در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:21:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش کاتیوشا i
همانطور که عروسی گرفتن را آنها تعیین می‌کنند
نمایش دیدن را هم ظاهرا تعیین میکنند
تا الان مسئول نور نبودم که شدم.
مرسی که با توجه به قطعی برق اجرا را ادامه دادید و واقعا تشکر که دقیقا راس ساعت نمایش را به اجرا بردید.
به دلیل مشکلات جبری و خارج از مدیریت نمایش نکته خاصی نمیتونم بنویسم، اما گروه حرکت ، سرکار خانوم کارولین خیلی خوب بودند و بیشتر بازیها مخصوصا بعد از ورود اسیر مناسب بود و طنز نمایش جان بهتری می‌گیرد.
تشکر آخر هم نثار تماشاگران عزیز که شب به یادماندنی با نور موبایلشان خلق کردند ( فقط وقت شناس تر باشند و ورود و خروج بی موقع نداشته باشند)
مانا باشید
خانم کارولین خدادیان 💫💎🎭
۲۰ ساعت پیش
بینهایت سپاسگزارم از مهر و‌محبت و‌نگاه زیبای شما
🌹
۱۹ ساعت پیش
فرزاد جعفریان
خانم کارولین خدادیان 💫💎🎭
سپاسگزارم از نگاه پر مهر و زیبای شما🌹
۱۹ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش ناصدا i
حاضر غایب دوست داشتنی

ناصدا به شدت از طراحی های خوبی استفاده کرده ، طراحی در نور، طراحی حرکت، طراحی سازه و مهمتر از همه طراحی متن. بازیها چشم نواز بود، موسیقی و صدا بسیار قابل قبول و در خدمت متن بود، اما نقطه عطف متن بود و متن.
برخلاف توضیحات متن روانشناختی صرف نبود، اینکه از رنج سخن ببریم از کودکی گفت و گو یاد کنیم، به رابطه زوج اشاره کنیم ،یا از اختلال ptsd یا افسردگی ماژور یا sd و اختلال خواب، تنها یک پیکر بیرونی و بدون روح نمایش است. نمایش قرابت معنایی چندانی با جامعه شناسی نیز ندارد هرچند که بیشتر به آن نزدیک است، بحث جنسیت و مدیا، تربیت و غیره نیز پوسته های ما بعد ابتدایی فردنگری روانشناسانه نمایش است.
مگر می‌شود حرفی از زبان و گفتار زد و هرآنچه ۲۴ سال با آن درگیر بودی رو نادیده گرفت؟
مگر می‌شود از دال و مدلول سخن برد و به آن ... دیدن ادامه ›› بی تفاوت بود؟
مگر می‌شود نمایش سیلی به ساختارگرایی بزند و مفاهیم پساساختاری را شکل دهد و آن را دوست نداشت.
مگر می‌شود در فرامتن حضور سوسور و هایدگر و روسو را دید و بی خیال لذت آن شوی؟
اما از همه مهمتر حضور دریدا بود با واسازی با گرماتولوژی با حضور غایب.
آیا گفتار همان زبان است؟ آیا آنچه بر طبق قواعد دستوری سوسوری سخن میگوییم همان مدلول را تداعی میکند؟
پلان نمایش چقدر دوست داشتنی بود، مانند همان خانه های شطرنج سوسوری و چه بی اعتبار شد این پلان؟ لوگوس افلاطونی در نمایش وجود خارجی نداشت جای خود را به دیفرانس دریدایی داد. در حقیقت معنای مبسوطی بر رخدادهای این نمایش شکل نمیگیرد و هر آنچه هست بر تعویق و تفاوت ( تفاوط به دریدا نزدیک تر است ) حاضر می‌شود و گاهی خودش را پنهان میکند.
حقیقت در نسبتی بین آدمی و هستی متحقق می‌شود؛ بنابراین حقیقت امری در دسترس نیست؛ ما بدان احاطه نداریم؛ فراتر از ماست اما نه چونان شیء ثابت، حقیقت فقط بر ما آشکار می‌شود و پنهان می‌شود.
دریدا واسازی یا ساختارشکنی را به منزله شیوه‌ای برای آشکار ساختن تفسیرها تعبیرهای چندگانه از متون مطرح کرد که متن به طور نچرال دارای ابهام و کژتابی است.
به هرروی به همین دلیل رسیدن به معنای نهایی و کامل آن امری غیرممکن است. او زبان یا متون را بازتاب و انعکاس طبیعی جهان نمی‌داند، بلکه متن را شکل‌دهنده و سازنده تعبیر ما از جهان می‌داند و معتقد است که متون این امکان را ایجاد می‌کنند، که ما واقعیت را بفهمیم. به نظر دریدا، انسان به نقطة پایانی تعبیر یک متن نمی‌رسد. برا او هر متن نشانگر تنوع و تفاوتهای معنایی است و چیزی ثابت نیست؛ به همین خاطر، تحلیل متن به صورت مسلم و قطعی غیر ممکن است.
اصولا دریدا در شالوده شکنی خود به برعکسی و واژگونه کردن سلسه مراتب پایدار و قابل انتظار در تقابل های دوگانه معتقد است . نظرقه و پرسپکتیو بحثِ دریدا مبنی بر واژگونی و تخریب زوج های دوتایی ، حاوی استعداد انقلابی مارکسیستی (طبقاتی)و فمینیستی است که اساس بحث تقابل های دوگانه آن « نتیجه منطقی بحث های نشانه شناسی است »
به زعم ژاک دریدا در طول تاریخ بشر همیشه دوگانگی و نظامهای باینری مانند: سفید و سیاه، قوی و ضعیف، زمین و آسمان، زن و مرد، علت و معلول و ... وجود داشته و انسان معاصر باید به مقامی برسد که از این دوگانگی آزاد و رها شود علت عدم پیشرفت فلسفه هم همین گرفتاری بوده که باید رها شود.
من فکر میکنم در نمایش نه از آنیموس خبری است نه از عقده ادیپ یا الکترا، نه روان درمانی ممکن است نه دارودرمانی، نه الگوهای تکراری وجود دارد نه سوپر ایگو. نمایش بر تفاط ( تفاوت) استوار است. بر شکستن دال و مدلول. نمایش از شکست تفسیر سخن میبرد و فریاد می‌زند آنچه بر من به وقوع پیوست بر دیگری شاید رخ ندهد، آنجا که سخن می‌رود چرا در مورد زندگی ما به دیگری سخن میگویی شاید شاه بیت این غزل فلسفی است. دیگرانی که قدرت ( واپس زدگی و اختلال) تشخیص متفاوتی دارند، دیگرانی که صدا را ناصدا و ناصدا را صدا می‌بینند. روایت یک فراروایت است و یک فراروایت ساخته شده از روایتهای متعدد.
دریدا بر این نکته تاکید دارد که هیچ نظامی (چه زبانی, چه هویت فردی به نام من و غیره) بدون قرار دادن دیگری و خود بی معنی ست. پس در این رویکرد به چه اکتفا کنیم؟ لوگوس؟ عقل؟ منطق؟ اسطوره؟ شناخت؟ همدلی؟ شاید هیچکدام یک دال مدلولهای ناانتهایی دارد یک دال همیشه در مدلولی در تعویق گرفتار است.
احساس میکنم غیر دقیق ترین و غیر قابل خوانش ترین متن تیوال خودم را نوشتم، اما زنجیره همنشینی و جانشینی برای من در این نمایش جایی نداشت و متن از هرگونه معنای مخصوص و جبری رها بود.

در پایان خوشحالم در روز آخر نمایش را دیدم و از گروه اجرایی بابت این مهمانی تفکر کمال تشکر را دارم.

ما سوگواریم، چون هرگز نمی‌توانیم گذشته را احیا کنیم.....دریدا

⭐⭐⭐⭐⭐
آرمین بعضی از این خوب خوبها رو بنداز به پنجشنبه ما هم بیبینیمت و لذت ببریم، این هزاربار🤬
امیرمسعود فدائی
آقا این نمایش به یک‌باره دورهٔ اجراش کوتاه شد، این‌بار دیگه تقصیر کسی نبود انصافاً. من خودم پنج‌شنبه می‌خواستم ببینمش! البته با خوندن نقد آرمین جان و نظر فرزاد عزیز خوشحال شدم از دست دادمش، ...
امیر مسعود احتمال داشت خوشت نیاد ، هرچند به هر حال همه ما یه چیزی از هر نمایشی میکشیم بیرون
۲۱ ساعت پیش
محمد کارآمد
آرمین بعضی از این خوب خوبها رو بنداز به پنجشنبه ما هم بیبینیمت و لذت ببریم، این هزاربار🤬
فدات شم محمد جون چشم من زین پس ۵شنبه ها را رفتنی بودم بهت خبر میدم
۲۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیری چشم به راهمان می گذارد،
 با این همه چه زود فرو می ریزد
روح شکوفه های گیلاس!
سوکی

نمایش ساکورای کاغذی روح به شدت لطیفی داره، در واقع با آن سبک روایت سورئالش به دنبال سفری است که با خرده روایت های متفاوت، به فقدان معنا دهد یا راهی برای آن پیدا کند، از بیم و هراس فقدان به زندگی برگردد. هرچند سفر دشواری است اما باید سعی کرد روح لطیف و نسبتا شاعرانه این نمایش را در این خرده روایت های کمی شلوغ با فرمی متفاوت درک کرد، گاهی لازم است گرمای برف را در بهمن چشید. به هرروی تماشای نمایش برای من لذت بخش بود.

روز اول نمایش مقداری ناهماهنگی وجود داشت و به قول فرزاد گویی تیم اجرا کمی استرس داشت، امیدوارم در اجراهای بعدی موسیقی و صدا تنظیم مناسب ... دیدن ادامه ›› تری شود برای آنکه مخصوصا در آن پرده حضور خانوم خلیلی و اون دیالوگ ها و متن قشنگ و پراحساس، موسیقی متاسفانه یاری بخش نشد و این جِدا میتونه به کار ضربه بزنه. نمایش خلاقیت خوبی در طراحی لباس و گریم داره و اگر موسیقی و نور هم ژوست شود، قابل تامل است. نکته دیگر استفاده از ویدیو پروجکشن است که باز تمرین و هماهنگی بیشتری میخواد.
اما خود متن، با ورود به دنیای نمایش و عبور از آن پرده رئالیسم جادویی نخست با آن رو‌به‌رو میشوید و هرچه پیش می‌روید به کوبندگی و شلاقی بودن متن پی می‌برید، همانطور که بالا اشاره شد متن در قالب روایتهایی بیان می‌شود گاهی متناقض با رویکردهای مختلف که به پاسخ مناسبی در باب فقدان برسد، گاهی طنز، گاهی سورئال، گاهی عرفان و ... . شاید همین مسئله برای مخاطب کمی گیج کننده باشد و مخصوصا در دو سه پرده اول از ارتباطش با کار کاسته شود. اما درونمایه شاعرانه نمایش را باید پی گرفت و دنبال کرد و از آن لذت برد، شاید هم فکر کرد، منقلب شد، پریشان شد یا هر حس دیگری که می‌تواند برای شما لذت بخش باشد. البته به گمان من یکی دو روایت می‌توانست در نمایش نباشد چون با ریتم کار خیلی هارمونی نداشت و ممکن است ذهن مخاطب را کمی شلوغ و خسته کند، صد البته دوست داشتم چاشنی طنز کمی کمتر شود، که این آخری دیگر کاملا شخصی است. در کل من این نوع روایت نمایش و شخصیت پردازی های گاهی عجیب و ساختار شکنانه‌ اش رو دوست داشتم.
نکته دیگر اینکه مدت زمان نمایش نزدیک به یکساعت و نیم است و از قبل با آگاهی وارد سالن شوید تا آخر نمایش خسته نشوید، که البته این مسئله یعنی مدت زمان، در برگه نمایش هم ذکر شده.
فلسفه نمایش با ایکیگای ژاپنی قرابت بیشتری دارد و به ستایش زندگی می‌پردازد و مرگ را در این چرخه زمانی قرار میدهد و از زندگی جدا نمی‌کند. در واقع ایکیگای معتقد است که آنچه در حال تجربه کردنش هستیم ، هیچ گاه دوباره رخ نخواهد داد و تکراری بر آن نیست و باید دلیلی برای بودن پیدا کنیم.
به هرروی فقدان، تجربه‌ی دشواری‌ست که می‌تواند زخم‌های عمیقی را در جان و ضمیر ما بر جای بگذارد. فقدان می‌تواند از دست دادن یک عزیز، پایان یافتن یک رابطه‌ یا از بین رفتن یک هدف مهم باشد.
بر اساس رویکرد رواقیون هم که نگاه کنیم: افراد به جای تمرکز بر رخدادهایی که قادر به کنترل آن‌ها نیستند همانند مرگ ،باید بر آن چیزی که توانایی کنترل و مدیریت آن را دارند مثل افکار و کنش تمرکز کنند. و به تمرین پذیرش بپردازند،که به معنای احترام گذاشتن به فرآیند و وضعیت فعلی‌‌ست و همچنین اذعان به اینکه همه‌چیز موقتی و شاید بی پایان است.

در ژاپن، شکوفه های گیلاس یا همان ساکورا جایگاه بسیار مهم و برجسته ای داره و گل ملی البته غیر رسمی این کشور محسوب می شود و جشن باشکوه هانامی هر ساله با خیل عظیمی از جمعیت برگزار می‌شه و مردم به تماشا و زیست میان ساکورا و اومه ( شکوفه آلو) می‌پردازند این گل ها به دلیل عمر کوتاهی که دارند به عنوان یادآور ماهیت گذرای زندگی هستند.
این مسئله تا اندازه زیادی به آرمان های بودایی متصل می‌شه که به گذرا و شکنندگی زندگی انسان اشاره دارد و بر اهمیت توجه و زندگی در زمان حال تاکید دارد. گل ها همچنین به عنوان نماد تولد و همچنین مظهر مرگ و نیز زیبایی در نظر گرفته می شوند.
اگر به صورت کلی تر و خارج از عاملیت به نمایش نگاه کنیم، ما در جامعه ای زندگی میکنیم که شبیه یک سوگواری ناتمام است، افراد احساس می‌کنند، افسرده و درمانده­‌اند و راهی برای رهایی از آن یافت نمیکنن و این سوگ در جامعه مستمر شده، چه باید کرد با این فقدان چه کنیم؟ البته نمایش وضعیتی خرد را پی میگیرد و قرار نیست به این سوال کلی پاسخی دهد، هرچند که ذهن من را به غیر از مسئله خرد به سمت کلان نیز هدایت کرد.
در آخر با توجه به شعار نمایش، اما بهتره فکر کنید وقتی در حال شکستنی چه کسی قراره کنارت باشه؟
به هرصورت در این نمایش باید کمی صبر داشت و همانطور که اشاره شد روح لطیف نمایش را درک کرد و در آن غوطه ور شد و حتی منقلب شد.

‌آزوما یوشی‌هیتو هایکو نویس برجسته به قشنگی میگه
در لباس عزاداری هم،
درست مانند مادگی شکوفه های گیلاس که می‌ریزد،
زندگی نهفته است.

پی نوشت دیشب در شب اول اجرا بعد از مدتها با اینکه جماعت گل به دست در سالن هم بود تقریبا سالن جو خوبی داشت و به جز یکی دو مورد همه چیز به خوبی برگذار شد.
اجرای ساکورای کاغذی برای من از بعد ارتباط احساسی که با کار گرفتم ⭐️⭐️⭐️⭐️ بود و لذت خوبی از تماشایش نصیبم شد.

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
.
 امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست.
خیام
ممنون از نقد و نظرتون🙏🏼🙏🏼
۳ روز پیش، دوشنبه
کیف کردم الان بیشتر از همه دلم میخواد این اجرا رو ببینم، ممنون از قلمت، خوشحالم که دوباره فعال شدی و ما را یار💕
محمد کارآمد
کیف کردم الان بیشتر از همه دلم میخواد این اجرا رو ببینم، ممنون از قلمت، خوشحالم که دوباره فعال شدی و ما را یار💕
خیلی لطف داری به من محمد جون، امیدوارم شما هم بتونید مثل من لذت ببرید
۲۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش منگی i
آدم به بدترین جاها هم وابسته می‌شه..... به هر حال ریشه‌هام اینجاست.

نمایش فریم سازی ها تصویری و زیبایی شناسی خوبی دارد، ضمن اینکه بازیها بسیار دلچسب هستند، متن سخت، به خوبی و روان ارائه می‌شود و گریم و طراحی لباس خوبی دارد، ضمن آنکه از موسیقی و طراحی صدا نیز بهره خوبی برده است.
اما آنچه در ورود احتمالا برای شما خوشایند است دکور زیبا و معنا دار نمایش است که برای من خیلی دوست داشتنی بود.
از سایه بازی، فرم و حرکات بدنی و فیگور هم به زیبایی استفاده شده. فضای اجرایی نمایش یک امر سیال بین رئال و خیال است و در این مورد نیز به نظر من سربلند بوده است.
منگی از انسان منزوی می‌گوید از انسانی که ترسی عمیق بین ماندن و فرار دارد، به عبارتی مطلوب تر موجودی که در اَمبیوالانس امید و ناامیدی یا تغییر و سکون ... دیدن ادامه ›› قرار می‌گیرد.
انسانهایی که در چارچوب قدرت جایی ندارند و به قول معروف حاشیه نشینانی هستند که در حال نظاره جهان پیرامونی خودشان هستند. اینجا مفهوم قدرت تا اندازه ای با کانسپت فوکویی آن فاصله میگیرد و قدرت یک کیفیت نفسانى است که منشأ انجام کارى یا ترک آن خواهد شد.
یعنى براى او امکان اقدام به کارى یا ترک آن به طور برابر و مساوی وجود دارد، بنابراین، از آنجا که فعل و ترک آن براى او برابر است، در ترجیح یکى از آن دو، نیازمند انگیزه‏اى درونى است، زیرا ترجیح یک طرف بر طرف دیگر بدون مرجّح ممکن نیست، اینکه در این دو سوگرایی یا دیالتکیک تغییر یا سکون یا امید و ناامیدی کدام پیروز است! احتمالا به خودتان بر‌میگردد.
به هرحال در این روایت با انسانی بی نام و منگی رو‌به‌رو هستیم که بین این دوراهی مانده است، انسانی که در کشتارگاه است و با مادربزرگ خود زیست می‌کند. چقدر آشنا!!!، چقدر همراه با تجربه زیسته!!!، مادربزرگ یک نماد است و کشتارگاه و هواپیماها نمادی دیگر. شاید چرخه بی پایان زندگی ما.
مونولوگ قشنگ داستان در این راستا و تفکر شاید به این برگردد: "صبح شبیه چیزی که از صبح سراغ داری نیست." و این طنز سیاه و الکنی است که خیلی از ما با آن سروکار داشتیم.
نکته خیلی مهم اینکه صداهای پخش شده آخر را من پارودی دیدم، چون هرچه فکر میکنم چیز دیگری با توجه به متن و فرامتن به ذهنم نمیرسد.
در آخر در شب اول نمایش به غیر از یکی دو مورد ناهماهنگی، مسئله ای از طرف تیم اجرا نبود ، فقط حضور یکی از نام وران عرصه تیاتر بودند که با صحبت هایشان در ردیف یک و همسایگی ردیف ما در برخی جاها باعث عدم تمرکز دست کم من شدند.

⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ امتیاز من با اندکی تامل امتیاز کامل
پر اجرا و مانا باشید.
مطمئنم سه‌شنبه شب اجرای کامل و درخشانی می‌بینم، فقط امیدوارم با متن و محتوا هم ارتباط برقرار کنم...
۴ روز پیش، یکشنبه
حتما میبینمش ممنونم
محمد کارآمد
حتما میبینمش ممنونم
🙏❤
۲۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش خیرگی i
خیره‌ شدن بی اندازه به والدین کنترل گر
نمایش با ۳۰ دقیقه تاخیر شروع شد که در حقیقت گروه اجرایی قبلی سالن را دیر تحویل دادند و به غیر از کارگردان محترم، متاسفانه مسئولین سالن هیچ توضیحی در قبال این بد عهدی در سرمای پاییزی تهران در آن هنگام شب ندادند، گویی همه چیز عادی است و مهم نیست نیم ساعت وقتتان را بابت عدم مدیریت صحیح ما به هدر دهید.
نمایش دارای خلاقیت های خاصی بود و بهتر بگم ایده های خوبی داشت، فرم و پرفورمنس اولیه را دوست داشتم، ضمن اینکه برخی از فیگور ها و حرکت ها در طول نمایش به خوبی ارائه شده بود و ایده های پایانی نمایش مانند فلاش بک هم خوب بود.
طراحی نور و لباس خاصی ندارد و طراحی صحنه با آنکه دندانگیر نبود اما برای این اجرا شاید چیز بیشتری نیاز نبود.
انتخاب بازیگران به نظر من می‌توانست با توجه به متن بهتر از این صورت بگیرد یا دست کم در هماهنگی حرکتهای جمعی و یا تن صدا سخت گیری بیشتری شود.در واقع به نظر من نمایش مقدار قابل توجهی از اجرا ضربه میخوره.
اما چیزی که بیشتر از همه برای من مهم بود شعار نمایش در مورد دغدغه، چالش و آرزوهای نسل جدید و بحث آنتولوژی و اپیستمولوژی این نمایش است. این ... دیدن ادامه ›› قابل درک است که هر نمایش نسبت به دغدغه مندی نویسنده یا مدت زمان اجرا مسئله خاصی را از میان مفاهیم گوناگون انتخاب شود،
اما آیا بزرگترین و یا بهتر بگم یکی از بزرگترین دغدغه جوانان این کشور سطح کنترل گری و هلیکوپتری والدین است؟ اگر هم چنین است ریشه ترس و مدیریت والدین در چه چیزی نهفته است؟
این اختلاف و تفاوت نسلی بسیار مهم است اما طبق پژوهش ها و دیده های تجربی مستقل این شکاف و عدم درک و پشتیبانی صحیح میان والدین و فرزندان نیست، بلکه به مسئولینی بر میگردد که نیازهای نسل جدید را به خوبی نمیشناسد و یا نمیخواهد بشناسد و گامی مناسب برای نیازهای آنها برداشته نمی‌شود. به طور مثال جوانان به دنبال رسمیت بخشی خودشان هستند و علاقه مند هستند در بسیاری از حوزه ها نفوذ کنند و خودی نشان دهند و به تفاوت افکارشان احترام گذاشته شود، شاید این باور ابتدا باید در خانواده شکل گیرد اما در سیر مهمش باید در جامعه پذیرفته شود و اگر رخ ندهد تبدیل به نارضایتی، افسردگی و آنارشی و در نهایت مرگ خاموش می‌شود.
به هرروی این متن اگر ۱۰ سال پیش اجرا می‌رفت شاید با واقعیت و هم دردی بیشتری رو‌به‌رو میشد و اینکه که در نسل ما چه گذشت شاید دیگر محلی از اعراب نداشته باشد و اینکه برای نسل جدید با دغدغه های وحشتناک آنها چه باید کرد؟ دلمشغولیهایی که شاید به گزاف نگوییم انتخاب رشته و حتی مسکن و ازدواج و ماشین در آن گم است و با واقعیتی فراتر دست و پنجه نرم می‌کند و آن آینده‌ای دست کم قابل حدس است.
به هرسان ممنون از سطح دغدغه گروه اجرایی
⭐⭐
مانا باشید.
ممنون از شما که نظرتون رو خیلی مبسوط و کامل با ما به اشتراک گذاشتید. قطعا به بهبود کار ما در آینده کمک خواهد کرد. خیلی باعث خوشحالیه که با اجرا ارتباط گرفتید و درگیر شدید و اینطور جامع و کامل نقطه نظر خودتون رو نوشتید.
۳ روز پیش، دوشنبه
سینا نریمان
ممنون از شما که نظرتون رو خیلی مبسوط و کامل با ما به اشتراک گذاشتید. قطعا به بهبود کار ما در آینده کمک خواهد کرد. خیلی باعث خوشحالیه که با اجرا ارتباط گرفتید و درگیر شدید و اینطور جامع و کامل ...
برقرار باشید دوست عزیز، به امید اجراهای آینده گروه
۳ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رئالیسم غیر جادویی....

پیش از هرچیز ممنون از گروه نمایش که با تاخیر کوتاه نمایش را به اجرا بردند و مهمتر اینکه با اینکه هنرمندانی در بین تماشاگران بودند در ردیف های بالاتر نشستند و حقوق مخاطب گرامی نگه داشته شد، هرچند که برخی از آنها رعایت سکوت را در نمایش واجب نمی‌دانستند و پچ پچ داشتند که البته ربطی به گروه اجرا نداره‌،
به غیر از این نیز رورانس کوتاهی برگذار شد و زمان تماشاگر صرف دست و تشویق برای مهمانان نشد. عکاس نمایش نیز بی صدا کار خودش رو انجام داد.
اما خود نمایش
نمایش از بازیهای خوبی سود می‌برد و به نظرم بین ۴ بازیگر تعادل خوبی برقرار بود، الهه شه‌پرست و سوگند صدیقی ( که از آوا هم لذت بردیم) و سیروس همتی عزیز مانند همیشه همانطور که انتظار می‌رفت خوب بودند و پویا امینی عزیز که ظاهرا دومین تجربه کارگردانیش بود هم کاملا در خدمت اجرا بود و ریسک بازیگری_کارگردان را دور زده بود.
طراحی لباس و گریم به گمانم خوب بود و اون ایده لنز رو دوست داشتم، طراحی صحنه ساده بود و میزانسن های خیلی اعجاب برانگیزی ... دیدن ادامه ›› نداشت، در مورد نور هم به نظرم مناسب بود فقط یکی دوبار احساس کردم جایگیری جالبی نداره، از لحاظ موسیقی و افکت صوتی به نظرم میتونست نمایش سلیقه بیشتری به خرج بده، در ضمن در تراکت تا جایی که به خاطر دارم نام و معرفی از موسیقی کردی نشده بود.

....احتمال افشای خط داستان نه رخداد‌های نمایش

اما چرا نمایش به رئالیسم نزدیک تر بود تا رئالیسم جادویی چون داستان احزاب کرد و انفال جزیی از بدنه تاریخی این منطقه است و اینکه از بردن نام صحیح حزب (تا جایی که دانش من می‌رسد حزب موجود در متن وجود خارجی نداره و اگر چنین حزبی وجود داشت من بی اطلاع بودم هرچند که اشارات متن مشخص است) امتاع شود به جادویی بودن یک نمایش چیزی اضافه نمی‌کند، و صدالبته استفاده از دو یا سه توتم و اسطوره نیز دلیلی بر جادویی بودن یک نمایش ندارد، و اسطوره ها واحدهای فرهنگی هستند که ریشه در سنت و آداب یک منطقه دارند و هر یک دارای معنا و تفسیر مشخصی است.
نکته بسیار مهم برای من این بود که این روایت متمرکز بر دوران تاریخی خاصی نمی‌شد و اسمی از مکان و یا حزب سرکوب گری آورده نمی‌شد و مهمتر از هرچیز آن دیالوگ مهاجرت به ایران و ... برده نمیشد، تو گویی با روح نمایش در تضاد بود و من استثنا این مورد را برای خودم نادیده می‌گیرم چون اگر به آن اکتفا کنم پیام نمایش بسیار مخدوش و شکننده می‌شد.
نمایش در دو یا سه جا تهور و ساخت زدایی خوبی داشت یکی در اوایل نمایش و ترانه ای که خوانده شد و دیگری دقیقا در انتهای اثر و البته اشاراتی به سریالی معروف که خارج از خط زمانی داستان قرار می‌گرفت. به غیر از این ایده تعاملی کردن و شکستن دیوار چهارم هم خوب بود هرچند قطعا با یک نمایش اینتراکشنی رو‌به‌رو نیستیم، و در واقع نمیدانم در نزد مخاطب این مسئله چگونه دریافت می‌شود.
به هرروی رخداد انفال در دهه ۸۰ میلادی صورت گرفت که طبق آمارها بالای ۲۰۰ هزار نفر کشته یا ناپدید می‌شوند و هزاران روستا و بخش اعظمی از مناطق شهری کرد نشین ویران و تخریب می‌شوند و میلیون ها احشام و دام به هلاکت می‌رسند.
در مورد توتم ها و اسطوره های نمایش خلاقیتی وجود داشت و دست بر روی اسطوره های آشنا قرار ندادند.
به طور مثال:
کلاغ یکی از مهمترین نمادهای اسطوره ای ایران زمین بوده و رنگ سیاهش نماد راز و ناشناخته‌ای است و از طرفی نماد خورشید و خوش خبری است و اولین مرحله از هفت مرحله میتراییسم است، از سوئی در باورهای شمنی کلاغ پیام آور دنیای مردگان است و برای ارتباط با گذشتگان و به بیانی امروزی تاریخ به کار گرفته ‌می‌شود. (هرچند که مفهوم کلاغ در طول تاریخ به تغییرات زیادی رسیده است و حتی مفهوم آن تغییر یافته و گویی با جعل اسطوره در دنیای امروز سروکار داریم که این هم مربوط به سیاست ورزی دول و اندیشه های مخالف با یک فرهنگ بومی بوده) حال در این نمایش با یک کلاغ خسته سر و کار داریم

خرس در باور ایرانیها و منطقه بین النهرین جایگاه اسطوره‌ای چندانی ندارد هر چند از بقایای دوره پیشا مادی در غرب ایران توتمهایی از خرس یافت شده است که دقیقا معلوم نیست مربوط به این سرزمین بوده و یا اسیر رسوماتی مانند پُتلاچ شده است. اما در مجموع خرس نمادی از امنیت و قدرت است، حال ممکن است با سایه ای از این قدرت و امنیت سروکار داشته باشیم.
در آخر ماهی نیز در این منطقه نامش به زندگی، آبادانی و زایش گره خورده است و اشاراتی به نگهبان بودن نقش ماهی در این آبادانی شده است.
به هر تقدیر ترجیح من یک روایت آزادتری بود که در زنجیره در زمانی زبانشناسی جای بگیرد و فرامتن غیر محدود تری داشته باشد و خارج از جغرافیا خاصی قرار بگیره و مفاهیم مورد نظر نمایش در این چارچوب غیر محدود بیان شود و خود را به جادویی بودن نزدیک تر کند.
با توجه به حذف آن دیالوگ در ذهن خودم
امتیاز من ⭐⭐⭐
مانا و پراجرا باشید
خب من کارهای افشین زمانی را دوست دارم و انتظارم بالاست. هاری یا شازده احتجاب، مخصوصا اولی رو بیشتر! هاری هر دو اجرا سمندریان و شهرزاد را حتی با تغییر بازیگر هم دوست داشتم، راستش شاید اولی کمی بیشتر.
اما این نمایش الف غین میم.
اجراهای روز اول متاسفانه اغلب در ایران یکسری مشکلات دارند، مثل ناهماهنگی و تپق و ... که این نمایش هم از این قاعده مستثنی نبود، اما خیلی مهم نبود و به کلیت کار لطمه نمیزد، مانند همیشه از نور به خوبی بهره بردند، طراحی لباس مثل همیشه خوب بود، میزانسن همانطور که انتظار میرفت دارای خلاقیت و گاهی غیر قابل پیش بینی بود، دیالوگها و متن سخت بود و تمرین زیادی طلب میکرد و تا اینجا نکات مثبت بودند که در نمایش تجربه کردم.
اما یک مسئله عمده برایم وجود داشت، خب من که در هاری تجربه بهتر و لذت بخش تری داشتم، دیالوگها خسته کننده نبود، حرکات و فیگور خیلی بهتر بود، پس این نمایش چه به من اضافه کرد؟
در نظر من غیر از نور و تا اندازه ای صحنه پردازی، هاری ورژن قوی تری بود، دیالوگهایش فریادی و ملال اور نبود و کاملا لذت بخش بود، اما واقعا برایم در این نمایش از دقیقه ۲۰ کمی خسته کننده شد، با ورود خود آغا باز لذت هاری تداعی شد اما ورژن بهتر را قبلا دیده بودم. با اینکه داستان سه گانه را میدانم اما شاید هاری پدری باشد به مراتب بهتر از پسرش، الف غین میم!
موسیقی و صحنه ابتدایی نمایش، صحنه به یادماندنی در ذهن من خواهد بود، اما در ادامه فریم ... دیدن ادامه ›› به یادماندنی چندانی برای من شکل نگرفت و حتی موسیقی کار خیلی برایم پرجاذبه نبود.
از طرفی نمایش با مقداری آشنایی زدایی و مانند همیشه در کارهای افشین زمانی، با ساخت زدایی سعی در چالشی در روایتی قدیمی است و مناسبتهای همزمانی زبانی را در نمایش به وجود آورده و با چند کنایه و تلمیح یا اشاره به دوران معاصر سعی در حضور فرامتن معاصر دارد، اما به گمانم این مسئله هم کمک چندانی به نمایش نمی‌کند هرچند بودنش بهتر از نبودنش است.
در مجموع نمایش فوق کار بسیار پرزحمتی است اما نتیجه نمایش برای من مانند هاری نشد و بعد از نمایش بیشتر به هاری و لذت تماشایش فکر کردم.
نکته منفی سالن حضور گل به دستان فراوان و گرفتن فیلم و عکس بود که به تذکرها هم گوش نمی دادند که خب تمرکز را از بین می‌‌برد.
راهنمایی : قطعا کسانی که به این سالن رفته اند میدانند به دلیل وجود سکو و عمق صحنه ردیفهای ۳ تا ۶ مناسب تر است، از لحاظ شنیدن صدا هم بعید میدانم تا ردیف ۷ مشکلی باشد.
ممنون از گروه نمایش که رورانس کوتاهی داشت و امیدوارم‌ مانند گذشته کارهای خوبی از آنها ببینیم.
پی نوشت: به دلیل دوری خودخواسته از سالنهای نمایش، من شازده اجباری، سال گذشته را تماشا نکردم و از تجربه تماشا آن اثر چیزی نمیدانم.
منتظر نظرتون بودم ممنون،من چون در کمال تاسف هاری رو ندیدم این مقابسه رو ندارم شازده اجباری رو دوست داشتم به خصوص بازی جناب نعیمی رو، هفته اینده اجرا رو می بینم.
هاری چندتا سر و گردن از شازده اجباری بهتر بود دکتر جان.
۴ روز پیش، یکشنبه
سعید قدرتی
هاری چندتا سر و گردن از شازده اجباری بهتر بود دکتر جان.
متاسفانه شازده اجباری را ندیدم ولی خب سعید جان برای من همچنان هاری اثری با زیبایی شناختی و خلاقیت بیشتری بود.
۴ روز پیش، یکشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش ماغ i
دست مریزاد.
برای من تجربه ماغ یک تجربه به یادموندنی بود.
ماغ به معنای نعره بلند یا صدای گاو است که در نمایش کاربردی است، نمایش آن طور که مشخص است تلفیقی از رمان بچه جن و نمایشنامه چند روایت نامعتبر رضا گرشتاسب است، رضا گرشتاسبی که اسب قاتلین و اسب های انباری و یا مرثیه ای بر قتل ژولیس سزار و ... را در اجراها از آن دیده‌ایم.
نمایش به خوبی از متن چند لایه برامده است و روایت هیجان برانگیز خوبی دارد، رئالیسم جادویی و خرافات را به خوبی و قابل فهم به نمایش دراورده است و تلاش زیادی برای فهم نمایش کرده، مانند استفاده از راوی که شاید حتی به نظر من احتیاجی به حضورش نبود اما خب تیم اجرایی حتما خواسته نمایش را روان تر و پذیرا تر کند، البته حضور راوی در نهایت ضربه به کار وارد نمی‌کنه و بازی نقش راوی و فن بیانش هم خوب بود. در مجموع بازیگری نمایش نمره کامل قبولی را میگیرد.
نمایش صحنه پردازی خوبی دارد و از نور به خوبی بهره میگیرد، همچنین گریم مناسبی دارد و برای اکسسوار نمایش فکر شده عمل کرده بودند، ضمن اینکه موسیقی خوبی داشت و با فضای کار همخوانی کافی را داشت.
نمایش در ایجاد فضای دلهره نهایت تلاش خودش را کرد و به نظرم در این فضا و سالن و نسبت به بهای بلیت آنهم در این ساعت به خوبی عمل کرده بود. ... دیدن ادامه ›› برای من نمایش قابل تقدیر بود چون برخی از پرده ها بیشتر یک سکانس سینمایی احتیاج داشت ولی تیم اجرا به خوبی از پس آنها در یک نمایش برامده بود.
در ضمن تغییر صحنه در روز تماشای من به خوبی صورت میگرفت و ضمن حفظ سرعت با آرامش به خوبی انجام می‌شد.
جای خالی گونه وحشت به صورت کلی در نمایش خالی است و تهور این گروه اجرایی را دوست داشتم. در رورانس هم صحبتی از امتیاز و دیوار نوشت نشد.
به عنوان یک پیشنهاد، نمایش تیزر و عکسهای مناسب تری نیاز دارد.
با آرزوی اجراهای بیشتر، در ساعات مناسب برای این گروه نمایش، شاید باز هم به تماشایتان آمدیم.
⭐⭐⭐⭐
محمد اسماعیل‌بیگی (mohammad.esmaeilbeygi)
سلام و عرض ادب و احترام
ممنون از نگاه دقیق و البته پر مهر شما
خوشحالم که اجرای ما رضایت شما رو در پی داشته 🌹🙏
اخ جون من که برای اسب قاتلین مردم از بس خوب بود امیدوارم ماغ رو هم بتونم ببینم
محمد کارآمد
اخ جون من که برای اسب قاتلین مردم از بس خوب بود امیدوارم ماغ رو هم بتونم ببینم
فکر کنم هفته آخر باشه محمد عزیز، اسب قاتلین رو هم خودت به من معرفی کردی و ممنونم
۲۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش کلفت ها i
کلفت ها از بازیهای نسبتا همسانی برخوردار است، ضمن اینکه متن برای دوست داران تیاتر آشناست و اجراهای متفاوتی از آن دیده‌اند مانند سالن مولوی یا همین انتظامی.
برای من شاید کلفتها بهترین اجرایی که دیدم نبود اما کاملا قابل قبول و لذت بخش بود.
ابتدای نمایش را خیلی دوست داشتم، نور برای من قابل قبول بود، صحنه پردازی، طراحی لباس و بازیگری مناسبی داشت و به گمانم استفاده از موسیقی بیشتر در نمایش به جذب مخاطب کمک بیشتری می‌کرد.
متن های ژنه خیلی به ابزورد نزدیکه و اینکه نتیجه گیری رئال و اجتماعی از آن داشته باشیم به نظرم کار دشواریه. شخصیت های ژنه از رئالیسم واهمه دارند و واقعیت حاضر آنها را محدود و هراسان می کند حتی وقتی در طول اجرا، شخصیت ها احتمال می دهند به گونه‌ای واقعیت در بازی شان رخنه کرده، نخستین واکنش آنها این است که آن را ازخود دور کنند و چاره ای دیگری بیاندیشند. کلفت ها را میتوان هم به صورت جامعه شناسانه نگریست هم روانشناسانه اما مهمترین مسئله در آن مکانیسم ها و پرسپکتیوهای دفاعی در مقابل مشکلات است، مانند رول پلی در عقده های روانی و تخلیه اضطراب های نقش و اجتماعی، از طرفی ما به گپ و یا فاصله اجتماعی نگاه می‌کنیم که این اختلاف قشربندی و طبقاتی بین بورژوا یا بهره کش و طبقات پایینی چه پیامدی می‌تواند داشته باشد؟
طغیان، قهر یا هم آمیزی؟ کشمکش اصلی در جوامع،تضاد بین فرادستان صاحبان قدرت و فرو دستان فاقد قدرت می باشد،بنابراین چالش اصلی عبارت است از ... دیدن ادامه ›› تلاش فرودستان در جهت به دست گرفتن تمام یا بخشی از قدرت و در پی آن رسیدن به رهایی و آزادی.
شاید پاسخ ژنه در بحث فوکویی خلاصه شود، کشمکش اصلی در جوامع،تضاد بین فرادستان دارای قدرت و فرو دستان بی قدرت می باشد، بنابراین،در این دیدگاه،چالش اصلی عبارت است از تلاش محرومان از قدرت در جهت به دست گرفتن تمام یا بخشی از قدرت و در پی آن رسیدن به رهایی و آزادی.
فوکو،در خصوص مفهوم قدرت،درک سلسله مراتبی ساده را رد می کند و معتقد است قدرت یک مفهوم ساده ی دستوری و یا ابلاغی از بالا به پایین و دستوری نیست،بلکه در شبکه ای از روابط درهم پیچیده،ساری و جاری است.همان چیزی که ساختار جامعه را تعیین و آن را مشروع می کند. در حقیقت قدرت یک امر بازدارنده نیست بلکه خود یک مولد است و هرجا قدرتی وجود داشته باشد، مقاومتی شکل میگیرد.
به هرروی اگر متنی از کلفت ها نخوانده اید و یا اجرایی از آن ندیده‌اید به نظرم دیدن این نمایش کاملا قابل توجه است.
پر اجرا و موفق باشید.
⭐️⭐️⭐️
گروه نمایشی محترم
ما هم از خالی بودن صندلی های نمایش ناراحتیم و ممنون که سعی نداشتید با مهمان بازی و کامنت فیک به جذب مخاطب روی بیاورید .
تلاش زیادی کردم که با کار مرتبط شوم اما آنچه دوست داشتم رخ نداد.
یک گروه شریف، با طراحی نور خوب، کارگردان با این که خود بازیگر بود اما سعی کرده بود به خوبی بازیها و میزانسن ها را رصد کنه.
نمایش چهارشنبه سوری در بدترین زمان اجرایی ممکن یعنی ساعت ۵ روی صحنه است و این می تواند دلیلی برای نادیده شدنش باشد. اما متن نمایش برای من پر از تکرار بود و بازیها یک دست در نیومده بود گاهی به نظرم لحن بیان نزدیک به مونوتون بود، نمایش از خلاقیت نور در اکسسوار به خوبی استفاده کرده بود اما نور صحنه خیلی مورد دقت نبود. طراحی لباس عامدانه خیلی ساده بود اما فکر میکنم میتوانستند خلاقیت بیشتری به خرج دهند. سوالهایی هم در چرخش پنجره و خواب بازیگر برایم مطرح ماند.
در کل از دیدن نمایش راضی هستم و مطمئنا از خانوم قربانیان کارهای بیشتر و بهتری خواهیم دید.
با آرزوی اجراهای فراوان، صندلی های پرتر و اجراهای موفق آینده.
⭐⭐
سپاس از حضورتون🙏🏻
ندا قربانیان
سپاس از حضورتون. از توجه و نقد کاملتون کمال تشکر رو دارم 🙏🌹
سلامت باشید به امید اجراها و صحنه های بیشتر
دمشون گرم که با کامنت فیک سعی به کلاه گذاشتن سر مخاطب رو نداشتن ❤️❤️❤️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش مده آ i
به جرات میتونم بگم این نمایش پتانسیل خوبی داشت اما همه را به باد داد.
با احترام شاید بزرگترین ضربه از بازی ها بود به غیر از یکی دو نفر باقی بازیها نیاز به تمرین خیلی بیشتری داشتند.
مثلا کرئون در صحنه آخر حضورش یکی از بدترین بازیهایی بود که دیدم گویی با یک مده‌آ طنز سروکار داشتیم، یا خنده تاج دار جدید در پایان نمایش، بازی جادوگر، صحنه پایانی هلیوس و ...‌ واقعا در حد این نمایشنامه وزین نبود.
در بخش طراحی صحنه و نور کار در کلیت مناسب بود و موسیقی نیز به خودی خود گوشنواز بود اما بازی بازیگر ها به گونه‌ای بود که گویی در هنگام نمایش با هدفون به موسیقی گوش می‌دهی.
به عقیده من کارگردان می توانست دست از بازی کردن بردارد و با دقت بیشتری بازیها را دنبال کند و تا به مرز آمادگی نرسیده این کار آن را به صحنه نبرد.
در بخش طراحی لباس و اکسسوار برخی چیزها خوب بود اما برخی به شدت در ذوق میزد مانند صندل کرئون یا هر دو تاج نمایش که احتمالا از شیرینی فروشی خریداری شده بود و مخصوص ... دیدن ادامه ›› جشن تولد بود.
نکته دیگر که خیلی مهم است بی اخلاقی ( اخلاق حرفه‌ای) گروه اجراست. به چه حقی صندلی نمایشی که مخاطب خریداری میکند را به مهمان خود مثلا معلم عربی میدهید و در رورانس هم وقت همه را میگیرد که برایش دست بزنیم؟ یه توضیحی داده شد که امروز بلیت فروشی را بعد از ۴ بعد از ظهر بستیم که اجرای ویژه داشته باشیم اما به هیچ عنوان این که کافی نیست و غیر حرفه ای بودن گروه را نشان می‌دهد، بلیت از چند روز پیش خریداری شده و جایگاه هر تماشاگر مشخص است، در ضمن مهمان که دعوت میکنید مشکلی نیست اما دقیقا ۸ نفر در زمانهای مختلف به فیلمبرداری و عکاسی مشغول بودند و ورود هم تا ۲۰ دقیقه بعد از نمایش ادامه داشت.

به هرروی امیدوارم حقوق مخاطب گرامی داشته شود و باز امیدوارم در آینده نمایشهای بهتری از این گروه ببینیم.

امتیاز من⭐️
دوست عزیز ای کاش روی صندلی که خودتون خریداری کرده بودید می نشستید مگه نمیگیرد که زود هم تشریف آوردید و این موارد و ناراحتی ها را قاطی کار نکنید و اینطوری خالی نکنید به هر حال بابت این موضوع من از شما عذرخواهی میکنم.
ندا شاه محمدی
همکار گرامی تاتر این روزها سلیقه ای می باشد شاید با سلیقه ی شما اوکی نبوده من همراه دو نفر از هنرجوهام رفتیم و بسیار لذت بردیم و خلاف چیزی که شما نوشته بودید بود و به جرات میتونم بگم تو این ماه ...
بله قطعا همین است. من هم فقط تجربه شخصیم را بیان کردم و امیدوارم در آینده تیاترهای بیشتری را تماشا فرمایید و از شما بیشتر بخوانیم.
ندا شاه محمدی
همکار گرامی تاتر این روزها سلیقه ای می باشد شاید با سلیقه ی شما اوکی نبوده من همراه دو نفر از هنرجوهام رفتیم و بسیار لذت بردیم و خلاف چیزی که شما نوشته بودید بود و به جرات میتونم بگم تو این ماه ...
خوشحالم که این اجرا را دوست داشتید،
به هنرجو‌ها توصیه کنید حتما بلیط را خریداری کنند و امتیاز خود را ثبت کنند تا تعداد امتیاز‌ها از ده عدد فراتر برود.
واقعا حیف است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول از همه آفرین به گروه نمایشی که بعد از روز اول سیلی از کامنت فیک برای دیدن آن شکل نگرفته و امیدوارم این روند ادامه یابد.
اصولا نمایشهای ساعت ۵ و یا ۶ به دلیل ساعت اجرا و طرح ترافیک کمتر دیده می‌شوند ولی به نظرم لانه موشها پتانسیل دیده شدن رو به خوبی داره.
در هنگام ورود دکور نمایش و حضور دو بازیگر مشغول برایم مقداری تداعی کننده نمایش ساختن بود، که صدالبته دکور خلاقیت خودش را داشت و متن نمایش ربطی به نمایش ساختن نداشت.
نمایش دارای بازیهای تمرین شده با میزانسنهای تعریف شده است ( اجرای شب اول تقریبا بدون هیچ تپق و ناهماهنگی بود) و طراحی نور و لباس مناسبی داره. پرفورمنس نمایش به خودی خود تماشایی است اما برای هضم و چیدنش در فرامتن سخت بود و میتونستم با تفسیرهای متفاوتی بهش نگاه کنم. یکی دو جای متن هم دارای اضافات و ابهاماتی بود مثلا اشاره به اون دوران کودکی و .‌.. که باز میتونست تفسیرهای متفاوتی داشته باشه یا به نظرم خیلی در اجرا کمک کننده نبود.

..........احتمال اسپویل کم.............

کل ... دیدن ادامه ›› نمایش رو که میدیدم
یاد پل پوت دیکتاتور عجیب کامبوجی افتادم ، که در کمی بیشتر از سه سال دستور قتل یک‌چهارمِ مردم کشور خود را داد؛ قتل‌هایی فجیع، پرقساوت‌ که شامل شکنجه‌های خوفناک و در گرسنگی نگه داشتن دهشتناک زندانیان می‌شد، پل بوت استاد نا آگاهی و تولید فقر بود و عنوان کرده بود که آدمهایش ( ساکنین کشورش) به موش شباهت دارند.
نمایش به خوبی از چرخه ای صحبت میکند به نام حماقت که از بالا به پایین تحمیل و در نهایت دیکته تبدیل به چیز دیگری می‌شود، از استقرار و پاکسازی به سرمستی می‌رویم و پس از آن زوال.
حال لانه موش ها روایت خود را دارد و به گمانم از پس کار برامده است.
پراجرا و پیروز باشید.
⭐️⭐️⭐️
مرسی از حضور و نگاه پر مهرتون پایدار باشید🙏🌹
نگار امیری
سپاس از اینکه نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
سلامت باشید
به همه گروه درجه یک نمایش لانه موش ها خسته نباشید میگم و آفرین.

متنی قابل احترام که مطمئنم حاصل روزها تفکر و ادراکی انسانی از بشر و خواسته های به حق اون هست که هنرمندانه و جسورانه توسط کارگردان و بازیگران و طراحان صحنه و نور و لباس و موسیقی و همه و همه با کمک از اکسپرسونیسم و سورئال با مفاهیمی کاملا رئال به روی صحنه آورده شده تا ما مخاطبان بعد از خروج از سالن نمایش احساس رضایت و خرسندی بدون وصفی داشته باشیم.

درود بر شما گروه درخشان و شریف و وفادار به تئاتر
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مضحکه سیاه اجرای جدید خنده‌دارتر و حساب شده تر از ورژن پلاتو نوفل بود. یک سیاه بازی دوست داشتنی با شخصیت های به یادموندنی.
یکساعتی را خارج از هر مشکلی از دنیای بیرون تجربه کردم و واقعا خندیدم. به خود مهدی ملکی عزیز گفتم که این ورژن گویی مضحکه سیاه پِلاس بود، خلاق تر،خنده دارتر و جذاب تر. حتی بازیها بهتر بود، میزانسنها با توجه به پلاتو اجرا خیلی خوب بود، شوخی ها و روایت خیلی پخته تر و جذاب تر شده بود، از طرفی ایده استقبال و بدرقه عالی بود و هم یخ تماشاگر را می‌شکند و هم حس خوب و نزدیکی و صمیمیت بهش میدهد.
اما برای من دو نکته از همه بیشتر جذاب بود: یکی فلاش بک دوست داشتنی داستان و استفاده از عروسک نمایشی و دیگری جا‌به‌جا شدن اجرا گر و مخاطب!
به هرروی ساعت خوبی ساخته بود و در انتظار کارهای جدید این گروه با اخلاق هستم.
پراجرا و موفق باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
من هم عاشق قسمت فلش بک شدم 👌🏻
آقا آرمین عزیز اولا حضور دوباره‌تون به تیوال رو تبریک میگم
واقعا خوشحال شدم بعد از مدت‌ها دیدمتون
و نکته بعد اینکه ممنوم بابت نظر ارزشمندتون، مخصوصا مقایسه مضحکه قبلی با این مضحکه.
🙏🌹😍
مشتاق دیدار مجدد
مهدی ملکی (سیاه)
آقا آرمین عزیز اولا حضور دوباره‌تون به تیوال رو تبریک میگم واقعا خوشحال شدم بعد از مدت‌ها دیدمتون و نکته بعد اینکه ممنوم بابت نظر ارزشمندتون، مخصوصا مقایسه مضحکه قبلی با این مضحکه. 🙏🌹😍 مشتاق ...
ارادت زیاد مهدی ملکی عزیز،
نفرمایید خواهش میکنم.
همچنین امیدوارم کار جدیدی تا پایان سال داشته باشید.
دیدار به زودی😍🌸🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش شفیره i
عجب شبی بود!
عجب اتفاقاتی
عجب فاصله‌ای...
اسمِ "شفیره" رو دیدم خوشحال شدم، فکر کردم دوباره اجرا داره...
میثم هنزکی
بلیط دو ، سه روز دیگه اش رو داشتم که همه چی بهم ریخت و نمایش در بخش " خواسته ها " م باقی مونده ..
میثم جان فقط می‌توان خواسته داشت که باز اجرا بروند، البته در سالنهای دیگر
نوید عسکری فراهانی
آخ.آخ.....چه موقعی یادآوری کردین. چه نمایشی. سال 1401 بعد از شکوفه های گیلاس دومین نمایش شاهکار آن سال برای من بود . و هنوز از بهترینهای این چند سال. دو بار دیدم . مهدی شاهپیری عزیز. همشهری من ...
ارادت فراوان.
بله دقیقا حیف و نمایشهایی که دیده نشده‌اند و یا کم دیده شدند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش مکبث i
اداپشن جناب صلاحی برای من از چند منظر مورد توجه بود.
یکی حضور تعداد بازیگر در یک عمق کم که جسارت زیادی میخواست، انتخاب این سالن همچون یک شمشیر دولبه بود که به گمان من نقطه قوت و ضعف اجرا در همین انتخاب بود، در اون شلوغی واقعا چیدمان و میزانسن کار دشواریه که در صحنه های کم ازدحام تر موفق عمل کرد، شاید برخی مسائل به ذائقه برگردد اما نشستن هیئت بازیگران در گوشه ها با آن لباسهای مشکی برخی اوقات من را به دسته های عزاداری سوق میداد.
دوم بحث بازی و حرکات است که، کار یک دستی نبود، تعدادی از بازیگران بودند که تمرین به مراتب بیشتری برای هماهنگی میخواستند یا به چهره و میمیک صورتشان خیلی فکر نشده بود، به طور مثال خشم، خوشحالی و ..‌. در صورت برخی از آنها به شکل تصنعی وجود داشت.
سوم بحث ایده های خوبی بود که کارگردان و تیم اجرا داشتند و برخی به خوبی پیاده شدند و از تماشایش لذت بردم اما برخی گویی در حد ایده باقی ماند و خیلی نتوانست من را درگیر کند
از لحاظ طراحی لباس و نور هم من خیلی تحت تاثیر قرار نگرفتم و وجود گروه موسیقی که بسیار پرزحمت هم بودند و ایده راوی و پروجکشن خیلی برای من یاری ... دیدن ادامه ›› رسان نبود.
از طرفی خود نمایش دارای پرده های گوناگونی است که برای من در برخی از آنها مانند یک اپیزود بود و دارای یک انسجام کلی و پیوستار نبود.
به هر حال برای من یک اجرای متهورانه بود چون وقتی از مکبث، هملت و ریچارد و متن های اینچنینی صحبت میکنیم میدونیم که اقتباسهای زیادی از ان انجام گرفته و اغلب تیاتر دوستان اجراها و نمایشنامه خوانی های زیادی از آن را تجربه کرده اند.
در آخر برای این تیم شریف آرزوی اجراهای زیاد و موفق را دارم.

پی نوشت: لطفا به مهمانهای نمایش آداب تماشا را توضیح دهید،خواسته زیادی نیست صحبت نکردن، تلفن چک نکردن و غذا نخوردن. در ثانی در برگه نمایش آن طور که من دیدم نوشته شده است کودک ۵ سال به بالا می‌تواند نمایش را ببیند، در صورتی که دست کم این یک نمایش ۱۵ سال به بالاست و صحنه ها و شخصیت هایی دارد که میتواند عامل تروما و اختلالات پایدار در زیر این سن باشد.

امتیاز من با اندکی صعود ⭐⭐⭐
پراجرا باشید.
اجرای سال ۹۴ را بیشتر دوست داشتم، در مورد نمایش هم با آنکه تغییرات کوچکی داشت صحبتی نیست چون در برگه های گذشته نقدهای خوبی وجود دارد.

نکته مهم اینکه ای کاش نمیرفتم وحدت، قبلا تذکر حجاب جلوی در بود الان در کل سالن انتظار! اما تذکر خندان. به جای این تذکر، وقت را تذکر میدادید که تماشاگر نیمساعت بعد اجرا وارد نشود.
آرمین (newmass)
درباره نمایش بونکر i
قبل از هرچیز
لبخند سالن یک، استاندارد و دارای صندلی های مناسب و شیب درسته.
خود مجموعه خب فعلا نوسازه و با توجه به راهنمای طبقات موجود در لابی دو سالن در طبقات منفی و یک سالن در طبقه اول قرار داره، در لابی یک کافه کوچک و در طبقه اول کافه با جای مناسب برای نشستن به همراه یک فست فود وجود داره، و تراس جای مخصوص سیگار کشیدن هم پیش بینی شده، ضمن اینکه دارای پارکینگه و به گفته یکی از مسئولین با بلیت می شود از آن استفاده کرد که البته خبری از قیمت آن ندارم. ظاهرا در طبقه دوم هم روف گاردن در دست ساخت دارند.

سالن یک برای این نمایش دارای ۴ جایگاه تماشاگر بود که فقط ردیف A از صندلی استاندارد سود میبره و سه ردیف کناری و مقابل دارای صندلی های پرتابل است و روی یک جایگاه موقت جایگذاری شده که فکر کنم ردیف ها جوری مشخص شده که مزاحمتی برای مشاهده ردیف پشتی نداشته باشه.
پیشنهاد من جایگاه a ردیفهای قسمت وسط ( مخصوصا ۲ تا ۴) است، به نظرم با توجه به صحنه مخصوص این نمایش ردیف های کناری a دید ... دیدن ادامه ›› مناسبی نداره.

خود نمایش در روز نخست با ۲۴ دقیقه تاخیر شروع شد که بیشتر تاخیر آن مربوط به نشستن تماشاگر بود.
من متن بونکر را دوست داشتم یک متن پینگ پنگی خوب داشت که برای من دنبال کردنش هیجان داشت، البته بگم که متنهای جلال تهرانی را کلا دوست دارم و بعد از چند سال دوری از سالنها ذوق تماشایش را داشتم. بازیها به نظرم خوب بود و برخلاف پیش بینیم بازی سارا رسول زاده بیشتر درگیرم کرد، هرچند که بازی حمید رضا آذرنگ هم دیدنی بود.
من دکور نمایش با توجه به متن را دوست داشتم، طراحی لباس خاصی صورت نگرفته بود و نور غیر از صحنه پایانی برایم چیز جدیدی نداشت.
ذکر دو نکته، نمایش دارای سن گردان است که متاسفانه در شب اول بارها دچار مشکل شد و به غیر از حرکت ایستادنش صدا میداد.
نکته دوم جای موسیقی بیشتر در کار خالی بود و چند باری هم که صدا و موسیقی پخش شد مشکل فنی داشت و خش خش داشت، احتمالا سالن نوساز نباید دارای اسپیکر خش خشی باشد و نمیدونم مشکل از کجا بود؟
در نهایت کار برای من بالاتر از متوسط بود و از دنبال کردن متنش لذت بردم.

من امشب این کار رو دیدم
کارهای جلال تهرانی به شدت در سلیقه ی منه
ادبیات منحصر به فردش
بازیها خیلی خوب به خصوص سارا رسول زاده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش بونکر i
هیجان دیدن سالن و مجموعه جدید!
امیدوارم راه برخی سالنها را نروند.
شاید از همین چهارشنبه برخی چیزها مشخص باشه.
منتظر نظرات شما هستیم🙏
مهسا احسن
منتظر نظرات شما هستیم🙏
لطف دارید. حتما.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش آناتومی i
آناتومی یک خودکشی
یک نمایش با متنی خوب و اجرای قابل قبول، نمایشی که کار کردن روی دیالوگها و هماهنگی آنها قطعا با تمرین زیاد ممکن است و به نظرم ... دیدن ادامه ›› این نمایش از پس آن تقریبا به درستی برامده است.
برای من بازیها دارای استاندارد بود اما خب برخی نقشها خیلی مورد پسند من نبود و برخی قدرت بیشتری داشتند. اما در مجموع راضی کننده بود
نور خوب بود و میزانسها درای خلاقیت بود، طراحی لباس هم به گمانم برای همچین نمایشی مناسب بود، در مورد دکور ای کاش چارچوب مستحکم تر با متریال بهتری انتخاب و یا ساخته می شد تقریبا یکی از پرتالهای زمانی کج شده بود، هماهنگی تاریخ های زمانی دو بار با اشتباه صورت گرفت که بهتر است دقت بیشتری در این مورد صورت بگیرد، برخی از ابزار ها مانند سیگار و فندک در دهه 70 و یا کالسکه در دهه 80 به درستی انتخاب نشده بود.
نمایش با تقریبا 30 دقیقه تاخیر آغاز شد و مدت زمان نمایش چیزی نزدیک به یکساعت و چهل دقیقه بود که برای من طولانی نبود و متن و نمایش کشش آن را داشت و با توجه به توضیحات دوستان انتظار مدت زمان بیشتری داشتم


به درستی چه چیزی در خودکشی مورد نظر است؟ شخصیت؟ ژنتیک؟ محیط و فرهنگ عمومی؟ یا .....؟
آناتومی یک تراژدی است که گویی 3 نمایشنامه را همزمان با هم دنبال می کنید، یک پژواک بین نسلی یا به عبارتی یک ترومای بین نسلی که زمان را در هم می ریزد و آن را از شکل خارج می کند.هر یک از شخصیت ها در هر زمان ( که در سه دوره زمانی است)، یک سوم صحنه را اشغال می کند. بسیاری از دیالوگ های به ظاهر ساده و تصادفی به دقت هماهنگ شده است تا خطوط خاصی مثلا خوبم یا بله را به صورت هماهنگ یا نزدیک بگویند. کلمات و تصاویر تکرار می شوند. زمان و نمایشنامه هم به صورت افقی و هم به صورت عمودی حرکت می کنند و این اصلی ترین جذابیت نمایش است هرچند که تقریبا 20 دقیقه اول ممکن است مخاطب را در دنبال کردن هر سه کمی دچار مشکل بکند.
به شخصه خونسردی دیالوگها رو خیلی دوست داشتم و برای من شخصیت سازی خارج از تیپ قهرمانانه داشت و در این نمایش ما با زنانی در ارتباط بودیم که از سنخ واقیعت روزمره زندگی به روایت نمایشنامه نویس است.

پی نوشت: بهتر بود اجرا در سالنی با عمق بیشتر اجرا می شد تا به جذابیت کار اضافه کند
⭐⭐⭐⭐
ممنون از زمانی که گذاشتید و برای ما نوشتید و ممنون که کار ما رو انقدر دقیق دیدید 🙏🏻
بابت تاخیر عذرخواهی می کنم. سالن رو دیر تحویل گرفتیم متاسفانه.
رعنا مقدم
ممنون از زمانی که گذاشتید و برای ما نوشتید و ممنون که کار ما رو انقدر دقیق دیدید 🙏🏻 بابت تاخیر عذرخواهی می کنم. سالن رو دیر تحویل گرفتیم متاسفانه.
سلامت باشید،
با آرزوی اجراهای فراوان برای شما.
آرمین
سلامت باشید، با آرزوی اجراهای فراوان برای شما.
ممنون 🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش آدمبَچه i
جستاری در کودکی

قبل از هرچیز هشدار اسپویل را روشن نکردم اما ممکن است برخی از جذابیت روایت را در سطور انتهایی از دست بدهید‌
تیم کراوچ که نمایشنامه اصلی اجرای آدمبچه بر مبنای نوشته او است بر این باور است که نمایش می‌بایست در ذهن تماشاگر شکل بگیرد و نیازی به دکور و لباس ندارد.این ذهنت در کار جابر رمضان دست کم در مخاطب و آدمبچه نمایان بود، اما ادمبچه تهور و جذابیت بیشتری داشت.
آدمبچه تنها روایتی است از دوران کودکی و نوجوانی، حلقه مفقوده مطالعاتی همانند جامعه شناسی تا چندی پیش، در واقع اهمیت کودک در نزد علما پس از جنگ جهانی دوم و کمی بعد از آن با گذار از مطالعات زنان و جریان فمینیستی شکل میگیرد.
در حقیقت کودکی تا پیش از این در قلمرو یک امر خصوصی مطالعه می‌شد قلمرویی که یک علم سنگین مانند پزشکی و روانشناسی که خود را متکفل این می‌داند که به مسأله کودک بپردازد و آن را حل کند. این علم، کودک را به عنوان یک امر غیراجتماعی و یک امر وابسته درنظر می‌گیرد که اصلاً آمادگی ورود به جامعه ... دیدن ادامه ›› را ندارد.
از طرف دیگر، ما در یک قلمرویی از کودکی هستیم که خودش را به عنوان یک مسأله اجتماعی، بازیابی و بازتولید می‌کند و به آن می‌پردازد. نمایانگران اصلی این تفکر در رویکردهای جبرگرایانه و بعضا فونکسیونالیستی وجود دارد که در آن کودک و یا نوجوان یک مرحله درحال گذار بسوی بزرگسالی به شمار می‌رود که ماهیت بیولوژیکی داشته و باید مسیر بزرگسال و بلوغ را به سرعت بپیماید. در واقع این یک پرسپکتیو منفعل است که در آن به هرحال کوک باید رشد کند و به راه خود ادامه دهد، رویکردی که به تهدید ها و ارعاب کودک پاسخ مناسبی نمی‌دهد و کودک الزام به رشد دارد بدون آنکه به درستی درک شود و مهمتر از همه هویت آن به درستی شناخته شود. نمونه آن همیشه در جهان باستانی و حتی ایران خودمان نمود دارد، به طور مثال در داستان سهراب و یا سیاوش به گونه‌ای مشخص دوره کودکی نادیده گرفته می‌شود و به سرعت به دوران بلوغ می‌رسیم.
در نقطه مقابل کودک یک کنشگر فعال است که دارای خصوصیات و هویت منحصر به فرد خود است. در حقیقت کودکان خود سازندگان جامعه و کودکی هستند و کودکی بیشتر ناظر بر آن چیزی است که هست نه آن چیزی که قرار است بشود و کودکی در امر عمومی مورد بررسی قرار میگیرد که دارای روند و هویت مخصوص به خودش است
آدمبچه به نوعی ناقض و معترض رویکرد اولیه است و از ابتدا ما شاهد کودکان و روایات ذهنی آنها هستیم،( شیر پاکتی خوردن، گوشی دکتری، نوع لحن و حرکات بازیگران از ابتدایی ترین نشانه ها هستند که بعدها با وضوح بیشتری مطرح می‌شود) پای ترس و آرزوی آنها مینشینیم و به هوش فیزیونومی کودک پرداخته می‌شود، هوشی که نقطه مقابل هوش منطقی است و به طرز تلقی و شناخت جهان پیرامون می‌پردازد. آدمبچه با آشنایی زدایی از یک روایت کلاسیک، دنیای دیگری را خلق می‌کند که در آن راویان کودکان هستند، انتهای نمایش این موضوع به اوج خود می‌رسد و شاید نقطه قابل توجه و اصلی نمایش در همان نزدیک ۲۰ دقیقه پایانی است، جایی که کودک جایگاه خودش را پیدا میکند و شیوه بازیگری و حرکات کودکان نیز هوشمندانه این مسئله را گوشزد میکنند. لازم به ذکر است که آدمبچه تلاش داشته است که نمایشنامه اورجینال را مقداری بومی سازی کند و با تغییر ملیت نقشها و برخی از تغییرات کوچک در متن به درک بیشتر آن کمک کرده است.
امتیاز من ⭐️⭐️⭐️⭐️