاز به همه نقش‌آفرینان این نمایش که فرصت خوبی برای فهم هنر و لذت بردن از تئاتر را برای مردم فراهم می‌کنند، آفرین می‌گویم.

_ اثر برجسته «شکسپیر سوئد» یعنی آگوست استریندبرگ که در ایران با برداشت‌های متفاوت اجرا شده است، این بار بر پایه ترجمه فرهاد ناظرزاده کرمانی و کارگردانی جواد تولمی در تئاتر شهر روی صحنه است. فرم و محتوای این نمایش، ما را در ایستگاه‌هایی به تامل می‌خواند :
_ آغاز تا پایان نمایش، یک دیدار را به شکل مونولوگ روایت می‌کند. در دیدار یک زن متاهل و یک زن مجرد در کافه، زن متاهل در گفتاری تهاجمی، زن مجرد را درخصوص توجه به همسرش به چالش‌ می‌کشد و زن مجرد تنها با سکوت و رفتار خود با وی دیالوگ می‌کند.
_ نمایش، نه با محوریت زن بلکه با محوریت ازدواج و تشکیل خانواده ، نگاهی روانشناختی را دنبال می‌کند. نمایش که با فضای اکسپرسیونیستی تغذیه شده است و بیش از آنکه روایتگر مثلث عشقی باشد، به پیچیدگی درونیات، تمناها و خواسته‌های دست‌نیافتنی آدم‌ها می‌پردازد.
_ این اجرا دو ویژگی دارد : یکی بهره‌بردن از عروسک با لباس‌های متفاوت است تا با حالات و جاگیری‌ مناسب در برابر بازیگر به اثرگذاری بهتر دست پیدا کند. دیگری جابجایی نقش زن متاهل با بازیگر زن مجرد است که شاید بیانگر شخصیت، مشکلات و ظرفیت زنان در جامعه باشد.
_ برای درک زیبایی و اهمیت به‌کارگیری ... دیدن ادامه ›› عروسک در تئاتر به گفتار غزل اسکندرنژاد هنرمند حوزه تئاتر عروسکی اشاره می‌کنم: «همچنان که بازیگر زنده امکان­‌هایی برای یک نمایش فراهم می‌آورد. عروسک نیز یک «امکان» است؛ یک شی‌ که از یک سو می­‌تواند به هر شکل و صورتی، و از سوی دیگر، می‌تواند به هر روشی ـ فراخور نگاه کارگردان ـ روی صحنه حاضر شود.»(خبرگزاری کتاب ایران، ۲۲ آبان ۱۴۰۰)
_ به کار گیری نور و موسیقی ملایم و متناسب با فضا، در کنار طراحی ساده صحنه، فضای خوبی را ساخته است، اما طراحی لباس بازیگر در نمایندگی زن مجرد گویا نیست. طراحی قشنگ لباس و صورت عروسک‌ها ، همچنین لطافت کار عروسک‌گردانی و به هنگام بودن صدای ضبط‌شده زن متاهل از ارزش‌ها و زیبایی‌های نمایش است.
_ همچنین همگرایی میان عوامل به تماشاگر فرصت خوبی داده تا از تماشا و هنر لذت ببرد. نمایش مجادله دو‌ زن که در عین تفاوت، شباهت‌هایی دارند و «گفتار عروسک» در برابر «رفتار انسان» رویکرد جالب کارگردان است که با بازی خوب بازیگر کامل می‌شود .
_ به نظر می‌رسد آقای استریندبرگ، نسل‌های متفاوت تماشاگران از گذشته تاکنون را به داوری فرامی‌خواند. هرچند داوری در باره قوی‌تر یا ضعیف‌تر، زمانی درست و شدنی است که محدوده این مقایسه و شرایط انسانی تعریف شده باشد. این نمایش را می‌توان از دیدگاه اخلاقی، جامعه‌شناختی و روانشناختی تحلیل کرد.
_ با سپاس که خواندید.
این یادداشت را به همراه عکس هایی مرتبط با نمایش در تاربرگ اینستاگرام خود قرار داده‌ام: _alishafagh@
Reza1991s، سپهر، امیر مسعود، داوود گراوند و اسماعیل رضوی این را خواندند
نگین فاتحی این را دوست دارد
جناب آقای شفق ممنونیم که به تماشای این اثر نشستید و از توجه‌ نقادانه شما بسیار سپاسگزاریم.
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
داوود گراوند
جناب آقای شفق ممنونیم که به تماشای این اثر نشستید و از توجه‌ نقادانه شما بسیار سپاسگزاریم.
آقای گراوند سپاسگزار توجه شما و تلاش گروه همکاران هنرمندتان برای ترویج هنر نمایش و همراهی با زندگی هستم.
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی درباره نمایش «کابوسیه»
دیشب، ۲۷ دی ماه به #تئاتر_شهر_کرج رفتم تا کار گروه هوماک؛ نمایش #کابوسیه را تماشاکنم. نکته‌هایی در خاطرم هست که با امید به سودمند بودن بیان می‌کنم:

نمایش به شرایط پس از مرگ یک وزیر می‌پردازد و در بازخوانی زندگی پیشین، ماموران هر روز او را به خاطر ستم‌هایی که به مردم زیردست روا داشته مجازات می‌ًکنند. او هر روز دچار کابوسی نو و دوسیه ای نو می‌شود. نمایش با پرسش‌هایی درباره بازشدن‌ احتمالی روزنه بخشش از سوی ستمدیدگان و خدا ، پایان می‌پذیرد.

۱) به همه گروه، برای موفقیت در کار، جسارت، صبوری بر زخم‌زبان‌ها و پافشاری برای گرفتن مجوز و اجرای نمایش، آفرین می‌گویم . هیچ نمایشی بی‌نقص نیست. اما جای نگرانی هم نیست، چرا که زندگی در بهترشدن و تغییری که می‌آفریند، ارزش پیدا می‌کند.

۲) بر پایه برداشت شخصی و فضای سالن، فکر می‌کنم مفهوم «تکرار» از سوی نویسنده زیاد به کاررفته و خستگی تماشاگر را در پی دارد. همراه با انتقال ... دیدن ادامه ›› حس زیر فشار بودن و مستاصل بودن وزیر مرده، با تکرار مفهوم تکرار، تشنگی تماشاگر برای پی‌گرفتن داستان کم می‌شود.

۳) تکرار دیالوگ آغازین میان وزیر مرده و زنی که تازه مرده، در بخش میانی نمایش، کاری قشنگ و اثرگذار است. تکرار در زندگی را یادآوری می‌کند و پیامی برای «بازخوانی و رسیدگی» است که پیوسته می‌تواند رخ ‌دهد.

۴) استفاده بجا از افکت‌ها به همراه نواختن گیتار و طبل، بازی‌ها و جریان نمایش را تکمیل کرده و بار سنگین دیالوگ‌ها را سبک‌تر می‌کند. باتوجه به شکل و روند نمایش، هدایت و اجرای موسیقی در گوشه سالن را انتخاب خوبی نمی‌بینم، چرا که توجه تماشاگر را از نمایش منحرف می‌کند.

۵) در طراحی لباس و صحنه و در نشانه ها می‌شد قوی‌تر از این کار کرد تا فضا آشفته یا بکر به نظر نیاید. شکل گور وزیر ، رسا نیست و فضای گورستان به کمک دیالوگ و افکت‌ها برای تماشاگر پذیرفتنی شده است.

۶) از نقاط ضعف نمایش اینکه سرعت نمایش در مقدمه و معرفی شخصیت‌ها و موضوع استیصال، بازخواست و‌ عذاب وزیر مرده، کندتر از بخش بازشدن روزنه بخشش و چگونگی آن و سرنوشت مردگان پیش می‌رود. بخش اخیر برغم اهمیت و در جایگاه نتیجه‌گیری، با شتاب‌زدگی به جمع‌بندی می‌رسد .

۷) از نقاط قوت نمایش، هماهنگی خیلی خوب در حرکت‌های بازیگران، در ترتیب و‌ بیان دیالوگ‌ها و در تنظیم موسیقی است که مهارت کارگردان را می‌نمایاند.

۸) وزیر مرده برغم مرده‌بودنش در نمایش، در پرتو بازی قوی بازیگرش، خیلی هم‌ سرزنده است! بویژه پیگیری قیمت روز دلار از سوی وزیر فاسد مرده نکته معنادار نمایش است.

۹) بهترین بخش نمایش، دیالوگ‌گویی پیاپی و فریادهای جوان ستمدیده مرده بر سر وزیر فاسد مرده است که به خاطر تصمیم‌های فسادبرانگیز وزیر ظاهرالصلاح و مدعی خدمت، به راه نادرستی کشیده شده است.

با سپاس از توجهتان‌ به آگاهی می‌رسانم همین یادداشت را در تاربرگ (پیج) اینستاگرام خود _alishafagh@ به همراه عکس‌هایی که گرفته ام، قرار داده‌ام.
با آرزوی تندرستی و موفقیت
حمیدرضا مرادی، سپهر، امیر مسعود و محمد سعوه این را خواندند
فریبرز شاه کرمی این را دوست دارد
جناب شفق ... بسیار سپاسگزارم از نقد عالی ... تمامی نکاتی که فرمودید کاملا درست و بجاست ... و از اینکه افتخار دادید و ضمن تماشای نمایش.. نقدی بر آن نوشتید برای من و کل گروه بسیار ارزشمند است ... و به امید خدا اگر عمری باقی بود و جانی ... حتما مواردی که فرمودید در صدد رفع آن بر خواهیم آمد ... 🙏🙏🙏
۲۹ دی ۱۴۰۱
فریبرز شاه کرمی
جناب شفق ... بسیار سپاسگزارم از نقد عالی ... تمامی نکاتی که فرمودید کاملا درست و بجاست ... و از اینکه افتخار دادید و ضمن تماشای نمایش.. نقدی بر آن نوشتید برای من و کل گروه بسیار ارزشمند است ... ...
جناب شاه‌کرمی عزیز، از توجهی که به نوشته ام کردید و از فروتنی شما سپاسگزارم. نوشتن نظرات بهانه‌ای است که در جمع اهل دل و هنر و ادب زیست کنم. وجود شما و همه هنرمندان مانند درختان سبز و‌ پربرگ، مایه تنفس شهر و مردمان است. برای شما و تئاتری‌های عزیز سربلندی خواهانم.
۳۰ دی ۱۴۰۱
علی شفق
جناب شاه‌کرمی عزیز، از توجهی که به نوشته ام کردید و از فروتنی شما سپاسگزارم. نوشتن نظرات بهانه‌ای است که در جمع اهل دل و هنر و ادب زیست کنم. وجود شما و همه هنرمندان مانند درختان سبز و‌ پربرگ، ...
بسیار باعث خرسندی من و گروه بود که شما به تماشای نمایش نشستید... مانا باشید
۳۰ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت یک علاقمند به تیاتر :
۱- به آقای ابراهیمی، نویسنده و کارگردان محترم نمایش که با پشتکار و جسارت این نمایش سیاسی را به خوبی پدیدآورده، با دانش آن را هدایت و با یاری ارزشمند بازیگران و هنرآفرینان پشت سن اجرا کردند، فرخنده باد می‌گویم. این اثر هنری از نگاه من مانند مسافری در جاده بین شهری است که از محدوده‌ شهر و حاشیه نازیبای‌ آن بیرون می‌رود تا به مناظر زیبا برسد.

۲- بیشتر نکاتی که نیاز بود در جایگاه تماشاگر درباره ضعف‌ها و قوت‌های نمایش بگویم، در بخش نظرات و سخنان ماندگار در اینجا خواندم. برای آنها که می‌خواهند از نظرات انتقادی و تشویقی برای بهترشدن بهره‌برداری کنند، همه آنها بس است.

۳- چالشی که بعد از تماشای این نمایش و هر نمایشی در ذهنم با آن روبرو شدم، این است که در نمایش همه گروه تلاش خود را به کار می‌بندد تا پیروز صحنه باشد. ارزیابی نخست را خود گروه انجام می‌دهد تا بعد از مراحل مختلف و گرفتن‌مجوز و ...، در صحنه نمایش چگونه رفتار کرده و به تماشاگر چه ارایه داده ... دیدن ادامه ›› است. سهم متن نمایش، سهم کارگردان، سهم بازیگران و ... در درک هنری و اجتماعی و تقویت تیاتر خوب در جامعه چه اندازه بوده است. ارزیابی بعدی این باید باشد که آیا تماشاگر نیز علاوه بر چشیدن لذت نمایش و مشارکت در این فعالیت هنری، در افزایش‌آگاهی، درک عناصر نمایش و هم‌اندیشی با گروه، پیروز صحنه بوده است یا نه.
با سپاس از بازیگران هنرآفرین 💥

عکس‌هایی که از نمایش گرفته‌ام در تاربرگ اینستاگرام ارایه کرده‌ام.
_alishafagh_
درود بر گروه هنرمندان تولید تئاتر مربع 🌸

برای بیان سه نکته اینجا آمدم :
۱- امروز عصر همراه با عکاسان حاضر در نمایش ویژه عکاسان، به تماشا و عکس‌برداری از نمایش پرداختم. درواقع دوبار این نمایش را تماشا و عکاسی کردم.
۲- نوشته نخستین نویسنده و کارگردان نمایش در صفحه معرفی و خرید بلیط که به ترسیم کلی فضا و اسامی به کار رفته پرداخته‌اند، سودمند بود و این روش را پسندیدم. بدون داوری، مداخله و تبلیغ به علاقمندی که اطلاعات نمایش را می‌خواند، می‌گوید کجا می‌روی و قرار است درباره چه بشنوی. همچنین روش معرفی بازیگران محترم نمایش را تحسین می‌کنم که هریک مسئولانه نقش نمایشی خود را با معرفی شخصیت مراجع به کار برده شده، به خوبی توضیح داده‌اند. از فعالیت زیبای همه هنرمندان گروه سپاسگزارم.
۳- پیش از اعلام نمایش ویژه عکاسان بلیط خریده بودم. اکنون که دوبار این نمایش و بازی‌ها و گفت‌و‌گوها را حس کردم و چشیدم، دیگر نیازی به بلیط روز چهارشنبه ۱۶ شهریور ندارم. اگر از علاقمندان کسی مایل باشد می‌توانم بلیطم را به ایشان بدهم.

با سپاس از توجه به نکات گفته‌شده، به آگاهی می‌رسانم
بزودی ... دیدن ادامه ›› یادداشتم را درباره نمایش اینجا خواهم نوشت. در تاربرگ (پیج) اینستاگرام خود _alishafagh_@ همان یادداشت را به همراه عکس‌هایی که گرفته ام، قرار می‌دهم.
با آرزوی تندرستی و آگاهی همه هموطنان
نمایشی که با نام‌گذاری هنرمندانه آدم و حوا شناسانده شده، ذهن تماشاگر را پیش از ورود به سالن تئاتر به سوی دنیایی ناشناخته از تاریخ انسان و چگونگی شکل‌گیری زندگی میان نخستین زن و مرد در گستره گیتی می‌کشاند. شاید آنگونه که در نمایش گفته می‌شود؛ «اینجا نبردی سخت میان خدا و شیطان در جریان است.»، جایگاه انسان در این میان مورد توجه قرار می‌گیرد.
در جریان نمایش، روشن می‌شود رابطه این زن و‌ مرد، رابطه آن آدم و حوایی که در آموزش‌های دینی گفته شده نیست. حوای نمایش پس از شناخت بیشتر آدم ِ خود و بر مبنای آنچه از نگاه و زبان حوا گفته و بررسی می‌شود، سر آدم نمایش را با خنجر می‌برد. در پی این داوری و مجازات، نمایش حس درون، عاطفه و اندیشه حوا که انسانی مانند دیگر انسان‌هاست، به شکلی ماهرانه در مسیر تاریخی، پیوسته در رفت و برگشت ادامه می‌یابد. تماشاگر این تئاتر به اندیشیدن وادار می‌شود. از نمایش سخت آدم و حوا ، هم می‌توان بهره برد و هم‌ آموخت. البته هیچ نمایشی بی نقص و کامل نیست.

نکته های موردتوجه :
۱- به کارگیری موسیقی ایرانی زیبا و آواز وزین به پیشبرد نمایش و بازی و بیان بازیگران بسیار کمک کرده و به ویژه عزیزان هنرمند هنگام نمایش سلام، لحظه های قشنگی ساختند. دست‌کم یک جا حس کردم اجرای آواز به همراهی ارکستر مزاحم نقش‌آفرینی بازیگران شده است.

۲- طراحی صحنه با ایجاد فضای حرکت و استفاده ... دیدن ادامه ›› از نشانه‌هایی مانند قاب خالی، قفس‌های مکعب برای خصوصیات محدودگر حرص و طمع و زشتی‌ها، طناب دار برای مجازات و عصای نقره‌ای حوا و ضربات متناوب آن برای نمایش یاری‌طلبی، هشدار و قدرت، مناسب بود. معنای حرکت پاندولی قفس معلق را با توضیح کارگردان محترم مبنی بر نمایش شانس های زندگی متوجه شدم.

۳- با قدردانی از نورپردازان هنرمند در این نمایش و دیگر نمایش‌ها، از این سالن‌ها شاید بیش از این نباید انتظار داشت. آشکارا می‌بینم در نمایش‌ها به نور متحرک که با بازیگر همراهی کند و به دکور جان ببخشد، نیاز داریم.

۴- لباس و رنگ و آرایش برای بازیگران فرم مناسب و برای نقش حوا خوب و دلنشین و‌ برای نقش آدم ناکافی می‌نمود.

۵- بازی و هماهنگی بازیگران فرم و بازی نقش اول و حرکات زیبای نقش مکمل همگی عالی بود و اجرای قوی نقش حوا مانند لوکوموتیو، نمایش را پیش می‌برد. در مقطعی که نمایش به ادیان ابراهیمی اشاره و مرتبط شده، پیوند با ماهیت اپیزودهای پیشین و ترانه ها و ادامه خط اصلی آن کمرنگ می‌شود. همچنین، نقش مردی که بیانیه نمایش را درباره فرجام‌ زندگی انسان ارایه داد، ناشناس ماند.

۶- ادبیات به کارگرفته شده گویاست و تا حدی شاعرانه و در بعضی موارد سنگین. با اینهمه طولانی شدن تک‌گویی‌ها به شادابی نمایش آسیب می‌زند. زمان و جریان نمایش برای فهم برخی جملات به‌کارگرفته شده مانند؛ «کشتم ترا تا باقی بمانی» برایم کافی نبود. بخشی از گفتار حوای نمایش که عاشقانه‌ای زیبا بود، لطافت و‌ عشق در جهان زنان و تفاوت آن با جهان مردان را نشان می‌داد. نکته جالب نمایش این که گفتار حوا بیش از حرکتش و حرکت آدم بیش از گفتارش بود.

۷- استفاده نمایش از عبارات اذان و تسبیح در ترانه و موسیقی همراه با آن که بنا به توضیح کارگردان محترم برای توجه‌دادن به بازگشت به خدا و بخشش الهی بود، نمایش را از تسلط نیروی وجدان، ارتباط عام و درونی انسان با خدا دور کرده و آن را در ارتباط دینی ادامه داد. نمایش در اینجا از رفت و‌ برگشت در مسیر زندگی و اثرگذاری تمایلات انسانی تقریبا خارج می‌شود.

در پایان، به نویسنده و کارگردان خلاق محترم، گروه موسیقایی با ذوق و اثرگذار، بازیگران ماهر و همه نقش‌آفرینان محترمی که در صحنه دیده نمی‌شوند، برای ارایه نگاه متفاوت به زندگی و تاریخ زنان و مردان و برای نمایشی زیبا و عمیق تبریک می‌گویم و موفقیت و‌ تندرستی برای حامیان تئاتر ایران خواهانم.
ویدا لقمانی (vidaloghmani)
عرض ادب
سپاس از دقت وتوجه شما بزرگوار
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
ویدا لقمانی
عرض ادب سپاس از دقت وتوجه شما بزرگوار
درود فراوان به شما و گروه‌های هنرمندی که با شما همکاری کردند.
حضور شما و‌ دیگر بانوان در زمینه های مختلف تئاتر موجب خوشحالی و دلگرمی است. با آرزوی سربلندی و موفقیت ?
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
علی شفق
درود فراوان به شما و گروه‌های هنرمندی که با شما همکاری کردند. حضور شما و‌ دیگر بانوان در زمینه های مختلف تئاتر موجب خوشحالی و دلگرمی است. با آرزوی سربلندی و موفقیت ?
سپاسگزارم جناب شفیعی
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تک‌گویی های نمایش که معمولی نیستند و همیشه به زبان نمی‌آیند، مثل باران بر دشت سینه‌ام جاری شدند:

_ همه خود را دادم تا همه تو مال من باشد .
_ زنی را دیدم که آفتاب را همچون لباس بر تن کرده بود.
_ زنی را بپذیر که دل به سوی تو دارد.

این حس و حال و فهم را که زیباست، دوست دارم.
«نگاهی به نمایش تئاتر تملیخا»

بر خلاف ذهنیتم که از پوستر و نوشته ای درباره نفرین ابدی یک جن به خاطر گناهانش ناشی می شد، نمایشی لذت بخش بود.

> بابک پرهام، کارگردان درباره این اثر ۳۰ دقیقه ای گفت: در طراحی و کارگردانی اثر ارائه فضایی گروتسک مدنظر بوده و از روش های روایی تازه و متفاوت‌تر بهره برده است. (منبع: سایت مستقل آنلاین)
گروتسک سبکی از هنر است که با تحریف و تخریب اشکال حیوانات و شخصیت‌ها پدید می‌آید. ترکیبی است از اشکال و چهره‌های زشتی که آراسته شده باشد.
(منبع: دانستی های ادبی https://www.laklakbook.com)

> ... دیدن ادامه ›› برداشت هایی که از نمایش دارم:
۱- آغازی جالب و تاثیرگذار و پایانی پسندیده و منطقی داشت.

۲- نمایش یک بازیگر داشت و در قالب مونولوگ (تک گویی) بود. بازیگر‌ نقش جن در واگویه هایش از گذشته زندگی خود، انتخاب هایش، عشق ناکام، وسوسه و‌ نقشه ها، انتقام از انسان، چگونگی مجازات و پشیمانی به درگاه خدا سخن گفت.

۳- رنگ لباس جن به چشم می نشست و البته نور قرمز در مواردی به تاثیرگذاری فضای نمایش خیلی کمک می کرد.
طرح خط میخی روی لباس و حاشیه دامن بازیگر توجهم را جلب کرد. البته در صحبت با دستیار کارگردان موضوع روشن شد.

۴- القای درد و زجرکشیدن جن با حرکات و‌ صدای بازیگر که نتیجه اعمال و اندیشه جن در زندگیش بود، بسیار جالب بود. به نظرم حرکات منعطف بازیگر پایه جذابیت خود نمایش بود.

۵- هجوم بازیگر در یک حرکت هیجانی با زنجیرهایش به میان دو‌ تماشاچی همزمان با ادای کلمات، حرکتی عالی و‌ مهم‌ بود.

۶- نویسنده، نمایش را مونولوگ و برپایه رویدادهای تاریخی و افسانه نوشته است و‌ آنچنان سنگین نبود که خسته کننده شود.

۷- بازیگر اجرای بسیار خوبی داشت و ترکیب مناسب همه حرکات، گفتار و‌ ظرافت ها شایسته ستایش است. دو‌ یا سه بار هیجان و سرعت بیان بازیگر درک واژه ها را سخت کرد.
.
یادداشتی برای نمایش « وُیتسِک»
۱۴۰۰/۱۱/۸ پردیس تئاتر شهرزاد

نمایش « ویتسِک» را به توصیه هنرمند گرامی آقای شاه‌کرمی، تماشا کردم و لذت تماشای تئاتر خوب را چشیدم.

۱- به خاطر استعداد و توان هنرآفرینی (آفرینش هنر از هر کسی برنمی‌آید) و جسارت به صحنه بردن این اثر خلاقانه و‌ ماندگار، باید به کارگردان محترم آقای محمدرضا آگاه و جوانان هنرمندی که با وی همکاری کردند، ... دیدن ادامه ›› تبریک گفت.

۲- اگر یکی از فایده های تئاتر ( آنگونه که در مقاله تئاتر چیست و به چه درد می خورد؟ ۱۳۹۸/۶/۸، teatriha.ir نوشته شده) این است که تماشاگر با‌ خرید بلیط، درواقع «فرصت ها و تجربه‌های خاص و منحصر به‌فرد» را می‌خرد، بیننده این نمایش و عرضه کننده آن، هر دو سود کرده اند. چرا که جوانان پدیدآورنده توانسته اند با کمترین نقص، تصویری از نابسامانی و واقعیت های تلخ اجتماعی را با محتوایی آزادانه و تخیلی بیان کنند و‌ از مرزهای پذیرفته شده در زندگی روزمره گذر کنند.

۳- نمایش از سبک و فضای سوررئال بهره برده است. عناصری مانند مسخره کردن فضای جدی موردنظر تماشاچی، استفاده از صداهای بلند، تنوع گفتار عامیانه و رسمی، مشخص نبودن خانه ویتسک یا محل دیدارها، بی‌منطق بودن بعضی حرکات، حرکت های پیاپی به درون و بیرون دایره کشیده شده روی زمین، نبودن دکور، لباس یکدست بازیگرانی که با جوراب ها متمایز می‌شوند، آواز رپ در کنار امشب شب مراد است و ترانه چری لیدی، برای این است که نمایش، تماشاچی را به نقطه و مسیر خاصی محدود نکند. بلکه به کمک روایت و حرکت، برداشت و دریافت از سوی خود مخاطب صورت گیرد.

