در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیر بنکدار | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:26:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شاید
لمس شده با عشق

لمس کند
گندآب زندگی را
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(من هم مطمئنم که از دید آیندگان همه‌ی ما موش‌های ترسو و توجیه‌گر خواهیم بود)
آگاهی علاوه‌بر درد، دستاوردهای دیگری هم خواهد داشت.


به جز لحظاتی که دیوار چهارم رو شکستن، از همه لحظاتش لذت بردم.
تبریک به بازیگران که خیلی قوی و دلنشین بودن.
صحنه‌ی پایانی کار خیلی سینمایی شد، من رو یاد کازابلانکا انداخت.

ممنون ازحضورتون‌.خوشحالیم که ازاجرا لذت بردین🌹🌱
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
hami
ای خدا😁 حالا اگر من کچل بودم می گفتی دیوار چهارم که هیچ اصلا چرا اومده روی صحنه🥲😂
😂😂😂😂😂😂
اره خب
به شخصش که قطعا بستگی داره😁
ولی شما ندیده ، روی سر ما جا دارین😊👑
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
محمدجواد کرمی
😂😂😂😂😂😂 اره خب به شخصش که قطعا بستگی داره😁 ولی شما ندیده ، روی سر ما جا دارین😊👑
درود 🤍عزیزی. هدف من القای کمی شادی در بین این همه بحث و‌ جنگ و جدل هست داخل تیوال😃
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از طرفی خوشحالم که تمام بلیت‌ها فروش رفته و استقبال خوبی از این اجرا شده.
تبریک می‌گم. و از طرفی هم ناراحتم چون تمدبد ندارین گویا
متاسفانه امکان تمدید در این سالن برامون وجود نداره اما از اظهار لطفتون بسیار ممنونم
۱۳ تیر ۱۴۰۱
نسیم مقدم
متاسفانه امکان تمدید در این سالن برامون وجود نداره اما از اظهار لطفتون بسیار ممنونم
خواهش دارم در انتخاب سالن جدید وسواس ویژه ای نشان بدین .... یکی هست که شلوغی و کثیفی و بی نظمی و تاخیرهاش انتخاب مناسبی نخواهد بود
۱۳ تیر ۱۴۰۱
مهرداد کیا
خواهش دارم در انتخاب سالن جدید وسواس ویژه ای نشان بدین .... یکی هست که شلوغی و کثیفی و بی نظمی و تاخیرهاش انتخاب مناسبی نخواهد بود
:))))) به روی چشم ولی متاسفانه چیزی که ما در این سالها خیلی زیاد جستیم و نیافتیم سالن استاندارد خوب و باکیفیت بود، بی نظمی هم که ... آدم گاهی سکوت کند بهتر است به نظرم
۱۴ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد این همه سال تماشاگر تیاتر بودن یه نمایش کاملن متفاوت تماشا کردم
از لحظه‌ی گرفتن نور تماشاگران این تفاوت ها به چشم اومد تا رورانس . . .
امیدوارم نوشتن نطراتم در این جا باعث لو رفتن نشه و جذابیت رو برای سایر دوستان که قصد تماشا دارن کمرنگ نشه
همیشه عادت داریم عوامل سالن یا عوامل پشت صحنه نکات مربوط به خاموش کردن گوشی و عدم عکسبرداری در حین اجرا رو اعلام کنن اما نمایش از همون لحظه برای تماشاگر شروع میشه بدون اینکه متوجه بشه

تلاش های همیشگی من برای ارتباط با نمایش از گذشته بر مبنای این بوده که خط داستانی رو بگیرم و باهاش پیش برم و حدس بزنم که اتفاقات روبرو به چه سمتی خواهد رفت اما در این نمایش تمام این تلاشها بیثمر بود و کارگردان به زیبایی منو بازی داد و ناگهان یاد صحبتهای قبل شروع نمایش افتادم که در بروشور ... دیدن ادامه ›› نوشته شده بود

(انسان ها درست در هنگامی که با هم حرف می زنند، نمی دانند چه می خواهند بگویند و سخن گفتن به جای آن که آنها را به هم نزدیک کند، بیش از پیش از هم دور ساخته است.)
(در دنیای امروز بین انسانها عملا هیچ ارتباط حقیقی وجود ندارد و تنها توهمی از ارتباط وجود دارد و زبان که یکی از مهمترین ابزارهای ایجاد رابطه است شالوده کنشهای آدمیست کارایی و قدرت خود را از دست داده است و کلمات به صورت بسته های آماده و از پیش تعیین شده به صورت کلیشه ها و عادات و تکرار در آمدند)

به درستی که در صحنه همین موضوع رو شاهد بودم و برای من خیلی تصادف عجیببی بود چون در روزگاری به سر میبرم که دقیقن درگیر این موضوع هستم و تلاش برای ایجاد ارتباط هدفدار از طریق کلام به شدت دچار مشکل هستم و هر چه بیشتر تلاش میکنم بیشتر از هدف ارتباطیم دور میشم.

استفاده از دکور ساده و هدفمند و با مفهموم و حضور موزیک زنده و همسو بودن با اجرا از نکات جذاب بصری نمایش بود
بازیهای قابل قبول بازیگران واقعن سخته که بگم بهترین بازیگر در این نمایش چه کسی بود اما خانم زرین پور. آقای مرادی و آقای نورمحمدی خیلی مسلط و خوب بازی کردن
شجاعت کارگردان برای انتخاب و اجرای این متن ستودنیه
متن فوق العاده که به شدت فکر رو درگیر خودش میکنه
از نقاط قوت این نمایش بود

به نظرم این مدل تغییر در رورانس به صورت کلی حس بدی به تماشاگر منتقل میکنه من به نوبه خودم دوست داشتم بعد از خاتمه نمایش ادای احترام کنم به عوامل و خود صحنه که برای من به شدت قابل احترام هستش
اجرا و طراحی نور رو دوست نداشتم و به نظرم خیلی میتونست بهتر از این باشه (البته فقط نظر شخصی منه)
موسیقی و نور کماکان ابزار قوی در تیاتر هستن که پرداختن به این دو میتونه یک اثر ماندگار خلق کنه

بروشور این نمایش رو دوست دارم یادگاری نکه دارم بخاطر محتوا و طراحی جذابش
در یادداشت کارگردان این نمایش رو به روح پدر و مادر مرحومشون تقدیم کردن. من هم به درود میفرستم به روح این عزیزان
جناب بنکدار ممنونم از مهر و محبت و حمایتتون
خوشحالم که کارو دوست داشتید
در مورد نور ، نور ما هم مثل بقیه عناصر در حال تکثیر هست اما متاسفانه امکانات نوری سالن ها خیلی محدوده
در مورد رورانس هم من احساس کردم هر عاملی این ادامه زندگی رو قطع کنه لطمه به نمایش و تاثیرش روی مخاطب میزاره
سپاس و قدردان محبتتون هستم و این یادگاری افتخاری برای من هست ❤
۲۵ دی ۱۳۹۸
کاش سالن امکانات بهتری برای نور داشت بنظر من هم طراحی نور جای بهبود داشت...
۲۸ دی ۱۳۹۸
بله متاسفانه این حداکثر امکانات نوری بود
۲۸ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این حجم از دقت، تمرکز و هماهنگی همراه ارائه‌ی بازی سخت قابل تحسینه

نمایشی که زحمت بسیاری برای اجرای اون کشیده شده به صورت کامل مشهود بود

بدن، بیان، تمرکز و دستی بر ساز و آواز داشتن تمام بازیگرها جذب کننده بود کاملن اما در قسمتهایی از نمایش آواها و آوازها توی ذوق می‌زد و آزار دهنده بود که به نظرم کاملن عمدی بود.
کارگردانی با وسواس و شریفی داشت این نمایش به صورتی حرفهای کارگردان مستقل از متن کاملن قابل حس کردن و شنیدن بود

به هر حال در مجموع ۱۰۰ نبود اما قابل قبول و شریف بود

تبریک و خسته نباشید عرض می‌کنم به ۶بازیگر این نمایش و عوامل محترم
دروغ و حقیقت


آنچنان در هم تنیده‌اند که نه تنها مرز این دو، بلکه خودشونو نمیشه کامل از هم تشخیص داد. انسانی ترجیح می‌دهد در دروغ دست‌وپا بزند اما جرات پذیرش حقیقت تلخ را نداشته باشد.
همه‌ی ما در اتمسفر دروغ نفس می‌کشیم، از بدو تولد تا لحظه‌ی مرگ بر دروغ خود و دروغ اطرافیان سوار ... دیدن ادامه ›› هستیم.


این نمایش خوش‌ریتم و دوست داشتنی یادآور جایگاه واقعی دورغ در زندگی ما بود که به دروغ اونو در جای دورتر از دسترس تصور می‌کنیم.

بازی زیبای جناب هاشمی مکمل کارگردانی خوش‌ریتم این نمایش بود


با احترام به خانم مستوفی که بازی خوبی هم در این نمایش از خودشون به نمایش گذاشتن اما به شخصه با توجه به شناختی که از توانایی بازیگری و تسلط برنقش از خانم خالقی دارم، به نظرم نقش اصلی این نمایش رو اگه بازی می‌کردن نمایش لذت‌بخش‌تری میشد.

گفتن عبارت ان‌شالله در این‌نمایش و سفر به شمال کنار دریا برام عجیب بود یکم
امیر مسعود، زهره مقدم، منا رجبیه فرد و مجید این را خواندند
آریان رضائی، احمد مسلک و hajar.km این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قلمت را به خواب ببر

کاغذ را یتیم کن


بگذار دستهایت بشنود
چشمهایت بشنود
لبهایت بشنود


امشب سکوت را می‌نویسم برای تو

برای تو که نیستی بین دستهایم
بین دستهایت
بین لبهایم

نیستی



معتادم به هستی‌ت
به نیستی‌ت گرفتار


(امیر ب)
محمد لهاک (آقای سوبژه)، رعنا* و امید درویش زاده این را امتیاز داده‌اند
زیبا و عاشقانه
۰۵ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با درود

خوشحالم که دیشب دومین تئاتری که در سال ۹۸ تماشا کردم اینقدر نظرمو جلب کرد و دوسش داشتم.
با اونکه نخستین شب اجرای این نمایش رو تماشا کردم، اجرایی کم ایراد بود و کارگردانی و بازی دلنشین و خوبی داشت.
دکور پرتابل و جالبی داشت ولی به نظرم به دلیل خاص بودن سالن حافظ و ارتفاع و مدل صندلیهای تماشاگران که سه باکس بزرگ با زوایای مختلفه میتونست حرکت بیشتری داشته باشه
و حتی حرکت های دوار و تغییر موقعیت و زاویه برای بازیگر طراحی بشه (البته این فقط سلیقه‌ی منه)
با توجه به بازی محور بودن این تئاتر مختصر در مورد بازیها ... دیدن ادامه ›› نظرمو مینویسم.
بازی جناب حمیدی در نقش ونسان ونگوگ رو خیلی دوست داشتم و چشمهام در طول اجرا خیره بود بهشون
بازی دخترکوچولوی نمایش چقدر لطیف کرده بود صحنه‌هایی که با ونگوگ صحبت میکرد. و آفرین میگم به این کوچولو که بخاطر تمرکز بالا و خالی بودنش از استرس
از منولوگ طولانی در اون حالت بدنی مهیار قزل سوفلو در نقش کشیش بسیار لذت بردم کاش بیشتر میدیدمش در طول اجرا
خانم زرین پور در نقش مادام رولن وقتی در آخر صحنه بلند شد و رفت من دنبال صندلیی بودم که روش نشسته بود و منو شگفت‌زده کرد، بدون لرزش بدون تکان در طول دیالوگ‌ها نمیدونم چجوری خودشو نوی اون حالت نگه‌داشته بود، توی دامنش چیزی طراحی شده بود یا نه! در طول اجرا منتظر بودم بازم ببینمش مث کشیش که حیف صحنه‌ی دیگه‌یی نداشتن.
بازی محسن قزل سوفلو در نقش دکتر رو دوست داشتم، هربار وقتی مجدد به صحنه میومد خوشحال میشدم چون بازی‌های صحنه با حضور ونگوگ و دکتر جذاب‌تر میشد.

با اونکه شب اول بود من انتظار تپق و اشتباهات نور و ... بیشتری داشتم که به نظرم اجرای بسیار قابل قبولی بود
صحنه‌ی خروج با چمدان خانم موسوی در نقش کریستین رو اصن نپسندیدم برگشت اون بالا و با کمک عوامل پشت صحنه که کاملن دیده میشدن و طول کشیدن و منتظر کمک برای رفتن پایین و... حس صحنه رو خراب کرد برام

صداهای به شدت آزاردهنده (فکر کنم پشت صحنه بود) متاسفانه به گوش میرسید و تمرکز بازیگرها و تماشاگران رو بهم ریخته بود. امیدوارم اصلاح بشه. گمون نکنم صدا از بیرون سالن بوده باشه. سالن حافظ به قدر کافی صدای موتور و ماشین و بوق داخل میاد. صدای همهمه و پچ‌پچ و صحبت هم اضافه بشه اذیت کننده میشه.

به آقای رحیمی، محسن و مهیار قزل سوفلو و به ویژه به خانم زرین‌پور برای استفاده درست و بی‌نقص بدن در اجرا تبریک میگم.
در کل به تمام عوامل خسته نباشید و تبریک میگم. یک نمایش جدی، قوی ارائه دادن که منه مخاطب تا آخر اجرا به صندلیم چسبیده بودم و رنجها و سختی‌هایی که جناب رحیمی در نقش ونگوگ انتقال دادن رو با تمام وجودم حس کردم.
امیر بنکدار (amir77)
درباره نمایشنامه‌خوانی دادنامه شغاد i
امروز موفق به تماشای این اثر شدم

فکر کنم یکی دوتا نمایشنامه‌خوانی با این کیفیت تماشا کنم کلن دیگه توی تیوال بیشتر دنبال نمایشنامه‌خوانی باشم تا تیاتر.
نمایشنامه‌خوانی "دادنامه‌ی شغاد" یا بهتر بگم اجراخوانی دادنامه‌ی شغاد در مجموع یه اجرای ماندگار در ذهنم خواهد بود. مشخص بود به شدت روش کار شده بود و پشت این اثر فکر، نبوغ و تلاش بسیار بوده.
داستان جالب و نگاه و برداشت آزاد از شاهنامه بسیار جذاب بود برام.
و خیلی علاقه داشتم پایان داستان چه اتفاقی خواهد افتاد
تسلط نقش‌خوان رودابه_احساس خانم زرین‌پور که متن رو کامل حفظ بود و باعث شده بود با تسلط و تمرکز و اعتماد ... دیدن ادامه ›› بالا اجرا کنه
جناب پرویز بزرگی که نقش زال رو خوانش کردن بسیار با حس و قدرت بالا نقش رو خوانش کردن و موجب لذت من بود این موضوع
صداو خوانش جناب عرب و مظلومی و حماطی رو پسندیدم
و از همه جالبتر قسمت مربوط به فرم کار بود که توسط امین وظایفی گویا اجرا شد و نقطه‌ی قوت و چشم‌نواز اجرا بود که نتیجه‌ی انتخاب هوشمندانه کارگردان و طراحی و اجرای خوب جناب وظایفی بود
کاش در آخر کار کارگردان در مورد استفاده از فرم چند جمله بیان میکردن چون کار جالب و متفاوتی بود.

اجرای زنده‌ی موسیقی و سازهای متنوع و حس‌ بازیگران در مجموع موجب شد که یک اجرای محکم و قوی رو شاهد باشم

کاش نقش کنیزک رو یه بازیگر دیگه خوانش میکردن شاید اینجوری اثر ، بیشتر از این جذاب میشد

به کل عوامل و کارگردان کار خسته نباشید عرض می‌کنم

به دوستانی که خاطره خوب از نمایش‌نامه‌خوانی ندارند توصیه می‌کنم به تماشای این اثر بنشینن و تجربه‌ی خوبی رو بدست بیارن
شادی اسدپور این را خواند
محمدرضا اهورایی، زهره مقدم و میترا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از اتاقی با هوای مریض، تا اتوبانی حکیم
از تختی سرد، تا تونل بی‌سروته

از کف این شهر حریصِ سرد‌ِ بی‌هدف
تا اوج آسمان در اسارت.

همه‌چیز و همه‌جا و همه‌کس،

بوی متعفن "نبودنت" را می‌دهند.

(امیر ب)
در همه ی شهر
جایی برای فراموش کردنت
نیست ..

نیلوفرثانی
۲۳ شهریور ۱۳۹۷
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد...
۲۳ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با فکر لبهایت می‌خوابم؛


سقوط می‌کنم از آن پرتگاه تابستانی سرخ.




آغوش باز کن،
به خانه باز خواهم گشت!



(امیر ب)
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
زهره عمران، نادیا اسکویی و مجتبی مهدی زاده این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر
ناراحتی قلبی،
وجدان بیدار،
احساس،
قابلیت دریافت و درک زجر همنوع،
عاطفه،
و گوش شنیدن درد
دارید
به تماشای نمایش "شلتـر" نروید!

برای یک‌ ساعت‌و اندی، نتونستم شنیدن قسمتی از دردهای مردم رو که سالهاست شبانه‌روز باهاش زندگی میکنن رو طاقت بیارم.


به عوامل نمایش خسته نباشید میگم امانت‌داری و روایت این حجم از درد سخت‌ترین کاریه که میتونم تصور کنم.

تاریکی خودش را روی زمین می‌کشاند
روز تکه تکه از من جدا می‌شود، بیـــا

بیـا، شب آمده
مثل خودت بی‌رحم
مثل نجابتت، لجن‌مال

بیـا،
کمبودها بوی نا می‌دهند
مثل هزارتوی چشمهایت بی‌هدف

بیـا،


خط ممتد و سفید جاده، آخرین نقش عدالت است
بیــا،

هیچکس نمی‌داند همه چیز به دستور ماه‌است

بیـــا



(امیـر ب)
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با درود بر عوامل این نمایش

با توجه به اینکه موفق شدم اولین شب اجرا رو تماشا کنم چنتا نکته مینویسم تا شاید برای اجراهای بعدی مورد استفاده قرار بگیره
فقط نظر شخصی خودم رو یادداشت میکنم

یه تجربه‌یی که کسب کردم در این سالها اینه که همیشه در سالنهای غیرمشهور نمایشهای خوبی میشه دید
این نمایش هم از اون نمایشهای خوب و ارزشمند بود
داستان جذاب و انتخاب متن خوب یکی از برجسته‌ترین حسن‌های این کار بود
بازیگر نقش دکتر جکیل و خانم ماری رو دوست داشتم و با چشمهام دنبال ... دیدن ادامه ›› میکردم کامل، بازیگر نقش لانیون در ابتدای نمایش انرژی خیلی خوبی داشت و سطح توقع من رو از خودش بالا برده بود اما رفته رفته دچار افت انرژی و در نتیجه احساس و حال نقش درش افول کرد.
سبک تعویض صحنه در این نمایش برام جالب بود مخصوصن صحنه‌ی ابتدایی نمایش که یه چیزی رو به وکیل دادند و تا دستشو برد بالا بدون نگاه کردن به پشت و... برگه رو بهش دادن، اما توقع میرفت این حرکت به سرعت تعویض صحنه کمک شایان بکنه و زمان اجرا به ۷۵دقیقه برسه اما برخی تعویض صحنه‌ها آنقدر طولانی بود که ...
در تیوال توضیحاتی نوشته شده که داستان در قرن ۱۸ رخ میده اما تا جایی که من میدونم فروید در اواسط قرن ۱۹ به دنیا اومده و گوش دادن به موزیک با گرامافون و... با قرن ۱۸ مغایرت داره
موزیک صحنه اول تولد جناب وکیل خیلی بلند و آزار دهنده بود که قطعن در اجراهای بعدی اصلاح خواهد شد
در اوسط اجرا مادامی که صدای باران و رگبار پخش میشد صدای خانم لانیون شنیده نمیشد
زمانی که جناب کاریو(با اون صای زیبا که شبیه خواننده محبوب من هستش به شدت و به دلایل شخصی از شنیدن صداشون در زمان دیالوگ گفتن لذت میبردم) از یک قرانی خرج نکردن گفتن که به نظرم با متن جور در نمیاد و از یه پنی میتونستن استفاده کنن
دکتر جکیل هم گفتن دقیقه ۹۰، که این هم به نظرم اشتباه بود
یه نکته‌ی دیگه اینکه شاید در صحنه‌یی که دکتر پشت میز لوله آزمایش‌ها مشغول کار بودند کاش در سکوت بازی رو ادامه میدادند و از بیان بدیهیات پرهیز میکردن و مثلن با تزریق بیشتر، دز بیشتر رو نشان میدادند و از تخته سیاه و گچ و نوشتن ، کاویدن فرمول رو نشون میدادند


افت و خیز‌های کار
اون چوب گلف که با هدف یهو در دست هالد نمایان میشد و به زمین کشیده میشد
زمین خوردن‌ها و درگیری‌ها
تغییرات آنی حس بازیگرها
نامه و گلدان (توضیح نمیدم تا جذابیتش برای تماشاچی‌های روز بعد از بین نره)
موسیقی
سبک و طراحی حرکت تویض صحنه
بازی جناب هالد و خانم ماری
از نکات دوست داشتنی و ماندگار این نمایش در نظر من خواهند بود


نمیدونم چرا اما خیلی سختگیرانه نوشتم
مطمئنم تمام موارد بالا بخاطر شب اول اجرا کاملن طبیعیه
برای تمام عوامل کار آرزوی موفقیت میکنم و خوشحالم که یک نمایش خوب رو دیدم که برخلاف خیلی از کارهای روی صحنه دنبال خنداندن بی‌ثمر تماشاچی نبود و یک تیاتر خالص با چاشنی خلاقیت رو به نمایش گذاشت و به بهانه کمبود زمان اجرا و برداشت آزاد و... نمایش رو بی سر و ته به اجرا نگذاشت و کاملن در روایت داستان موفق بود

و در پایان تماشای این نمایش رو به دوستان توصیه میکنم
ممنونم از نگاه دقیق و زیباتون
تمام موارد و نکاتی که فرمودید درست و بجا بود و قطعا لحاظ خواهد شد
۲۵ دی ۱۳۹۶
ممنونم از لطف و نظر دقیق و زیباتون
۲۶ دی ۱۳۹۶
بله موافق هستم/و شما خیلی مو شکافانه نقدش کردید.
۱۸ فروردین ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آب درون جدول به دیـوار تیک می‌زنـد
دیـوار به مـوش.


و چه ساده در گذر است ایـن راز
تا به راه‌ِ آهنــی برسد!
راز میـان جـدول‌و کفشـهای سیــاه
راز میان سکوت عـابران‌و غرش جــوی‌ها

با خـود می‌کشـد بر دو کتفـانش،
سالـها
بی‌اعتـراض،



ولیعصــــر
این بلنــــــدترین دیـوار احسـاسی دنیــا را

(امیر ب)
Mehrbanoo، امید فرجی، امیر بابک یحیی پور، mahdi، مرجانه و پرندیس این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تـهـــران
ســـرد که می‌شـود،
بی‌رحــــم می‌شود!



بیا فرار کنیـم!

(امیـر ب)
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به درون فرو میریزم، زیر آوار نگاهی که نیست.

بهمن بی‌رحم نبودنت!

بهمن تلخِ سفید!

آه بهـمن لعنتی بهمــن لعنتـی بهمـــن لعنتــی!


(امیـر ب)
وحید عمرانی، سارا صادقیان و مریم اسکندری این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمام دنیا در چشمان من‌ست!

بیرون می‌ریزی از دنیای من.

روان می‌شوی روی گونه‌ها،
روانی می‌شوم!



بهمنِ اشک‌های یخ زده روی صورتم،
تـو را می‌برد !



آه، بهمن لعنتی بهمن لعنتی بهمن لعنتی

(امیـر ب)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راه می‌روی


میایی

به سمت من



میایی اما،
نزدیک نمی‌شوی


بن‌بست یکم کش می‌آید


آوای فرانسوی در خیابان دلم می‌پیچد

اوج می‌گیرد اما،
نزدیک نمی‌شوی




کاش میشد آوا را نوشت

حس را نوشت

تو را نوشت

از: امیر ب
ملیکا لشگری و زهرا پوررضا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باران به چشمایش رسید.








تَردید!

از: امیر ب
بیژن وکیلی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید