در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال محمد جواد | درباره نمایش کالاندولا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:27:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
*** این یک نقد و نظر نیست ، یک تجربه کاملا شخصی است***
دیشب قرار بود با یکی از دوستانم به تماشای این کار برم که دوستم در ترافیک آخر سال موند و نرسید.
در شروع نمایش و با شنیدن حرفای جناب سلگی یک استرس ریزی بهم وارد شد تا این که اسمم رو خووندن و طنابم رو مشخص کردن.
این که کدوم نمایش و طناب قسمت من شد بماند.در طول هر دو اجرا گریه کردم.مخصوصا قسمت اول.
وقتی که طناب آخر رو دنبال کردم ، به بیرون رسیدم ، به هیچ عنوان توانایی رفتن و گذشتن نداشتم.برای همین برگشتم داخل حیاط.
جناب سلگی جلوی گیشه ایستاده بودن . رفتم جلو و بهشون گفتم : نمیدونم باید بهتون خسته نباشید بگم و تشکر کنم یا این که با خشم بهتون اعتراض کنم بابت ساختن همچین اثری و خراب کردن حال من.
فقط بهشون گفتم حالم بده.ایشون من رو بغل کردن ، بهم آب دادن و بعدش من رو بردن بالا داخل سالن ... دیدن ادامه ›› پیش بچه ها.
یک عالمه جوون های هم سن و سال خودم با انرژی مثبت و حال خوب.
بهشون خسته نباشید گفتم و گفتم که حالم اصلا خوب نیست.پسرهای گروه تک تک جلو اومدن باهام دست دادن و من رو بغل کردن.
بعدش به اون شخصی که نمایشش رو دیده بودم و باهاش همذات پنداری کرده بودم اشاره کردم و با بغضی که هر لحظه ممکن بود بترکه گفتم :
""من شما رو کاملا درک کردم.خیلی سخته."" بعد از گفتن این جمله جلوی اون همه آدم که متوجه میشدن منظور من کدوم نمایش هست ، خیلی سریع اومدم بیرون چون اصلا تحمل نگاهشون رو نداشتم.
دیشب دلم میخواست از داخل محوطه نوفل لوشاتو یک دری بود مستقیم به اتاق خواب خودم.چون اصلا دلم نمیخواست کسی رو ببینم و با کسی صحبت کنم و یا این که مجبور باشم توی شلوغی خیابون ها رانندگی کنم.
دیشب شب خیلی سختی بود برای من.

جناب سلگی هنوز هم نمیدونم که باید ازتون تشکر کنم یا نه!!!!