در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال رومیسا نفر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:04:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گاهی لازمه برای داشتن یه حس خوب ،بیخیال همه ی قوانین والفبای سینمایی بشی و خودتو وا بدی رو کاناپه و از دیدن سکانسای ساده و دیالوگ های معمولی اما ترکیبی دوست داشتی لذت ببری و با تلقین کردن اینکه پیش روت یکی از شاهکارهای سینماست،دوساعت فیلم دیدنتو تبدیل کنی به دو ساعتی فارق از تمام هیاهوی دنیا و توام با یه حس خوب.حس خوبی که فقط یه عشق سینما حین فیلم دیدن میتونه تجربش کنه.
((سهم فرشته ها))بهترین نسخه.بهترین نسخه از فیلم های ساده و روانی که نمونه اش بسیار در سینما دیده ایم واما با همین نمونه ی تکراری; بدون تاکید بر ضروریت های یک فیلم خوب میتوان لذت برد از تمام سادگی اش.فیلم استاندارد و خوش ساختی که هم زمان با عجیب وخاص نبودنش ،با کمی ساده نگری میتواند شاهکاری باشد برایمان درسینما.
((سهم فرشته ها))سهم جدید ((کن لوچ))از سینما.
تشکر !تشکر کن لوچ برای بودن درسینما. تشکربرای خلق((سهم فرشته ها))...

غزاله کهن دل، الهام حصاری و سامان سعیدی این را خواندند
سپهر امیدوار و علی د این را دوست دارند
واجب شد ببینیم
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درید چشمهایت استمرار میان حرفهایم را....

دلت راضی نیست شکایت هایم را به زبان آورم.

چشمهایت مانعم میشوند.

پس راضی ام کن که بهترینی....که شکایتی ندارم.هرچند این شکایتهای من تنها برای یاد آوری حضورم بود.

یاداوری حضورم بدون حضور تو...

پس کی زاده می شوی؟؟؟در انتظارم...
بد روزگاریه که یاد گرفتیم در جواب تمام بی اخلاقی هامون فقط بگیم:

اعصاب ندارم...
می دونی ؟؟!...

گاهی وقتا لازمه خیالتو خالی کنی از هرچی توهمات پوچه.

لازمه مغز فرسودتو از کار بندازی .

لازمه فقط چشمای خستتو زل بزنی رو سنگ فرشای خیابون و آروم آروم با پاهات آرامش زمینو لمس کنی.

قدم بزنی ...قدم بزنی...قدم بزنی و تنها دردلت بلند بلند به فکرهای پشت درذهنت مانده بخندی وبگویی بگذار بمانند.

به کسی برنمی خورد.

بگذار ... دیدن ادامه ›› خلا باشم.خالی از عواطف; از احساس ; از افکار...

مگه کی به کیه؟

تو این دنیای وامونده که مجبوری از صبح تاشب مفت بگی و مفت بشنوی و مغز تحلیل رفتتو با فکرای لعنتی پر کنی،به کی برمیخوره اگه فقط یه ذهن خالی بمونه؟چی میشه اگه فقط یه ذهن از کارش استعفا بده.

آخه دیگه خستس.....

از کار افتادس.....
آخه مگه این ذهن چقدر گنجایش داره؟چقدر؟
زیبا گفتید
۱۷ اسفند ۱۳۹۱
زیبا خواندمتان . درود .
۱۷ اسفند ۱۳۹۱
موافقم رومیسا جان .....
۱۸ اسفند ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به اعضای خوب تیوالی.من و دوستان هم کلاسیم برای کلاسمون یه وبلاگ دانشجویی ساختیم.خوشحال میشیم اگه شاهد حضور اعضای تیوال تو وبلاگمون باشیم.
الهی همگی شادزی...
حامد نراقی و سمیه زارع این را خواندند
الهام حصاری این را دوست دارد
آدرس وبلاگتون رو بفرمایید حتما یک سری می زنیم رومیسا جان:)
۱۶ آذر ۱۳۹۱
نسرین جان از کی عضو تیوال شدی؟ زمان دیوار هم بودی؟ دنیا چه قدر کوچیکه.
۱۷ آذر ۱۳۹۱
حواس مارو ببینید.اصلا آدرس ندادم.
parto-darmani91.blogfa.com
۱۹ آذر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سال هاست عادت کرده ام بعد از تماشای تئاتر ویا فیلمی خوب ذهن ژولیده ام را با قلم وا بدهم روی برگ کاغذی.
عادت کرده ام از محترم بودن نمایش و فیلم تمجید کنم و یا از وقت تلف شده ام بابت تماشای اثر دلم پر باشد و از شکایتهایم بنویسم.
اما این بار برای اولین بار نمی دانم چگونه بنویسم از تئاتر "شب آفتابی".
نمی دانم چگونه از بهت زدگی ام بعد از تماشای تئاتر بنویسم.
چگونه توصیف کنم دو ساعت ونیمِ پنج شنبه شبی را که از آن همه نبوغ و تبحر وامانده بودم و مدام نصف شبش با خود تکرار می کردم تصاویر آن همه جذابیت را.
به واقع باید چگونه توصیف کرد نمایشی را که گاهی اوقات از جذابیت های جلوه های ویژه و دکور و بازی ها فراموشم میشد این تنها نمایش است و دیگر هیچ.
چگونه باید سرگیجه ی بعد تماشای تئاترم را توصیف کنم.
سرگیجه ی ناشی از بیش ازاندازه کیفور شدن.
می دانم تعریف و توصیف پریشانی های این ذهن آشفته کاری ست بس دشوار که قلم نحیف من از پس آن برنمی ... دیدن ادامه ›› آید.
تنها پوزش که این ذهن ژولیده یاری نمی دهد.

پی نوشت:
تئاتر شب آفتابی از 19مهر تا 25 آبان
هرشب ساعت 20 تا 22:30
کاری از بهزاد بهزاد پور
درب ورودی سالن ساعت 19 هر شب بسته میشود.
آدرس سایت برای کسب اطلاعات بیشتر:
Shabe-aftabi.com
محمد عمروابادی (mohammad)
سپاس از شما.
۱۸ آبان ۱۳۹۱
پیغام سایت " تمام ظرفیت اجراهای این دوره از شب آفتابی به پایان رسیده است"
۱۸ آبان ۱۳۹۱
پس من عجب شانسی آوردم که بلیط رایگان گیرم اومد.
۱۹ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام بر اعضای محترم تیوال.
بسیار خرسند میشم اگر مخاطبان با احترام تیوال سری به وبلاگ بنده بزنن.
www.35milimetri.blogfa.com
همگی شادزی...
وبلاگتان خوب است فقط چند مشکل داشت یکی اون طرح اسکار که من از بچه گی باهاش مشکل داشتم....
دومیش هم اینکه اگه یه مقدار مطالبتون کاربردی تر شه بهتره یعنی از حالت خبری در بیاد و قالب نقد به خودش بگیره.
راستی منوجه شدم دانشگاهتون شهید بهشتی ست.شما کلاس های مازیار اسلامی ککه کانون فیلم برگزار میکند رو میایید؟
۱۷ آبان ۱۳۹۱
من فکر کردم شما هم حضور دارید چون تا الان 4 جلسه از 8 جلسه کل کلاس گذشته و در مورد نظریه های فیلم از ابتدا تا سال 1960 میباشد و در ساختمان شهدا برگزار میشود .
من دانشجوی شهید بهشتی نیستم و لی کلاس ها ی کانون فیلمتون خوبه و اساتید خوبی هم تا اونجا که من اطلاع پیدا کردم میان.
۱۹ آبان ۱۳۹۱
ممنون.پس حتما میرم یه سری میزنم.
متاسفانه اونجا سرم شلوغه.خیلی از خبرای فرهنگی دانشگاه مطلع نمیشم.
۲۲ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آی انسان...بگو تو کجای دنیا می شه به اندازه ی قدم زدن تو خیابان ولیعصر نم زده کیف کرد!
آره واقعا...
من که تهران نیستم ولی میدونم چی میگی
۱۲ آبان ۱۳۹۱
هیجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــآیی
عزیزم!!!! ;)
۰۲ آذر ۱۳۹۱
من با این خیابون کلی‌ خاطره دارم...

خاطره‌هایی‌ که دیگه تکرار نمی‌شند!
۱۹ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کله ی سحر راه میفتم به سمت مترو.
مترویی که تو قولنامش تاکید شده تا زمین و زمان هست،ارث بابای همس.
خودمو قاچاقی می چپونم تو یه وجب جا.
یه وجب جایی که رو نگاه های دیگران نوشته،حتی نفس کشیدن هم اینجا ممنوعه.
زورکی از ارث بابای دیگران سود می برم.نفس کشیدنم پیش کش.
ومن نشانه ی بارزی از آدم بی هویتی هستم که فرهنگ مترو سواری را یادش نداده اند.
کله ی پوکمو می گیرم بالا.
ویکی از آدم هایی که در حال بالا کشیدن ارث پدرشان بودم،ازمیان جمعیت فریاد می کشد;ایستگاه دروازه دولت.
هنوز در حال غرغر کردن است که با ... دیدن ادامه ›› بی حوصلگی خودم را از میان جمعیت هل می دهم در زمینی که شاید این هم قسمتی از اراضی پدر جمعیت محترم باشد.
حین تقلا برای فرار از میان جمعیت کمی از غرغر های شخص شخیص بلندگو را می شنوم که از تغییر مسیر و ایستگاه تجریش و شهید کلاهدوز و مقداری کلمات مهمل دیگر حرف می زند که زیاد به کارم نمی آید.
از کله ی سحر کمی گذشته و منِ فرهنگ مترو سواری ندانسته ;از در مترو تجریش خودم را ول می دهم در هوای میدان قدس.
کمی با لا رفته از خیابان دربند;اینجا وعده گاه ما.
تا بوق سگ خودم را جا می دهم در یکی از اتاق های چهار ضلعی حلبی.
اینجا وعده گاه ماست.
اسمش دانشگاه است.یکی دیگر از ارث های پدری جمعیت به اصطلاح دانشجو.
ومنِ هم چنان معلق میان زمین و زمان.
بلا تکلیف....
بی هیچ ارث پدری.....
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
اون چیزی که من از مفهومه ارث پدریه شما که در متن اوردید فهمیدم فکرکنم حق و حقوقت است این طور نیست؟
۱۱ آبان ۱۳۹۱
بله دقیقا همین طوره.ومنظورم از جمله ی "بی هیچ ارث پدری "اینه که مردم متاسفانه بیشتر از حق خودشونو میخوان و حق بعضیا رو مثل من زیر پا میذارن.اینه که هر روز داره عذابم میده و شاکیم کرده.
مرسی که متن منو خوندید سر کار خانم.
۱۲ آبان ۱۳۹۱
جالب بود
۱۳ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر با نام طرح مهرو ماه.
به مناسبت سالگرد ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س).
از فردا پنج شنبه تا چهارشنبه3آبان.
از ساعت 10الی 8شب در ایستگاه مترو تجریش.
سلام به همراهان محترم تیوال.
سوالی داشتم.
آیا امکانی هست که بشه تئاتری که چند سال قبل اجرا شده رو دید؟
گروه تئاتر دانشگاه ما قراره تئاتری رو اجرا کنند که سال 87 اجراشده.
اگه بشه اون تئاترو به هر نحوی دید،فکر میکنم برای فعالیت گروه تئاتر دانشگاه بهتر باشه.
ممنون میشم اگه منو راهنمایی بفرمایید.
شادزی....
محمد عمروابادی (mohammad)
باید امیدوار بود از تئاتری که در جستجوی آن هستید فیلمبرداری شده باشد. در اینصورت ممکن است سالن مربوطه در آرشیو خود فیلم آن نمایش را داشته باشد. به روابط عمومی سالن وابسته سر بزنید.
۲۴ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
معرفی برنامه رادیویی پرانتز باز:
آدرس سایت برنامه :radio-parantezbaz.blogfa.com

برنامه زنده رادیویی " پرانتز باز " به شکل خبری و مستند اجرا می شود .
مارال دوستی ، سردبیر ، تهیه کننده برنامه " پرانتز باز " با بیان این مطلب افزود: هدف این برنامه ایجاد شکلی از اعتماد در مخاطب است و بدون هیچ قضاوتی ، خبر رسانی شده تا مشکلات و معضلات ریشه یابی شود.
بر اساس این خبر ،تاکنون علیرضا شجاع نوری، خاطره حاتمی و کامران تفتی اجرای این برنامه را به عهده داشته اند ؛ همچنین مجید مجیدی ، محمد عاقبتی ، رسول صدر عاملی ، ترانه علیدوستی ، افشین هاشمی و علی سرتیپی میهمان این برنامه بوده اند.
این برنامه هر روز از ساعت ۱۹ تا ۱۹:۳۰ از رادیو نمایش پخش می شود.

((به نقل از رادیو نمایش))

.........................................................................................................................................
... دیدن ادامه ›› به گزارش هنر پرس، برنامه زنده رادیویی "پرانتز باز" به شکل خبری و مستند اجرا می‌شود. مارال دوستی، سردبیر و تهیه‌کننده برنامه "دیالوگ" با بیان این مطلب افزود: "هدف این برنامه ایجاد شکلی از اعتماد در مخاطب است و بدون هیچ قضاوتی، خبر رسانی شده تا مشکلات و معضلات ریشه یابی شود. بر اساس این خبر، تاکنون علیرضا شجاع نوری، خاطره حاتمی و کامران تفتی اجرای این برنامه را به عهده داشته‌اند؛ همچنین مجید مجیدی، محمد عاقبتی، رسول صدر عاملی، ترانه علیدوستی، افشین هاشمی و علی سرتیپی مهمان این برنامه بوده‌اند. این برنامه هر روز از ساعت 16 تا 16:20 از رادیو نمایش بر روی موج اف ام ردیف 5/107 پخش خواهد شد و شنوندگان می‌توانند انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره پیامک 300001075 و شماره تماس 33913366 ارسال کنند. ((به نقل از هنرپرس))

................................................................................................................................ به گزارش سرویس فرهنگ و هنر برنا، برنامه زنده رادیویی «پرانتز باز» به شکل خبری و مستند اجرا می‌شود. مارال دوستی، سردبیر، تهیه کننده برنامه «دیالوگ»، هدف این برنامه را ایجاد شکلی از اعتماد در مخاطب دانست و گفت: در این برنامه بدون هیچ قضاوتی، خبر رسانی شده تا مشکلات و معضلات ریشه‌یابی شود. بر اساس این خبر، تاکنون علیرضا شجاع نوری، خاطره حاتمی و کامران تفتی اجرای این برنامه را به عهده داشته‌اند. همچنین مجید مجیدی، محمد عاقبتی، رسول صدر عاملی، ترانه علیدوستی، افشین هاشمی و علی سرتیپی میهمان این برنامه بوده‌اند. گفتنی است، این برنامه هر روز از ساعت 16 تا 16:20 از رادیو نمایش بر روی موج اف ام ردیف 5/107 پخش می‌شود.((به نقل از برنا))
هر چند زنده باد گفتم "روایت ناتمام یک فصل معلق "را،اما.......

اینجا تکلیف دیگران چیست؟دیگرانی که خود را وعده داده بودند;تماشای تئاتر.

تکلیف هومن سیدی چیست که بعداز این حجم بالای تمرین و چند اجرا;آب پاکی را ریختند روی دستش.گفتند برو.دیگر اینجا جای تو نیست.دیگر اینجا جای اجرای نمایش تو نیست.

تکلیف کارگردان های دیگر چیست؟ازکجا در اطمینان باشند ;این اتفاق برای نمایش آنها ... دیدن ادامه ›› رخ نخواهد داد.

از چه حرف می زنم؟از تکلیف هامان در این دنیای بلاتکلیف؟!

ای وای از این دنیای بلاتکلیف....


پی نوشت:اجرای تئاتر "روایت ناتمام یک فصل معلق"به کارگردانی هومن سیدی به علت ممیزی خوردن به یکی از شخصیت ها منحل شد.

" باران در توقیف "

به علت انتقامجویی های شخصی ....
۱۴ مهر ۱۳۹۱
این چند روزه فقط به این فکر میکردم
آیا نمیشود که نمایش به همان شکل قبل ادامه پیدا کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۱۴ مهر ۱۳۹۱
واقعا تاسف آوره این نوع برخورد با جامعه ی هنری...
۲۶ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به علاقه مندان تئاتر.
خبردارید این روزها چه تئاتر طنز خوبی در حال اجراست؟
خوشحال میشم اگه منو راهنمایی بفرماییید.
من ددالوس و ایکاروس که در تالار حافظ داره اجرا می شه رو توصیه اکید می کنم
۱۵ مهر ۱۳۹۱
نمایش خدای کشتار
۱۷ مهر ۱۳۹۱
خدای کشتار یه کار طنز سوشیال و عامه پسنده. ددالوس و ایکاروس یه کار کانسپت و سوررئاله که مقداری هم چاشنیه طنز دوست داشتنی داره. من از هر دو تا نمایش خوشم اومد. ولی به نظر من اجرای ددالوس و ایکاروس از خدای کشتار چند پله بالاتر و قوی تر بود.
۱۷ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به بزرگواران تیوالی.
سوالی داشتم؟اگر قرار باشه دانشجویان یه دانشکده رو برای دیدن تئاتر ببرم،چطور می تونم تخفیف بگیرم؟
سوال دیگه اینکه:خبردارید برای ماه محرم چه تئاتری قراره اجرا بشه؟
ممنون از وقتی که بابت خوندن این سوالا گذاشتید.
همگی شادزی.
محمد عمروابادی (mohammad)
درود بر شما بانو نفر
جدای اینکه بسیاری از نمایش ها روزهای یکشنبه تخفیف دانشجویی دارند، این مساله در واقع باید از سوی گروه اجرای نمایش مورد توافق جای بگیره. می تونید به روابط عمومی سالن مربوطه (برای مثال تئاترشهر) تشریف ببرید تا در این باره بتونید با واسطه یا مستقیم با گروه های نمایشی پیشنهاد رو در میون بگذارید.
۱۰ مهر ۱۳۹۱
به شدت ممنون آقای عمروآبادی از راهنماییتون.
موفق باشید.
۱۰ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از کودکی گوشزدمان کرده اند،پایان هر خنده ای ،قطره های اشکمان به حتم سرازیر می شود.
واین مثل را به خوبی درک کردیم در تئاتر جدید هومن سیدی.
تئاتری که از کنار هم قرار گرفتن تضاد بغض و خنده خود را آراسته و به قطع خاطره ی تماشایش با حس خوب به یاد خواهد آمد.
روایت ناتمام یک فصل معلق که ذهن ژولیده مان را به مدت 60دقیقه بین زمین و هوای گر گرفته ی بالای سرمان معلق می کند.
شروعی تلخ و پایانی تلخ تر.ونمی دانم این طعم حبه قند گوشه ی لپ هامان انتهای تماشای تئاتر،از کجای غرق شدگی مان عمق تماشای اثر منشا می شود.
"روایت ناتمام یک فصل معلق"،روایت ارتباط سه داستان تلخ،روایت پیچیدگی افکار پریشان،روایت جدایی زن و شوهر،روایت نابودی دوستی دوپسر،روایت به گل نشستن عشق دو عاشق،روایت تلخ دلتنگی های پسر،روایت بغض آلود دل شکستگی های دختر...
تئاتری که جذابیتش رابه سختی توانستیم درون سلول هامان ... دیدن ادامه ›› هضم کنیم.
به سختی توانستیم پنهان کنیم خنده ها و بغض های یواشکی مان را.
تئاتری که نتوانستیم از تراوش این همه نبوغش لذت نبریم.
نتوانستیم از صدای موسیقی اش لذت نبریم.
نتوانستیم از غرق شدگی شخصیت ها در مرداب نقش ها لذت نبریم.
تئاتری که نتوانستم از خوبی اش ننویسم.
تئاتری که به سببش زنده باد می گویم هومن سیدی را.
زنده باد هومن سیدی!
زنده باد "روایت ناتمام یک فصل معلق"!
محمد عمروابادی (mohammad)
قلم زیبایی داشت نقدتون. سپاس.
۰۷ مهر ۱۳۹۱
بیشتر مشتاق دیدنش شدم خانم رومیسا
۰۷ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمی خواهم بنویسم تنها دلتنگی های من به نوشتن وادارم می کنند.
بوی تلخ مرکب را روی صفحه جاری می کنم.می خواهم از عمق واژه هایم نامه ای برایت بنویسم.
گرامی من سلام.
یادت هست.سلام حرف اول و آخرمان بود.منِ اسیر واژه های نوشتن;هرگز عادت نکرده بودم ،حالت را بپرسم.اکنون چطور به سر می بری؟
عطر آگین باد این نگاه های تو روی دلتنگی های به نثر آمده ی من.
از سالهای نبودنت برایت می نویسم.شاید بوی خط خطی های ذهنم روی کاغذ وادار برگشتنت کنند.
محبوب من!
برایم بنویس کدام روز;کدام ساعت بود که از ذهنم پاک ناشدنی شدی.
ارجمند من!
برایم بنویس کدام روز;کدام ساعت متولد خواهی شد؟
تاکی برای درون جهش یافته ام نامه بنویسم...