۴-تماشاچی وقتی وارد سالن می شود، باید گیرنده‌های خود را روشن کند، همانطور که نویسنده، کارگردان، بازیگر و سایر عوامل فرستنده خود را روشن نموده اند. تنظیم این همرسانی در جریان نمایش رخ می‌دهد و‌ موفقیت نمایش نیز در این است.

۵- با توجه به تنوع حرکت‌ها و تاثیرگذاری در این فضا، کارگردان می تواند نور را به حرکت درآورد و بازیگر را دنبال کند.

۶- پس از گذشت تقریبا نیمی از نمایش به نظر می رسد ارتباط فضا با تماشاچی سست می شود. چرا که با حرکات پراکنده و صداهای بلند، حاشیه مدنظر کارگردان به اشتباه پر‌‌رنگ تر شده است. این کار سردرگمی و خستگی تماشاچی را به دنبال دارد.

۷- نویسنده در معرفی جایگاه و شخصیت ویتسک، دکتر، آندره و ماری به خوبی عمل می‌کند. اما در باره نجیب‌زاده و سروان اینطور نیست. حفظ خط اصلی نمایش و به اوج مطلوب رسیدن، نیازمند پردازش بیشتر دو نقش گفته شده است.

علی شفق (alishafagh)
درباره کنسرت-نمایش ساحل پولاد i

۱- به کارگردان محترم برای ارایه چنین کار سنگین و موفقی تبریک می گویم. مدیریت صحنه، هماهنگی میان شمار زیاد پرفورمرهای (اجراکننده) و تنظیم حرکات بدن و موسیقی بسیار خوب بود. حال خوبی که از نمایش گرفتم، سال ها بود تجربه نکرده بودم.
۲- چون نمایش بی کلام بود، برای انتقال مفهوم و داستان، نورپردازی، موسیقی و‌ حرکات منظم و نامنظم پرفورمرها محور قرار گرفته بود. بخش های مختلف نمایش با تغییر موسیقی و نور صحنه از هم جدا می شد. بهتر می‌بود ۱۴ بخش نمایش( اپیزودها) در ابتدا اعلام‌ می شد.
۳- اجرای موسیقی زنده و کار گروه موسیقی عالی بود. استفاده از حجم بزرگ موسیقی الکترونیک و صدایی که در مواردی بر نمایش پرفورمرها برتری داشت، مزاحم ذهن تماشاگر می شد.
۴- برتری زمینه اندوه و نا‌امیدی بر زمینه شادی و امید به چشم می آید و به نظرم می تواند بهتر شود.
۵- افتادن مکرر پرفورمرها بر زمین در برابر طلب یاری، نابرابر می نمود. بکارگیری نشانه های گلدان، پنجره و عقربه ساعت ... دیدن ادامه ›› جالب بود.
۶- همراهی جماعت در رنج آفرینی و حضور سودجویانه در خوشی ها، زیبا به تصویر کشیده شد.
۷- حضور خانم هروی، فرشته امید و رحمت با بالهای روشن، با حرکات حرفه ای باله و روان بودن نمایش، بیشترین انرژی مثبت را القاء می کرد.
۸- نمایش مظهر خشم و بدی، خانم عاکف، با انعطاف عالی فیزیکی در کیفیت بالای نمایش نقش کلیدی داشت.
۹- برای انتقال مفهوم، شاید به شمار زیاد پرفورمرها نیاز نباشد. چون همزمان با قوی تر کردن حرکت ها، شلوغ شدن صحنه اثر منفی دارد.
۱۰- تبادل احساس و انرژی فوق العاده در صحنه و حرکات هدایت شده که نتیجه تمرینات سنگین است، قدرت اثرگذاری و موفقیت نمایش را نشان می دهد.
ممنونم بابت به اشتراک گذاری نظرتان
۰۷ بهمن ۱۴۰۰
ممنونم از نقد زیبا و سازندتون?
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
هیوا پورشفیقی
ممنونم از نقد زیبا و سازندتون?
سپاسگزارم که توجه کردید و خوندید . ??
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید