من از جنبش جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان حمایت می کنم چون:
- چون دختر جوانی را می شناسم که به جرم زن بودنش وقتی به خواستگارش جواب رد داد اجزای صورتش سوخت و تجزیه شد.
- چون دختر جوانی را می شناسم که به جرم اینکه مردان سرزمینش از عقده های جنسی رنج میبردند به او تجاوز شد و با چاقو مثله شد.
- چون دختر جوانی را می شناسم که به جرم اینکه خواست دنیای متفاوت و آزادی را تجربه کند بدون اینکه آزاری به دیگران وارد آورده باشد، مورد بدترین توهین ها و تهدیدها قرار گرفت.
- چون دختر بچه ای را می شناسم که به جرم زاده شدن در خانواده ای یا عقاید خاص، در نه سالگی شور و طراوت کودکانه اش جایش را به حجم وسیعی از پارچه سیاه داد.
- چون دخترکی را می شناسم که به جرم ضعیفه بودنش به او یاد داده اند برادر کوچک 4 ساله خود را "علی آقا" صدا بزند.
- چون دختر دانشجویی را می شناسم که برای فرار از مردود شدن در درسی تخصصی با استاد میانسالش همبستر شد.
- چون زنی ایستاده را می شناسم که
... دیدن ادامه ››
به جرم دفاع از حقوق زنان سرزمینش آب خنک خورد.
- چون نماینده زنی را می شناسم که در مجلس برای دفاع از چند همسری حنجره و گریبانش را همزمان چاک داد.
- چون زنی را می شناسم که به دلیل قوانین مردسالارانه جامعه اش "سال ها" در دادگاه ها دوندگی کرد تا بتواند طلاق خود را از همسر معتاد و هوسرانش بگیرد.
- چون دختر دانشجویی را می شناسم که به جرم رو کردن دست مسئول هوسران دانشگاه، ستاره دار شد.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که در تاکسی یا اتوبوس یا مترو یا کوچه و خیابان از تماسهای بدنی آزاردهنده با مردان جامعه شان رنج برده اند.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که شوهرانشان آنها را عروسکی برای ارضای امیال جنسی شان می دانند، بدون توجهی به احساسات و نیازهای آنان.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که وظیفه زنانگی شان به آنها حکم می کند در هر شرایطی به همسرانشان تمکین کنند.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که آزادی عملی و حتی آزادی فکری شان در بند غیرت پدرانه یا برادرانه شده است.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که با مدرک یکسان و کار به مراتب بیشتر از مردانی در شرایط مشابه، حقوق های به مراتب کمتری دریافت می کنند.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که اعتماد به نفسشان در زندگی اجتماعی با عباراتی نظیر "زنه دیگه چه انتظاری ازش داری" لگدمال شده است.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که بدون اجازه پدر یا شوهر اجازه دریافت گذرنامه ندارند، چه برسد به خروج از کشور.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که هر خشونتی را در زندگی زناشویی تاب می آورند مبادا که طلاق، فرزندشان را از آنها بگیرد.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که همسران یا حتی فرزندانشان به آنها به چشم یک آشپز یا خدمتکار می نگرند.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که علیرغم داشتن تحصیلات و توانایی های کاری، به خانه نشینی تن داده اند.
- چون زنان بسیاری را می شناسم که با وجود تجربه خشونت ها و سوء رفتارهای متعدد در زندگی زناشویی، ترس و درماندگی اکتسابی آنها مانع از جدایی یا حتی اعتراض جدی شان می شود.
و
- چون این دلایل همچنان ادامه دارد.
آیا متوجه شدید که در همین یادداشت هم به واسطه جمله آغازینش اندک نگاهی بالا به پایین حس می شود؟ نگاهی که امتدادش می تواند نوعی از خشونت را بپروراند؟ من از جنبش جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان "حمایت" نمی کنم، بلکه به آن "می پیوندم".