در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال زهرا تمیزی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:14:02
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من اجرای دور اول این نمایش دیدم. راستش با توجه به کارای قبلی گروه مثل غلامرضا لبخندی و مونولوگ بیست متری جوادیه و ... توقع بیشتری داشتم . یه سری المان و اطلاعات در طول اجرا ارائه میشه ولی خب قراره دقیقا چه چیزی رو برسونه ؟ مثلا اگر هر شخصیت و داستانش جزیی از یه عکس یا تصویر دوره ای یا محله ای خاص باشه در کل این عکس قراره چی رو به مخاطب برسونه؟ منظورم اینکه تکمیل شده این پازل چه تصویر کلی هست ؟ متاسفانه من هیچ تصویر کلی و منسجمی از محله یا دوره داستان ندارم.
آقامیلاد طیبی و امین حق شناس این را خواندند
پوریا صادقی، سپهر، نیلوفر ثانی و نسیبه این را دوست دارند
تکه های هر داستانی مثل پازل کنار هم قرار میگیره تا تصویر نهایی شکل بگیره ( این تصور من از داستانی هایی که میخونم و می بینم ... ) حالا شاید تشبیه م بد باشه ولی من تصویر کلی و نهایی مشخصی از داستان نداشتم.
هر قصه ای که روایت میشه حتما باید اصول روایت هم رعایت بشه ( قطعا خودتون بهتر و بیشتر میدونین ) و گرنه میشه دفتر خاطرات.
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
زهرا تمیزی
تکه های هر داستانی مثل پازل کنار هم قرار میگیره تا تصویر نهایی شکل بگیره ( این تصور من از داستانی هایی که میخونم و می بینم ... ) حالا شاید تشبیه م بد باشه ولی من تصویر کلی و نهایی مشخصی از داستان ...
این نوشته در پاسخ نظری بود که گویا پاک شده!
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا خوشحالم بعد از مدت ها دوری و دل تنگ ی قراره با اجرای گروه خوبی به تماشای تیاتر برگردم.
موفق باشین.
رضا بهرامی و آقامیلاد طیبی این را خواندند
امیر مسعود و حسین تاجیک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرا یک نمایش قصه محور است و حول میزانس ، نور ، طراحی لباس و بازی های فکر شده بازیگران می چرخد. چکیده آمال و آرزوها و روحیاتت چهار شخصیت که ... دیدن ادامه ›› نماینده چهار قشر غالب و متفاوت است و در مکان و زمان مشترک به هم گره خورده اند. آدمایی که به واسطه بچه محل بودن مختصری با هم آشنا هستند ( شاید در حد نام و بو ) ولی مرگ ( گم شدن ) مجالی برای شناخت بیشتر از یکدیگر را به آنها نمی دهد.
شاید بتوان نمایش را از دیدگاه مردم شناسی یک محله قدیمی هم نگاه کرد. حتی می توان گفت تصویری از چکیده غالب جامعه ایرانی آن دوران. ادبیات کلام ، اجتماعات کوچک در و همسایه و حرفایی که نقل مجالس روضه خوانی و دم در خانه نشینی هاست، طرز لباس پوشیدن شخصیت ها که معرف قشر - راننده تاکسی با دستمال یزدی - و حتی مد جاری آن دوران است - مانتو های گشاد و بلند با اپل های هرکولی - ... که همه این عوامل با دیالوگ های مختصر و کافی هم فضای اقشار ان دوران را در بیست متری جوادیه ترسیم میکند هم برشی کوچکی از داستان زندگی چهار انسان را بیان می کند. قصه آدم های معمولی با آرزوهای معمولی در بستر فضای اجتماعی و سیاسی حاکم بر دوران پسا انقلاب ، با گوشه چشمی به پیش از انقلاب.
در نهایت اینکه جوادیه برش اجتماعی یک محله خاص در یک دوره تاریخی خاص است که باید دید و البته فکر کرد و لذت برد.

پ.ن : دوستی دارم که تسهیلگر محله قدیمی سنگلج هست. یه روز حرف جالبی زد ؛ اینکه اگر در این محل زن بدون چادر بیرون بره خیلی بد و بی آبرویی هست. نتیجه اینکه فضای جوادیه دهه شصت با سی سال اختلاف هنوز هم در کلان شهر بی در و پیکری مثل تهران وجود دارد و خیلی دور از واقعیت جاری جامعه کنونی ما نیست.
بعد ماه ها دوری بریم یه جلایی به روح بدیم :))
خسته نباشید میگم به عوامل جوان نمایش.
از ایرادهای جدی نمایش سوار بودن موسیقی بر روی کار بود. یک صدای بلند موسیقی که مانع شنیده شدن دیالوگ ها ... دیدن ادامه ›› میشد. دو در بعضی جاها نیازی به موسیقی نبود. همان لحن کلام حس و فضا رو می رسوند.
ایرادی بعدی که در اول نمایش بیشتر بود. دیالوگ طولانی بیدرخش پشت به تماشاچی بود که اصلا شنیده نمیشد! البته صداها برای چنان سالنی رسا نبود . مخصوصا دبیرک !! البته رفته رفته بهتر شد ولی در جاهایی که دیالوگ ها تند بود ، کاملا حرفا نامفهوم بود.
شخصیت و بازی دبیرک هنوز جا داشت تا پخته تر و صیقلی تر بشه . مخصوصا بیانش !
سایر بازیگران اصلی هم بازی قابل قبولی داشتن ولی باز هم جا برای کار داشت. بازیگران فرعی از عهده کار بر اومده بودن. (مخصوصا اون برادری که خیلی خوب می خندید)
میزانسن ها باید دقیقتر و حساب شده تر و هماهنگ تر طراحی میشدن ...
یک نکته یا شاید ایراد : این ایده که از المان ها و میزانس های امروزی توی نمایش استفاده کنی می تونه خوب باشه به شرطی که در پیکره کار خوب جا بیافته. مثلا میمیک های امروزی دبیرک جا نیوفتاده بود ولی استفاده از اسپره اب پاش برای تمیزکردن خوب و قابل پذیرش بود ( البته با این فرض که کارگردان این خلاقیت توی نمایش به عمد گذاشته و گرنه کاملا وصله ناجور نمایش بود ). و تنها شاید این امروزی بودن گه گاه بازی جمشید خوب از اب در امده بود.

نور چنگی به دل نمی زد ولی گویا طراحی نور چیز دیگری بوده ( به گفته کارگردان )

حسن خیلی خوب کار بیان خوب و بدون تپق دیالوگ های نسبتا سخت بود که معلوم بود خوب روش کار شده. صحنه ارایی بی تلکف و در خدمت اجرا بود.

در کل با اینکه هنوز جا داره تا اجرای پخته تری بشه ولی کار خوبی بود.

پ.ن یک : کاش در اجرا اول هم مثل اجرای اخر همه چیز مرتب و اماده باشه.
پ.ن دو : کاش عکاسان صدای شاتر را ببندند.
پ.ن سه : تبریک به این جسارت برای اجرا بردن کارای استاد بیضایی که اجرا بردن نمایشنامه هاشون جسارت میخواد. موفق باشید .. امید به اجراهای قوی تر و پخته تر

درود. هنگام به‌نیکویی.
سپاس‌گزارم بابت اینکه اجرا رو دقیق مشاهده فرمودید و برامون نوشتید.
در مورد موسیقی ما عمدا تصمیم داریم که برخی دیالوگ‌ها به خوبی شنیده نشوند و موسیقی، فرم و نجوای بازیگر صحنه را تشکیل دهند. فکر نمی‌کنم مفهموم این صحنه‌ها را متوجه نشده‌باشید... اگر به خوبی نشنیدید و متوجه روند داستان شده‌اید ما به هدف خود رسیده‌ایم.
همه‌ را خواندم و کوشش خواهد شد تا جایی که از تصمیمان در مورد شیوه‌ی اجرایی دور نشویم، اصلاحات صورت گیرد.
با سپاس و احترام فراوان.
۲۳ دی ۱۳۹۸
فرمایش شما درست به شرطی که تماشاچی هم چنین حسی داشته باشه و متوجه ایده کارگردان بشه نه اینکه حس کنه صدای موسیقی زیاده. در مورد درک روند داستان ، من از مریدان فردوسی و بیضایی هستم و کارهاشون خوندم با ادبیات و بیانشون اشنا هستم پس نشنیدن قسمتهایی به درکم از کار لطمه ای نمی زنه ولی اگر مخاطب شما هیچگونه آشناییتی نداشته باشه قطعا امکان سردرگمی ش هست. به هر حال من به عنوان مخاطب چنین نظری دارم و قطعا ایده و نظر کارگردان محترم هست.
۲۴ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوب و خلاق بود ولی ریتمش خیلی کند بود ! برای من کمی گیج کننده بود چون یه جای هایی داستان ها رو گم میکردم.. .
خیلیییییی طولانی بودددد...
۲۷ آذر ۱۳۹۸
من که چشمام سنگین شده بود . اگر ردیف اول صندلی وسط نبودم قطعا می خوابیدم !
۳۰ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خوب و روان و بیشتر متکی بر دیالوگ بود. در واقع می تونم بگم نمایش بی دردسری بود. یعنی شروع و پایان مشخص داشت. برشی از زندگی آدمای معمولی همین اجتماع که در نقطه ای بهم پیوند می خورن. داستان پله به پله با دیالوگ ها و میزانس های لازم و کافی مخاطب رو با خودش می کشونه و تصویرسازی مناسبی توی ذهنش شکل میده. با پایان ( گره گشایی ) ساده و بی تکلف .
اکثر بازی ها خوب و بجا بودن.
نمی تونم بگم کار فوق العاده ای بود که سالها توی ذهنت می مونه ولی قطعا می تونم بگم کاری ه که از دیدنش لذت می بری و با خیال راحت در طول اجرا باهاش همراه میشی. ( هی توی ذهنت درگیر نیستی که چی شد کجا بود ... چون داستان خوب تو رو هدایت میکنه ).
خسته نباشید میگم به کارگردان و گروه نمایشی بابت اجرا و دغدغه مندی شون نسبت به ادبیات و قابلیت های نمایشی ش.

ولی کار چندین ایراد جدی داشت. ... دیدن ادامه ›› یک مشکل میزانسن که اشتباه و گاها اضافه بودن. اشتباه ازون جهت که بازیگران اصلی نباید مدت طولانی پشت به تماشاچی باشن ... و اضافه ازون جهت که باعث اغراق بی مورد در اجرا میشد.

ایرادی جدی بعدی استفاده که ایده رقص که به خودی خود خوب و جذاب هست ولی چرا رقص باله در نمایش ایرانی!!!! با طراحی لباسی که مثل خود رقص باله وصله ناجور اجرا بود! لباس حافظ که بیشتر شبیه پیامبرا بود تا حافظ یا لباس های مریدان با اون استین های بلند که در اون دوران اگر کسی درجات بالایی رو طی میکرد استین بلند داشت ولی همه مریدان یک اندازه استین داشتن!

ایراد بعدی استفاده از ماسک هایی که شبیه ماسک های سنتی آفریقایی و به شدت نا مناسب با فضای نمایش ایرانی و ادبیات فارسی است!!

ایراد بعدی خوب از کار در نیومدن لحن ها و کاغذی بودن شخصیت ها! مثلا شخصیت حافظ که مثل راوی و یا حتی شعر دلکمه کن بود تا شخصیتی دارای ابعاد !!
یا شخصیت های مرید که نقش های مختلف دیگری داشتند ولی تنوع در لحن و بازی نداشتن !!!
یا تحول اخر تیمور و سربازش که اصلا در طول اجرا شاهد این تحول نبودیم و یهو در پایان نمایش ظهور کرد !!!

تنظیم نبودن زمان ورود و خروج نور با جابجایی صحنه و بازیگران ، حرف زدن با حالت عادی بازیگران با اینکه در صحنه بازی نمیکردن ولی گوشه صحنه حضور داشتن، لوازم جانبی که میشد کنار صحنه نباشه... همه اینا باعث شلختگی در صحنه میشد.
...

در کل کار بدک نبود.‌اگر کسی کنجکاو هست و ادبیات دوس داره بد نیست بره ببینه.
نیلوفر ثانی، میترا و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توی این حجم اجرای متن های غیر ایرانی و گریم های عجیب و بازی های پر سر و صدا و قیل و قال های پوچ و زمان های کش دار ، باز میشه امید داشت که هنوز هستن کسایی که تئاتر ایرانی ( روحیه ملی ) دغدغه شون ه و حال تماشاچی رو خوب می کنن. بعضی کارا باید چند بار دید.


پ.ن : دیشب دوباره کار دیدم و مثل همون اجرای اول توی جشنواره خیلی خوب و با کیفیت بود.
من این کار توی جشنواره دیدم. کار خلاق و با ارزشی ه با بازی بسیار خوب بازیگر. واقعا ارزش دیدن داره.
کار خوب و دلنشینی بود . حسن بزرگش خوب از آب در امدن لحن ها با توجه به تعدد شخصیت ها بود. میزانسن ها خوب و فکر شده بود. نحوه تغییر صحنه ها و اتصال انها خلاقانه بود و از دکور ساده نهایت استفاده شده بود. ایراد کار خط اتصال داستان و پیوستگی و یک دست بودن آن بود. در جاهایی از داستان یهو شخصیت و داستانی بدون پیش زمینه قبلی اتفاق می افتاد و اینکه به نظرم اگر تعداد کمتری از موضوعات و مشکلات روز جامعه در نمایش گونجونده میشه پیوستگی داستان بهتر حفظ میشد.

پ.ن یک : کاش نمایش های عروسکی جدی تر گرفته بشه . چه از سوی تماشاچی ها چه عوامل تئاتری

پ.ن دو : در پدیده ای نادر دو تن از تماشاچی های محترم در حال خوردن خیار در حین اجرا بودن! ( بو و صدای مشمئز کننده )
صبا صالحیان و امیر مسعود این را خواندند
پ.ن دو: یه بار زیر پستِ دیگه ای، به شوخی نوشتم توی سالن میشه "کرفس" خورد برای آزار دیگران به خاطر صدای زیادش موقع جویدن. نمیدونستم روزی ممکنه کسی جدی جدی خیار هم بخوره توی سالن.
هر روز افتخاری جدید...
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
منم اولش باورم نشد فکرکردم اشتباه شنیدم بعدش بوش که اومد ....
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جالبه با اینکه تقریبا یه هفته تا شروع مونده اکثر بلیط های روزهای باز شده به فروش رفته !
iamnegin@، سپیده، زهره الف و آدنا این را خواندند
Baroonehsas این را دوست دارد
احتمالاً از برکات اون سریال «برادرجان» باید باشه. بالاخره جناب منظور هم به عالم سلبریتی های کشته مرده دار پیوستند. ولی شکی نیست که ممکنه من اشتباه کرده باشم و همه مشتاق دیدن خود نمایش باشند. و البته سوتفاهم هم نشود. قضاوتی ندارم در مورد کیفیت کار و فارغ از اینکه چرا بلیط ها زود فروش رفته، نمایش می تونه خیلی خوب و عالی باشه؛ که چنین بادا.
۲۵ تیر ۱۳۹۸
از اونجایی که تقریبا 12 سال تلویزیون نگاه نمی کنم خبر نداشتم که کارگردان از هنرمندان بصری هستن ( البته طبق ویکی پدیا گویا سابقه تئاترشون خیلی بیشتره ) . راستش موضوعش به نظر خیلی جذاب میاد و وسوسه دیدنش کار دارم ولی با این داستان ، ترحیج میدم صبر کنم برای نظرات دوستان چون تجربه جالبی از بازی چهره های معروف حوزه سینما و تلویزیون توی تئاتر ندارم. البته اینا همش پیش فرض هست تا کار دیده بشه . امیدوارم کار خوبی باشه چون موضوعش که جذابه .
۲۵ تیر ۱۳۹۸
بله. ایشون هم از کسانی هستند که سابقه کار در تئاترشون بیشتر از کار در تلویزیونه و برای همین بسیار محتمله که کار خوبی رو شاهدش باشیم. و موضوعش هم همینطور که گفتید بسیار جذابه. امیدوارم همین طور باشه و یه کار خوب و قابل قبولی رو روی صحنه ببینیم.
۲۵ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما اعتراف می کنیم که از ما
بازیگران بهتری هستند
بازیگرانی که صحنه شان خیابان است
و مخاطبشان جمع اجتماع.
بازیگرانی که می گویند و می گویند و می گویند
از باطل و حق، و از واقع و مجاز
و این میانه اگر خوب بنگری
فقط اجساد واقعی است
ما چطور بازی کنیم
با دست اینهمه خالی
با دهان اینهمه در بند
سرابی این چنین فریب
راست هایی اینهمه دروغ؟
ما چطور ... دیدن ادامه ›› روی این صحنه ی عاریه ی کوچک
با تفنگ های چوبی اندک
کشتاری بزرگ راه بیندازیم
که در آن خون از آب جاری روانتر است
و از خاکی که بر آن ریخته بی ارج تر؟
ما کارگران نمایشیم
نشسته در ردیف اول تهمت
از تیره ی آن مرغ دانه بر
که در عروسی و عزاش هر دو سر می برند
ما تصویر کوچک این دنیائیم
اگر حقیر، اگر شکسته
ما تصویر زمانه ی خود هستیم.
ما اعتراف می کنیم که از ما
بازیگران بهتری هستند
با چشم بندی و شعبده
با اشک و آه و سوز
با مژده و فریب
با تفنگهای واقعی بسیار!
آنان به نام شما
- به نام نامی مردم-
آراء شما را غربال می کنند
شما تحسینشان می کنید
و مرعوبشان هستید.
سنگ آسیای آنان
از خون شما می گردد
و نمایشنامه شان را بارها خوانده اید
با نام جعلی تاریخ!


" خاطرات هنرپیشه نقش دوم / بهرام بیضایی "

از: بهرام بیضایی
محمد لهاک (آقای سوبژه) این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اجرا کار خوبی بود ولی به نظر من اصلا درحد این همه تعریف و امتیاز نبود.
بزرگترین ایرادش که خیلی تو ذوق میزد ادبیات کلام بود ! اگر متنی ( نمایشنامه ... دیدن ادامه ›› ای ) با ادبیات صد سال گذشته نوشته میشه باید یک پارچه باشه نه اینکه یه جاهایی از کلمات قلنبه و سلنبه استفاده بشه چه جاهایی بشه لحن ادبیات عامه امروزی . مثلا نمیتونی یه جایی بگی" میخواهی " و یه جای دیگه بگی " میخوای " . به کرات در نمایش چنین سوتی های کلامی بود !!!
ایراد بزرگ دیگه کسل کننده بودن متن بود ! به جرات می تونم بگم نیم ساعت نمایش اضافه بود. تکرار مدام یک مضمون با دیالوگ های مختلف و شوخی های نه چندان دلچسب ( در بعضی موارد ) ، دلیل بر جذاب بودن و حرفی برای گفتن داشتن اجرا نمیشه ! ( هرچند اجرا حرفی برای گفتن داشت ولی بیشترش تکرار مکررات بود ).
ایراد بزرگ دیگه خط داستان بود ! این نمایش یک داستان یک خطی ه و سختی کار ، در آوردن این یه خط ! اجرا یه سری دیالوگ داره که شخصیت ها و فضا رو معرفی میکنه . یه سری شخصیت دیگه که بعدا به کار اضافه میشه و نیروی محرکه و پیش برنده داستان میشه ، یه جایی به اوج می رسه و دوباره به سرازیری زیاده گویی می افته که کاملا بی مورد بود . یعنی بعد از اوج کار دیگه نمایش حرفی برای گفتن نداره ولی کارگردان با اضافه کردن میزانسن اضافه سعی در جمع کردن داستان داره که موفق نیست و درنهایت یه پایان بی در و پیکر که مخاطب اصلا حس پایان نمایش رو نداره ! ( نا امید کننده ترین قسمت اجرا)
بازی ها خوب و قابل قبول بود ولی توی اجرای که من بودم بازیگر شخصیت رضی خیلی تپوق می زد !
تنها قسمت چشمگیر نمایش ، اوج ش بود که راضی کننده بود.

پ.ن : میشه گفت کار ارزش دیدن رو داره ولی اگر بین این نمایش و نمایش دیگه خیلی دودل هستید نمایش دیگه رو انتخاب کنید.
در درجه ی اول تپق زدن نه تپوق زدن ، حداقل ترین واژه برای فردی که نقد میکنه ، دوم اینکه تپق زدن در نمایش زنده امری بدیهی است و در تمامی نمایش ها ممکنه بازیگر به هر دلیل تپق بزنه پس ایراد نمیشه گرفت ، در مورد اینکه نمایش طولانی هست در قسمتهایی با شما موافقم اما نه به طوری که نیم ساعت کار بخواد کم بشه ، ادبیات محاوره و ادبیات کلاسیک در این نمایش از باب باز شدن دیوار چهارم و شریک شدن تماشاچی با نمایش بوده و معمولا هست ، میتونید گوگل کنید.، شما اگر به شناسنامه ی کارهای حسین کیانی نظر بندازید یا به کارهای او آشنایی داشته باشید تحت هیچ شرایطی از سر ناچاری به بازیگران میزانسن نمیده چون خود کارگردان مولف هست طبیعتا پس اجباری ندارد ، با احتارم به نقد شما دوست عزیز و با تاکید بر قبول داشتن قسمتی از آن ، احساس میکنم این نقد با کمی غرض ورزی قلمی شده ، پایدار و موفق باشید
۰۹ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خب باید گفت اجرا یه کار خوب و تاثیرگذار بود. کاری با تلفیق تئاتر فرم ، نقالی و در قسمتی از اجرا مدرن.
بزرگترین حسن کار خوب از کار در آمدن لحن ها بود. چه بازیگران زن و چه بازیگران مرد هردو به خوبی از پس لحن حماسی کار براومده بودند. بازی ها ( فرم ها ) خوب و پر انرژی و هوشمندانه بودن ( البته در بعضی قسمت ها نیاز به کار و فکر بیشتر داشت). خط روایی داستان به شیوه سنتی نقالی حرکت میکنه ولی در میانه شکسته میشه و به حالت روایی مدرن تبدیل میشه و دوباره به همان خط روایی قبلی باز میگرده. این دو خط روایی هر کدام به تنهایی بسیار خوب روایت می کنند اما در ترکیب با هم خیلی جفت و جور در نیامدند. در واقعا شیوه انتقال فضا نیاز به تفکر بیشتر داشت چون اون نوع شکست بیشتر حالت شوک رو داشت در اجرا . ( من به شخصه واقعا باورم شد که بازیگر دیالوگ فراموش کرد ) البته شاید کارگردان به عمد چنین شوکی رو به تماشاچی داده تا ازون فضای روایی سنتی بیرون بیاد . هر چه که بود این انتقال برای من تماشاچی خوب جا نیوفتاد ولی خود اجرای مدرن خیلی خوب از کار دراومد که به نظرم می تونه به تنهایی یه اجرای مستقل باشه .
شاید تنها ایرادی خاصی که میشه به کار گرفت اینکه (نسبتا ) شخصیت ها را به خوب و بد تقسیم کرده . نکته اصلی در شخصیت های شاهنامه که هنر اصلی فردوسی هم هست ، طیف داشتن شخصیت هاست یعنی شخصیت ها خاکستری هستند نه خوب هستند و نه بد و در این میان انگیزه ها و دست تقدیر حرف اول رو می زند . از انگیزه های شغاد و رفتار رستم و همه اتفاقاتی که تراژدی رستم رو پیش میکشه حرفی گفته میشه ولی نیاز به پرداخت دقیقتر و بیشتر داشت. نکته دیگه که در داستان های شاهان و پهلوانان شاهنامه به ویژه رستم ( که حالت نیمه اساطیری دارند ) عاملی که نقش پررنگی داره حیوانات (رخش) هستند. تا جای که در هفت خان رستم، این رخش است که خان اول رو پیروز میشه . در داستان مرگ رستم ، رستم وقتی مرگ رخش ( جفت خود ) رو جلوی چشمام میبینه در برابر مرگ تسلیم میشه که در نمایش اصلا به این موضوع پرداخته نمیشه که اگر میشد بر زیباتر و جذاب تر شدن تراژدی افزوده میشد.
چند تا نکته تکنیکی : اول اینکه اگر سالن تئاتر بهتری برای اجرا بود قطعا شاهد ... دیدن ادامه ›› اجرای درخشان تری بودیم. دو اینکه قبل از اجرا اگر تماشاچی درباره مرگ رستم مطالعه کنه و با اگاهی از داستان بره اجرا رو ببینه ، حتما از اجرا لذت بیشتری خواهد برد.
سرکارخانم، حالا که انقد جامع و مفصل نوشتید کاش یه تیک "گزینه لو دادن" رو هم میزدید
۲۵ خرداد ۱۳۹۸
اشتباه کرد آ سید جان :))
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بدون شک اجرا از بهترین ها بود. از همون لحظه اول یعنی قبل از خاموش شدن نورها و درحین جایگیری تماشاچی ها ، شما با ادمایی سرگردان در پس زمینه خاکستری روبرو هستید که شاید پیش زمینه ای برای سرگردانی ذهنی و زندگی شخصیت اصلی باشه. بازی های بسیارخوب و دیالوگ ها و فضای سازی های ذهنی دقیق که صحنه رو از هرگونه تکلف بی نیاز میکنه !
و رنگ ها ... استفاده هوشمندانه از قرمز و سفید و خاکستری ای که به جرات میشه گفت بیشترین بار نمایش روش بود. از رنگ خاکستری صحنه ، لباس های شخصیت ها تا طیف خاکستری شخصیت ها مخصوصا شخصیت اصلی ، مرور خاطرات خاکستری ، و از همه مهم ترین رنگی بین سیاه سفید ! رنگی شاید درمقایسه با رنگ های دیگه بی هویت . حسی بین مردن و زنده بودن ، برزخ ( اون منجلابی که قاتل درش بود ) را در تقابل سفیدی زندگی و سیاهی مرگ (قاتل) تداعی میکند ولی وقتی در کنار رنگهای دیگر قرار میگیرد قدرت آنهارا زیادتر میکند . ( شدت رنگ قرمز و سفید ). حرکت رنگ سفید در صحنه که از کسالت آور بودن خاکستری صحنه می کاهد و روال تاریخی اتفاقات را با نامنظم بیان کردن آنها بر هم میریزد!
یکی از زیبایی های کار بدون شک طیف داشتن شخصیت های داستانی ست . ادمهایی خاکستری که نمی توان به قطع به خوب یا بدی انها اعتراف کرد حتی قاتل که شخصیتی بیمارگونه با عقده های درونی بسیار داشت. (یکی از بهترین نمونه های طیف داشتن شخصیت ها مربوط به شخصیت های شاهنامه مخصوصا تراژدی رستم و سهراب است و همین ویژگی باعث میشه به جرات بگم از تمام تراژدی های دنیا یه سر و گردن بالاتره ). از کار در اوردن این ادما با طیف های مختلف واقعا هنر و فکر میخواد. ( کاری که به نظرم توی فیلم متری شش و نیم کارگردان نتونست از پسش بربیاد و حالت دراماتیک مضحکی ... دیدن ادامه ›› بهش داد )
موضع اصلی و محوری داستان شاید نه قتل بلکه زندگی بود. عجیب ترین و عادی ترین و حل شده ترین مفهوم جهان هستی و دلچسب ترین و سنگین ترین بار بر گرده وجود انسان ... .چیزی که شاید به اندازه روشن کردن سیگاری برای ما تامل کنه و بعد به راه خودش ادامه بده و دست اخر تو میمونی و خودت !
موسیقی و ریتم مناسب که به تماشاچی اجازه میده تا با شخصیت ها ارتباط برقرار کنه و اونها رو قضاوت کنه و حتی براشون گریه کنه !!
و در نهایت هم صحنه اعدام که یکی از خلاقانه ترین صحنه های اعدامی که دیدم! با این کار کارگردان انگار صحنه نمایش رو از پایین تا کرده تا بعد دیگه ای به دید تماشاچی و صحنه بده !

این نمایش واقعا ارزش دیدن و باز دیدن رو داره !
من واقعا هیجان دارم ببینمش!
جناب بهرامی عزیز
قطعا کلمات جان کلام رو درست انتقال نمیدن . من متاسفانه سعادت تماشای جوادیه و اجرای شما رو نداشتم و هرگز منکر خلاقیت و توانایی شما نیستم و هر آنچکه گفته شد تنها در دید و تصویر ذهنی مخاطب نه چندان حرفه ای تئاتر هست . همونطور که قبلا هم گفتن اجرای یک اثر – فرقی هم نداره چه هنری – این خطر که مقایسه بشه رو داره چه این مقایسه درست و یا نادرست باشه... درمورد بازیگران و میزانسن ها قطعا نظر کارگردان اثراهمیت داره . علت بیان این دو مورد تنها به این خاطر بود که من مخاطب بگم که چنین المان هایی ذهنم رو ناخوداگاه بیشتر به سمت مقایسه بود. و قطعا این هنر شما بوده که اجرای دوباره یک اثر رو باز دلنشین و جذاب کرده .
بابت اطلاع رسانی هم ، خب من زیاد اخبار تیاتر رو دنبال نمیکنم و تنها مرجع من برای تئاتر دیدن همین تیوال و چند تا دوست تئاتری هست . پس اگر اطلاع رسانی ای بود قصور ازمن بوده و حرف پس میگیرم ! هرچند همون اول هم گفتم بعضی اشتباهات شیرینن .
و در آخر اینکه ممنون بابت انتخاب راهی که در پیش دارین و تلاشتون در ارائه هنری به دور از سر و صداهای زیادی . هنوز یادمه ، قبل از دیدن اجرای "سوگواری ... " من چند تا اجرا رفته بودم و وقتی از سالن های نمایش بیرون اومده بودم با خودم درگیر بودم که چه مشکل از نظر درک و سواد دارم که نمی تونم این اجراها بفهمم و باهاشون ارتباط بگیرم ! تا وقتی که اون اجرا دیدم و بعد از مدتها از دیدن یه تئاتر لذت کامل بردم. مرسی که مخاطب رو توی کارتون سهیم می دونید. من همیشه مخالف نویسنده ، کارگردان ، موسیقی دانی .. هستم که اثرشون بدون خودشون مفهومی نداره برای مخاطب. یعنی انگار اثر یه واگویه ذهنی خالقش هست بدون درنظر گرفتن طرف دیگه اثر که همون مخاطب هست.
جناب آقای بهرامی عزیز
در ابتدا بگم که هرگز این ذهنیت تقلید که شما خیلی بهش تاکید داشتین به ذهن من اصلا خطور نکرد! چون به قول شما دنیای رسانه ای امروز اینقد کوچک که میشه تقلید از یه اثر هنری رو سریع فهمید ( کاری که همین اواخر در زمینه نمایشگاه نقاشی هنرمندی افتاد ) و حتی در صدد مقایسه اثر بر نیامدم ( مقایسه عکس ها ) ولی لطفا این رو هم در نظر بگیرین که ذهن ادمی مقایسه گر هست . مثلا من دو اجرا از نمایش فهرست آقای ثروتی دیدم و در ذهنم در حال مقایسه بودم . پس خواهشم اینه که با جهبه گیری نسبت به مقایسه تماشاچی ( چیزی که شاید ناخوداگاه اتفاق می افته ) رو برو نشین . البته این رو هم باید بگم که شباهت میزانس های اصلی ( مثلا حضور بازیگر اصلی در سمت راست صحنه ) به متن نمایش هم مربوط میشه ولی نکته مهمی که در اجرای دوباره یک متن اهمیت داره همین خطر مقایسه است و این واقعا جسارت و خلاقیت کارگردان هست در چنین انتخابی . ولی اگر ( باز این هم پیشنهاد من مخاطب با سواد اندک در این زمینه ست ) بازیگران محوری متفاوتی انتخاب میشد شاید اثر فکری کارگردان مشهودتر میشد ! و همین انتخاب مجدد بازیگران اصلی باز ذهن مخاطبی غیر حرفه ای مثل من رو به سمت اجرای قبلی هدایت میکرد. البته اینم باید بگم که بعد شخصیت آقتاب برای من توی این اجرا خیلی پر رنگتر بود و بیشتر باهاش ارتباط برقرار کردم و حتی گفتن این حرف هم از ذهن مقایسه گر مخاطب میاد. باز هم تایید می کنم تمام این صحبت ها در حد پیشنهاد یه مخاطب معمولی هست و فکر و نظر و خلاقیت کارگردان واقعا در جای خودش ارزشمنده و من هرگز به خلاقیت و فکر کسی جسارت نکردم.
درمورد انتخاب نمایش ، من کارهای آقای تاراج دوس دارم چون ادمهایی که خلق میکنه بعد دارن و فضاها برای مخاطب دور از ذهن نیست . نه مثل خیلی از تئاتر های عجیب و غریب و پر زرق و برق این روزها که ذهن مخاطب رو بم باران می کنه و بهش مجال ارتباط برقرار کردن با نمایش رو نمیده !
درنهایت اینکه تمام این گفتگو ها و تبادل نظر ها برای اینکه هم مخاطب و خالقان اثر هنری باهم در جهت اعتلای هنر در تعامل باشن و از هم یاد بگیرن.
خانم تمیزی سپاس بابت این گفتمان،البته در این فضای مجازی احتمال اینکه جان و حس کامل کلام منعقد نشود زیاد است و امیدوارم در نوشته هایم توانسته باشم معنی و مفهوم کلامم را رسانده باشم.من در سال قبل نمایش جوادیه را در تاتر باران اجرا کردم و جالب این است که قبلا خود اقای تاراج این نمایشنامه را اجرا کرده بود و بنده به عنوان مشاور کارگردان با اقای تاراج همکاری داشتم و زمانی که بنده خواستم این اثر را اجرا کنم از دو بازیگر قبلی این نمایش استفاده کردم و تمام کسانی که قبلا این نمایش را دیده بودند تفاوت هر دو اجرا را مشخص میکردند،باز هم تاکید میکنم که درسته است ما یک گروه هستیم و هدفمان یکی است اما ذهنیت ما از هم جدا است، و دلیل اینکه در کارهایمان از عواملی استفاده میکنیم که عضو گروه تاتر نزدیک هستند و این استفاده کردن به دلیل این است که ما یک گروه تاتر مستقل هستیم و عضو هیچ گروه سازمانی یا ارگانی نیستیم و تمام افکار و هزینه ها از دل گروه خودمان شکل میگیرد و صد در صد مخالف تاتر بروژایی و لاکچری و آوردن افراد برند برای فروش و یا تولید یک اثر هنری هستیم،
برخی نظرات شما درست است ولی برخی نظرات واقعا جای تعویض ندارد مثلا جایگاه یونس اگر با اجرای قبلی یکی است به دلیل توضیح در متن است و ... دیدن ادامه ›› دوم نگاه زیبایی شناسی،
باز هم از صداقت شما سپاسگذارم
ضمنا من قبل از شروع اجراها در تمام رسانه ها اعلام کرده بودم که این اثر قبلا با نام سوگواری قبل از مصیبت توسط خود اقای تاراج اجرا رفته و حالا به دلیل امروزی بودن نام همین حوالی خواستم که نام این اثر تغیر کند و تمام اسناد در رسانه ها موجود است دال بر اینکه بنده هیچگاه قصد و نیت تقلید یا کپی برداری نداشته و ندارم. و از تمام دوستان تیوالی عزیز خواهش میکنم تشریف بیاورند و این نمایش که تا جمعه این هفته ١٦ آذر اجرا دارد را ببینند و نظرات و نقدهای خود را به گروه تاتر نزدیک بگویند تا بلکه از این راه گفتگو دری باز شود برای پیشرفت و تعامل.
باز هم از شما خانم تمیزی سپاسگذارم
۱۱ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این نمایش رو دو سال پیش با عنوان "سوگواری قبل از مصیبت " به کارگردانی و نویسندگی خود آقای تاراج دیدم. تنها دلیلی که سالن ترک نکردم فقط نمایش و بازی های خوبش بود. صادقانه بگم ترجیح میدادم که حداقل اسم نمایش یکی می بود که اگر کسی مثل من کار قبلی دیده بود ، اشتباه نمی کرد هرچند بعضی اشتباهات شیرینن !!!

از این حرفا بگذریم و برگردیم به خود نمایش ، بازی ها و متن خیلی خوب بود . با کمال احترامی که برای زحمت و فکر کارگردان نمایش قائل هستم این باید بگم که میزانسن های اصلی نمایش تقریبا مثل اجرای قبلی این نمایش بود با کمی تفاوت جزیی ! متن و بازی ها خیلی راحت با مخاطب ارتباط برقرار میکنه و به دل میشینه و اصلا متوجه گذر زمان نمیشی و هی با خودت درگیر نیستی که فلان چیز یعنی چی ... در واقع مخاطب با خیال اسوده یک برش کوچکی از ادم هایی اشنا رو تماشا می کنه .
سپاس از توضیحتون خانم تمیزی ...
بعضی از بازیگران هم که همون قبلی ها هستند .. اینکه اسم نمایش تغییر میکنه ولی متن و داستان نه چه توجیهی داره؟ بدون حتی اشاره به اجرای قبلی ...
https://www.tiwall.com/p/sogvari-mosibat
۱۰ آذر ۱۳۹۷
خانم ثانی عزیز
مرسی از نظرتون ولی فکر میکنم به کم دارین زیاده روی میکنید ! کسی که دنبال گیشه یا اسم یا رزومه باشه دنبال فریب مخاطب هست و چنین فردی قطعا نمیاد به کامنت های مخاطب های معمولی ش جواب بده . ما به عنوان مخاطب نقطه نظرهامون گفتیم دیگه اینکه کارگردان چطور بهش عمل کنن یا اصلا نکنن از حیطه نقش مخاطب خارجه !
و نکته خیلی مهم اینکه من مخاطب با اینکه کار برایم تکراری بود باز از دیدنش لذت بردم. و همین لذت که نتیجه طراحی نور ، دکوراسیون ... هست ، مهم هست .
۱۲ آذر ۱۳۹۷
خانم تمیزی عزیز کامنت مرا دوباره بخوانید با سپاس
۱۲ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید