من این نمایش را در اجرای دوم دیدم و دوست دارم برخی مواردی که به ذهنم می رسد را در میان بگذارم:
1- به نظر من بازیگرها اجراهای خوب و حرفه ای داشتند و به خوبی با نور و موسیقی و دیالوگها و موقعیت مکانی و زمانی هماهنگ بودن.
2- تغییر رنگ تدریجی نور در نیمه دوم نمایش به سمت رنگ قرمز از جمله مواردی بود که تماشاگر را ناخودآگاه به سمت نقطه عطف داستان می برد و بسیار هوشمندانه بود.
3- با توجه به اهمیت دیالوگ ها در این نمایش چیدمان یک صحنه ساده و مسطح یک حرکت هوشمندانه برای قراردادن تماشاگر در متن گفتگوها بود که بسیار موفق بود، هر چند صدای برخورد پاشنه کفش بازیگرها با صفحات چوبی توخالی گاهی مانع شنیدن گفتگوها می شد.
4- نکته ای که من را به شدت آزار داد و دوست دارم در میان بگذارم متن و موسیقی بود که در انتهای داستان پخش شد. در نهایت تاسف باید بگم اجرای یک موضوع فلسفی نیاز به مشورت با آدم هایی دارد که در زمینه فلسفه صاحب نظر آکادمیک هستند یا حداقل فلسفه خوانده هستند، متاسفانه موسیقی و متن انتهای داستان یکی از درخشان ترین متون اگزیستانسیالیستی رو در حد یک مباحثه دوستانه چندنفر تازه روشن فکر توی یه کافی شاپ و یک شعار عامه پسند بازاری در مورد مفهوم زندگی پایین آورده بود. داستان خروج ممنوع تبیین کننده یکی از مبنایی ترین موضوعات فلسفه اگزیستانسیالیزم است، " جهنم دیگران هستند" و موضوع انسان عبارت است از اراده به شدن و ساختن نظام ارزشی صرفه نظر از قضاوت دیگران. یکی از مهمترین موضوعات این داستان تفکر عمیق سارتر در خصوص قضاوت و عدالت است و خوانش
... دیدن ادامه ››
قالب سارتر نشان میدهد که این متفکر معتقد بوده قضاوت به واسطه اینکه امری ظهوریافته در دیگری است امری محال است و به دنبال آن عدالت هم امری محال است و تنها اصالت عالم خود انسان است و اراده او برای شدن به عبارت دیگر "آزادی اراده شوند انسان است" . به هر حال تقلیل فلسفه سارتر به یک شعار بازاری "زندگی در لحظه و تلاش برای تحقق حسرت هاو آرزوها" به نظرم سطح نمایش را از نظر فلسفی پایین آورده بود.
در کل این نمایش را به همه دوستداران تفکر و فلسفه و البته نمایش توصیه می کنم.