زیبا بود عزیزم، مرسی:-)!
۰۳ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پاهای برهنه ام را آرام ول می دهم روی برگهای پاییزی.
چشمانم را خیره می کنم روی لغزش عقربه ی ساعت.
عمیق هوا را داخل شش هایم لمس می کنم.
با انگشتانم بازی میکنم.
.
.
چاره نیست.هنوز حواسم جمع است.
هنوز گرمی زمین پاهایم را عذاب میدهد.
هنوز صدای تیک تاک ساعت ،ذهنم را آشوب میکند.
هنوز ته ریه هایم بوی دود را احساس میکنم.
هنوزحواسم هست.
هنوز دل تنگم به روزهای مدرسه.....
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط سه ماه....
فقط سه ماه گذشت از آن روزهایی که آرزو می کردم دیگر باز نگردند.
از آن روزهاگذشت که می نوشتم روی میزهای مدرسه مان:لعنت به این روزهای مدرسه.
که می نوشتم:دیوار های محبوس کرده مرا در کلاس های عذاب،دیگر باز نخواهم گشت.
واین روز فقط سه ماه گذشته از آن روزها.
ای کاش میز های کلاسمان را قسم نداده بودم;برایم دعا کنند که این روزها باز نگردند.
پرنده ها این بار برایم بخوانید با بغض...
ای وای...من دیگر باز نخواهم گشت...


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علیرضا:رومیسا ...یه سوال .تو چی من می شی؟
من:من؟
علیرضا:آره!چی من می شی؟دختر خاله،دختر دایی،پسر خاله...چی من می شی؟
من:مامانم چی تو میشه؟
علیرضا:خوب عمم دیگه.
من:پس من می شم دختر عمت.نه؟
علیرضا:ااا آره پس من چیت میشم.
من:میشی پسر داییم.
.
.
.
علیرضا:خوب دختر عمه بیا باهم حرف بزنیم.
من:باشه .حرف بزنیم.

اینا حرفایی که چند شب پیش تو خونه ی مامان ... دیدن ادامه ›› بزرگم بین من و پسر دایی 7سالم رد و بدل شد.وقتی گفت حرف بزنیم ،فکر کردم لابد می خواد درد و دل کنه و از دل تنگی هاش بگه .آخه باباش یا همون دایی من چند روز پیش رفت کربلا و گفتم شاید پسر داییم دل تنگه....

واما ادامه ی صحبت ها:
علیرضا:پلی استیشن 3 چنده؟
من:هه هه هه نمی دونم . می خوای چی کار؟تو که پلی استیشن 2 داری؟
علیرضا:همین جوری!دارم پولمو جمع می کنم 3شو بخرم..............تو جان سینا رو میشناسی؟
من:نه کی هست؟
علیرضا:خیلی باحاله.عشق منه.بدن سازه!عکسشو دارم.می خوای بیارم؟تو کیف مامانمه.
من:نه.
علیرضا:میای کارت بازی ؟
من: من بلد نیستم.چه جوریه؟....کارت بازی رو ولش.بیا فیلم ببینیم.
علیرضا:لاک پشتای نینجا بذار.
من:دایی لاک پشتای نینجا رو نداره.خانه ی هیولا را بذارم.
علیرضا:آره هوراااا من انقدر دوسش دارم.
.
.
.
چند دقیقه بعد از گذاشتن فیلم:
علیرضا خوابیدی.ااا خوابید.

اینا اوج دلتنگی های یک کودک 7سالست.اون وقت تو دلم گفتم اینا چه دنیایی دارن و ما چه دنیایی!!!!!
دغدغه ها عوض شده...نمونه ش برادر خودم،از وقتی خیلی کوجولو بود می ترسید که از تکنولوزی عقب بمونه! الانم که بزرکتر شده باز هم همینا تمام تفکراتشو می سازن
هیج وقت هم راضی نمی شه
و دایم دنبال اینه که خودشو به روز رسانی کنه!!!
برا همینه که زیاد حرف همدیکرو نمی فهمیم
۲۸ شهریور ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید