«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یک اجرای سورئال جذاب.
به نظرم اینکار یکی از بهترینهای آقای مساوات بود.
کاری بسیار فکر شده و پر مفهوم.
ردپای آثار کارگردانهای بزرگ سینمایی(هیچکاک،برگمان،بنوئل و آمنابار)به بهتر شدن کار افزوده.
بازیهای روان و باورپذیر بازیگران رو هم خیلی دوست داشتم.
تو بعضی از لحظه ها دوست داشتم تو قاب آشپزخونه یا اتاق نشیمن بودم.
توی این چند سال که کارهای اقای معجونی رو پیگیری میکنم،به نظرم تغییراتی در بردن نمایشها به روی صحنه داشتند،که البته من این تغییر رو دوست داشتم بخصوص این دو کار اخر،شهرما و آشپزخانه.
به نظر میرسه جناب معجونی توجه زیادشون رو از روی اثار چخوف برداشتن و به نمایش نامه نویسان دیگه هم نیم نگاهی انداختن.
استفاده از بازیگران جوان و خوش انرژی،با کارگردانی خوب هم از دیگر نقاط قوت جناب معجونی شده.
نمایش بسیار خوبی بود،اما برگزاری این نمایش در تاتر مستقل ایراداتی دارد که به کار لطمه میزند:
-بوی بد سیگار از درب ورود تا داخل سالن نمایش که به نظر مربوط به کافه جدید تاتر مستقل میباشد.
-نا مناسب بودن سیستم تهویه سالن برای تحمل این تعداد از تماشاگر که به دلیل بلند بودن زمان نمایش،باعث خستگی تماشاگر میشود.
-مودب نبودن برخی از پرسنل این سالن.
- اکثر نمایش هایی که من در این سالن دیدم فاقد بروشور بوده(از جمله همین نمایش)
ضیافت شام فرویدی با نگاه سیاسی و نشاندادن استعاری ارتباط بین تربیت روانی و عمل سیاسی.
از متن کار،کارگردانی و اکثر بازی ها لذت بردم.اخرین قاب نمایش رو هم خیلی دوست داشتم.
دست بردن در یک اثر ادبی(در اینجا نمایشنامه) و تبدیل کردن آن به یک متن بومی! معمولاً آسیب جدی به کار میزنه.کارگردان این نمایش با سلیقه خودش سعی در ایرانیزه کردن کار داشت،که به نظر من موفق نبود.
نمایش خوبی نبود به دو دلیل
-متن نمایشنامه کسل کننده بود.
-کارگردانی کار ضعیف بود.
نمایش تمیزی بود.
بازی روان و دوست داشتنی،متن و کارگردانی خوب.
من کلا کارهای مونولوگ رو به دلیل ارتباطی که بازیگر لازم داره از تماشاچی بگیره و به عبارت بهتر تماشاچی معمولا بیشتر از دیگر تاترها جزئی از نمایش محسوب میشه رو دوست دارم.
دوست عزیزم سلام
از اینکه این اتفاق افتاده واقعا شرمنده ام
قطعا اجراهای اول کمی دچار نقص هستش
من از شما دعوت میکنم تا در روزهای پیش رو، روزی قدم بر چشم بنده گذاشته و مجددا به تماشای نمایش بنشینید. قطعا نظرتون تغییر خواهد کرد.
فکر نمیکنم سه ساعت آخر عمر والتر بنیامین سخت تر از زمان حضور من برای دیدن این تاتر کشدار بوده باشه.و اگر مقصود جناب رضائی راد از نوشتن این متن نشاندادن گذشت آهسته زمان در شرایط سخت هست،که حتماً موفق شدن!
اینکه آخرین سال زندگی بنیامین تراژیک بوده و میتوانست موضوع یک نمایش نامه باشه درست،اما چرا سه ساعت نمایش برای بیان موضوعی که در یک ساعت هم میشد بیان بشه؟!
جناب رضائی راد باید توجه داشته باشن افرادی کمی میتونن(مثل سارتر)نمایشنامه بلند بنویسن,در عین حال که جذابیت اجرا داشته باشه،باعث خستگی تماشاگر هم نشه.
از نقاط قوت این نمایش هم:
-کارگردانی خوب
-دکور و صحنه خوب
-بازی های قابل قبول و البته بازی عالی جناب شجره.
وقتی نمایش داشت اجرا میشد،تلاش قابل توجه جناب محدثی رو دیدم که نمیتونست منِ تماشاچی رو جذب کار کنه.هرچی فکر کردم که چه کس دیگه ای میتونست این متن رو بهتر اجرا کنه،کسی به فکرم نرسید.
از نظر من نمایش خوبی نبود،به دو دلیل:
-متن نمایش ضعیف بود.
-کارگردانی هم چنگی به دل نمیزند.
تا حالا شده در یه زمان و مکان اشتباهی باشین؟
برای من امشب اتفاق افتاد و به عنوان تماشاچی در این تاتر حضور داشتم.
تقریبا همه میدونستن چی اومدن ببینن و داشتن لذت میبردن.
با احترام به همه این تماشاگران،به نظرم نمایش بسیار ضعیفی بود.
از اواسط اجرا نمیدونم چرا یاد جمله ماندگار برادرمون! جناب مسعود فراستی(کاراکتر عجب و نه چندان دوست داشتنی)افتادم:
کار در نیومده.
تبدیل رمانهای داستایفسکی با اون ظرافتهای اگزیستانسیالیستیش به یک فیلم نامه یا نمایش نامه کار ساده ای نیست،که به همین دلیل بزرگترین ضعف این نمایش هم متن آن بود.
بازی گرفتن از از بازیگران نه چندان باتجربه،اونهم به تعداد زیاد که هر کدام یک کارکتر مستقل داشته باشند،کار ساده ای نیست که به نظر من جناب معجونی از پس این کار به خوبی برآمده است.
جناب معجونی با برداشتی نزدیک به نمایشنامه اصلی ،ما رو درگیر شهر واقعی خودمون میکنه،شهری که برای ما آشناست.
این نمایشنامه یک اثر انتزاعی و مینیمالیستی ست،به طوری که کالبد شهر از آن گرفته شده و تجسم آن به مخاطب واگذار شده.تنها نشانه هاست که با مخاطب ارتباط برقرار میکند.به نظرم ظرافت جناب معجونی بابت انتخاب این نمایشنامه جهت اجرا هم جای تقدیر داره.
من پیشنهاد میدم به دوستان دیدن این نمایش رو.
مفهوم تنهایی تو این نمایشنامه از نظر من خیلی پر رنگ بود و نویسنده نگاه طنز جالبی به اون کرده بود.کارگردان وبازیگرها توانسته بودن از پس این نمایش بربیان.
از نظر من کار بی ادعا و قابل قبولی بود.
من با نمایشنامه های ایرانی بطور معمول مشکل دارم و نمیتونم با اونها ارتباط برقرار کنم.این نمایشنامه هم از نظر من همینطور بود،علاوه بر این که موضوع کار هم تکراری بود.
اما کارگردانی کار و اجرای اکثر بازیگرها از نظرم خوب بود و دکور کار رو هم دوست داشتم.
من امشب این نمایش رو دیدم و به نظرم کار ضعیفی بود.
در بدو ورود به سالن به جای دادن بروشور نمایش یک مهر قرمز کف دستم زدند که فکر کردم در ادامه نمایش از این مهر استفاده خاصی خواهد شد،که نشد.!
در کل،نمایشنامه کار و بازی ها خیلی ضعیف بود از نظر من.
من از دیدن این نمایش لذت بردم.
ممنونم از جناب طهمورث و خانوم متخصص برای بازی در این نمایش.
ایکاش میتونستم اون لذت شیرین کودکان داخل سالن رو هم از دیدن این نمایش ببرم.
نمایش ضعیفی بود،در حد کار دانشجویی.
بازیها ضعیف بود به خصوص بازیگر اصلی زن که زحمت کشیده بودن فقط دیالوگها رو حفظ کردن.
این نمایش در سالن مکتب تهران اجرا شد،که بنده برای اولین بار در این سالن یک نمایش دیدم،سالن بدی بود و اصلاً استانداردهای حداقلی رو نداشت،بطوری که صدای دیگ وقابلمه کافه این مجموعه در سالن نمایش به راحتی شنیده میشد.
آقای پور کاظم
سلام
بنده مدیر سالن مکتب تهران هستم.
راجع به نظری که دربارهی تئاتر دادین، صحبتی ندارم. هرچند پیش از این نظرم را نوشتهام.
اما راجع به سالن. قصد دفاع نیست. چیزی که عیان است نیازی به دفاع ندارد. چون شما به عنوان مخاطب حق دارید که تئاتر را در سکوت تماشا ... دیدن ادامه ›› کنید.
ولی لازم است ذکر شود که شما در تئاتر خاکستر به خاکستر صدای «دیگ و قابلمه» را شنیدید. کاش علت را جویا میشدید. حالا علت را بیآنکه خواسته باشین برایتان توضیح میدهم، صرفا جهت آشنایی بی واسطه مخاطبهای آیندهی سالن مکتب تهران! دقایق اول تئاتر بازیگر از بیرون سالن وارد میشود و دقایق پایانی هم خارج میشود. بدلیل سهولت در ورود و خروج بازیگر درب سالن باز میماند. ما تمام تلاش خود را میکنیم که مخاطبان در آرامش تئاتر ببینند. عذر مرا بابت این صداها بپذیرید.
و موردی که در مورد استاندارد گفتید.
شما زمانی به سالن مکتب تهران آمدید که بنا به درخواست گروه دور تا دور سالن با پارچه و لتهای سیاه رنگ پوشیده شده بود. چند عکس از سالن مکتب تهران بدون آن پارچه ها هست. زحمتی نبود نگاهی بیاندازید. و هر زمان که مایل بودید تشریف بیاورید تا دربارهی آکوستیک همین سالن و استاندارد صحنه و صندلیهایش گپی بزنیم.
مخلص.
سلام جناب حسین
میدونم که راه اندازی یک مجموعه فرهنگی و نگهداریش کار راحتی نیست و یه خدا قوت لازم داره.
با توجه به مطلبی که نوشتید،حتماً برای دیدن یک تاتر دیگه مزاحم مجموعه خواهم شد هر چند بعید میدونم نظرم خیلی تغییر کنه.
اگه در زمان حضورم تشریف داشتید و دوست داشتید گپی خواهیم زد امیدوارم به غیر از ایراد گرفتن بتونم پیشنهاد سازنده ای داشته باشم.
ارادتمند
جناب آقای محمد حسین
با سلام
بحث ورود صدا از طریق دربهای سالن آزار دهنده است تمرکز رو بهم میزند مخصوصا وقتی افرادی درپشت ورودی سالن با هم مکالمه میکنند شاید لازم باشد در زمان اجرا نوشته ای نصب کنید مراجعه کنندگان. با حداقل صدا حضور داشته باشند
در صورتی که امکان دو جداره کردن دریاها داشته باشید به این موضوع کمک میکند
لطفا اگر برای تهویه محل پخت وپز فکری بکنید ممنون میشم چون بوی غذا در کتابفروشی و فضای اطراف میپیچه
با تشکر